eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 🧐 🧠 ۲۱۰. لقب کدام پیامبر ، 🧠 صاحب الحوت ( همنشین ماهی ) 🧠 بود ⁉️ 🧠 @moaama_chistan 🇮🇷 @amoomolla
🤔 🧐 🧠 ۲۱۱. لقب کدام پیامبر ، 🧠 ذبیح الله بود ؟! 🧠 @moaama_chistan 🇮🇷 @amoomolla
📘 داستان کوتاه جواب ناسزا 🌼 مردی ، 🌼 نزد امام صادق علیه السلام آمد 🌼 و به امام گفت : 🍁 پسر عمویت فلانی ، اسم شما را برد 🍁 و خیلی در مورد شما ، 🍁 بدگوئی و ناسزا گفت . 🌼 امام ، کنیز خود را صدا زدند 🌼 و به او فرمودند : 🌹 آب وضو برایم حاضر کن ؛ 🌼 امام صادق وضو گرفتند . 🌼 و مشغول خواندن نماز شدند . 🌼 آن مرد در دلش گفت : 🍁 حتما حضرت می خواهند 🍁 او را نفرین کنند . 🍁 و از خدا بخواهند تا او را ، 🍁 در دنیا و آخرت عذاب کند . 🌼 اما ناگهان صحنه عجیبی دید . 🌼 امام صادق علیه السلام ، 🌼 بعد از خواندن دو رکعت نماز ، 🌼 دستشان را بالا بردند 🌼 و برای آن شخص ، از خداوند ، 🌼 طلب مغفرت کردند و فرمودند : 🕋 ای پروردگار ! 🕋 او را ( بخاطر این دشنام ) بخشیدم . 🕋 تو جود و کرمت از من بیشتر است ، 🕋 او را ببخش 🕋 و به خاطر این کردارش ، 🕋 او را جزاء و عقاب نده . 🌼 آن مرد ، از این رفتار امام ، 🌼 مات و مبهوت شده بود . 📚 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla
📗 داستان کوتاه مجلس شیطان 🏝 روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله 🏝 در کنار اصحابشان نشسته بودند . 🏝 یکی سوال می کرد 🏝 یکی شوخی می نمود 🏝 یکی خاطرات جنگ می گفت 🏝 ناگهان شخصی آمد 🏝 و بدون هیچ مقدمه ای ، 🏝 به ابوبکر ، فحش و دشنام داد . 🏝 پیامبر اکرم ، چیزی نگفتند . 🏝 و ساکت و آرام ، 🏝 فقط تماشا می کردند . 🏝 بعضی از اصحاب ، 🏝 می خواستند او را بزنند 🏝 اما پیامبر مانع آنها شدند . 🏝 شخص دشنام دهنده ساکت شد 🏝 می خواست برود که ناگهان ، 🏝 ابوبکر او را صدا زد 🏝 و به دفاع از خود و در جوابش ، 🏝 به او دشنام و ناسزا گفت . 🏝 همین که ابوبکر ، 🏝 زبان به ناسزاگوئی باز کرد ، 🏝 پیامبر اکرم ، از جای خود برخاستند 🏝 تا از کنار ابوبکر دور شوند . 🏝 اصحاب ، ابوبکر را ملامت کردند 🏝 و به او گفتند : 🌟 او که فحش داد ، 🌟 نادان است ، بی سواد است 🌟 تو دیگر چرا ؟! 🌟 تو که از اصحاب پیامبری 🌟 اگر اون اشتباه کنه ، مهم نیست 🌟 تو نباید اشتباه کنی 🌟 نباید آبروی پیامبر را ببری 🏝 بعد از تمام شدن دعوا ، 🏝 ابوبکر به پیامبر گفت : 🔥 وقتی او دشنام داد ساکت بودید 🔥 وقتی من دشنام دادم 🔥 از کنار من رفتید 🔥 ممکن است دلیل آن را برایم بگویی ؟ 🏝 پیامبر اکرم به ابوبکر گفتند : 🕋 ای ابوبکر ! 🕋 وقتی که آن شخص به تو دشنام داد 🕋 فرشته ای از جانب خداوند ، 🕋 به دفاع از تو ، جوابگوی او بود . 🕋 اما هنگامی که تو ، 🕋 شروع به ناسزاگوئی کردی ، 🕋 آن فرشته شما را ترک کرد . 🕋 و از نزد شما دور شد . 🕋 و به جای او ، شیطان آمد . 🕋 من هم کسی نیستم 🕋 که در مجلسی بنشینم 🕋 که در آن مجلس ، 🕋 شیطان حضور داشته باشد . 🏝 ابوبکر ، از اینکه صبر نکرد 🏝 و نتوانست خشم خود را کنترل کند 🏝 پشیمان شد و از پیامبر خواست 🏝 تا برای او استغفار کند . 📚 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla
✍ حدیث دشنامی و بدزبانی 🌸 إِیَّاکُمْ وَ الْفُحْشَ 🌸 فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ 🌸 لَا یُحِبُّ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ 🛡 بپرهیزید از زشتی و بد زبانی 🛡 زیرا خداوند عزوجل ، 🛡 از آدمِ بد زبانِ دشنام گوى ، 🛡 نفرت دارد . ✍ رسول خدا صلّی الله علیه وآله 📚 بحارالأنوار ، ج ۷۶ ، ص ۱۱۰ 🇮🇷 @amoomolla
✍ حدیث دشنامی و بدزبانی ۲ 🌸 ما أفحَشَ کَرِیمٌ قَطُّ 🛡 انسان کریم و بزرگوار ، 🛡 هرگز فحاشی و بدزبانی نمی کند . ✍ امام علی عليه السلام 📚 غررالحکم ، ص ۲۲۳ ، ح ۴۴۹۶ 🇮🇷 @amoomolla
27.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همایش هنرهای نشاط و شادی دشت آزادگان پایتخت غیرت جهان تالار معلم 🇮🇷 @amoomolla
🧐 🤔 🧠 ۲۱۶. گاهی شیرین است 🧠 با اینکه طعم ندارد 🧠 گاهی سبک یا سنگین است 🧠 با اینکه هیچ وزنی ندارد 🧠 گاهی می پرد ، 🧠 با اینکه بال و پر و پا ندارد ؟! 🧠 @moaama_chistan 🇮🇷 @amoomolla
Quran-01.mp3
2.89M
🎧 آهنگ خدا چه آفریده 🎙 در مورد قرآن کریم 🎼 @sorod_shr 🇮🇷 @amoomolla
🌹 هركس به فرزندش ، قرآن بياموزد ؛ 🌹 آن فرزند [ در روز قيامت ] ، 🌹 همراه پدر و مادرش ، 🌹 فرا خوانده می شود . 🌹 تا دو جامه بر تن آن دو بپوشانند . 🌹 به گونه‏ اى كه چهره‏ هاى بهشتيان ، 🌹 از فروغشان بدرخشد . ✍ پيامبر اکرم صلّی الله علیه و آله 📚 الكافى ، ج ۶ ، ص ۴۹ 🇮🇷 @amoomolla
لالایی بمب.mp3
7.09M
🎧 آهنگ لالایی بمب 🎙 با صدای : 🎼 @sorod_shr 🇮🇷 @amoomolla
🧐 🤔 🧠 ۲۱۸. آن چیست چیستان است 🧠 پیش روی همگان است 🧠 اما هم غیر قابل بیان است 🧠 و هم غیر قابل دیدن با چشمان است ⁉️ 🧠 @moaama_chistan 🇮🇷 @amoomolla
برنامه های ۱۳ آبان و روز دانش آموز 🇮🇷 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرود الله و الله مدرسه حضرت زهرا منطقه محروم کوی علوی 🇮🇷 @amoomolla
🧠 ۲۲۲. چهار اختلاف ، 🧠 در تصاویر بالا پیدا کنید ؟! 🧠 @moaama_chistan 🇮🇷 @amoomolla
🤔 چیستان 🧠 ۲۲۳. ده و ده بیست نمی ‎شه 🧠 پنجاه تا به آن اضافه کنیم 🧠 یازده میشه شد ...! 🧠 چطور ممکنه ؟! 🧠 @moaama_chistan 🇮🇷 @amoomolla
31.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 سریال زیبای تا به تا ( زی زی گولو ) 💿 این قسمت : مادربزرگ ۱ 🎥 @kartoon_film 🇮🇷 @amoomolla 💿 📀
🇮🇷 مربی خوب باید بتواند : 🌸 با شاگردانش ارتباط بگیرد 🌸 جویای حال و اوضاع آنها باشد 🌸 و در حد توانش ، 🌸 مشکلات دانش آموزان و خانواده آنها را ، 🌸 حل نماید . 🇮🇷 @amoomolla
✍ روش جذاب سازی کلاس ها 🌟 این قسمت : بازی های مذهبی 🌸 منظور از بازی های مذهبی ، 🌸 بازی هایی هستند 🌸 که علاوه بر شادی ، سرگرمی ، 🌸 هیجان ، خنده و... 🌸 باید دارای آموزش مذهبی باشد 🌸 باید بتوانید با بازی ، 🌸 مفاهیم دینی مذهبی را ، 🌸 به بچه ها بیاموزید . 🌸 مثل بازی های : 👌🏻 👌🏻 ، 👌🏻 و... 🇮🇷 @amoomolla
📙 قصه احسان خجالتی 🌟 احسان کوچولوی ما ، بعضی روزا ، 🌟 همراه با مامانش ، به پارک می رفت 🌟 اما وقتی به اونجا می رسیدن ، 🌟 از کنار مامانش تکون نمی خورد . 🌟 و برای بازی و تفریح ، 🌟 سمت بچه ها نمی رفت . 🌟 چند بار مامانش بهش گفت : 🌷 پسرم ، عزیز دلم ، 🌷 برو با بچه ها بازی کن 🌷 برو برای خودت ، 🌷 چندتا دوست پیدا کن . 🌟 اما هر بار می گفت : 🌹 کجا برم مامان ، 🌹 من خجالت می کشم 🌟 احسان کوچولو ، 🌟 روی یکی از دست هاش ، 🌟 یه لک قهوه ای بزرگ بود ؛ 🌟 او همیشه فکر می کرد 🌟 که اگه بچه ها ، دستش رو ببینن 🌟 حتما مسخره اش می کنن 🌟 بخاطر همین ، 🌟 همیشه خجالت می کشید 🌟 و دوست نداشت که با بچه ها 🌟 و با هم سن و سال های خودش ، 🌟 بازی کنه . 🌟 چند بار ، خود بچه های پارک ، 🌟 احسان رو دعوت کردن 🌟 تا باهاشون بازی کنه 🌟 اما باز قبول نکرد . 🌟 یه روز احسان به مامانش گفت : 🌹 من دیگه پارک نمیام . 🌟 مامان احسان گفت : چرا پسرم ؟ 🌟 احسان گفت : 🌹 من خجالت می کشم 🌹 نمی خوام بقیه بچه ها ، 🌹 لک روی دستم رو ببینن 🌹 نمی خوام کسی مسخره ام کنه . 🌹 هم دوست دارم با بچه ها بازی کنم 🌹 هم می ترسم اگه بازی کنم 🌹 و لکه منو ببینن ، مسخرم کنن 🌟 مامان احسان گفت : 🌷 تو از کجا میدونی 🌷 که بچه ها مسخره ات می کنن ؟ 🌷 مگه تا حالا پیششون رفتی ؟! 🌷 مگه تا حالا با بچه ها بازی کردی ؟ 🌟 احسان جواب داد : نه . 🌟 مامان احسان کوچولو ، 🌟 اون رو بغل کرد و گفت : 🌷 حالا فردا که رفتیم پارک ، 🌷 با هم می ریم پیش بچه ها ، 🌷 تا ببینی اونا تو رو مسخره نمی کنن 🌷 و اتفاقا برعکس ، 🌷 دوست دارن که باهات بازی کنن . 🌟 روز بعد ، 🌟 احسان و مادرش به پارک رسیدن 🌟 با هم پیش بچه ها رفتن 🌟 مامانِ احسان ، 🌟 به بچه هایی که داشتن بازی میکردن 🌟 سلام کرد و گفت : 🌷 بچه ها ! این آقا احسان ، پسر منه 🌷 و اومده که با شما بازی کنه . 🌟 یکی از بچه ها ، 🌟 که از بقیه بزرگ تر بود ؛ جلو اومد 🌟 و رو به احسان کوچولو کرد و گفت : 🌸 سلام ، اسم من نیماست ، 🌸 هر روز تو رو می دیدم 🌸 که با مامانت میای پارک ؛ 🌸 اما هیچ وقت ندیدم 🌸 که بیای با ما بازی کنی ؛ 🌸 حالا اگه دوست داری بیا 🌸 تا با بقیه بچه ها آشنا بشی . 🌟 احسان کوچولو ، 🌟 نگاهی به مامانش کرد و رفت . 🌟 مامان احسان نیز ، 🌟 روی نیمکت نشست 🌟 و مشغول خواندن کتاب شد 🌟 بعد از مدتی ، 🌟 دنبال احسان رفت 🌟 تا با هم برگردن خونه . 🌟 وقتی احسان کوچولو مامانش رو دید 🌟 با خوشحالی سمت اون دوید 🌟 و گفت : 🌹 مامان ، من با بچه ها بازی کردم 🌹 خیلی خوش گذشت 🌹 تازه هیچ کس از بچه ها 🌹 منو مسخره نکرد . 🌟 مامان احسان لبخندی زد و گفت : 🌷 خدارو شکر که بهت خوش گذشت 🌷 حالا دیدی 🌷 تو هم می تونی با بچه ها بازی کنی 🌷 دیدی هیچکی مسخره ات نمیکنه . 🌷 همه بچه ها با هم فرق هایی دارن 🌷 اما این باعث نمیشه 🌷 که نتونن با همدیگه باشن 🌷 و با هم دیگه بازی کنن . 📚 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla
✍ شعر الفبا 🌹 امروز من شادِ شادم 🌹 خوشحالم باسوادم  🌹 معلم مثل بابا 🌹 یادم داده الفبا 🌹 به لطفِ پروردگار 🌹 با عشقِ آموزگار 🌹 شدم دانا و بینا 🌹 در نوشتن توانا 🌹 از معلمِ خوبم 🌹 یاد گرفتم بخونم 🌹 درس و نماز و قرآن 🌹 حدیث و دین و ایمان ✍ شاعر : حامد طرفی 🎼 @sorood_sher 🇮🇷 @amoomolla
آهِ غزٍّه_ضحی.mp3
12.35M
🎧 آهنگ و سرود لالایی آهِ غزّه 🎼 @sorod_shr 🇮🇷 @amoomolla
✍🏻 شعر تلاش و توکل 🍄 آی بچه توانا 🍄 بچه خوب و دانا 🍄 کمک بخواه تو سختی 🍄 از خدای توانا 🍄 با توکل با ایمان 🍄 با تلاش فراوان 🍄 با قنوت و ربنا 🍄 می شی پیروز میدان 🍄 با یه همت والا 🍄 با توکل بر خدا 🍄 تموم میشه سختی ها 🍄 می رسی تا اون بالا 🎼 @sorod_shr 🇮🇷 @amoomolla
📚 داستان کوتاه جشن تکلیف ۱ 🌸 فاطمه كوچولو ، 🌸 یک بابابزرگ مهربون داشت 🌸 كه بیشتر وقتش را ، 🌸 به مناجات با خدا ، خواندن نماز ، 🌸 و به ذکر گفتن و خواندن قرآن ، 🌸 مشغول بود . 🌸 فاطمه خانوم ، 🌸 نماز خواندن را ،خیلی دوست داشت 🌸 و هر وقت بابابزرگش را ، 🌸 در حال نماز خواندن می‌ دید ، 🌸 جانماز مادرش را بر می‌داشت 🌸 و روی زمین پهن می‌ كرد 🌸 و پشت سر بابابزرگش می‌ ایستاد 🌸 هر كاری كه بابابزرگ انجام می داد 🌸 او در حال نماز انجام می داد ، 🌸 و تقلید می‌ كرد . 🌸 وقتی نمازش تمام می‌ شد ، 🌸 جانمازش را همان جا رها می‌كرد 🌸 و می‌ رفت . 🌸 مامانش از این كار فاطمه خانم ، 🌸 ناراحت می شد ، 🌸 ولی به روی خودش نمی آورد 🌸 و با مهربانی ، 🌸 جانمازش را جمع می کرد . 🌸 چند روز دیگه ، 🌸 تولد فاطمه کوچولو میشه ؛ 🌸 فاطمه خانوم چند روز دیگه ، 🌸 به سن نُه سالگی می‌ رسه . 🌸 یک روز خانم ناظم ، 🌸 در صف مدرسه ، 🌸 برای بچه‌ها صحبت می‌ كرد 🌸 و به آن ها گفت : 🌹 بچه‌ های عزیزم ! 🌹 دخترهای خوب من ! 🌹 شما دیگه بزرگ شدید 🌹 و همه تون امسال ، 🌹 به سن تكلیف می‌رسید 🌹 به همین مناسبت ما می‌خواهیم 🌹 برای شما جشن تكلیف بگیریم .  🌸 فاطمه کوچولو ، 🌸 دستش را بالا گرفت 🌸 و از خانم ناظم سوال كرد : 🔮 ببخشید خانم ناظم ، اجازه ؟! 🔮 جشن تكلیف یعنی چی ؟ 🌸 خانم ناظم لبخندی زد و گفت : 🌹 جشن تكلیف ، 🌹 یكی از جشن‌ های بزرگ ، 🌹 و جشن مذهبی ما مسلموناست ‌. 🌹 كه مخصوص شما كودكانه . 🌹 چون به حرف خدا گوش دادید 🌹 و از قبل از این سن ، 🌹 وظایف دینی رو که خدا گفته بود ، 🌹 مثل حجاب ، نماز ، روزه و ... رو ، 🌹 انجام دادید ؛ 🌹 به خاطر همین ، 🌹 با گرفتن جشن تکلیف ، 🌹 شادی و خوشی و خنده می کنید . 📚 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla