eitaa logo
🌹 گلستان کودک و نوجوان🌷
3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
755 ویدیو
447 فایل
وبسایت 👈 گلستان کودک و نوجوان 👉 طرح درس،رنگ آمیزی، مسابقه و گزارش برنامه ها و... ویژه مربیان و مبلغان کودک و نوجوان وبسایت ما: amoobahreman.ir تبادلات: @ertebat_golestan فروشگاه ما: @shop_golestan مدیر کانال: @amoo_bahreman
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
0️⃣5️⃣ 🌹 جوراب هزارپا 🌹 🔅بالای 3 سال 🔅با هنرمندی: زهرا بهرمن ۴ و نیم ساله از قم 🔅تدوین: حسین بهرمن 🖌 نویسنده : مهدیه حاجی زاده (باران) 🌸کپی با یک صلوات و ذکر لینک 🌸 🎈برای شنیدن بقیه قصه ها، بر روی لینک زیر بزنید.🎈 📌 https://eitaa.com/amoobahreman/2443 : شنبه_دوشنبه_چهارشنبه 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf
برای دسترسی راحت تر به مجموعه با اجرای (۶ ساله) بر روی نام قصه ها کلیک کنید: 1️⃣🌹استقبال از ماه رمضان🌹 2️⃣🌹روزه کله گنجشکی🌹 3️⃣🌹میوه های چسبونکی🌹 4️⃣🌹نوک قرمزی و لونه بزرگ🌹 5️⃣🌹محمدحسین در مهمانی🌹 6️⃣🌹خدا کجاست ١🌹 7️⃣🌹خدا کجاست ٢🌹 8️⃣🌹مسابقه وضو🌹 9️⃣🌹بوی عطر🌹 0️⃣1️⃣🌹محراب خونین🌹 1️⃣1️⃣🌹شب خوبیها🌹 2️⃣1️⃣🌹گردش پردردسر١🌹 3️⃣1️⃣🌹گردش پردردسر٢🌹 4️⃣1️⃣🌹 گردش پُر دردسر ٣ 🌹 5️⃣1️⃣🌹شیرکوچولو و دندون خراب🌹 6️⃣1️⃣ 🌹 بادبادک کوچولو 🌹 7️⃣1️⃣ 🌹 شناسنامه خدا 🌹 8️⃣1️⃣🌹 امام و علی کوچولو🌹 9️⃣1️⃣🌹 اول هرکار🌹 0️⃣2️⃣🌹مورچه کوچولو و همسایه جدید ١🌹 1️⃣2️⃣🌹 مورچه کوچولو و همسایه جدید ٢🌹 2️⃣2️⃣🌹 سلام🌹 3️⃣2️⃣🌹 شهر پرنده ها ١ 🌹 4️⃣2️⃣🌹 شهر پرنده ها ٢ 🌹 5️⃣2️⃣🌹پاکوتاه و حنایی🌹 6️⃣2️⃣🌹یک اسم زیبا🌹 7️⃣2️⃣🌹 وقت خواب🌹 8️⃣2️⃣🌹 هر گِردی، گردو نیست!! 🌹 9️⃣2️⃣🌹 مانند این کودک خدا را دوست داشته باشید! 🌹 0️⃣3️⃣ 🌹 تولد نور 🌹 1️⃣3️⃣🌹 خانه ی امن!! 🌹 2️⃣3️⃣🌹 هیزم های کوچک 🌹 3️⃣3️⃣🌹 شکار پروانه ها ١🌹 4️⃣3️⃣ 🌹شکار پروانه ها ٢ 🌹 5️⃣3️⃣🌹 دوست من، الناز🌹 6️⃣3️⃣🌹جشن میوه ها 🌹 7️⃣3️⃣ 🌹سفیده، مفیده🌹 8️⃣3️⃣🌹 کبوتر چاهی🌹 9⃣3⃣🌹 بازی و باغ سیب 🌹 0⃣4⃣🌹 ابولهب و عاقبت او 🌹 1⃣4⃣🌹 کتاب بداخلاق 🌹 2⃣4⃣🌹 دوست خوب آسیاب 🌹 3⃣4⃣🌹 دستور خدا 🌹 4⃣4⃣🌹 بخشیدن انگشتر 🌹 5⃣4⃣🌹عید بزرگ و دوست داشتن🌹 6⃣4⃣🌹 آرزوی سلیمه 🌹 7⃣4⃣🌹 یک شاخه گل 🌹 8⃣4⃣🌹 خانواده آسمانی 🌹 9⃣4⃣🌹 مار سیاه و کفش 🌹 0⃣5⃣🌹 جوراب هزارپا 🌹 1⃣5⃣ 🌹نذری🌹 ... هر هفته در روزهای : ، ، ، ساعت 20 با این قصه های زیبا، همراه باشید. 🌷باتشکر از همراهی شما🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با سلام خدمت همه بزرگواران و اعضای محترم کانال 💐💐💐 به مناسبت نزدیک شدن به ماه 🏴🏴🏴 و ایام عزاداری اباعبدلله الحسین (ع)، انشالله از فردا ، محتوای مناسب ماه تحت عنوان در کانال بارگزاری خواهد شد. تا انشالله ضمن رعایت نکات بهداشتی، مجالس اباعبدلله (ع) باشکوه برگزار گردد. انشالله با ما همراه باشید!! 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf http://amoobahreman.ir
هئیت پیرهن سیاه می پوشم داره محرم میاد این پیرهن مشکی رو بابام خرید بهم داد قرار شده محرم هیئت بیاد تو خونه تو هیئت خونگی بابا روضه می خونه منم که سقا میشم چایی با شربت میدم میریزه توی شربت مامان تربت و زمزم 🏴🚩🏴🚩🏴🚩 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf http://amoobahreman.ir
📖داستان حضرت رقیه (س) ✍بچه‏ ها! همه شما بارها و بارها داستان‏های زیادی از عاشورا و شهادت امام حسین علیه‏السلام شنیدید. 🌼 ببینم، تا حالا درباره کودکانی که در کربلا بودن هم چیزی شنیدید و اونارو می‏شناسید. یکی ازکودکان امام حسین علیه‏السلام که در کربلا بود، رقیه نام داشت. بچه ‏ها! رقیه علیهاالسلام دختر سه ساله امام حسین علیه‏السلام بود که به همراه خانواده امام حسین علیه‏السلام به کربلا اومده بود تا در کنار پدرو خویشانش باشه. 💕 اون پدرش امام حسین علیه‏السلام رو خیلی خیلی دوست داشت و بالاخره هم درهمون سن کم، در سرزمین شام به شهادت رسید. ✨در واقعه کربلا دختر امام حسین (ع) رقیه (ع) سه سال داشت. امام حسین دختر سه ساله خود را خیلی دوست داشتند. رقیه کوچولو هم پدر را خیلی دوست داشت لحظه آخر که امام (ع) داشتند می رفتند به میدان جنگ رقیه (ع) را روی پای خود نشاندند و برسر و موی او دست کشیدند و او را برای آخرین بار بوسیدند و با او وداع کردند.😭 بعد از واقعه عاشورا دشمن تمام کسایی رو که زنده مونده بودن، اسیر کرد. 🍂میون این اسرا، یه دختر کوچولو هم دیده می‏شد. این دختر کوچولو رقیه بود. رقیه دختر امام حسین علیهاالسلام که حالا بعد از شهادت پدرش به همراه عمه‏ اش زینب و اسرای دیگه به طرف شام می‏رفت. 🌾می‏بینید بچه‏ ها، حضرت رقیه با اون سن و سال کم چقدر سختی کشیده. 🕸 اون دشمنا اون قدر بی‏رحم بودن که حتی این دختر کوچولو رو هم آزار می‏دادن. 🌀 پس همه دست‏هامون رو به آسمون بلند می‏کنیم و از خدا می‏خوایم که تمام دشمنای دین خدا واهل بیت نابود بشن. ان شاءالله. 🔰و اما ادامه قصه .... دشمنا اسرا رو به شام بردن، توی خرابه ‏های شام، صدای یه کودک به گوش می‏رسید. همه اونایی که در میون اسرا بودن، می‏دونستن که این صدای رقیه، دختر کوچک امام حسینه. 🎗اون حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش رو می‏گرفت. او انگار خواب پدرش رو دیده بود. 🌷 سلام ما به روح بلند او.🌷 🌹🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🌹 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf http://amoobahreman.ir
📣📢🎊 📌 🧒👦 با هنرمندی دختر گلم: ۶ساله از قم 🌹🌹 امشب : ساعت 20 🕗 منتظر این قصهٔ و باشید‼️ 🔰 با اتمام فصل اول از ، به استقبال عزاداری سیدالشهدا میریم،. از همه عزیزان در این ایام حزن و اندوه التماس دعا داریم. 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf http://amoobahreman.ir
اجرای زنده برنامه پخش زنده وانلاین برنامه اردوی مجازی مجتمع امام خمینی از سایت http://pardis99.ir امروز چهارشنبه راس ساعت 18 📌برنامه امروز : 📌بعد از ورود به سایت، روی مقطع تحصیلی سوم برنامه "یار یا نار" کلیک کنید. 🌺🌸🌼🌻 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf http://amoobahreman.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
1️⃣5️⃣ 🌹 نذری🌹 🔅بالای 3 سال 🔅با هنرمندی: معصومه بهرمن 6ساله از قم 🔅تدوین: حسین بهرمن 🖌 نویسنده : مهدیه حاجی زاده (باران) 🌸کپی با یک صلوات و ذکر لینک 🌸 🎈برای شنیدن بقیه قصه ها، بر روی لینک زیر بزنید.🎈 📌 https://eitaa.com/amoobahreman/2451 📭📨📣برای ارسال نظر درباره مجموعه قصه ها به صورت ناشناس بر روی لینک زیر بزنید: https://harfeto.timefriend.net/15420113 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf
📣📣 این قسمت، آخرین قسمت😔 از مجموعه است⁉️
🔵📌با توجه به نزدیک بودن به ماه محرم،و به پایان رسیدن این مجموعه از قصه ها، خواهشمندیم که تمامی نظرات خود را راجع به مطالب کانال و خصوصا از طریق لینک ناشناس، برای ما ارسال نمایید! https://harfeto.timefriend.net/15420113 🔵ضمنا در این شبها، همه بیماران را از دعای 🤲 خیر خودتون فراموش نکنین، خصوصا برای مادر بزرگوارم که در بیمارستان بستری هستند، ویژه دعا بفرمایید🤲🙏. یا علی ع💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴🌴لی لی حوضک عاشورایی لی لی لی لی حوضک بچه ها خواستند آب بخورن، آدم بدا نذاشتن... 🌴🕯اولی امام حسین(ع) بود، امام سومین بود، بابابزرگ خوبش، رسول آخرین بود، با هفتاد و دو یارش سردار کربلا بود، با اینکه خیلی خوب بود، آدم بدا حرمتشو نگه نداشتن.... 🌴🕯دومی عمو عباس بود، به فکر بچه ها بود، سقای کربلا بود، تو دستش مَشک آب بود، می خواست بره آب بیاره، آدم بدا نذاشتن.... 🌴🕯سومی بی بی رباب بود، همسر امام حسین(ع) بود، علی اصغرش بی تاب بود، می خواست به بچه اش آب بده، آدم بدا نذاشتن.... 🌴🕯چهارمی عمه بود، عمه اسمش زینب بود، خواهر امام حسین(ع) بود، صبور و تشنه لب بود، همدم بچه ها بود، آدم بدا حرمتشو نگه نداشتن.... 🌴🕯پنجمی هم رقیه، دختر امام حسینه، باباش خیلی شجاعه، با دشمنا می جنگه... 🌹🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🌹 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf http://amoobahreman.ir
اجرای زنده برنامه پخش زنده وانلاین برنامه اردوی مجازی مجتمع امام خمینی از سایت http://pardis99.ir امروز چهارشنبه راس ساعت 18 📌برنامه امروز : (فضای مجازی) 📌بعد از ورود به سایت، روی مقطع تحصیلی سوم برنامه "رازها و رمزها" کلیک کنید. 🌺🌸🌼🌻 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf http://amoobahreman.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼رنگ آمیزی نقاشی امام حسین علیه السلام و حضرت رقیه س 🌹🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🌹 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf http://amoobahreman.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مداحی سوزناک سید رضا نریمانی شب سوم محرم حضرت رقیه ( سلام الله علیها) چشماتو نبند تا چشمامو نبندم تو گریه نکن قول میدم که بخندم 🌹🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🌹 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf http://amoobahreman.ir
# این شعر زیبا که داستان زندگی حضرت رقیه س هست رو میتونید به صورت دکلمه برای بچه ها بخونید و بگید داستان از زبان حضرت رقیه س است: آی قصه قصه قصه،ای بچه های قشنگ برای قصه گفتن،دلم شده خیلی تنگ😭 من حضرت رقیه،یه دختر سه ساله م همه میگن شبیه گلهای سرخ و لاله م🌹 گل های دامن من،سرخ و سفید و زردن همیشه پروانه ها دور سرم میگردن🦋 از این شهر و ازون شهر آدمای زیادی میان به دیدن من،تو گریه و تو شادی😭😊 هر کسی مشکل داره،میزنه زیر گریه مشکل اون حل میشه تا میگه یا رقیه😥 خلاصه ای بچه ها،اسم بابام حسینه به یادتون میمونه؟بابام امام حسینه😌 پدربزرگ خوبم امیر مومنینه اون اولین امامه،ماه روی زمینه🌙 تو دخترای بابام از همشون ریزترم خیلی منو دوست داره،از همه عزیزترم❤️ مثل رنگین کمون بود النگوهای دستم گردنبند ستاره به گردنم میبستم💫 یه روزی از مدینه،سواره و پیاده راه افتادیم و رفتیم همراه خونواده🌺 به سوی مکه رفتیم،تو روز و تو تاریکی تا خونه خدا رو ببینینم از نزدیکی🕋 چن روزی توی مکه موندیم و بعد از اونجا راه افتادیم و رفتیم به صحرای کربلا🏝 به کربلا رسیدیم،اونجا که دریا داره اونجا که آسمونش پر شده از ستاره💫 تو کربلا بچه ها سن و سالی نداشتم بچه کبوتر بودم،پر و بالی نداشتم🕊 همیشه عمه زینب میگفت دورت بگردم به حرفای قشنگش همیشه گوش میکردم😌 تو صحرای کربلا ما با غولا جنگیدیدم با اینکه تنها شدیم ولی نمیترسیدیم😔 تو کربلا زخمی شد چند جایی از تن من سبدسبد گل سرخ ریخت روی دامن من🌹 بزرگا که جنگیدند با غولای بد و زشت ما توی خیمه موندیم،بزرگا رفتن بهشت❤️ گلهای دامن من از تشنگی میسوختن به گریه کردن من چشماشونو میدوختن👀 تحمل تشنگی راس راسی خیلی سخته مخصوصاً اونجایی که خشکه و بی درخته☀️ دامنم آتیش گرفت مثل گلای تشنه به سوی عمه زینب دویدم پابرهنه👣 خواستم که صورتم رو با چادرم بپوشم خوردم زمین در اومد گوشواره از تو گوشم👂 غولا منو گرفتن،دست و پاهامو بستن خیلی اذیت شدم،قلب منو شکستن💔 خلاصه ای بچه ها تو صحرای کربلا وقت غروب خورشید،شدیم اسیر غولا🌞 پیاده و پیاده همراه عمه زینب راه افتادیم و رفتیم،از صبح زود تا به شب🌘 تا اینکه ما رسیدیم به کشور سوریه از کربلا تا اونجا راه خیلی دوریه😔 توی خرابه شام ما رو زندونی کردن با ما که بچه بودیم نامهربونی کردن😱 فریاد زدم:«آی مردم،عموی من عباسه بابام امام حسینه،کیه اونو نشناسه؟»😭 سر غولا داد زدیم،اونا رو رسوا کردیم تو قلب مردم شهر خودمونو جا کردیم❤️ بابام یه شب به خوابم اومد توی خرابه گفت که:بابا حسینت میخواد پیشت بخوابه😔 دست انداختم گردنش،تو بغلش خوابیدم خیلی شب خوبی بود،خوابای رنگی دیدم😭 صبح که بلند شدم من،دیدم که یک فرشته م مثل داداش اصغرم،منم توی بهشتم😭😭 کتاب حضرت رقیه(س)؛کتاب شماره «٢»از مجموعه شعر کودکان کربلا،شاعر:محمد کامرانی اقدام 🌹🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🌹 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf http://amoobahreman.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴در یادی کنیم از دختران شهدای مدافع حرم 😔وداع فرزندان دختر با پیکر پدر شهید مدافع حرم 🌷 را یاد کنیم با ذکر 🌹🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🌹 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf http://amoobahreman.ir
یاران کوچک حسینی ....ppsx
13.76M
🏴پاورپوینت "یاران کوچک حسینی"🏴 💥ویژه اجرا برای مقطع ابتدایی💥 ✅پاورپوینت حاضر به صورتی جذاب و با استفاده از روش های گوناگونی چون شعر،داستان،جدول،به هم وصل کن و... کودکان ونوجوانان را با سه یار کوچک امام حسین در واقعه کربلا ( حضرت علی اصغر ، حضرت عبدالله بن الحسن وامام باقر ) آشنا می سازد.🔹 📍تهیه وتنظیم: گروه فرهنگی تبلیغی هدیه آسمان🌈 🌹🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🌹 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf http://amoobahreman.ir
🌹یک مراسم مهم🌹 بچه ها مشغول شمردن پول قلکهایشان بودند، محمد گفت:« من همش اشتباه می شمارم» رضا خندید و گفت :«یکم صبر کن الان برایت می شمارم» شمردن پول ها که تمام شد معصومه گفت :«چه هیئتی بشود امسال! هم می‌توانیم شربت بدهیم، هم میوه، هم خرما و چایی» محمد چپ چپ نگاهی به معصومه کرد و گفت:« نمی شود امسال خوراکی پخش کنیم! تازه تعداد شرکت کننده ها هم کمتر است» رضا با لب و لوچه آویزان گفت:« یعنی چه؟ ما یک سال پس انداز کردیم برای نذری شب های محرم» محمد گفت :«نمی‌دانم باید فکر کنیم، تازه باباعلی می‌گفت شاید امسال هیئت برگزار نشود» معصومه پول ها را روی زمین گذاشت زانوهایش را بغل کرد و گفت:« مگر می‌شود؟» محمد دستش را روی شانه معصومه گذاشت و گفت :«همه مراسم توی مسجد برگزار می‌شود با تعداد کم» رضا با بغض گفت :«پول‌ها را چه کار کنیم؟» محمد عقب تر رفت، نگاهی به پول‌ها کرد آهی کشید و گفت:« نمی دانم» با صدای زنگ بچه ها به سمت در دویدند. پدر با دست پر آمد تو، کیسه هایی که در دست داشت به مادر داد و گفت:« لطفاً این ها را ضدعفونی کن» مامان کیسه‌ها را ضدعفونی کرد و آورد. بچه ها کنار پدر نشستند و به کیسه ها نگاه کردند رضا گفت:« بابا این ها چیست؟» پدر از توی کیسه پارچه‌ای مشکی را بیرون آورد و گفت:« بچه ها فردا شب، شب اول محرم است باید آماده شویم» محمد که پارچه را در دست گرفته بود گفت:« با ما برای هیئت یک عالمه پارچه‌مشکی داریم» پدر لبخندی زد و گفت :«می‌دانم پسرم اما این پارچه‌ها برای هیئت خانگی خودمان است» معصومه سربند قرمزی از توی کیسه بیرون آورد و گفت:« هیئت خانگی چیست » سربند را به محمد داد و گفت:« داداش این را برایم ببند» بابا گفت:« امسال که نمی‌شود خیلی مراسمات را توی مسجد باشیم، خانه‌مان را آماده هیئت می کنیم و خودمان هر شب مراسم می گیریم» محمد با چشمان گرد به پدر نگاه کرد و گفت:« یعنی مهمان داریم؟» پدر سربند سبز رنگی را بر سر محمد بست و گفت :«مراسمات ما خانوادگی هستند، من، مامان، تو، رضا و معصومه » بچه ها خوشحال به هم نگاه کردند، مامان جعبه پونز را آورد، همه با کمک هم دور تا دور و روی دیوارها را پارچه سیاه نصب کردند. محمد در حالی که اضافه پارچه ها را داخل کیسه می گذاشت گفت:« بابا با پول قلک های محرم چه کار کنیم؟ حالا که نمی‌شود نذری پخش کرد!» پدر دستی بر سر محمد کشید و گفت :«نگران نباشید این پول را نذر محرم می‌کنیم اما یک جور دیگر!» ادامه دارد... 🌹🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🌹 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf http://amoobahreman.ir
حضرت رقیه خاتون.pptx
2.93M
اسلاید در مورد حضرت رقیه (سلام الله علیها) 🌹🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🌹 💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷 👇👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2572484621Cb16733d3cf http://amoobahreman.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا