eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 ۲۰ اسفند ، سالروز تولد سردار دلها ، 🇮🇷 شهید حاج قاسم سلیمانی را ، 🇮🇷 به شما و خانواده تون تبریک می گوییم .
🕋 زندگی نامه سردار سلیمانی 🕋 🕋 قسمت اول 🕋 🌹 شهید حاج قاسم سلیمانی ، 🌹 در ۲۰ اسفند ماه سال ۱۳۳۵ ، 🌹 در روستای قنات ملک از توابع رابر کرمان ، 🌹 در یک خانواده کارگری متولد شد . 🌹 در سن ۱۱ سالگی ، 🌹 پس از پایان تحصیلات ابتدایی ، 🌹 به کرمان رفت . 🌹 و پس از گرفتن دیپلم ، 🌹 به شغل بنایی مشغول شد . 🌹 و بعد‌ها فعالیت خود را ، 🌹 به عنوان پیمانکار ، 🌹 در اداره آب کرمان آغاز کرد . 🌹 با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ 🌹 همزمان با پیمانکاری در اداره آب کرمان ، 🌹 به عضویت افتخاری سپاه کرمان درآمد . 🌹 قبل از آغاز دفاع مقدس ، 🌹 و با شورش کرد‌ها ، 🌹 به مناطق غرب کشور رفت . 🌹 در حوادث انقلاب اسلامی ایران ، 🌹 با طلبه مشهدی به نام رضا کامیاب ، 🌹 آشنا شد 🌹 که او را وارد جریانات انقلاب کرد . 🌹 و زمانی که عراق ، 🌹 در سال ۱۳۵۹ به ایران حمله کرد 🌹 حاج قاسم سلیمانی نیز ، 🌹 چندین گردان از کرمان را آموزش داد 🌹 و با آنها ، 🌹 به مناطق عملیاتی جنوب کشور رفت . 🌹 و با پایان یافتن شورش‌ کردها ، 🌹 به کرمان بازگشت 🌹 و فرمانده پادگان قدس سپاه کرمان شد . 🔮 @amoomolla
🕋 زندگینامه سردار سلیمانی 🕋 🕋 قسمت دوم 🕋 🌸 اواخر سال ۱۳۶۰ ، 🌸 سردار محسن رضایی فرمانده کل سپاه ، 🌸 سردار سلیمانی را ، 🌸 به فرماندهی تیپ ثارالله منصوب کرد . 🌸 سردار سلیمانی ، بسیار زیرک بود 🌸 و با استفاده از همین ویژگی ، 🌸 در عملیات‌های مختلفی موفق و پیروز شد 🌸 ایشان پس از پایان جنگ ایران و عراق 🌸 در سال ۱۳۶۷ به کرمان بازگشت 🌸 و درگیر جنگ با اشراری شد 🌸 که از مرزهای شرقی ایران ، 🌸 هدایت می‌ شدند . 🌸 و با باندهای قاچاق مواد مخدر ، 🌸 در مرزهای ایران و افغانستان می‌جنگید . 🌸 سردار ، در سال ۱۳۷۹ ، 🌸 با حکمی از سوی امام خامنه‌ای ، 🌸 به عنوان دومین فرمانده سپاه قدس ، 🌸 انتخاب شد . 🌸 ایشان در سپاه قدس ، 🌸 در زمینه تقویت و گسترش 🌸 فعالیت های محور مقاومت ، 🌸 فعالیت های زیادی داشت . 🌸 در سال ۱۳۸۹ ، 🌸 حاج قاسم به جهت خدمات فراوانش ، 🌸 از سوی امام خامنه‌ای ، 🌸 به درجه سرلشکری رسید . 🌸 حاج قاسم ، 🌸 شخصیتی والا در جبهه مقاومت بود 🌸 و از یادگاران دوران دفاع مقدس بود . 🌸 ایشان ، چهره ای درخشان 🌸 و رزمنده ای برجسته در محور مقاومت ، 🌸 به ویژه در دوران مبارزه با داعش بود . 🔮 @amoomolla
🕋 زندگینامه سردار سلیمانی 🕋 🕋 قسمت سوم 🕋 🌸 هنگامی که داعش ، 🌸 در مناطق عراق و سوریه ، 🌸 قتل و کشتار خود را آغاز کرد ؛ 🌸 این سردار سلیمانی بود 🌸 که با حضور خود در این مناطق ، 🌸 و با تشکیل جبهه مقاومت ، 🌸 آن یزیدیان را شکست داد . 🌸 سردار سلیمانی با تشکیل محور مقاومت 🌸 با نیروهایی مانند جنبش النجباء 🌸 کتائب حزب الله 🌸 و همچنین حشدالشعبی در عراق 🌸 و گروه هایی نظیر بسیج مردمی سوریه 🌸 و اتحاد آنها با مدافعان حرم از ایران 🌸 و تیپ فاطمیون و زینبیون ، 🌸 در مقابل داعش ایستادگی کرد 🌸 و در نهایت با رشادت های فراوان ، 🌸 مانع از گسترش و ظهور بیشتر داعش ، 🌸 در منطقه غرب آسیا شد . 🌸 در نهایت در ۳۰ آبان سال ۹۶ بود 🌸 در نامه ای به رهبر معظم انقلاب ، 🌸 پایان رسمی حکومت داعش را اعلام کرد . 🌸 این اتفاق مهم ، 🌸 با پایین کشیدن پرچم داعش ، 🌸 در شهر بوکمال سوریه ، نهایی شد 🌸 و به همگان نیز اعلام گردید . 🌸 حضور موثر سردار سلیمانی ، 🌸 در صحنه مبارزه با داعش 🌸 و شکست این گروهک گمراه باعث شد 🌸 تا امام خامنه ای رهبر معظم انقلاب ، 🌸 نشان نظامی ذوالفقار ، 🌸 یعنی بالاترین نشان نظامی ایران را ، 🌸 به ایشان اعطا کند . 🔮 @amoomolla
36.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای امین 🇮🇷 زندگینامه پیامبر اکرم 🔮 @amoomolla
44.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال نابرده رنج 🇮🇷 طنز ، کمدی ، ماجراجویی ، معمایی 🇮🇷 قسمت سوم 🔮 @amoomolla
29.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای کیخان 🇮🇷 علمی ، تخیلی ، هیجانی ، کارآگاهی 🇮🇷 قسمت یازدهم 🔮 @amoomolla
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈 🐈 🐈 🐈 قسمت ششم 🐈 🐈 🐈 🇮🇷 فرامرز با عصبانیت بلند شد . 🇮🇷 و به طرف ایوب دوید . 🇮🇷 ایوب ، با سرعت چرخی زد و جاخالی داد 🇮🇷 و شلوار فرامرز را از پشت گرفت و کشید 🇮🇷 فرامرز نیز چرخید ؛ 🇮🇷 و با خشم مشتش را ، 🇮🇷 به طرف ایوب ، روانه کرد . 🇮🇷 اما ایوب ، سرش را پایین آورد . 🇮🇷 و مشت فرامرز ، از بالای سر او رد شد .‌ 🇮🇷 سپس فرامرز ، به ایوب ، لگد زد . 🇮🇷 ایوب نیز ، لگد او را دفع کرد . 🇮🇷 سپس پای فرامرز را گرفت ؛ 🇮🇷 و به عقب پرتاب نمود . 🇮🇷 ایوب نگاهی به اطراف انداخت . 🇮🇷 احساس کرد ، که آبروی فرامرز در محله رفت 🇮🇷 ایوب از این ماجرا ، استغفار کرد 🇮🇷 سپس با محبت و مهربانی ، 🇮🇷 به فرامرز نگاهی انداخت . 🇮🇷 و به طرف او رفت . 🇮🇷 سپس دستش را به نشانه دوستی ، 🇮🇷 به طرف فرامرز ، دراز کرد . 🇮🇷 اما فرامرز ، دست او را رد کرد و پس زد 🇮🇷 و از جایش بلند شد . 🇮🇷 و با دست مشت کرده به طرف ایوب دوید . 🇮🇷 ایوب ، دوباره جاخالی داد . 🇮🇷 و پایش را زیر پای فرامرز ، گذاشت . 🇮🇷 و فرامرز را نقش زمین کرد . 🇮🇷 ایوب ، لبخندی به فرامرز زد ، 🇮🇷 و از آنجا رفت . 🇮🇷 فرامرز ، با خشم داد زد و گفت : 🔥 بیا بازم دعوا کنیم 🔥 بیا ترسو ، بیا برگرد 🔥 بیا با هم مبارزه کنیم . 🇮🇷 اما ایوب ، جوابش را نداد . 🇮🇷 و به راهش ادامه داد . 🇮🇷 فرامرز نیز نگاهی به مردم انداخت 🇮🇷 و با عصبانیت به آنها گفت : 🔥 چرا اینجا جمع شدین ؟! 🔥 برین از اینجا گم شین . 🇮🇷 فرامرز ، شکست خورده به طرف خانه رفت . 🇮🇷 خواهرش زینت ، 🇮🇷 که وضع آشفته برادرش را دید ، 🇮🇷 ترسان و نگران گفت : 🌷 سلام داداشی ، چی شده ؟! 🇮🇷 فرامرز با بد اخلاقی گفت : 🔥 تو یکی دیگه خفه شو 🇮🇷 زینت با تعجب به فرامرز نگاه کرد . 🇮🇷 مادر فرامرز ، در حال خواندن قرآن بود 🇮🇷 فرامرز ، وارد هال خانه شد ؛ 🇮🇷 و بدون سلام ، جلوی تلویزیون نشست . 🇮🇷 و صدای تلویزیون را تا آخر بلند کرد . 🐈 ادامه دارد ... 🐈 ✍ نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
🇮🇷 اگر فرزند کوچک در خانه دارید ، 🇮🇷 می‌توانید در روزهای عید ، 🇮🇷 مثل عید مبعث ، عید فطر ، عید غدیر 🇮🇷 عید قربان ، ولادت ها و... 🇮🇷 بازی‌ هایی ترتیب دهید که در حین آن ، 🇮🇷 خیلی ساده ، کوتاه ، شیرین و فصیح ، 🇮🇷 داستان همان عید مذهبی را ، 🇮🇷 برایشان تعریف کنید . 🇮🇷 همچنین به کودکانتان از لای قرآن ، 🇮🇷 عیدی بدهید .    @amoomolla
26.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای جوانمردان 🇮🇷 قسمت بیستم : اسارت 🇮🇷 رده سنی : نوجوان و جوان 🔮 @amoomolla 🕌 🕌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مهارت های زندگی 🇮🇷 این قسمت : نزدیک من نیا 🇮🇷 موضوع اخلاقی : رعایت بهداشت 🔮 @amoomolla 🎥
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈 🐈 🐈 🐈 قسمت هفتم 🐈 🐈 🐈 🇮🇷 مادر فرامرز با مهربانی گفت : 🌹 پسرم ! قربونت برم ! 🌹 یه کم صدای تلویزیون رو کم می کنی ؟! 🌹 دارم قرآن می خونم عزیزم . 🇮🇷 فرامرز که به خاطر دعوایش با ایوب ، 🇮🇷 خیلی خشمگین و عصبانی بود 🇮🇷 با شنیدن صدای مادر و قرآنش ، 🇮🇷 با عصبانیت بلند شد 🇮🇷 و قرآن را ، که در دست مادرش بود 🇮🇷 از او گرفت و به گوشه اتاق پرتاب کرد . 🇮🇷 و با ناراحتی و عصبانیت گفت : 🔥 تو دیگه حق نداری بهم بگی چکار کنم 🔥 یا چکار نکنم 🔥 هر کاری دلم بخواد ، می کنم 🔥 به تو هیچ ربطی نداره 🇮🇷 همه حواس مادرش به قرآن بود . 🇮🇷 اشک ، در چشمانش جمع شد . 🇮🇷 بلند شد ، قرآن را برداشت و بوسید . 🇮🇷 و روی سینه اش گذاشت . 🇮🇷 قلبش ، به درد آمد و تیغ کشید . 🇮🇷 و آرام به خدا گفت : 🌷 خدایا به حق این قرآن هدایتش کن 🌷 به حق تمام آیه ها و سوره ها ، آدمش کن 🌷 به حق پیامبران و امامانت ، سر به راهش کن 🇮🇷 فرامرز ، نصف شب از خواب بیدار شد . 🇮🇷 با اینکه هوا تاریک بود و لامپ ها خاموش ؛ 🇮🇷 اما همه جا را ، واضح دید . 🇮🇷 دوباره چشمان خود را بست و باز کرد 🇮🇷 همه جا را به رنگ خاکستری می دید . 🇮🇷 فکر می کرد که از شدت خستگی ، 🇮🇷 نگاه و چشمانش اینجوری شده 🇮🇷 به خاطر همین دوباره خوابید 🇮🇷 و صبح بیدار شد . 🇮🇷 اما این دفعه همه جا را تار دید . 🇮🇷 و اتاق خود را ، بزرگتر از قبل دید . 🇮🇷 به دستش نگاه کرد ، پشمالو بود . 🇮🇷 همه جای بدنش را لمس کرد . 🇮🇷 همه بدنش ، پشمالو شده بود . 🇮🇷 می خواست بلند شود ولی نتوانست . 🇮🇷 چهار دست و پا ، به طرف آینه رفت . 🇮🇷 می خواست از میز توالت بالا برود . 🇮🇷 اما هر بار ، می افتاد . 🇮🇷 بعد از چند بار ، موفق شد بالا برود 🇮🇷 جلوی آینه ایستاد . 🇮🇷 ناگهان گربه ای را در آینه دید . 🇮🇷 ترسید و به عقب برگشت . 🇮🇷 و از بالا به پایین افتاد . 🇮🇷 دوباره بالا رفت و آینه را نگاه کرد . 🇮🇷 دستش را حرکت داد . 🇮🇷 سرش را تکان داد . 🇮🇷 فهمید که آن گربه ، خودش هست . 🇮🇷 عصبانی شد و شروع به پرخاشگری کرد . 🇮🇷 سرش را به آینه زد . 🇮🇷 عطر و شانه ها را ، از میز پایین انداخت . 🐈 ادامه دارد ... 🐈 ✍ نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
27.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای رستوران جنگل 🇮🇷 قسمت اول : پستچی به موقع میرسه 🇮🇷 رده سنی : خردسال و کودکان 🔮 @amoomolla 🎥 🎥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 انیمیشن طنز دیرین دیرین 🇮🇷 این قسمت : عمل زیبایی 🇮🇷 نکته اخلاقی : خشم ، چهره را زشت می کند @amoomolla
🌹 آموزش مفاهیم دینی به زبان انگلیسی 🌹 🌹 موضوع : دعای سلامتی امام زمان 🌹 قسمت اول 🕌 اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن 🕌 صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ 🕌 O Allah ! Protect Your vicegerent 🕌 Hujjat (the Proof) ibn al-Hasan 🕌 and send salutations upon him 🕌 and his ancestors 🌸 تلفظ : 🕋 اُ الله پروتِکت یُر وایس جِرِنت 🕋 حُجّت ( دِ پرووف ) ایبن اِلحَسَن 🕋 اَند سِند سالیوتِیشن اِپان هیم 🕋 اَند هیز اَنسِستُرز 🔮 @amoomolla
مفردات انگلیسی دعای سلامتی امام زمان 🌸 Protect ( پروتِکت ) 👈 حفظ کردن 🌸 vicegerent وایس جِرِنت 👈 نائب 🌸 the Proof دِ پرووف 👈 حجت ، نشانه 🌸 send سِند 👈 فرستادن 🌸 salutations سالیوتِیشن 👈 درود و سلام 🌸 upon اِپان 👈 بر 🌸 him هِیم 👈 به او 🌸 his ancestors هیز اَنسِستُرز 👈 اجداد او ، پدران او
🌷 دوستان عزیزم ! 🌷 حوزه های علمیه خواهران ، پذیرش دارد 🔻 برای ثبت نام : 🔸 به پایگاه اینترنتی paziresh.whc.ir 🔸 یا به مدارس علمیه خواهران در هر شهر 🔺 مراجعه کنید . 📋 مهلت ثبت نام : 31 اردیبهشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 انیمیشن طنز دیرین دیرین 🇮🇷 این قسمت : ترق ترق 🇮🇷 نکته اخلاقی : 👈 در چهارشنبه سوری ، خودسوزی نکنید 👈 ترقه نزنید ، آتش روشن نکنید 👈 و از روی آتش نپرید . @amoomolla
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈 🐈 🐈 🐈 قسمت هشتم 🐈 🐈 🐈 🇮🇷 مادر فرامرز ، در حال آشپزی بود . 🇮🇷 که ناگهان صدای شکستن آینه را شنید . 🇮🇷 به زینت خواهر فرامرز گفت : 🌷 عزیزم ! برو ببین صدای چیه ؟! 🇮🇷 زینت ، به طرف اتاق فرامرز رفت . 🇮🇷 ناگهان گربه ای را در حال خرابکاری ، 🇮🇷 در اتاق فرامرز دید . 🇮🇷 ترسید و به طرف مادرش دوید . 🇮🇷 مادر فرامرز ، با جارو به طرف گربه رفت . 🇮🇷 و سعی کرد تا آن را بیرون کند . 🇮🇷 اما فرامرز ، با ترس و وحشت ، 🇮🇷 هم خودش را به در و دیوار زد 🇮🇷 و هم به مادرش حمله ور شد 🇮🇷 و او را گاز گرفت . 🇮🇷 زینت ، تفنگ بادی فرامرز را برداشت 🇮🇷 و به مادرش داد . 🇮🇷 فرامرز ، هر چه سعی کرد تا به آنها بفهماند 🇮🇷 که گربه نیست ، فایده ای نداشت . 🇮🇷 مادر فرامرز ، 🇮🇷 تفنگش را به طرف فرامرز گرفت . 🇮🇷 فرامرز نیز ترسید و به عقب رفت . 🇮🇷 تیر اول و دوم ، خطا رفت . 🇮🇷 اما تیر سوم به شانه هایش اصابت کرد ‌. 🇮🇷 فرامرز نیز مجبور شد که از آنجا فرار کند . 🇮🇷 با زخمی که داشت ، به سختی می دوید . 🇮🇷 از نگاه او ، آدمها بزرگ تر شده بودند . 🇮🇷 بینایی اش عوض شده بود . 🇮🇷 همه رنگها را نمی توانست ببیند . 🇮🇷 و بیشتر رنگها را ، به رنگ خاکستری می دید . 🇮🇷 از ترس ماشین ها و آدمها ، 🇮🇷 از کنار دیوارها ، عبور می کرد . 🇮🇷 نمی دانست چکار کند و به کجا برود . 🇮🇷 بعد از مدتی به یک خرابه رسید 🇮🇷 و در آنجا پناه گرفت . 🇮🇷 با اینکه تیر ساچمه ای که مادرش شلیک کرد 🇮🇷 در بدنش نمانده بود . 🇮🇷 و او فقط زخمی شده بود . 🇮🇷 اما درد او خیلی شدید بود . 🇮🇷 هر چه سعی کرد تا با دستش ، 🇮🇷 زخمش را بگیرد و ببندد ، نتوانست . 🇮🇷 ناگهان با زبانش ، زخم خود را لیسید . 🇮🇷 اما از این کار بدش آمد . 🇮🇷 پس از چند لحظه نیز ، 🇮🇷 ناخواسته دوباره زخمش را لیسید . 🇮🇷 تا از حال رفت و بیهوش شد . 🐈 ادامه دارد ... 🐈 ✍ نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
🌹 آموزش مفاهیم دینی به زبان انگلیسی 🌹 🌹 موضوع : دعای سلامتی امام زمان 🌹 قسمت دوم 🕌 فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ 🌹 now as well as at all the times 🕌 تلفظ : ناو اَس وِل اَس ، اَت اُل دِ تایمز ، 🔮 @amoomolla
مفردات انگلیسی دعای سلامتی امام زمان 🌸 now ( ناو ، نَو ) 👈 در این لحظه 🌸 as well as ( اَس وِل اَس ) 👈 همچنین ، بعلاوه ، و نیز 🌸 at all the times ( اَت اُل دِ تایمز ) 👈 در همه زمان ها