eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
3هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مدیر : حامد طرفی @amoo_molla مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼 ترانهٔ انگلیسی قهرمان سه سالهٔ من My Three-Year-Old Hero ▫️خواننده و آهنگساز: Vetr 🇮🇷 @amoomolla 🎼 @sorood_sher
📗 داستان حضرت رقیه سلام الله علیها 🌸 حضرت رقیه ( یا فاطمه صغری ) 🌸 دختر امام حسین علیه السلام است 🌸 مادرش ، امّ اسحاق است 🌸 که قبلا ، 🌸 همسر امام حسن مجتبی بوده 🌸 و پس از شهادت ایشان ، 🌸 به وصیت امام حسن علیه‏ السلام 🌸 به عقد امام حسین درآمد . 🌸 رقیه خانم در واقعه عاشورا ، 🌸 سه سال سن داشتند 🌸 که بعد از شهادت پدر و یارانش ، 🌸 در عصر عاشورا ، 🌸 به همراه دیگر زنان بنی‌هاشم ، 🌸 توسط سپاه یزید ، به اسیری رفتند 🌸 و به شهر شام برده شدند . 🌸 عصر روز سه شنبه ، 🌸 در خرابه های قصر یزید ، 🌸 در کنار عمه اش حضرت زینب ، 🌸 نشسته بود . 🌸 ناگهان چندتا از کودکان شام را دید 🌸 که در رفت و آمد هستند . 🌸 پرسید : عمه جان ! 🌸 اینها کجا می روند ؟ 🌸 حضرت زینب فرمود : 🌸 عزیزم این ها به خانه هایشان می روند . 🌸 پرسید : عمه ! مگر ما خانه نداریم ؟ 🌸 فرمودند : چرا عزیزم ، 🌸 خانه ما در مدینه است . 🌸 تا نام مدینه را شنید ، 🌸 خاطرات زیبایی که از پدرش ، 🌸 و بازی کردن با او داشت ، 🌸 در ذهن او آمد . 🌸 دوباره پرسید : 🌸 عمه ! پدرم کجاست ؟ 🌸 حضرت زینب فرمود : به سفر رفته . 🌸 رقیه دیگر سخن نگفت ، 🌸 به گوشه خرابه رفت . 🌸 زانوی غم بغل گرفت 🌸 و با غم و اندوه به خواب رفت . 🌸 پاسی از شب گذشت . 🌸 ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید . 🌸 سراسیمه و آشفته از خواب پرید ، 🌸 مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت 🌸 اما ایندفعه بهانه جویی نمود ، 🌸 گریه و زاری می کرد . 🌸 همش بهانه پدر را می گرفت . 🌸 با صدای ناله و گریه او ، 🌸 تمام اهل خرابه به گریه و ناله پرداختند . 🌸 خبر را به یزید رساندند ، 🌸 دستور داد سر بریده پدرش را ، 🌸 برایش ببرند . 🌸 سر مطهر سید الشهدا را ، 🌸 در میان تشت طلا گذاشتند ، 🌸 و به خرابه بردند 🌸 و در مقابل رقیه قرار دادند . 🌸 همه فکر می کردند 🌸 برای او غذا و میوه و اسباب بازی آوردند 🌸 تا او را آرام کنند . 🌸 یکی از سربازان ، 🌸 سرپوش تشت را کنار زد ، 🌸 ناگهان رقیه ، سر مطهر پدرش را ، 🌸 در وسط تشت دید ، 🌸 سر را برداشت و درآغوش کشید . 🌸 بر پیشانی و لبهای پدرش بوسه می زد 🌸 آه و ناله اش بلند تر شد ، 🌸 با پدرش حرف می زد و گریه می کرد 🌸 بقیه هم با گریه های او ، 🌸 گریه می کردند و ضجه می زدند . 🌸 رقیه به پدرش گفت : 🌹 پدر جان ! 🌹 چه کسی صورت شما را ، 🌹 به خونت رنگین کرد ؟ 🌹 پدر جان ! 🌹 چه کسی رگهای گردنت را بریده ؟ 🌹 پدر جان ! 🌹 چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد ؟ 🌹 پدر جان ! 🌹 یتیم به چه کسی پناه ببرد 🌹 تا بزرگ بشود ؟ 🌹 پدر جان ! 🌹 کاش خاک را ، 🌹 بالش زیر سرم قرار می دادم ، 🌹 ولی محاسنت را ، 🌹 خضاب شده به خونت نمی دیدم . 🌸 سه ساله امام حسین علیه السلام ، 🌸 آن قدر شیرین زبانی کرد 🌸 و با سر پدر ، ناله نمود 🌸 تا ناگهان صدایش خاموش شد . 🌸 همه خیال کردند به خواب رفته . 🌸 اما وقتی به سراغ او آمدند ، 🌸 او را دیدند که از دنیا رفته است . 🌸 شبانه غساله آوردند ، 🌸 او را غسل دادند 🌸 و در همان خرابه های شهر شام ، 🌸 او را دفن نمودند . 🇮🇷 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼 آهنگ انگلیسی قهرمان سه سالهٔ من My Three-Year-Old Hero 🎙خواننده و آهنگساز : Vetr 📜 متن آهنگ (انگلیسی و ترجمه) 👇 https://eitaa.com/amoomolla/11325 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💻 کانال تربیت کودک 👨🏻‍🏫 @amoomolla 📲 کانال شعر و سرود 🎼 @sorood_sher 🏴