eitaa logo
عموصفا دوست خوب بچه ها
469 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
919 فایل
🍃 ﷽ 🍃 بهترین پست ها تقدیم شما مجری برنامه های شاد کودک و نوجوان😍😍 برگزار کننده👇 #جشنهای_تکلیف🎁 #جشن_قرآن💚 #جشن_آب🚿 #جشن_الفبا🎓 #جشن_ها_ملی_مذهبی_برای_مدارس🌎 برای هماهنگی تماس حاصل فرمایید👇 ۰۹۱۹۱۷۱۷۳۸۸ ارتباط با ما 👇 @M_Sadegh_Safaee
مشاهده در ایتا
دانلود
بوی خوب کلوچه خرگوش دست طلا از بازار برگشت، دست و صورتش را شست. یکی یکی خریدها را از سبد بیرون گذاشت و گفت:«آرد، تخم مرغ، بکینگ پودر، شیر، شکر، به به همه چیز آماده است» برای پخت کلوچه دست به کار شد او ده تا کلوچه ی خوشمزه توی فر گذاشت. یک ساعت دیگر بوی کلوچه های دست طلا توی جنگل پیچید. پرپری به مامان کلاغه گفت:«مامانی بوی کلوچه ی خوشمزه می آید من دلم کلوچه می خواهد» مامان کلاغه بالش را روی سر پرپری کشید و گفت:«بو از خانه ی دست طلاست » بعد هم پرواز کرد و به خانه ی دست طلا رفت. تق تق تق صدای در توی خانه ی دست طلا پیچید. دست طلا در را باز کرد و مامان کلاغه را پشت در دید. مامان کلاغه گفت:«سلام همسایه چه بوهای خوبی از خانه ی شما می آید» دست طلا خندید و گفت:«دارم کلوچه می پزم جای شما خالی» مامان کلاغه رویش نشد بگوید:«یک کلوچه هم به پرپری من بده» گفت:«چه قدر خوب نوش جان» و پر زد و به خانه اش برگشت. دم سفید و برفولک توی کوچه بازی می کردند، دم سفید گفت:«وای چه بوی خوبی می آید» برفولک گفت:«بوی کلوچه است» دم سفید جستی زد و گفت:«بیا برویم خانه و به مامان سنجابی بگوییم برایمان کلوچه بپزد» به خانه که رسیدند مامان سنجابی در حال شستن لباس ها بود، دم دراز گفت:«مامانی بوی کلوچه می آید» برفولک گفت:«من دلم کلوچه می خواهد» مامان سنجابی لباس را روی سبد گذاشت و گفت:«بو از خانه ی دست طلاست » بعد هم از روی شاخه ها پایین آمد و به خانه ی دست طلا رفت. تق تق تق صدای در توی خانه ی دست طلا پیچید. دست طلا در را باز کرد و مامان سنجابی را پشت در دید. مامان سنجابی گفت:«سلام همسایه چه بوهای خوبی از خانه ی شما می آید.» دست طلا خندید و گفت:«دارم کلوچه می پزم جای شما خالی» مامان سنجابی رویش نشد بگوید:«دوتا کلوچه بده برای دم سفید و برفولک ببرم» گفت :«چقدر خوب نوش جان» و جست زد و به خانه اش برگشت. دم دراز و مخملی و کپل داشتند تلویزیون نگاه می کردند، کپل یک هو بو کشید و گفت:«چه بوی خوشمزه ای می آید» مخملی هم بو کشید و گفت:«بوی کیک می آید» دم دراز دمش را تکان داد و گفت:«بوی کلوچه است» مامان موشک از توی آشپزخانه گفت:«بو از خانه ی دست طلاست» راه افتاد و به خانه ی دست طلا رفت. تق تق تق صدای در توی خانه ی دست طلا پیچید. دست طلا در را باز کرد و مامان موشک را پشت در دید. مامان موشک گفت:«سلام همسایه چه بوهای خوبی از خانه ی شما می آید» دست طلا خندید و گفت:«دارم کلوچه می پزم جای شما خالی» مامان موشک رویش نشد بگوید:«سه تا هم بده برای دم دراز و مخملی و کپل ببرم» گفت:«چقدر خوب نوش جان» و به خانه اش برگشت. دست طلا کلوچه های پخته را از توی فر بیرون آورد. ان ها را توی سبد گذاشت و راه افتاد. اول به خانه ی مامان کلاغی رفت وبلند صدا زد:«مامان کلاغی می شود بیایی پایین » مامان کلاغی پر زد و زیر درخت روی زمین نشست. دست طلا دوتا کلوچه از توی سبد بیرون آورد و گفت:«این دو تا کلوچه مال شما و پرپری جان بخورید نوش جان» مامان کلاغی تشکر کرد و به لانه برگشت. دست طلا به خانه ی مامان سنجابی رفت بلند صدا زد:«مامان سنجابی می آیی پایین؟» مامان سنجابی از شاخه ها پرید پایین، دست طلا سه تا کلوچه از توی سبد بیرون اورد و گفت:«این سه تا کلوچه مال شما و دم سفید و برفولک جان، بخورید نوش جان» مامان سنجابی تشکر کرد و در را بست. دست طلا راه افتاد و به خانه ی مامان موشک رفت، در زد، مامان موشک در باز کرد. دست طلا چهارتا کلوچه از توی سبد بیرون آورد و گفت:«این چهارتا کلوچه مال شما و دم دراز و مخملی و کپل جان بخورید نوش جان » مامان موشک از دست طلا تشکر کرد و گفت:«بفرمایید تو همسایه چای تازه دم آماده است کلوچه با چای دور هم می چسبد.» چشمان دست طلا از خوشحالی برقی زد و با خوردن چای و کلوچه دور هم خستگی اش در رفت. eitaa.com/amoo_safa
دو قوی سیاه زیبا_صدای اصلی_488941-mc.mp3
4.64M
دو قوی سیاه زیبا توی یه دریاچه ی زیبا ، پر بود از قوهای سفید. در بین این قوها، دو قو بودن که رنگشون سیاه بود و از این موضوع خیلی ناراحت بودن اونا فکر میکردن که کسی اونا رو دوست نداره... 🌸کودکان با شنیدن این داستان یاد میگیرن که همه ی آفریده های خدا دوست داشتنی هستن و خداوند هم خیلی اونها رو دوست داره. 🌸🌸🌼🌸🌸 eitaa.com/amoo_safa
عموصفا دوست خوب بچه ها
📍برنامه هایی که روزانه در کانال ایتا عموصفا به جز ایام مناسبتی(مثل محرم و ماه رمضان و ...)ان شاءالله
📆طبق برنامه هفتگی امروز (جمعه ها) در قالب ارسال ۵ پست روزانه، سه موضوع محتوایی داریم👇 1⃣ معرفی بازی و مسابقات گروهی و خانوادگی با بچه ها 👨‍👩‍👧‍👦 2⃣ معرفی کتاب📚 3⃣ تعذیه مناسب 😋 eitaa.com/amoo_safa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆دست به دست🔆 ❇️شرح بازی: کودکان با گرفتن دست یک دیگر یک زنجیره تشکیل میدهند، سپس مانند ویدئو از انتهای زنجیره از زیر دست یکدیگر به نوبت رد می‌شوند تا در انتها یک دایره تشکیل دهند☺️😊 🟠 این بازی در کنار تقویت مهارت تمرکز، تفکر و دقت، کمک می‌کند کودکان برای رسیدن و ساختن یک الگو با یکدیگر همکاری کنند و در نهایت به نشانه اتحاد و رسیدن به موفقیت، حلقه بزنند و بچرخند🤝🤩 ❇️وسایل: بدون وسیله ❇️گروه سنی: eitaa.com/amoo_safa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆عبور از مانع با چشم بسته🔆 ❇️شرح بازی: چشمان تمام بازیکنان به غیر از سرگروه که نفر آخر صف می‌باشد را می‌بندیم. سرگروه موانع را می‌بیند و با ضربه زدن به شانه چپ یا راست نفر جلو و نفر جلو با تکرار همان کار تا نفر اول صف، باید بدون برخورد به موانع، مسیر مشخص شده را طی کنند😃☺️ 🟠این بازی در کنار افزایش مهارت‌هایی مثل تمرکز و حس لامسه، مهارت اطاعت‌پذیری و تبعیت از راهنمایی‌های رهبر گروه و همچنین روحیه مشارکت و همکاری را در نوجوان تقویت می‌کند.🙂 ❇️وسایل: مانع ورزشی یا کله قندی یا هر مانع دیگر، چشم بند ❇️گروه سنی: eitaa.com/amoo_safa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆دست دوستتو بگیر🔆 ❇️شرح بازی: کودکان باید دست یکدیگر را گرفته و بدون اینکه با دوستانشان برخورد کنند یا دستشان از هم جدا بشود و بیفتند، از دوستانشان عبور کنند🙂☺️ 🟠این بازی در کنار افزایش مهارت‌هایی مثل تمرکز، تعادل و افزایش قدرت بدنی، روحیه دستگیری از یکدیگر، همدلی و اتحاد و روحیه مشارکت و همکاری را در کودکان تقویت می‌کند.🙂 ❇️وسایل: بدون وسیله ❇️گروه سنی: eitaa.com/amoo_safa
QuranGame.pdf
536.8K
📚 📕 نام کتاب: ✏ نویسنده: حجت الاسلام علیرضا افشاریمعرفی چندین مورد استفاده بزرگترها به ویژه مربیان eitaa.com/amoo_safa
✔️ اگر 10 روز شش دانه انجیر خشک را از وسط نصف کنید و در آب ولرم تا صبح بخیسانید و صبح ناشتا بخورید : یبوست،ورم طحال و پروستات را درمان میکند. انجیر ، یكی از بهترین میوه ها برای تمیز كردن روده بزرگ و رفع یبوست است افرادی که می‌خواهند چاق شوند، حتما صبح ناشتا انجیر مصرف کنند. eitaa.com/amoo_safa
🐺🟢گرگ گرسنه🟢🐺 یکی بود یکی نبود. روزی گرگ گرسنه ای برای پیدا کردن غذا به جنگل رفت. همین طور که میرفت سر راهش بزی را دید که علف می خورد. با خوشحالی پیش او رفت و گفت:”آخ جان، چه غذای خوشمزه ای پیدا کردم! الان می آیم و می خورمت.” بز که ترسیده بود با دستپاچگی گفت:” آقا گرگه عیبی ندارد! اگر می خواهی مرا بخوری بخور، اما می دانی که پشم های من زبر و کلفتند و اگر آنها را بخوری لای دندان هایت گیر می کنند. “ گرگ کمی فکر کرد و گفت:” حق با توست، حالا بگو چه کار کنم؟ ” بز گفت:” صبر کن من یک قیچی بیاورم و تو پشم مرا بچین، بعد مرا بخور.” گرگ قبول کرد و گفت:” زود برو قیچی را بیاور که طاقت گرسنگی ندارم. “ بز که در دل به ساده لوحی گرگ می خندید، رفت و دیگر برنگشت. گرگ صبر کرد و صبر کرد، اما دید از بز خبری نشد. با ناراحتی به راه افتاد و رفت تا شکار دیگری پیدا کند. از دور بره کوچکی را دید که به تنهایی بازی می کرد. به او نزدیک شد، دندان های تیزش را نشان داد و گفت:” ای بره کوچولو تکان نخور که الان می خورمت. ” بره این طرف و آن طرف پرید و گفت:” باشد، مرا بخور، اما گوشت من فقط با نمک خوشمزه است.” گرگ که کلافه شده بود، گفت:”حالا که نمک پیدا نمی شود.” بره کوچولوی زبر و زرنگ گفت:” این نزدیکی چوپانی زندگی می کند. من می روم و از او نمک می گیرم، چون حیف است که گوشت مرا بدون نمک بخوری. “ گرگ ساده لوح هم قبول کرد و بره کوچولو رفت و او هم برنگشت. گرگ که دید از بره هم خبری نشد، بسیار عصبانی شد و راه افتاد. در راه چشمش به الاغی افتاد. با خودش گفت:” دیگر فریب این حیوان را نمی خورم. ” سپس پیش او رفت زوزه ای کشید، دندان های تیزش را به الاغ نشان داد و گفت:” ای الاغ، دراز بکش و آماده باش که می خواهم بخورمت. “ الاغ روی زمین دراز کشید و خودش را حسابی خاکی کرد. گرگ گفت:” این چه کاری است؟ چرا خودت را خاکی می کنی؟ ” الاغ جواب داد:” مگر نمی بینی اینجا پر از خاک است، اگر تو بخواهی مرا بخوری، گوشت من خاکی و بدمزه است.” دوباره خودش را خاکی تر کرد و گفت:” تنها راه این است که یک لحاف و تشک بیاورم و روی آن بخوابم تا گرد و خاکی نشوم. ” گرگ پرسید:” حالا لحاف و تشک از کجا می آوری؟ ” الاغ جواب داد:” از آن کلبه ای که می بینی. ” گرگ زوزه ای کشید و گفت:” قبول! اما اگر برنگردی، به آن کلبه می آیم و همان جا می خورمت.  “ الاغ رفت و دیگر برنگشت. گرگ به سوی کلبه رفت، اما همین که نزدیک شد، صاحب الاغ که در آنجا مشغول به کار بود با چوب به جان گرگ افتاد. گرگ بیچاره هم لنگان لنگان پا به فرار گذاشت، همان طور که می دوید، گوسفند چاق و چله ای دید که از گله دور افتاده بود. گرگ به او حمله کرد، همین که خواست او را بخورد، گوسفند گفت:” صبر کن، صبر کن، مرا نخور، چون رنگت خیلی پریده است. اگر مرا بخوری، لذت نمی بری! کمی بنشین و استراحت کن تا حالت خوب شود، وقتی سرحال شدی، آن وقت با خیال راحت مرا بخور “ گرگ کمی فکر کرد و گفت:”درست است، واقعا خسته ام. اول باید کمی استراحت کنم. بعد تو را بخورم. پس زود باش مرا سرگرم کن.” گوسفند با خوشحالی بلند شد و کمی بالا و پایین پرید، جست زد و شروع کرد به رقصیدن برای گرگ. همان طور که می رقصید از آنجا دور می شد. گرگ که سرگیجه گرفته بود، وقتی به خود آمد، دید گوسفند در حال فرار است. به دنبالش دوید تا او را بگیرد، ولی گوسفند به گله نزدیک شده بود و سگ گله هم پارس کنان به دنبال گرگ دوید تا او را از گله دور کرد. گرگ که دیگر طاقتش را از دست داده بود، با خودش تصمیم گرفت اگر حیوان دیگری پیدا کرد او را بخورد و دیگر به حرفش گوش ندهد. ناگهان اسبی را دید و با خوشحالی گفت:” این یکی دیگر نمی تواند مرا فریب دهد، الان روی آن می پرم و میخورمش. ” پس جلو رفت و گفت:” صبر کن که الان میخورمت. تو دیگر نمی توانی مرا گول بزنی “ اسب به آرامی گفت:”برای چه گولت بزنم، خوشحال می شوم مرا بخوری، چون بسیار خسته ام، هر روز باید نامه های مردم را به دستشان برسانم و این کار برایم خسته کننده است. پس بیا مرا زودتر بخور! فقط قبل از خوردن، پاکت هایی را که پشت پای من بسته شده اند، باز کن و وقتی مرا خوردی این نامه ها را به صاحبان آنها برسان. ” گرگ که خوشحال شده بود، گفت:” حتما این کار را می کنم. “ وقتی داشت پاکت ها را از پای اسب باز می کرد، اسب پایش را بلند کرد و محکم به دهان گرگ کوبید و بعد پا به فرار گذاشت. گرگ که همه دندان هایش خرد شده بود، از شدت درد و ناراحتی زوزه ای کشید و از آنجا فرار کرد و رفت و دیگر هم برنگشت. eitaa.com/amoo_safa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خندیدن یک نوع فعالیت بدنی هـوازی است! - خـنـده باعث 🔸کاهش فشارخون 🔸افزایش جریان خون دربدن 🔸افزایش اکسیژن رسانی دربدن eitaa.com/amoo_safa
عموصفا دوست خوب بچه ها
📍برنامه هایی که روزانه در کانال ایتا عموصفا به جز ایام مناسبتی(مثل محرم و ماه رمضان و ...)ان شاءالله
📆طبق برنامه هفتگی امروز (شنبه ها) در قالب ارسال ۵ پست روزانه، سه موضوع محتوایی داریم👇 1⃣ داستان و قصه ✍ 2⃣ طرح درس(درسنامه)📋 3⃣ پاورپوینت 💻 eitaa.com/amoo_safa
موضوع👈 وضو بچه ها سلام حالتون خوبه مي خوام امروز چند تا سوال از تون بپرسم ! به اون کاري که خدا دستور داده و بايد انجام بديم چي مي گن؟ واجب حرف دوم نام امام هشتم‌مان؟ رضا (مربي حرف ضاد را وسط و دو حرف واو دو طرف آن مي نويسد ) بچه ها حرف اول ضلع را وسط و حرف اول واجب را دو طرف آن مي نويسيم خوب چي شد؟ و + ض + و وضو آفرين بچه ها مي‌شه وضو . وقتي مي‌خوايم براي صحبت کردن با خدا آماده بشيم اول بايد چه کار کنيم؟ درسته بايد وضو بگيريم بچه‌ها حاضريد همه با هم وضو بگيريم؟ پس همه آستينها شون رو بالا بزنن، فکر کنيم‌ جلومون يه چشمه است ، وقتي مي‌خوام وضو بگيريم با سد و دست وپا سروکار داريم،‌بخ اينها ميگن اعضاي وضو فقط حواسمون باشه موقع وضو گرفتن اسراف نکنيم(اگر لازم بود مربي محترم اسراف را توضيح دهد) چون خدا اسراف کار ها رو دوست نداره ! حالا اگه دست‌مون يا صورتمون يا پاها مون که اينها اعضاي وضو بودند کثيف باشه ممکنه آب به پوستمون نرسه پس اونها رو قشنگ با آب مي شوييم.تا آب به همه اعضای وضو برسه. حالا نشستيم سر چشمه، اول کمي آب مي نوشيم وقتي آب خورديم بعدش چي مي گيم؟ درسته! سلام بر حسين (عليه السلام). حالا يک مشت آب برمي داريم (مربي تمام وضو را براي بچه ها خيلي روشن و واضح اجرا مي کند تا تمام دانش آموزان متوجه شوند و به اينکه تمام مکان وضو بايد کاملا خيس شوند نيز اشاره کند.) خوب مشت آبمون رو از جايي که موهاي سرمون دراومده مي ريزيم بعد از بالا به پائين به اندازه پهناي دست (مربي پهناي دست را به بچه ها نشان مي دهد) مي کشيم، خوب تا کجا بايد بکشيم تا زير چانه حالا يه مشت ديگه آب بر مي داريم از آرنج دست راست مي ريزيم و از بالا به پائين مي کشيم . از آرنج تا نوک انگشتان حواسمون باشه که جايي خشک نمونه . حالا مي رسه نوبت دست چپ اونهم دقيقا مثل دست راست يه مشت آب از آرنج مي ريزيم و از بالا تا نوک انگشتان مي کشيم. بچه هاحواسمون باشه موقع آب ريختن با مشتمون فقط تا دوبار مي تونيم آب بريزيم و اگردو بارمشت آب ريختيم دفعه سوم ديگه نمي تونيم آب بريزيم پس اگر آب براي بار سوم ريختيم وضو مون باطل ميشه و بايد از اول وضو بگيريم. (مربي محترم بايد به اين نکته توجه داشته يباشند که شستن صورت با دست براي سومين بار، جايز نيست و فقط ريختن آب به دست و صورت براي دفعات سوم و چهارم اشکالي ندارد ولي چون بچه‌ها با هر بار ريختن آب حتما صورتشان را هم مي‌شويند به اين نکته در کلاس اشاره نشود.) حالا نوبت به مسح سر و پا ها مون مي رسه يادتون باشه که موقع وضو بايد سر مون و پاهامون که مي خواهيم روي آنها مسح بکشيم خشک باشند ولي صورتمون يا دستامون اگر قبل از وضو خيس باشند اشکالي نداره. خوب حالا نوبت مسح سر مونه دستمون رو ديگه خيس نمي کنيم و با همون دست خيس مون از وسط سر تا جايي که موها روئيده است, مي کشيم فقط مواظب باشيد موقع مسح سر، سرتون تکون نخوره و ثابت باشه. حالا مي ريم سراغ مسح پا , اول پاي راست با همون دست خيسمون بدون اينکه خيسش کنيم از سر انگشت شصت پا تا برآمدگي پا مي کشيم بعد مي ريم سراغ پاي چپ اونهم مثل پاي راست بدون اينکه دستمون رو خيس کنيم مسح مي‌کشيم. (مربي محترم از يکي از بچه‌ها يي که الآن در کلاس با وضو آشنا شد مي خواهد که تمامي اعضاء و مراحل وضو را دقيقا به بچه ها نشان دهد.) خوب حالا يه صلوات بلند بفرستيد . خوب حالا بچه ها يه سوال ديگه . چه موقع هايي بايد وضو بگيريم؟ (مربي پاسخهاي بچه ها را مي شنود و ادامه مي دهد:) آفرين يکي براي نماز خوندن. بچه ها نماز بدون وضو درسته يا باطله ؟ - بله, باطله . ديگه موقع قرآن خوندن شما وقتي که قرآن مي خوانيد,اگر دستتون به خط قرآن نمي خوره بهتره که وضو بگيريد ولي اگر دستتون به خط قرآن مي خوره بايد حتما وضو داشته باشيد يعني واجبه که وضو داشته باشيم. حالا يه صلوات بلند ديگه بفرستيد. حالا يه سوال کوچولوي ديگه کي مي تونه بگه چه موقع وضوي ما باطل مي شه و اگه بخوايم نماز يا قرآن بخوانيم دوباره بايد وضوبگيريم؟ (مربي پاسخهاي بچه ها را مي شنود) درسته هنگام خواب وضوي ما باطل مي شه و بعد از بيدار شدن بايد دوباره وضو بگيريم ديگه موقع دستشويي رفتن وضوي ما باطل ميشه و دوباره بايد وضو بگيريم .
حالا آخر کلاس مي خواهيم با هم يه شعر بخونيم (مربي بيت زير را پاي تخته مي نويسد واز بچه ها مي خواهد هر وقت دستش را بالا آورد همگي با هم اين بيت را تکرار کنند: (وضو مي گيرم تا تميز باشم تا پيش خدا من عزيزباشم) آماده ايدبا هم می خوانيم؟: وضو مي گيرم تا تميز باشم تا پيش خدا من عزيزباشم با نام خدا ميگيرم وضو نيت مي کنم از براي او دست و پاهايم صورت و مويم مي کنم تميز پيش از وضويم گردي صورت حالا مي شويم بالا به پائين از زير مويم حالا نوبت شستن دستهاست اول کدام دست ؟ اول دست راست از روي آرنج تا سر انگشت مي شويم با آب يک مشت و دو مشت مثل دست راست, دست چپم را بالا به پائين مي شويم حالا مي کشم يک بار, مسح سرم را به جلوي مو دست ترم را بعد از مسح سر, مسح هر دو پاست اما به ترتيب، اول پاي راست جاي مسح پا, از سر انگشت پائين به بالا مي کشم با دست با دست راستم روي پاي راست با دست چپم روي پاي چپ آماده هستم براي نماز با نام خدا مي کنم آغاز وضو مي گيرم تا تميز باشم تا پيش خدا من عزيزباشم وضو مي گيرم تا تميز باشم تا پيش خدا من عزيزباشم (کلاس با دعا و این شعر تمام می شود.) دستامو نو می بریم بالا با همدیگه می کنیم دعا عمر زیاد بده خدا هم به مامان هم به بابا خدا که ما رو دوست داره دعامونو قبول داره چشم می دوزیم به آسمون میگیم خدای مهربون غصه رو از ما بردا ر آقامونو زود بیار eitaa.com/amoo_safa
موضوع: احكام آداب خوردن و آشامیدن هدف كلي: دانش‌آموزان در اين درس با برخي از آداب خوردن و آشاميدن در اسلام آشنا مي‌شوند. اهداف جزيي: دانش‌آموزان در اين درس با موارد زير آشنا مي‌شوند: 1. آداب خوردن و آشاميدن؛ 2. خوردني‌ها و آشاميدني‌هاي مفيد. هدف رفتاري: از دانش‌آموزان انتظار مي‌رود در پايان درس بتوانند هنگام صرف غذا آداب خوردن و آشاميدن را رعايت كنند. روش‌هاي مناسب تدريس: توضيحي ـ فعال (مسابقه،‌ كارت و…) رسانه‌هاي آموزشي آب و نان به نام خداوند جان و جهان خداوند بخشنده و مهربان بچه‌هاي خوب سلام! حالتان چطور است؟ سرحال و شاداب هستيد؟ الحمدلله،‌ اميدوارم هميشه سرحال و سرزنده باشيد. هر كاري را با چه شروع مي‌كنيم؟ بله، با نام و ياد خدا من هم در ابتداي برنامه شعري را مي‌خوانم و شما با پاسخ «بسم الله» مرا همراهي كنيد . نام خدا بسم الله مشكل گشا بسم الله اول كار بسم الله وقت غذا بسم الله موقع خواب بسم الله گفتار ما بسم الله در هر كجا بسم الله يك بار ديگر همه با هم، يك صدا مي‌گوييم: «بسم الله الرحمن الرحيم»؛ به نام خداوند بخشنده مهربان حالا يك معما: آن چيست كه همه موجودات به آن نياز دارند؟ آب حالا هر كدام يك قلم برداريد و در دفترتان يك ليوان پر از آب كه در كنارش ساقه‌اي از گندم است، بكشيد. بله دوستان! بيشتر كرة زمين يعني دو سوم آن از آب تشكيل شده است. دو سوم بدن ما انسان‌ها هم از آب تشكيل شده است. همان طوري كه تمام موجودات و گياهان به آب نياز دارند، بدن ما نيز به آب نياز دارد. البته غير از آب، بدن ما به خوردني‌هاي ديگري هم نياز دارد كه يكي از آن‌ها هميشه در سفره‌هاي ما پيدا مي‌شود. آن چيست؟ بله، «نان». حالا بگوييد ببينم : آب از چــيـــه؟ از بــاران نـان از چــيـــه؟ از گنـدم گندم كجاسـت؟ تو صحرا صحرا كجاست؟ تو روستا كـي مـي‌كــاره؟ روستايـي كــي مــي‌پـزه؟ نانــوايـي كــي مـي‌خـره؟ بـابـايــم كــي خـــالقـه؟ خدايــم بله، خالق همة اين نعمت‌هاي زيبا خداي مهربان است. خدايي كه چنين نعمت‌هايي را براي ما آفريده، وظايفي براي ما تعيين كرده است كه در حديثي پيغمبر اكرمj چنين فرموده است: «خدا از بنده‌اي راضي مي‌شود كه خوردني‌ها را بخورد و نوشيدني‌ها را هم بنوشد و...» براي اين كه با ادامه كلام پيامبر آشنا شويم، بايد جدول زير را حل كنيم. آيا مي‌دانيد آداب خوردن و آشاميدن چيست ؟ بله، خوردن و آشاميدن آدابي دارد. به جمله‌هايي كه روي تابلو مي‌نويسم توجه كنيد: 1. در آغاز بر زبان آوردن.................... 2. خوب....................غذا. 3. كم....................كردن به صورت ديگران. 4. شستن ........................ 5. لقمه را................گرفتن. 6. هنگام غذا خوردن از...............بپرهيزيم. 7. در پايان خوردن غذا ............ خدا را به جا آوردن و در پايان نوشيدن آب فرستادن ............. بر امام حسين. حالا جاهاي خالي را به كمك كلمه‌هايي كه درون كارت‌ها نوشته‌ام و به شما نشان مي‌دهم، تكميل نماييد. 1. در آغاز بر زبان آوردن نام خدا، يعني گفتن بسم الله الرحمن الرحيم ؛ اولين وظيفه‌اي است كه هر مسلمان بر عهده دارد. 2. خوب جويدن غذا همه مي‌دانيم كه وقتي غذا را خوب مي‌جويم به راحتي در بدن هضم مي‌شود و به بدن ما انرژي لازم را مي‌بخشد. 3. كم نگاه كردن به صورت ديگران. هنگام خوردن غذا، حواسمان فقط به غذا خوردن خودمان باشد و به چهرة ديگران نگاه نكنيم. 4. شستن دست‌ها . قبل از غذا دست‌هاي خود را بشوييم، چون ممكن است پس از بازي، يا كار و تلاش با دست آلوده سر سفره بنشينيم و ميكروب‌ها از دست آلوده ما وارد بدنمان شوند و ما را دچار بيماري كنند. 5. لقمه را كوچك گرفتن . يكي ديگر از وظايف ما اين است كه لقمه‌هايمان را كوچك انتخاب كنيم و به قول معروف بر اساس ظرفيت دهانمان لقمه بگيريم، تا هم نشانة ادب باشد و هم غذا روي لباسمان نريزد. 6. هنگام غذا خوردن از پُرخوري بپرهيزيم. 7. در پايان خوردن غذا شكر خدا را بجا آوردن و در پايان نوشيدن آب فرستادن سلام بر امام حسين . نبايد فراموش كنيم كه تمام نعمت‌هايي كه داريم خداوند به ما عنايت كرده است، بعد از خوردن بگوييم الحمدلله و از خدا تشكر كنيم و موقع نوشيدن آب سلام بر امام حسين را فراموش نكنيم. براي سلامتي، انسان بايد قبل از سير شدن كامل، دست از غذا بكشد. پس خوب گوش كنيد تا بگوييد در اين شعر نام چه نوشيدني و غذايي آمده است.
گــاوه مــي‌گـــه آي بچه‌ها مــن كه مي‌دم شير به شما خوب مي‌دونيد كه من كي‌ام اين همه خوشحال از چي‌ام دو شــاخ تيــز، ‌ســـر دارم يـك تــن پُـر هنــــر دارم علف كه خوردم شير مي‌شـه ماست و كره و پنـير مي‌شه من بچه‌ها را رو دوست دارم بــرايــشان شيــر مــي‌آرم هر روز به آن‌ها شير مـي‌دم شيــر زيـــاد مـي‌دم نه كم حالا كدام يك از شما مي‌تواند نام خوردني‌ها و يا نوشيدني‌هاي مفيدي كه در شعر آمده است را بگويد؟‌ بله، شير، ماست، ‌كره، پنير. همان طوري كه بدن ما به آب و غذا احتياج دارد به خوردني‌ها ونوشيدني‌هاي ديگري هم نياز دارد. يكي از آن‌ها شير است كه از حيوانات خوب و مهرباني، مثل گوسفند و گاو مي‌گيريم تا بدني نيرومند با استخوان‌هاي محكم داشته باشيم. علاوه بر آن دندان‌هايمان هيچ‌گاه دچار پوسيدگي نشوند. نه تنها از شير، بلكه از گوشت گاو و گوسفند هم استفاده مي‌كنيم. خيلي خوب، نوبت مسابقه رسيد. چه كساني حاضر هستند من را در اين مسابقه ياري نمايند ؟‌ من دو عدد سيب را از قبل آماده كرده‌ام. هر كدام را به يكي از دوستان شركت كننده مي‌دهم تا آن‌ها نمايش كوتاهي اجرا كنند. شما با توجه به حركت‌هاي نمايشي دوستانتان، بگوييد هر كدام چه كاري را انجام دادند. احسنت، نفر اول سيب را شست و سپس آن را خورد، ولي نفر دوم بدون شستن سيب، آن را خورد. كدام حالت بهتر است و بايد آن را رعايت نمود؟ بله، بهتر است ميوه را پيش از خوردن بشوييم. حالا نوبت نمايش دوم است . احسنت، نفر اول بعد از غذا براي سلامتي دندانش مسواك زد، اما نفر دوم اين كار را انجام نداد. خوب با تشكر از دوستان شما برنامه را با چند دعا به پايان مي‌بريم. خدايا، راه شكرگذاري نعمت‌هاي خود را به ما بياموز! خدايا، بدن‌هاي ما را سالم نگه‌دار! خدايا، غذاهاي پاك و پاكيزه به ما عنايت بفرما! eitaa.com/amoo_safa
3.ppsx
3.76M
علیه السلام ✍ پاورپوینت مهدوی 👌برای آشنایی با امام زمان عج eitaa.com/amoo_safa
مسابقه چند مرحله ای قرآنی.ppsx
24.41M
پاورپوینت مسابقه ای قرآنی 🌼به صورت چند مرحله ای 🦋 قابل اجرا در منزل برای کودکان برای آشنایی با قرآن ❇️بسیار زیبا و با کیفیت eitaa.com/amoo_safa
5مهربان ناپیدا.pdf
839.5K
🧩محتوا ویژه اجرا برنامه کودک و نوجوان درس نامه: مهربانی ناپیدا 🎓موضوع: پیرامون مهربانی و دیده نشدن خدا 🎯هدف: آشنا کردن و قدر دان بودن نسبت به رحمان و رحیم بودن خدا eitaa.com/amoo_safa
تولد لاک پشت ها🐢 سارا خیلی خوشحال و هیجان زده بود. آن ها روزهای زیادی منتظر بودند تا بچه لاک پشت های کنار ساحل از تخم بیرون بیایند و بالاخره آن شب وقتش بود و پدر سارا قصد داشت او را برای دیدن بچه لاک پشت ها به ساحل ببرد. به خاطر همین سارا و پدرش آن شب خیلی زود از خواب بیدار شدند. هوا هنوز تاریک بود آن ها چراغ قوه شان را برداشتند و با احتیاط به سمت ساحل حرکت کردند. پدر از سارا قول گرفته بود که سارا کاری به بچه لاک پشت ها نداشته باشد و هیچ سر و صدایی نکند و تنها کاری را انجام بدهد که پدرش به او می گوید. سارا واقعاً هیچ تصوری درباره ی اتفاقات آن شب نداشت ولی برادر بزرگترش به او گفته بود که لاک پشت ها نزدیک ساحل با کمی فاصله از آب به دنیا می آیند. بعد از این که از تخم بیرون آمدند به سرعت به سمت دریا حرکت می کنند. همه ی این ها برای سارا بسیار هیجان انگیز بود. سارا و پدرش به آرامی پشت یک صخره قایم شدند و تنها یکی از چراغ قوه ها را روشن گذاشتند. سارا همه جا را به دنبال مادر لاک پشت ها گشت اما نه مادرشان را پیدا کرد و نه توانست اولین بچه ای را که از تخم بیرون می آید ببیند. بچه لاک پشت خیلی کوچک بود! بچه لاک پشت مثل همه ی بچه ها خیلی ناشیانه حرکت می کرد و اصلاً منتظر بقیه ی خواهر و برادراش هم نشد. او خودش به تنهایی به سمت دریا حرکت کرد. کم کم بیشتر بچه ها از تخم هایشان بیرون آمدند و همه به سمت آب حرکت کردند.. سارا و پدرش قایم شده بودند و اصلاً حرفی نمی زدند و فقط حرکت بچه لاک پشت ها را که به سمت دریا می رفتند تماشا می کردند. اما مدتی بعد اتفاق عجیبی افتاد که به نظر سارا بسیار وحشتناک بود. چند مرغ دریایی به سمت بچه لاک پشت ها حمله کردند و شروع به خوردن آن ها کردند. سارا این طرف و آن طرف را نگاه کرد تا ببیند آیا پدر لاک پشت ها می آید و آن ها را از دست این پرندگان نجات می دهد؟ اما او هرگز نیامد. سارا تمام این صحنه ها را با گریه تماشا می کرد و وقتی اولین گروه از لاک پشت ها صحیح و سالم به دریا رسیدند جیغ یواشی از سر خوشحالی زد. با این که پرنده ها تعداد کمی از لاک پشت ها را خوردند اما در پایان تعداد زیادی از آن ها به دریا رسیدند و سارا از این موضوع بسیار خوشحال بود. در راه برگشت به خانه پدر متوجه گریه ی سارا شده بود و به او گفت که لاک پشت ها به این شکل به دنیا می آیند. مادر لاک پشت ها تعداد زیادی تخم می گذارد و آن ها را زیر شن و ماسه پنهان می کند و خودش از آن جا دور می شود. وقتی بچه لاک پشت ها از تخم بیرون بیایند، باید تلاش کنند تا خودشان را به دریا برسانند. به همین دلیل با این که تعداد زیادی از آن ها متولد می شوند ولی تعداد زیادی بوسیله ی پرندگان خورده می شوند و بعضی از آن ها هم در دریا کشته می شوند. پدرش گفت فقط تعداد کمی از این لاک پشت ها موفق می شوند سال های زیادی زنده بمانند. سارا خیلی خوشحال بود که آن شب اطلاعات زیادی در مورد لاک پشت ها یاد گرفته و همین طور خوشحال بود از این بابت که یک خانواده دارد و والدین و برادر و خواهرش به او کمک می کنند و از همان روز اول که بدنیا آمده همه مواظبش بودند و از او خیلی خوب مراقبت کردند و می کنند. eitaa.com/amoo_safa
عموصفا دوست خوب بچه ها
📍برنامه هایی که روزانه در کانال ایتا عموصفا به جز ایام مناسبتی(مثل محرم و ماه رمضان و ...)ان شاءالله
📆طبق برنامه هفتگی امروز (یکشنبه ها) در قالب ارسال ۵ پست روزانه، دو موضوع محتوایی داریم👇 1⃣ معما و چیستان⁉️ 2⃣ احکام دانش آموزی 📚 eitaa.com/amoo_safa