eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
91 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 قرائت حدیثی از امام حسن مجتبی علیه السلام توسط فاطمه خانم 🌸 موضوع : شوخی های افراطی @amoomolla
محتوای تربیت کودک
⁉️ معماهای مذهبی 🤔 💠 ۱. اولین سوره از جزء سی ؟! 🔹 ۲. بچه های زرنگ می خونن ؟! 💠 ۳. مردی که بدون پد
🌹 پاسخ معماهای مذهبی 😍 💠 ۱. اولین سوره از جزء سی ؟! 👈 سوره نَبَأ 🔹 ۲. بچه های زرنگ می خونن ؟! 👈 درس 💠 ۳. مردی که بدون پدر و مادر بدنیا آمد ؟! 👈 حضرت آدم‌ علیه السلام 🔹 ۴. هم سوره قرآن است هم بله انگلیسی ؟! 👈 یس ( سوره یاسین ) 💠 ۵. امام دوم ؟! 👈 امام حسن مجتبی علیه السلام 🔮 @amoomolla
🌷 آموزش انگلیسی مذهبی 🌷 🇮🇷 خدا رو شکر 🌸 thank God 🇮🇷 تلفظ : تَنک گاد @amoomolla
32.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی روز اردو 🇮🇷 بخش سوم ( آخر ) 🔮 @amoomolla 🎥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مهارت های زندگی 🇮🇷 قسمت ۴۲۴ : دوقولوهای بی حوصله 🇮🇷 موضوع : برای کودکان وقت بگذارید 🔮 @amoomolla 🎥
لطفا این کانال سالم و ارزشی و فرهنگی را ، به دوستان و مخاطبین‌تان ، معرفی کنید .
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۷۱ 🌷 🇮🇷 هیدرا به سرعت ، به درون جسم نواب رفت . 🇮🇷 و جن سیاه را ، از بدن نواب بیرون کرد . 🇮🇷 به دنبال آن ، هیدرا نیز بیرون آمد . 🇮🇷 و انگشترش را به طرف آن جن گرفت . 🇮🇷 سپس نور زردی از انگشترش خارج کرد . 🇮🇷 و آنرا مثل یک طناب ، به دور جن پیچید . 🇮🇷 و او را به بند کشید . 🇮🇷 نواب ، بیهوش به زمین افتاد . 🇮🇷 هیدرا نیز ، 🇮🇷 وقتی ترس مرضیه و خانواده اکبری را دید 🇮🇷 دوباره لبخندی زد و گفت : 🌸 نترسید ، من دوست شما هستم . 🌸 اومدم به نواب کمک کنم . 🇮🇷 سپس هیدرا به طرف نواب رفت . 🇮🇷 مرضیه ، چوبی را بلند کرد 🇮🇷 و به هیدرا گفت : 🌹 نزدیکش نشو 🌹 اگه بهش دست بزنی ، می زنمت 🇮🇷 هیدرا لبخندی زد و گفت : 🌸 نترسید دختر خانم ، کاریش ندارم 🌸 فقط می خوام کمکش کنم 🇮🇷 هیدرا بالای سر نواب رفت . 🇮🇷 و اسم اعظم را برای او زمزمه کرد . 🇮🇷 نواب ، آرام چشمانش را باز کرد و به هوش آمد 🇮🇷 صاحب خانه نیز ، او را بلند کرد 🇮🇷 و زیر بغلش را گرفت ؛ 🇮🇷 و او را به طرف اتاقش برد . 🇮🇷 مرضیه ، جلوتر از همه وارد اتاق شد 🇮🇷 تا هم در را باز کند و هم اتاق را تمییز نماید 🇮🇷 که ناگهان جیغ زنان ، 🇮🇷 با ترس فراوان و فریادکنان ، 🇮🇷 به سرعت ، از اتاق بیرون آمد . 🇮🇷 آقای اکبری ، از دیدن ترس او نگران شد 🇮🇷 و با ترس گفت : 🌟 چی شده دخترم ؟! 🇮🇷 مرضیه با وحشت گفت : 🌷 دوتا دیگه مثل این سیاهه ، تو اتاق هستند . 🇮🇷 هیدرا گفت : 🌸 نترسید چیزی نیست 🌸 خودم اونا رو بستم 🌸 نمی تونن به شما آسیبی برسونن 🇮🇷 صاحب خانه ، نواب را به اتاق برد 🇮🇷 او را آرام سر جایش خواباند . 🇮🇷 سپس دستش را گرفت و با لبخند گفت : 🌟 حالت خوبه پسرم ؟! 🇮🇷 نواب گفت : 🌹 آره فکر کنم خوبم 🌹 چی شده بود ؟ چه اتفاقی افتاد ؟! 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
🌷 شعر کودکانه سوره نصر 🌷 🌸 با کمک خداوند 🌸 پیروزی سر رسیده     🌸 فتح شده شهر مکه    🌸 دشمن چه ناامیده 🌸 آدما دسته دسته 🌸 می‌آن به دین خدا  🌸 سوره ی نصر چی میگه ؟ 🌸 اسلام پیروزه هر جا 💟 @amoomolla
🌷 چیستان و معمای مذهبی دینی 🌷 💠 ۱. مکان نماز امام جماعت ؟! 🔹 ۲. کدام امام ، مادرش ایرانی بود ؟! 💠 ۳. معنی خدا به انگلیسی ؟! 🔹 ۴. از طوایف با غیرت ایران ؟! ( دو حرفی ) 💠 ۵. به دختری که چادر می پوشد ، چه می گویند ؟! 👈 باهوشا بسم الله 🔮 @amoomolla
47.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی کمدی عروسکی 👈 یکی بود ، یکی نبود 🇮🇷 قسمت اول 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای پند پارسی 🇮🇷 قسمت چهارم : امانتداری 🇮🇷 کم حجم 🔮 @amoomolla 🎥
محتوای تربیت کودک
🌷 چیستان و معمای مذهبی دینی 🌷 💠 ۱. مکان نماز امام جماعت ؟! 🔹 ۲. کدام امام ، مادرش ایرانی بود ؟! 💠 ۳
🌷 پاسخ معماها 🌷 💠 ۱. مکان نماز امام جماعت ؟! 👈 محراب 🔹 ۲. کدام امام ، مادرش ایرانی بود ؟! 👈 امام سجاد علیه السلام 💠 ۳. معنی خدا به انگلیسی ؟! 👈 گاد 🔹 ۴. از طوایف با غیرت ایران ؟! ( دو حرفی ) 👈 لُر 💠 ۵. به دختری که چادر می پوشد ، چه می گویند ؟! 👈 چادُری 🔮 @amoomolla
🌸 در مواجهه با سوالات کودکان ، 🌸 سریع جواب ندهید . 🌸 بلکه او را تشویق به تحقیق و تفکر کنید . 🌸 و همراه با او ، 🌸 به کتاب یا سایت مربوطه ، مراجعه کنید . 🌸 به این نحو که هر سوالی بکند 🌸 به او بگویید : 👈 سوال خیلی خوبیه 👈 نظرت چیه بریم از اینترنت تحقیق کنیم ؟ 👈 یا از فلان کتاب بخونیم . 🌸 سپس پاسخ او را ، در آورید . 🌸 و برایش بخوانید و توضیح دهید . 💟 @amoomolla
🌷 چیستان 🤔 ⁉️ 🌸 آن چیست چیستان است 🌸 خانه اش کردستان است 🌸 از طوایف غیور و شجاع ایران است 🌸 که اگر برعکسش کنی 🌸 فهم و شعور تو در آن است ؟! 👈 باهوشا ، بسم الله 🔮 @amoomolla
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۷۲ 🌷 🇮🇷 هیدرا با لبخند گفت : 🌸 سلام برادر 🌸 خوشحالم که دوباره می بینمت . 🇮🇷 نواب با احساس دردی که داشت ، گفت : 🌹 شما کی هستی ؟! 🌹 مگه قبلاً همدیگر و دیدیم ؟! 🇮🇷 هیدرا با همان لبخندش گفت : 🌸 من بنده ای از بندگان خدا هستم . 🌸 برادر بزرگ شما ، اسمم هیدرا . 🌸 از نژاد جن های مسلمان . 🌸 آره ؛ قبلا دیده بودمت ، اما شما منو ندیدی 🌸 یادته اون وقتی که ، 🌸 برای پیدا کردن سلاح های مقدس ، 🌸 با دوستات رفته بودی ماجراجویی ؟! 🌸 یادته هر جا راه رو بلد نبودی 🌸 یه نوری براتون ظاهر می شد ؟! 🇮🇷 نواب گفت : 🌹 آره یادمه ، مگه میشه یادم بره 🌹 مثل همون نوری که ، 🌹 ما رو به طرف کوه نور هدایت کرد 🇮🇷 هیدرا گفت : 🌸 بله 🌸 یا مثل اون نوری که بالای هرم بود 🌸 خلاصه ، اون نوارها من بودم . 🌸 من بودم که شمارو هدایت می کردم . 🇮🇷 نواب با تعجب گفت : 🌹 جدی می گی ؟! 🇮🇷 هیدرا تبسمی کرد و گفت : 🌸 راستی ! آخرش فهمیدی 🌸 کی سنگ سلیمان رو ، تو جیبت گذاشت ؟! 🇮🇷 نواب گفت : 🌹 نکنه بازم کار تو بود ؟! 🇮🇷 هیدرا گفت : 🌸 بله کار داداشت بود ، شک نکن 🇮🇷 نواب گفت : 🌹 مشتاق دیدار برادر ، 🌹 حضرت خضر به من گفته بود 🌹 به هر حال بابت همه کمکات ممنونم . 🇮🇷 هیدرا گفت : 🌸 خواهش می کنم کوچولو 🇮🇷 نواب ، به جن های سیاهی که ، 🇮🇷 با طناب نوری بسته شده بودند ، نگاهی کرد 🇮🇷 و به هیدرا گفت : 🌹 اینا دیگه کی هستن ؟! 🇮🇷 هیدرا گفت : 🌸 اینا جن های کافرن . 🌸 از نژاد قوم شیاطین . 🌸 اونا از طرف ناگیتان اومده بودن 🌸 برای اینکه هم سلاح های مقدس رو بگیرن 🌸 و هم شما رو از پا در بیارن . 🌸 منم وقتی فهمیدم که جونت در خطره 🌸 به سرعت خودمو بهت رسوندم . 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
🌷 آموزش انگلیسی مذهبی 🌷 🕋 به قرآن قسم می خورم 🌹 i swear to koran 🕋 آی اِسوِر تو کُران ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ لغات جدید ... 🇮🇷 قرآن : koran 👈 کُران 🇮🇷 قسم خوردن : swear 👈 اِسوِر 🔮 @amoomolla
دوستان گلم ، تبادل داریم لطفا تا پایان تبادلات ، از مطالب بالا استفاده کنید
47.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی کمدی عروسکی 👈 یکی بود ، یکی نبود 🇮🇷 قسمت دوم 🔮 @amoomolla
🌸 دوران کودکی ، 🌸 بهترین زمان تربیت در تمام ابعاد است 🌸 و ذهن کودک ، همچون لوح سفیدی است 🌸 که هر چه بر آن نوشته شود ، 🌸 زود مورد پذیرش کودک واقع می شود 🌸 و توجه به موضوعات دینی ، 🌸 همچون آموزش احکام ، عبادت ، نماز ، 🌸 و آموزش قرآن ، 🌸 باید از مهمترین اولویتهای تربیتی باشد 🔮 @amoomolla
🌷 چیستان و معماهای مذهبی 🤔 💠 ۱. آب جامد ؟! 🔹 ۲. دین ما ؟! 💠 ۳. یکی از اصول دین ؟! ( سه حرفی ) 🔹 ۴. شهر مذهبی در تهران ؟! 💠 ۵. قوی‌ترین و مقتدرترین کشور دنیا ؟! 👈 باهوشا بسم الله 🔮 @amoomolla
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۷۳ 🌷 🇮🇷 نواب به هیدرا گفت : 🌹 شما از کجا فهمیدی که جونم در خطره ؟! 🇮🇷 هیدرا ، دستش را به طرف نواب گرفت 🇮🇷 به طوری که نگین های انگشترش ، 🇮🇷 روبروی نواب ، قرار گرفتند . 🇮🇷 ناگهان نگین ها ، به رنگ سبز ، نورانی شدند 🇮🇷 پس از چند لحظه ، همه نگین ها سفید شدند 🇮🇷 و پس از آن ، نگین ها قرمز شدند . 🇮🇷 و سپس به صورت چشمک زنان ، 🇮🇷 رنگ سبز و سفید و قرمز عوض می کرد 🇮🇷 سنگ سلیمان که در جیب نواب بود نیز ، 🇮🇷 از جیبش بیرون آمد و به انگشتر هیدرا چسبید . 🇮🇷 سنگ سلیمان نیز ، مثل نگین های انگشتر ، 🇮🇷 به سه رنگ سبز و سفید و قرمز ، 🇮🇷 چشمک زنان نور عوض می کرد . 🇮🇷 هیدرا ، سنگ سلیمات را از انگشتر جدا کرد 🇮🇷 و در دست دیگرش گرفت و به نواب گفت : 🌸 این سنگ خبرم کرد . 🇮🇷 سپس سنگ را روبروی انگشتر گرفت 🇮🇷 و ذکری آرام و زیر لب خواند 🇮🇷 ناگهان سنگ سلیمان ، 🇮🇷 به جای اصلی خودش در انگشتر برگشت . 🇮🇷 دوباره هیدرا گفت : 🌸 این انگشتر رو که می بینی ، 🌸 خود حضرت سلیمان بهم داده 🌸 که هفتا نگین داشتد . 🌸 اما الآن فقط پنج تاشون هستند . 🌸 دوتا از نگین ها رو ، جناب سلیمان نبی ، 🌸 از انگشتر جدا کردند 🌸 و زیر منبر خودشان در مسجدالاقصی 🌸 پنهان کردند . 🌸 که خدایی نکرده ، 🌸 اگر انگشتر به دست نااهلان بیفته 🌸 حداقل با هفت نگین نباشه ، 🌸 چون انگشتر با هفت نگینش ، 🌸 قدرت نابودی همه دنیا رو داره . 🌸 اما با این حال ، هر کدوم از این نگین ها ، 🌸 قدرت خاصی دارند . 🌸 یکی باد و طوفان می فرسته 🌸 یکی همه زبان ها و لهجه ها رو یادت میده 🌸 که سنگش دست خودت بود 🌸 یکی جن گیر می فرسته 🌸 همین طنابای نورانی که 🌸 باهاشون این جن های کافر و بستم 🌸 به این طناب ها میگن جن گیر . 🌸 یکی شرّ شیاطین و اجنه کافر و 🌸 از شما دفع می کنه . 🌸 اگر این سنگ و داشته باشی 🌸 دیگه هیچ جنی نمی تونه در شما نفوذ کنه 🌸 و شما رو تسخیر کنه . 🌸 و اما انگشتر آخر ، طی الارض هست . 🌸 این سنگ کمکت می کنه 🌸 تا به هر نقطه ای از زمین که بخواهی ، 🌸 با یک چشم به هم زدن ، سفر کنی . 🌸 البته بعضیا هم بهش میگن سنگ مکان . 🌸 اما اون دوتا سنگی که نیستن 🌸 یکی سنگ زمان بود 🌸 اگر اونو داشتیم ، به هر زمانی که خواستیم 🌸 می تونستیم بریم 🌸 و آخری ، سنگ آتیشه . 🌸 که آتش ازش بیرون میاد . 🌟 ادامه دارد ...🌟 📚 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla