eitaa logo
عموصفا دوست خوب بچه ها
1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
1.2هزار فایل
🍃 ﷽ 🍃 😊محمدصادق صفائی هستم 👨‍🏫 آموزگارکلاس دوم ابتدایی 🏡 ساکن شهرمقدس قم🌏 💥بهترین پست هاتقدیم شما🌱 💫مجری برنامه های شادکودک ونوجوان😍 #جشنهای_تکلیف🎁 #جشن_قرآن💚 #جشن_ها_ملی_مذهبی_برای_مدارس🌎 جهت هماهنگی واجرا پیام دهید👇 @M_Sadegh_Safaee
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌸سلام سلام عزیز جون 🌱ای شیعه‌ی مهربون 🌸قشنگترین سلام‌ها 🌱می‌خوای بگم کدامه؟ 🌸سلامی از ته دل 🌱به سومین امامه 🌸خیلی خوبه که باشیم 🌱همیشه یاد حسین ع 🌸همیشه در شب و روز 🌱بگیم سلام بر حسین ع 🌸مثل امام زمان عج 🌱که مهربان و دلسوز 🌸به جد مظلومشان 🌱سلام می‌دن شب و روز 🌸السلام علیک یا اباعبدالله eitaa.com/amoo_safa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
21.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸قشنگ ترین سلام ها 🌱می خوای بگم کدومه؟ 🌸سلامی از ته دل 🌱به سومین امامه 🌸میشه که در شب و روز 🌱بگیم سلام بر حسین 🌸سلام امام حسین جان 🌱سلام امام حسین جان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┏━━━🍃🍂━━━┓ 📲 @amoo_safa ┗━━━🍂🍃━━ https://eitaa.com/joinchat/2105999661Caf19b7adc8
190.3K
سلام کنید بچه ها سلامتی میاره خدا کلی جایزه رو سرتون میاره قشنگترین سلاما می خواین بگم کدومه؟ سلامی از ته دل به سومین امامه میشه که در شب وروز بگیم سلام برحسین خیلی خوبه که باشیم همیشه یادحسین همیشه در شب وروز بگیم سلام برحسین مثل امام زمان که مهربان ودلسوز به جد مظلوم خود سلام میده شب و روز ┏━━━🍃🍂━━━┓ 📲 @amoo_safa ┗━━━🍂🍃━━ https://eitaa.com/joinchat/2105999661Caf19b7adc8
دیوار مهربانی توی یک شهر شلوغ یه خونه‌ی خیلی بزرگی بود که چندتا اتاق داشت، توی یکی از این اتاقها پر از اسباب بازی بود، روبروی کمد اسباب بازی ها یه تخت خواب چوبی بود که زیر این تخت خواب یک جفت کفش صورتی ناراحت و غمگین نشسته بود. خانم کفشه هر روز گریه می‌کرد و با خودش میگفت: “دیگه سارا منو دوست نداره، دیگه منو پاش نمیکنه از وقتی که مادر بزرگش یه جفت کفش قرمز براش خریده همش اونو پاش میکنه سارا دیگه منو نمیخواد”. هر روز یکی از اسباب بازی ها میومد و خانم کفشه رو دلداری میداد اما فایده نداشت خانم کفشه بازم گریه می‌کرد چون از مامان سارا که داشته با خانم همسایه صحبت میکرده، شنیده بوده که میگفته : ” سارا عاشق کفشه، دوست داره کفشای جورواجور پاش کنه خیلی زود از کفشای قبلیش خسته میشه و کفش جدید میخواد”. خانم کفشه خوب می دونست که دیگه سارا سراغش نمیاد با ناراحتی میخوابید و با نا امیدی بیدار میشد. تا اینکه یک روز مادر بزرگ میاد داخل اتاق تا برای سارا قصه بگه وقتی مادر بزرگ میشینه روی تخت عصای مادربزرگ که خیلی قدیمی بوده سر میخوره و میوفته کنار خانم کفشه، اولش خانم کفشه خیلی میترسه و جیغ میزنه اما آقا عصا با صدای کلفت میگه :”سلام ببخشید سر خوردم”. خانم کفشه میگه: “سلام آقا عصا” آقا عصا میگه: “چرا گریه کردی؟” خانم کفشه با ناراحتی قصه زندگیشو تعریف میکنه، آقا عصا بعد از شنیدن حرفهای خانم کفشه میخنده و میگه: “اینکه ناراحتی نداره دختر جون، من یه دیواری توی این شهر میشناسم که تو میتونی بری اونجا اسمش دیوار مهربونیه من تا حالا چند بار با مادربزرگ رفتم اونجا”، خانم کفشه میگه : “دیوار مهربونی دیگه چیه؟”، آقا عصا میگه: “یه دیواریه که اگر کسی چیزی داره که بهش نیاز نداره میبره اونجا آویزونش میکنه تا کسی که بهش نیاز داره بیاد و بردارو ببره” خانم کفشه با تعجب پرسید: “یعنی کسی هست که به من احتیاج داشته باشه؟” آقا عصا گفت: “چرا نباشه هستن آدمایی که قدر چیزایی که دارنو میدونن و زود ازش دل نمیکنن تو برو اونجا مطمئن باش که یکی تو رو میبره و ازت مواظبت میکنه” خانم کفشه تا صبح از خوشحالی خوابش نبرد، صبح که شد فوری خودشو به پارکی که قبلا با سارا رفته بود رسوند روبرو پارک دیوار مهربونی بود با هر سختی که بود خودشو به دیوار مهربونی آویزون کرد، خیلی نگذشته بود که یه نفر بدوبدو اومد و کفشارو برداشت خانم کفشه از خوشحالی جیغ زد و خندید. eitaa.com/amoo_safa
👆ایشون آقای هادی خادم الحسینی هستن،از بچگی ایشون میشناسم،خیلی مداح با اخلاص و متواضع و خاکی و با صفاییه،چهارشنبه شب ها تو گلزار شهدای قم هیئت دارن،میخوام بعضی شب ها مداحی های ایشون رو بذارم👇