فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای جاااانم 😍
کیفش و نگا 😃😍😘
#اربعین
🇮🇷 @amoomolla
🕌 در روز قیامت ،
🕌 هنگامی که بنده ها می بینند
🕌 که با زوار امام حسین علیه السلام ،
🕌 چه رفتار بی نظیری می کنند ،
🕌 و چقدر نزد خداوند عزوجل ،
🕌 مورد کرامت واقع می شوند .
🕌 همه آنها آرزو می کنند :
🤲🏻 ای کاش امام حسین علیه السلام را ،
🤲🏻 زیارت کرده بودم .
📚 وسائل الشیعه ، ج ۱۴ ، ص ۴۲۴
🇮🇷 @ghairat
🔮 هر کس که خداوند ، خیرش را بخواهد ،
🔮 حب امام حسین علیه السلام
🔮 و حب زیارتش را ،
🔮 در قلب او میاندازد
🔮 و هر که را خداوند ، بدی او را بخواهد ،
🔮 بغض نسبت به امام حسین علیه السلام
🔮 و بغض زیارت آن حضرت را ،
🔮 در قلب او می اندازد .
📚 وسائل الشیعه ، ج ۱۴ ، ص ۴۹۶
🇮🇷 @ghairat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی
میگه می خوام برم کربلا 😄😍
🇮🇷 @amoomolla
💠 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ
🔹ای کسانی که ایمان آوردهاید! از گامهای شیطان پیروی نکنید!
📗سوره نور آیه۲۱
🇮🇷 @amoomolla
با دوستان داریم میریم کربلا
جا مونده ها ... بسم الله
دوست شما ، عموملا
🇮🇷 @amoomolla
✍ برنامه های امسال بنده در کربلا :
🌸 ۱. برای ظهور امام زمان عجل الله فرجه دعا کنم
🌸 ۲. نائب الزیاره رهبرم باشم
🌸 ۳. در مسیر ، هوای بچه ها رو داشته باشم ، اونارو شاد کنم
🌸 ۴. کمتر ظرف و لیوان یکبار مصرف استفاده کنم
🌸 ۵. آشغال توی راه و خیابان نریزم ، چون قدمگاه امام زمان و شهداست .
🇮🇷 @amoomolla
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
مداحی الی الله.mp3
16.96M
🎙مداحی زیبای عربی معروف
الى الله سفره الى الله
حسيناه بدمنه حسيناه
مشيناه دربك مشيناه
الى الله الى الله
والكربلا حسين حجت!
الى الله الى الله…
شراع السفينه يمشي
بينه الكربله راح!
🇮🇷 @amoomolla
در کنار علی زکریایی و سیدکاظم روح بخش
#عموملا_در_کربلا
#موکب_شباب_المقاومه
#قرارگاه_پیشرفت_و_آبادانی
🇮🇷 @amoomolla
🌷 در کنار پدری صبور و انقلابی
🌷 پدر بزرگوار شهید آرمان علی وردی
🇮🇷 @amoomolla
#عموملا_در_کربلا
#موکب_شباب_المقاومه
#قرارگاه_پیشرفت_و_آبادانی
📗 داستان حضرت رقیه سلام الله علیها
🌸 حضرت رقیه ( یا فاطمه صغری )
🌸 دختر امام حسین علیه السلام است
🌸 مادرش ، امّ اسحاق است
🌸 که قبلا ،
🌸 همسر امام حسن مجتبی بوده
🌸 و پس از شهادت ایشان ،
🌸 به وصیت امام حسن علیه السلام
🌸 به عقد امام حسین درآمد .
🌸 رقیه خانم در واقعه عاشورا ،
🌸 سه سال سن داشتند
🌸 که بعد از شهادت پدر و یارانش ،
🌸 در عصر عاشورا ،
🌸 به همراه دیگر زنان بنیهاشم ،
🌸 توسط سپاه یزید ، به اسیری رفتند
🌸 و به شهر شام برده شدند .
🌸 عصر روز سه شنبه ،
🌸 در خرابه های قصر یزید ،
🌸 در کنار عمه اش حضرت زینب ،
🌸 نشسته بود .
🌸 ناگهان چندتا از کودکان شام را دید
🌸 که در رفت و آمد هستند .
🌸 پرسید : عمه جان !
🌸 اینها کجا می روند ؟
🌸 حضرت زینب فرمود :
🌸 عزیزم این ها به خانه هایشان می روند .
🌸 پرسید : عمه ! مگر ما خانه نداریم ؟
🌸 فرمودند : چرا عزیزم ،
🌸 خانه ما در مدینه است .
🌸 تا نام مدینه را شنید ،
🌸 خاطرات زیبایی که از پدرش ،
🌸 و بازی کردن با او داشت ،
🌸 در ذهن او آمد .
🌸 دوباره پرسید :
🌸 عمه ! پدرم کجاست ؟
🌸 حضرت زینب فرمود : به سفر رفته .
🌸 رقیه دیگر سخن نگفت ،
🌸 به گوشه خرابه رفت .
🌸 زانوی غم بغل گرفت
🌸 و با غم و اندوه به خواب رفت .
🌸 پاسی از شب گذشت .
🌸 ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید .
🌸 سراسیمه و آشفته از خواب پرید ،
🌸 مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت
🌸 اما ایندفعه بهانه جویی نمود ،
🌸 گریه و زاری می کرد .
🌸 همش بهانه پدر را می گرفت .
🌸 با صدای ناله و گریه او ،
🌸 تمام اهل خرابه به گریه و ناله پرداختند .
🌸 خبر را به یزید رساندند ،
🌸 دستور داد سر بریده پدرش را ،
🌸 برایش ببرند .
🌸 سر مطهر سید الشهدا را ،
🌸 در میان تشت طلا گذاشتند ،
🌸 و به خرابه بردند
🌸 و در مقابل رقیه قرار دادند .
🌸 همه فکر می کردند
🌸 برای او غذا و میوه و اسباب بازی آوردند
🌸 تا او را آرام کنند .
🌸 یکی از سربازان ،
🌸 سرپوش تشت را کنار زد ،
🌸 ناگهان رقیه ، سر مطهر پدرش را ،
🌸 در وسط تشت دید ،
🌸 سر را برداشت و درآغوش کشید .
🌸 بر پیشانی و لبهای پدرش بوسه می زد
🌸 آه و ناله اش بلند تر شد ،
🌸 با پدرش حرف می زد و گریه می کرد
🌸 بقیه هم با گریه های او ،
🌸 گریه می کردند و ضجه می زدند .
🌸 رقیه به پدرش گفت :
🌹 پدر جان !
🌹 چه کسی صورت شما را ،
🌹 به خونت رنگین کرد ؟
🌹 پدر جان !
🌹 چه کسی رگهای گردنت را بریده ؟
🌹 پدر جان !
🌹 چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد ؟
🌹 پدر جان !
🌹 یتیم به چه کسی پناه ببرد
🌹 تا بزرگ بشود ؟
🌹 پدر جان !
🌹 کاش خاک را ،
🌹 بالش زیر سرم قرار می دادم ،
🌹 ولی محاسنت را ،
🌹 خضاب شده به خونت نمی دیدم .
🌸 سه ساله امام حسین علیه السلام ،
🌸 آن قدر شیرین زبانی کرد
🌸 و با سر پدر ، ناله نمود
🌸 تا ناگهان صدایش خاموش شد .
🌸 همه خیال کردند به خواب رفته .
🌸 اما وقتی به سراغ او آمدند ،
🌸 او را دیدند که از دنیا رفته است .
🌸 شبانه غساله آوردند ،
🌸 او را غسل دادند
🌸 و در همان خرابه های شهر شام ،
🌸 او را دفن نمودند .
🇮🇷 @amoomolla
#داستان #محرم #رقیه
🍄 آموزش حروف انگلیسی
🍄 با مثال های مذهبی
☘ J = جِی بزرگ
☘ j = جِی کوچک
🎼 ج خوانده می شود
🐥 job ( جاب ) کار ، شغل
🐥 jihad ( جیهاد ) جهاد
🐥 jinn ( جِن ) جن
🐥 joke ( جُوک ) شوخی ، لطيفه
🐥 join ( جُین )
🎼 متصل کردن ، پيوستن ، پيوند زدن ،
🎼 ازدواج کردن ، متحد کردن
🐥 joseph ( جُزِف )
🐥 يوسف پیامبر ، مرد پاکدامن ، مرد عفيف
🐥 judge ( جاج ، جادج )
🎼 قضاوت کردن ، داوری کردن ، فتوا دادن
🐥 justice ( جِستِس )
🎼 داد ، عدالت ، انصاف ،
🎼 درستی ، دادگستری
🇮🇷 @amoomolla
#انگلیسی #مشق_مذهبی
عموملا در کربلا
اجرای سرود سلام فرمانده
در خیابان های کربلا
🇮🇷 @amoomolla
#عموملا
#عموملا_در_کربلا
#قرارگاه_پیشرفت_و_آبادانی
عموملا در کربلا
موکب کودکان اربعینی
#قرارگاه_پیشرفت_و_آبادانی
🇮🇷 @amoomolla
در کنار سردار رادان
فرمانده غیور کل انتظامی کشور
🇮🇷 @amoomolla
#قرارگاه_پیشرفت_و_آبادانی