[ خبرگزاری عَمّار ]
✒ تبریک #روز_قلم به #سید_شهیدان_اهل_قلم حسین قدیانی #ادامه 👇
✒
تبریک #روز_قلم به #سید_شهیدان_اهل_قلم
حسین قدیانی: تا قبل ۲۰ فروردین ۷۲ پسربچهای بودم که قاعدتا نباید #آوینی را میشناختم و نمیشناختم لیکن #راوی_فتح با شهادت خود در خرابات فکه؛ آنهم نه در "روزگار جنگ" که در "جنگ روزگار" خودش را به نیکی به من شناساند! صدالبته ناآشنا با #روایت_فتح پنجشنبهشبها نبودم ولی صاحب آن صوت سماواتی که گویی صدایش از حنجرهی آسمان هفتم بیرون میآمد، حتی برای بسیاری از همسن و سالان #شهید_سید_مرتضی_آوینی هم ناشناخته بود، چه رسد به ما تیلهبازان قهار سر کوچه که با میخ، بادام را سوراخ میکردیم و مغز را پودر میکردیم و درمیآوردیم و جای آن، سرب نرم میریختیم داخل بادام! آری! ما از اعماق پایینشهر با دمپاییهای جلوبستهی پلاستیکی پسر شجاع که عامل چرک دائم در لای انگشت پاهایمان بود، قطعا نمیتوانستیم دوستدختری به کلاس #غزاله_علیزاده داشته باشیم ولی ناگهان با معجزهی یک مین که گویی مأمور #خدا بود، خوردیم به پست آوینی اما نه در #اینستاگرام که در زیر پل کالج، مقابل حوزهی هنری! همان منطقهای که عصر شباب، پاتوق کافهگردیهای آوینی بود، آنک داشت مرتضی را درون تابوت میدید! تابوتی ۳ رنگ مثل تابوت پدرانمان! هر چه میگذشت، جالبتر میشد قصهی مرتضی که از سویی #مسعود_بهنود از او سخن میگفت و از دیگر سو #حسین_شریعتمداری و این شد که رد قلمش را گرفتیم و رفتیم و رفتیم و رفتیم تا روزی سید را با سیبیل نیچهای ببینیم با سیگاری پر از پکهای عمیق فلسفی اما روز آخر با عکس همین پست! حجلهایترین عکس تمام تاریخ! تیله و بادام را ول کردیم! گردوها را شوت کردیم پشتبام سیارهی ناهید که n تا دختر داشت اما هیچ کدام جاذبهی چشم عینکی سید را نداشتند! #عاشق شده بودیم! عاشق مردی خوشتیپ؛ خیلی خوشتیپ با موهای لخت جوگندمی که از #کافه شروع کرد و به #فکه رسید! هیچ وقت نفهمیدیم قدمش زیباتر بود یا قلمش! ما با آوینی راه افتادیم! و "حلزونهای خانهبهدوش" راوی شدیم! با او #جلال را شناختیم و #شریعتی را نیز! و فهمیدیم میشود هم #هیچکاک را دوست داشت، هم #کاک_احمد را! جان گرفتیم از خون او! #همت را شناختیم! #خرازی را! و انکشف "آن آستین خالی که با باد، این سو و آن سو میرفت" ترشح قلم اوست! و "زمان، بادی است که میوزد" نیز! برگشتنی از پل کالج، فتیلهی تیلهها را حتی تیلههای سهپر را پایین کشیدیم و دیگر برای دیدزدن هیچ کدام از دختران ملوکخانوم حتی نرگس، هیزبازی درنیاوردیم! کلاسمان بالا رفته بود! خون آوینی، ما را به سن تکلیف رساند و قلمش شد رسالهی توضیحالمسائل ما!
#حسین_قدیانی
🔻به #خبرگزاریمردمیعَمّار بپیوندید
http://eitaa.com/joinchat/2044657664C50ccd48f34
@adminpress 👈: تحریریه