eitaa logo
عموصفا دوست خوب بچه ها
1.2هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.5هزار فایل
💫عمو روحانی برنامه های کودک ونوجوان #جشنهای_تکلیف🎁 #جشن_قرآن💚 #جشن_های_مذهبی 🥰 #اجرا_مناسبت_های_مختلف_در_مدارس 💖 حرفت ناشناس اینجا بزن👇 https://daigo.ir/secret/71131532001 تبادل وتبلیغ👇 @Admin_sabt403 هماهنگی (عموصفا)👇 @M_Sadegh_Safaee
مشاهده در ایتا
دانلود
« ضرب المثل بار کج به منزل نمی رسد» منظور سنگینی باری که از یک طرف روی زمین می افتد. این ضرب المثل در تشویق به راستی و درستکاری و در نکوهش و متوجه کردن افرادی که به بیراهه میروند به کار میرود. eitaa.com/amoo_safa
🔸️شعر یه بچه‌ی مهربون 🌸یه بچه هم قد خودم 🌱دیشب توی مهمونی بود 🌸نگاه می‌کرد همه‌ش به من 🌱بچه‌ی مهربونی بود 🌸اومد کنار من نشست 🌱او داد به من یک شکلات 🌸گفت که دلم خیلی میخواد 🌱یه دوست خوب بشم برات 🌸گفت که بیا بازی کنیم 🌱یه گوشه‌ای با همدیگه 🌸حوصله‌ی هر دوتامون 🌱سر نمی‌ره این‌جا دیگه 🌸ممنونم از تو ای خدا 🌱خدای ماه و آسمون 🌸تو مهمونی به من دادی 🌱یه دوست خوب و مهربون eitaa.com/amoo_safa
🔸️شعر همسایه و هم‌بازی 🌸همسایه‌ی جدید اومد 🌱یک ماه پیش تو کوچه‌مون 🌸یه بچه قد من دارن 🌱خیلی خوشم میاد از اون 🌸برام یه همبازی شده 🌱غروبا بازی می‌کنیم 🌸با آجرای رنگارنگ 🌱ما خونه سازی می‌کنیم 🌸گاهی حیاط خونه‌مون 🌱زمین فوتبالی می‌شه 🌸با کیک و شربت مامان 🌱بازی دیگه عالی می‌شه 🌸ممنونم از تو ای خدا 🌱خدای ماه و آسمون 🌸تو کوچه‌مون به من دادی 🌱یه دوست خوب و مهربون eitaa.com/amoo_safa
🔸️شعر خورشید موطلایی 🌸دیروز توی مهد کودک 🌱مداد زرد من نبود 🌸خورشید نقاشی من 🌱طلایی و روشن نبود 🌸همکلاسیم فوری آورد 🌱برای من مداد زرد 🌸مداد اون یواش یواش 🌱خورشیدو موطلایی کرد 🌸خورشید نقاشیم حالا 🌱طلایی رنگ و پُر نوره 🌸پایین دفترم پُر از 🌱گل‌های زرد و زنبوره 🌸ممنونم از تو ای خدا 🌱خدای ماه و آسمون 🌸تو مهدمون به من دادی 🌱یه دوست خوب و مهربون eitaa.com/amoo_safa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏مامانش گفته هروقت بازیت تموم شد، دست و صورتتو بشور بعد بیا تو خونه! ((: eitaa.com/amoo_safa
عموصفا دوست خوب بچه ها
3⃣1⃣ مسابقه کارتی شناخت امام باقر علیه السلام👇
4⃣1⃣ مسابقه حافظه آشنایی اجمالی با امام باقر علیه السلام 👇
🎤برنامه کودک و نوجوان حرم مطهر🎤 بنده به عنوان مجری و مربی برنامه کودک حرم مطهرحضرت‌معصومه سلام الله علیها امروز و امشب در خدمت فرزندان عزیزتون هستم🌹 امروز 🔻 چهارشنبه ها ساعت ۱۷ تا ۲۱ در حرم مطهر حضرت‌معصومه سلام الله علیها/ رواق کودک صحن امام هادی علیه السلام و صحن حضرت صاحب الزمان عج/همراه با نقاشی و مسابقه و برنامه های متنوع eitaa.com/amoo_safa
‍ ‍ 🌿💭کلاغِ نرسیده💭🌿 شب شد. قصه گوها آخر قصه شان گفتند: قصه ما به سر رسید، کلاغه به خانه اش نرسید. اما کلاغه می خواست به خانه برسد. باید یک نفر را پیدا می کرد تا قصه بگوید. ماه توی آسمان بود. کلاغه پرید روی درخت کاج. گفت: آهای ماه! یک قصه بگو به سر نرسد. تا من برسم خانه. ماه گفت: هیس! آن موقع که برای ستاره ها قصه می گفتم، تو کجا بودی؟ برو پیش یکی دیگر برایت قصه بگوید. کلاغه رفت روی تیر چراغ برق. گفت: آهای چراغ! یک قصه بگو به سر نرسد. تا من برسم خانه. چراغ برق گفت: هیس! آن موقع که برای شاپرک ها قصه می گفتم، تو کجا بودی؟ برو، یکی دیگر برایت قصه بگوید. کلاغه پر زد. رفت روی یک گهواره. کلاغه گفت: آهای گهواره! یک قصه بگو به سر نرسد. تا من برسم خانه. گهواره گفت: هیس! آن موقع که برای بچه قصه می گفتم، تو کجا بودی؟ برو پیش یکی دیگر تا برایت قصه بگوید. کلاغ از این طرف به آن طرف رفت. هیچ کس برایش قصه نگفت. خسته و غمگین نشست لب یک پنجره. یک مداد پشت پنجره بود. مداد گفت: آهای کلاغه! یک قصه بگو من بنویسم. کلاغه گفت: من خودم، دربه در دنبال یکی می گردم برایم قصه بگوید. یک قصه که به سر نرسد. مداد گفت: اما همه قصه ها به سر می رسند. کلاغه گفت: من چه کار کنم؟ من هم می خواهم به خانه برسم. مداد با خوشحالی گفت: قصه ام را پیدا کردم! قصه کلاغی که به خانه اش نرسید! کلاغه گرد گرد نگاهش کرد. مداد گفت: همین جا بمان، قصه ات را بگو، من بنویسم. شروع کرد به نوشتن: یکی بود، یکی نبود. شب شد. هممه قصه ها به سر رسیدند؛ اما کلاغه می خواست به خانه اش برسد. مداد گفت: بقیه اش را بگو! کلاغ بِر بِر نگاهش کرد. یک دفعه فکری به کله اش زد؛ چنگی زد و قصه را از نوک مداد قاپید. تندی پرید. مداد داد زد: آهای کجا؟! برگرد! این جوری قصه من به سر نمی رسد! کلاغه همان طور که می پرید، گفت: عوضش من به خانه ام می رسم. و رفت به خانه اش رسید. eitaa.com/amoo_safa