eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
91 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film فیلم سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
40.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال شش قهرمان و نصفی 🇮🇷 طنز ، ماجراجویی 🇮🇷 قسمت ششم 🔮 @amoomolla
🌷 داستان ام البنین ، بانوی نازنین 🌷 🌷 قسمت نهمین 🌷 🌸 حضرت علی عليه السلام ، 🌸 در همسرش ام البنین ، خردمندی ، نيرومندی ، 🌸 ايمانى استوار ، آدابى والا و صفاتى نيکو ، 🌸 مشاهده کرد و او را گرامى داشت ، 🌸 و از صميم قلب ، در حفظ او کوشيد . 🌸 و ثمره ازدواج حضرت با ایشان ، 🌸 چهار پسر رشيد بود که نامشان : 👈 عبّاس ، عبدالله ، جعفر و عثمان بود . 🌸 فرزندان ام البنين ، 🌸 همگی در کربلا به شهادت رسيدند 🌸 و نسل ايشان از طريق عُبيداللّه‏ ، 🌸 فرزند حضرت عباس عليه‏ السلام ادامه يافت. 🌸 اولین فرزند پاک بانو ام ‏البنين ، 👈 علمدار کربلا ، حضرت عباس بود ؛ 🌸 حضرت عباس ، 🌸 در روز چهارم ماه شعبان ، به دنیا آمد ‌. 🌸 هنگامى‌ که مژده ولادت عباس را ، 🌸 به اميرالمؤمنين عليه السلام ، داده شد ، 🌸 به خانه شتافت و او را در برگرفت ، 🌸 باران بوسه بر او فرو ريخت 🌸 و مراسم شرعى تولد را درباره او اجرا کرد . 🌸 در روز هفتم تولّدش ، 🌸 طبق رسم و سنّت اسلامی ، 🌸 گوسفندی را به عنوانِ عقيقه ذبح کردند ، 🌸 و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند . 🌸 امام علی علیه السلام ، از عالم غيب ، 🌸 جنگ‌آورى و دليرى عباس را ، 🌸 در عرصه‏ هاى پيکار دريافته بود 🌸 و مى‏ دانست که او يکى از قهرمانان اسلام ، 🌸 خواهد بود ، 🌸 به خاطر همین ، نام او را عباس نامید . 🌸 که به معنی شیر بیشه بود 🌸 این نام را برایش انتخاب کرد 🌸 چون او در برابر کژی ها و باطل ، 🌸 ترش‌رو بود . 🌸 و در مقابل نيکى ها ، 🌸 خندان و چهره گشوده بود . 🌹 ادامه دارد ... 🌹 🔮 @amoomolla
🌷 آموزش هندی مذهبی 🌷 🌸 فرستادگان خدا 🌸 eeshvar ke doot 🌸 تلفظ 👈 ایشوِر کِ دووت 🔮 @amoomolla
🌷 آموزش انگلیسی مذهبی 🌷 🌸 فرستادگان خدا 🌸 God's messengers 🌸 تلفظ 👈 گاد مِسِنجرز 🔮 @amoomolla
🌷 آموزش اسپانیایی مذهبی 🌷 🌸 فرستادگان خدا 🌸 Mensajeros de dios 🌸 تلفظ 👈 مِنسَجِرُوز دِ دِیاس 🔮 @amoomolla
🎁 دوستان عزیزم 🎁 سومین مسابقه سین زنی ما ، 🎁 با جایزه های واقعی آغاز شد . 👈 نفر اول : ۳۰ تومان 👈 نفر دوم : ۲۵ تومان 👈 نفر سوم : ۲۰ تومان 👈 نفر چهارم : ۱۵ تومان 👈 و نفر پنجم : ۱۰ تومان 🎁 برای شرکت در این مسابقه و دریافت بنر ، 🎁 لطفا نام خود را برای مسئول مسابقات ، بفرستید . 🆔 @moshaawer ✅ کانال مسابقه سین زنی عموملا 📲 @mosabghea
🌷 داستان ام البنین ، بانوی نازنین 🌷 🌷 قسمت دهمین 🌷 🌸 ام البنین ، توجه و محبت بسیاری ، 🌸 به فرزندان حضرت زهرا ، داشت . 🌸 و خود را ، کنیز و خدمتکار آنها می دانست 🌸 و حتی بیشتر از بچه هایش ، 🌸 آنها را دوست می داشت . 🌸 و همیشه آرزو می کرد 🌸 تا خودش و بچه هایش ، فدای آنها شوند 🌸 ولی هیچ صدمه ای ، به آنها نرسد . 🌸 روزی ام البنين وارد اتاق شد . 🌸 امام علی عليه السلام را ديد 🌸 که عباس خردسال را روی پاهايش نشانده ، 🌸 و آستين‌های کودک را بالا زده ، 🌸 بازوانش را می بوسید ، 🌸 و به شدت گریه می کرد . 🌸 ام البنين ، از دیدن این منظره ، 🌸 حيران و نگران شد و علتش را پرسيد . 🌸 امام علی نیز با اندوه پاسخ دادند : 🕋 به اين دو دست نگاه می کردم 🕋 و آنچه بر سرشان می آيد را ، 🕋 به ياد می آوردم . 🌸 تعجب ام البنين به ترس تبديل شد : 🌸 و با نگرانی گفت : 🌹 مگر چه بر سر دستان پسرم خواهد آمد ؟ 🌸 امام علی با چشمانی گریان گفت : 🕋 از بازو قطع خواهند شد . 🌸 ام البنین گفت : 🌹 چرا يا على ؟ 🌸 امام علی نیز ، ماجرای عاشورا و کربلا را ، 🌸 برای او تعریف کرد و گفت : 🕋 دستان فرزند تو ، 🕋 در راه فرزند پیامبر ، حسین ، 🕋 قطع خواهند شد . 🌸 چشمان ام البنین ، پر از اشک شد 🌸 گریه ، امانش نمی داد . 🌸 اما باز ، خدا را شکر کرد و گفت : 🌹 پسرم فدای سبط گرامی رسول . 🌸 امام علی ، ام البنین را ، 🌸 به مقام و منزلتی که فرزندش نزد خدا دارد 🌸 بشارت داد و گفت : 🕋 خداوند در عوض دو دست ، 🕋 دو بال به او می بخشد 🕋 تا با ملائکه در بهشت پرواز کند .  🌹 پایان 🌹 🔮 @amoomolla
38.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال نابرده رنج 🇮🇷 طنز و کمدی ، ماجراجویی 🇮🇷 قسمت اول ۱ 🔮 @amoomolla
44.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال نابرده رنج 🇮🇷 طنز و کمدی ، ماجراجویی 🇮🇷 قسمت اول ۲ 🔮 @amoomolla
🌹 شعر پیغمبر ما 🌹 ☀️ آن شب ستاره ، تا صبح بارید ☀️ روشن تر از پیش ، مهتاب تابید ☀️ روی زمین شد ، مانند گلشن ☀️ از نور ، شب شد ، چون روز روشن ☀️ تا صبح ، آن شب ، نوری به پا بود ☀️ سر چشمه نور ، غار حرا بود ☀️ زیرا در آن شب ، پیغمبره ما ☀️ از جانب حق ، شد رهبره ما ✍ شاعر : علی اصغر نصرتی 📚 منبع : کتاب فارسی اول دبستان ص ۱۰۸ 🔮 @amoomolla
27.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای قهرمانان مدرسه 🇮🇷 قسمت اول 🔮 @amoomolla 🎥 🎥
👈 🌸 اگر در اتاقی که کودکی در آن بیدار است 🌸 با همسر خود همبستر شوید 🌸 ( و آمیزش کنید) 🌸 این عمل موجب می‌شود 🌸 که کودک شما ، 🌸 روی رستگاری را به خود نبیند . 🔮 @amoomolla
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈 🐈 🐈 🐈 قسمت اول 🐈 🐈 🐈 🇮🇷 گربه ای سفید و زرد ، در شبی تاریک و سرد ، 🇮🇷 در کنار گربه های دیگر ، 🇮🇷 در یک قفس بزرگ ، به انتظار نشسته بود . 🇮🇷 نام اصلی او ، فرامرز بود . 🇮🇷 اما دوستانش ، او را با نامهای دیگر ، 🇮🇷 مثل کَت مَن ، پِرشیَن کَت ، مرد گربه ای ، 🇮🇷 گربه انسان نما ، گربه ایرانی ، ایرانیَن کَت ، 🇮🇷 و... صدا می زدند . 🇮🇷 با آمدن صدای اذان ، 🇮🇷 ناگهان گربه سفید ، به یک انسان تبدیل شد . 🇮🇷 به سرعت ، قفل در قفس خود را شکست ، 🇮🇷 و از قفس بیرون آمد . 🇮🇷 و گربه های دیگر را نیز آزاد کرد . 🇮🇷 آرام به طرف زیرزمین ، حرکت کرد . 🇮🇷 همه گربه ها نیز پشت سر او می آمدند . 🇮🇷 دوتا نگهبان ، دم در زیرزمین بودند . 🇮🇷 فرامرز ، به طرف آن دو رفت و گفت : 🐈 آقایون ممکنه کمکم کنید . 🇮🇷 دو نگهبان ، از دیدن فرامرز ، 🇮🇷 هم تعجب کردند و هم ترسیدند . 🇮🇷 سلاح خود را در آورده و به طرف او گرفتند 🇮🇷 یکی از آنان ، با زبان ترکی گفت : 🔥 هِی تو کی هستی ؟! اینجا چکار می کنی ؟! 🔥 چطوری اومدی داخل ؟! 🐈 فرامرز به گربه ها ، 🐈 که پشت نگهبانان بودند ، اشاره کرد و گفت : 🐈 من نمی فهمم چی میگید . 🐈 لطفا از اونا ، بپرسید . 🇮🇷 دو نگهبان ، 🇮🇷 ِسرشان را به سمت عقب چرخاندند 🇮🇷 ناگهان گربه ها به آنها حمله کردند . 🇮🇷 فرامرز نیز ، به طرف آنها دوید . 🇮🇷 و مشت محکمی به گردن آنها زد . 🇮🇷 و آنها را بیهوش نمود . 🇮🇷 سلاحشان را ، از دستشان گرفت ، 🇮🇷 و کلید زیرزمین را برداشت . 🇮🇷 سپس درب زیر زمین را باز کرد . 🇮🇷 چندتا اتاق در زیر زمین بود . 🇮🇷 به سرعت و با عجله ، 🇮🇷 یکی یکی آن درها را باز کرد . 🇮🇷 دختران زیادی در آن اتاق ها زندانی بودند . 🇮🇷 دختران را آزاد کرد و گفت : 🐈 بی سروصدا از اینجا خارج بشید 🐈 و مستقیم به طرف پلیس برید ، 🐈 اونجا جاتون اَمنه . 🇮🇷 فرامرز و گربه ها ، 🇮🇷 دوباره به قفس هاشون برگشتند . 🇮🇷 و با طلوع آفتاب ، دوباره فرامرز ، گربه شد . 🐈 ادامه دارد ... 🐈 @amoomolla
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 دعای زیبای ندبه 🌷 🌷 صـوتـی و تـصویـرے 🌷 🌷 با ترجمه فارسی و انگلیسی 🌷 @amoomolla 🇮🇷
🕌 تا می‌توانی زیاد دعا کن ، 🕌 تو چه می‌دانی که دعایت ، 🕌 در چه وقت ، به اجابت می رسد ؟ 🌹 پیامبراکرم صلی‌الله علیه و آله 🌹 📚 تحف‌العقول ، ص ٣٤ 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای آرمن 🇮🇷 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی 🇮🇷 قسمت پنجم : شروعی دوباره 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای کیخان 🇮🇷 علمی ، تخیلی ، هیجانی ، کارآگاهی 🇮🇷 قسمت دهم 🔮 @amoomolla
42.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 سریال شش قهرمان و نصفی 🇮🇷 طنز ، ماجراجویی 🇮🇷 قسمت هفتم 🔮 @amoomolla
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈 🐈 🐈 🐈 قسمت دوم 🐈 🐈 🐈 🇮🇷 خبر فرار دختران را به اَیّاز دادند . 🇮🇷 اَیّاز ، رئیس باند قاچاقچیان در ترکیه است 🇮🇷 او انسان و مواد و گربه و جنین و طلا و... 🇮🇷 قاچاق می کند . 🇮🇷 او با عصبانیت از اتاقش بیرون آمد و گفت : 🔥 یعنی چی فرار کردند ؟! 🔥 پس شما اینجا چکاره اید ؟! ☠ اوبات گفت : ☠ قربان ! نگهبانا میگن که غافلگیر شدن ☠ انگار یه پسر جوونی با تعداد زیادی گربه ، ☠ به نگهبانا حمله کرده و دخترا رو آزاد کرده 🔥 اَیّاز با عصبانیت گفت : 🔥 اِی احمقای بی خاصیت . 🔥 شما به درد هیچ کاری نمی خورید 🔥 فوراً همه مدارک و جمع کنید 🔥 باید از اینجا بریم . 🔥 الآنه که سر و کله پلیسا ، تو این خونه پیدا بشه 🔥 و هر چه سریعتر ، 🔥 اون پسره رو هم برام پیدا کنید . 🇮🇷 اوبات ، همه مدارک ، طلا ، مواد و گربه ها را ، 🇮🇷 به یک مکان دیگر منتقل کرد . 🇮🇷 و خانه را تخلیه نمود . 🇮🇷 پلیس مثل همیشه آمد ، اما چیزی پیدا نکرد . 🇮🇷 پلیس های ترکیه ، 🇮🇷 سالهاست که به دنبال اَیّاز و اوبات بودند 🇮🇷 اما هیچ وقت موفق نشدند ، 🇮🇷 تا آن دو را دستگیر کنند ‌. 🇮🇷 دو روز بعد ، باز هم فرامرز و گربه ها ، 🇮🇷 منتظر اذان صبح شدند . 🇮🇷 با گفتن اذان ، فرامرز ، دوباره انسان شد . 🇮🇷 به سرعت ، به همراه گربه ها ، 🇮🇷 به دنبال آزمایشگاه مواد مخدر گشتند . 🇮🇷 نگهبانان را ، یکی پس از دیگری کشتند . 🇮🇷 تا به آزمایشگاه رسیدند . 🇮🇷 همه آزمایشگاه را به آتش کشیدند . 🇮🇷 سپس برای ایاز و اوبات ، کمین کردند 🇮🇷 ایاز با عصبانیت از اتاقش خارج شد 🇮🇷 در حالی که می گفت : 🔥 اوبات ، معلومه اینجا چه خبره ؟! 🇮🇷 اوبات با چند نفر دیگر ، به طرف ایاز رفت 🇮🇷 و با ترس گفت : ☠ قربان به ما حمله شده ☠ همه نگهبانا رو کشتند ☠ باید هر چه سریعتر از اینجا فرار کنیم 🇮🇷 ایاز با عصبانیت گفت : 🔥 کار کدوم احمقیه ؟! 🔥 پلیسا ، رقیبا ... 🇮🇷 اوبات گفت : ☠ قربان کار همون پسره و گربه هاست ☠ سریع بیاین از اینجا بریم . 🐈 ادامه دارد ... 🐈 🔮 @amoomolla
🌸 نباید در نظر شما ، 🌸 نیکوکار و بدکار ، یکسان باشند ؛ 🌸 اگر بدکار و نیکوکار ، 🌸 برای شما فرقی نداشته باشند ، 🌸 موجب می شود تا نیکوکاران ، 🌸 از نیکی و خوبی کردن ، نامید شوند 🌸 و بدکاران ، به بدی ها و شرارت ، 🌸 تشویق شوند . 🌸 بنابراین ، 🌸 به هر یک از آنها ، 🌸 پاداش یا کیفر متناسب با عملش بده . 🌸 از تشویق خوبان ، فرزند شما هم ، 🌸 به خوبی کردن تشویق می شوند . 🌸 و با مذمت و تنبیه بدکاران ، 🌸 فرزند شما هم از کار بد ، پرهیز می کنند . 🔮 @amoomolla