#محمود در دوران بچگی و تا پایان راهنمایی در منزل پدرم بود چون ما با هم همسایه بودیم و مادرم کسالت شدیدی داشت و من رفت و آمد زیادی به خانه آنها داشتم؛
🍃🌷🍃
«محمود» نام #برادر من را داشت و پدرم بسیار به او #علاقمند بود، #عبای پدرم را روی دوشش میانداخت و #سجادهاش را پهن میکرد و دست به قنوت بلند میکرد.
🍃🌷🍃
پدرم به مازندرانی از او میپرسید: «شما سرباز
#امام زمان♡میشوید؟ سرش را تکان میداد و میگفت بله من #سرباز #امام زمان♡میشوم»😭
🍃🌷🍃
از #کودکی فرزندانم ، #احادیث #خیلی #کوچک و #دو کلمهای از #نهج البلاغه را به آنان #یاد میدادم و در #قبالش #توضیحات میخواستم.
🍃🌷🍃
#احکام شرعی، #حد و حدود #مسائل مانند #واجبات و #مبطلات #نماز، #واجبات و #مبطلات #روزه ،#مطهرات، #اقسام #غسلها را تا جایی که از دستم برمیآمد به آنها #آموزش میدادم.
🍃🌷🍃
حتی زمانی که #محمود خواست در #سپاه شرکت کند، یک دوره #احکام فقه را که #مخصوص #پسرها بود به او #یاد دادم، #محمود به #احکام شرعی #اشراف کامل داشت و #بسیار #رعایت میکرد.
🍃🌷🍃