eitaa logo
محتوای تربیت کودک
10.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
92 فایل
معرفی کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman شعر و سرود @sorood_sher مدیر : حامد طرفی @amoo_molla مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo گزارش فعالیت @amoomolla_news
مشاهده در ایتا
دانلود
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈 🐈 🐈 🐈 قسمت ۶۳ 🐈 🐈 🐈 🇮🇷 فرامرز تصمیم گرفت تا نمازش را ، 🇮🇷 همیشه در مسجد و به جماعت بخواند . 🇮🇷 همه اهالی محل ، بازاریان و اهل مسجد ، 🇮🇷 از عوض شدن اخلاق فرامرز ، تعجب کردند . 🇮🇷 ایوب ، همان کسی که در بازار ، 🇮🇷 با فرامرز درگیر شده بود ، 🇮🇷 وقتی فرامرز را در مسجد دید 🇮🇷 تعجب کرد و حیران او را تماشا می کرد 🇮🇷 سپس کنار فرامرز نشست . 🇮🇷 و در گوشش گفت : 🌸 به به ، آقای فراتر از مرز 🌸 شما کجا ، اینجا کجا ؟! 🌸 شنیدم خیلی معروف شدی ؟! 🌸 برای خودت ، آدم حسابی شدی 🇮🇷 فرامرز ، روی خود را به طرف ایوب برگرداند 🇮🇷 سپس لبخندی زد و گفت : 🐈 به به آقا ایوب ، 🐈 مرد با غیرت محله 🇮🇷 ایوب گفت : 🌸 سلام فرامرز جان 🌸 مشتاق دیدار 🇮🇷 فرامرز گفت : 🐈 سلام داداش ایوب ، خیلی شرمندتم 🐈 تو رو خدا حلالم کن . 🇮🇷 ایوب و فرامرز ، همدیگر را بغل کردند 🇮🇷 و بهترین دوست هم شدند . 🇮🇷 فرامرز در حال خرید بود 🇮🇷 که ناگهان صدای دزدگیر بانک ، درآمد 🇮🇷 جنسش را ، پیش مغازه دار گذاشت 🇮🇷 و به طرف بانک رفت . 🇮🇷 به گربه تبدیل شد و پشت در بانک ایستاد . 🇮🇷 و از پشت شیشه ، حرکات دزدان را ، 🇮🇷 رصد می کرد . 🇮🇷 و منتظر ماند تا بیرون بیایند . 🇮🇷 تعداد آنها سه نفر بود . 🇮🇷 که بعد از دزدی از بانک ، 🇮🇷 به طرف در خروجی آمدند . 🇮🇷 دو نفر که بیرون آمدند . 🇮🇷 فرامرز ، به انسان تبدیل شد 🇮🇷 و در را ، به صورت نفر سوم زد 🇮🇷 و به آن دو نفر حمله کرد . 🇮🇷 سلاحشان را ، از دستشان در آورد 🇮🇷 و دوباره گربه شد 🇮🇷 پای یکی از آنان را گرفت و انسان شد 🇮🇷 و هر دو دزد را ، به هم کوبید . 🇮🇷 نفر چهارمی که در ماشین منتظر بود 🇮🇷 با دیدن این ماجرا پیاده شد 🇮🇷 و به طرف فرامرز ، شلیک کرد . 🇮🇷 فرامرز ، پشت ستون مخفی شد . 🇮🇷 تا شلیک ها ، پایان یافت . 🇮🇷 آرام سرش را بیرون آورد . 🇮🇷 متوجه شد که ایوب و دوستانش ، 🇮🇷 در حال مبارزه با آن دزد چهارمی هستند . 🇮🇷 بعد از اینکه او را دستگیر کردند 🇮🇷 به طرف سه نفر دیگر رفتند 🇮🇷 و آنها را نیز بستند . 🇮🇷 ایوب و دوستانش ، به همدیگر می گفتند : 🌸 کی اینارو اینجوری کتک زده 🌸 بابا هر کی بوده ، دمش گرم 🐈 ادامه دارد ... 🐈 👈 پایان فصل اول 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی مبارک 🇮🇷 هیجانی ، ماجراجویی ، تخیلی 🇮🇷 قسمت اول @amoomolla لطفا این کانال خودتون رو ، تبلیغ کنید
🇮🇷 بازی گوشی کودک در خردسالی ، 🇮🇷 مایه فزونی عقل او ، 🇮🇷 در بزرگسالی است . 🇮🇷 بنابراین ؛ 🇮🇷 اگر فرزند شما ، بیش فعال است 🇮🇷 یا پرجنب و جوش است و... 🇮🇷 صبوری کنید و سریع او را به دکتر نبرید 🇮🇷 بگذارید راحت باشد 🇮🇷 ولی تربیت او قطع نشود . 🔮 @amoomolla
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
🕌 شعر کودکانه امام حسین علیه السلام 🕌 🌷 دویدم و دویدم ، به کربلا رسیدم 🌷 کنار نهر آبی ، لب های تشنه دیدم 🌹 یه باغبون خسته ، با یک دل شکسته 🌹 کنار باغِ تشنه ، زانو زده نشسته 🌷 کوچولوی شش ماهه ، که پاک و بی گناهه 🌷 اگه طاقت بیاره ، عمو جونش تو راهه 🌹 آهای ! آهای ستاره ! یه دختر سه ساله 🌹 خواب باباشو دیده ، اشک می ریزه می ناله 🌷 امام سومینم ! کاشکی کنارت بودم 🌷 وقتی تو تنها بودی ، رفیق و یارت بودم   @amoomolla 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای آرمن ۲ 🇮🇷 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی 🇮🇷 قسمت ۱۵ : جنگ نیروگاه 🔮 @amoomolla ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال بایگانی فیلم و کارتون ، در سروش sapp.ir/iran_kartoon
🎲 هر کس ، 🎲 که نزد او کودکی هست 🎲 باید با آن کودک ، 🎲 رفتار کودکانه داشته باشد . 🎯 به قول مولانا 🎲 چون که با کودک سر و کارت فتاد 🎲 هم زبان کودکان باید گشاد 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی مبارک 🇮🇷 هیجانی ، ماجراجویی ، تخیلی 🇮🇷 قسمت دوم @amoomolla لطفا این کانال خودتون رو ، تبلیغ کنید
دوستان عزیزم فصل اول داستان پسر گربه ای تمام شد انشالله از امشب ، داستان دیگری در کانال براتون می ذارم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👽 داستان تسخیر زمین 👽 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی 👽 قسمت اول 🇮🇷 پسر نوجوانی به نام حسین علوی ، 🇮🇷 با درس خواندن زیاد ، موفق شد 🇮🇷 در سن کودکی ، به دانشگاه برود 🇮🇷 و خیلی زود ، مدارک دکترا گرفت . 🇮🇷 به خاطر همین ، 🇮🇷 اساتید و دانشجویان ، 🇮🇷 به او لقب دانشمند کوچک را ، دادند . 🇮🇷 حسین ، اختراعات زیادی انجام داده است 🇮🇷 ولی مسئولین و دولت اصلاح طلب ، 🇮🇷 برای اختراعات و علم و فکر و دانش او ، 🇮🇷 هیچ ارزشی قائل نبودند . 🇮🇷 و از آن طرف ، 🇮🇷 دعوتنامه های زیادی از کشورهای خارجی ، 🇮🇷 برای حسین می آمد 🇮🇷 و او را به کار در خارج ، دعوت می کردند 🇮🇷 اما حسین ، عاشق ایران بود 🇮🇷 و دعوت آنها را ، رد می کرد 🇮🇷 و می خواست در ایران بماند و پیشرفت کند 🇮🇷 یک روز حسین تصمیم گرفت 🇮🇷 تا دروازه ای بسازد 🇮🇷 که بتواند بوسیله آن ، 🇮🇷 به دنیای جن ها ، راه پیدا کند 🇮🇷 و همچنین آنها را به دنیای انسان ها ، آورده 🇮🇷 تا به نفع انسان و در خدمت انسان ، 🇮🇷 به کار گرفته شوند . 🇮🇷 حسین تا مدتها ، روی این پروژه کار می کرد ، 🇮🇷 و آن را ، از همه مخفی می کرد 🇮🇷 حتی از پدر و مادرش . 🇮🇷 پس از گذشت سالها ، 🇮🇷 موفق شد چنین دروازه ای را درست کند . 🇮🇷 اما هر چه تلاش کرد تا آن را باز کند 🇮🇷 موفق نشد . 🇮🇷 هر آنچه که برای راه اندازی آن لازم بود 🇮🇷 فراهم آورد 🇮🇷 اما آزمایش او ، برای چندمین بار ، 🇮🇷 با شکست مواجه شد . 🇮🇷 به خاطر همین مجبور شد 🇮🇷 تا با اساتید دانشگاه و دانشمندان مختلفی ، 🇮🇷 به مشورت و مناظره بنشیند . 🇮🇷 اما باز هم نتوانست آن دروازه را باز کند 🇮🇷 یکی از اساتید نفوذی دانشگاه ، 🇮🇷 که با پیشرفت ایران مخالف بود 🇮🇷 پروژه حسین را ، 🇮🇷 به سازمان سیا در آمریکا ، گزارش داد . 🇮🇷 آنها ، حسین را می شناختند 🇮🇷 و می دانستند که او با دعوت آنها ، 🇮🇷 به آمریکا نمی آید ؛ 🇮🇷 به خاطر همین ، 🇮🇷 پلیس فدرال آمریکا ، اف بی آی ، 🇮🇷 و چندین سازمان دیگر را مامور کردند 🇮🇷 تا حسین را بدزدند و به آمریکا ، بیاورند . 🇮🇷 حکم این ماموریت ، 🇮🇷 به جاسوسان آمریکا و اسرائیل در ایران رسید 🇮🇷 آنان نیز نقشه کشیدند 🇮🇷 تا به خانه حسین حمله کنند . 🇮🇷 پس از بررسی کامل خانه ، 🇮🇷 و شناسایی محیط اطراف خانه حسین ، 🇮🇷 به این نتیجه رسیدند که حسین ، 🇮🇷 شبها زود می خوابد 👈 حدودا راس ساعت ده شب می خوابد 🇮🇷 و صبح ها ، قبل از نماز صبح بیدار می شود 🇮🇷 هیچ محافظی ندارد 🇮🇷 در داخل و بیرون خانه او ، دوربین نصب نشده 🇮🇷 زیاد اهل رابطه و رفیق بازی نیست 🇮🇷 بیشتر وقتها ، در خانه تنها می ماند . 🇮🇷 هنوز ازدواج نکرده و... 👽 ادامه دارد ... 👽 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای شکرستان 🇮🇷 رده سنی : خردسال ، کودک و نوجوان 🇮🇷 قسمت ۱۵ 🔮 @amoomolla 👈 لطفا کانال مارو به دوستانتان معرفی کنید
🌹 معمای محرم 🌹 🇮🇷 ۱. کوچکترین شهید کربلا ؟! 🇮🇷 ۳. شبیه ترین افراد کربلا به رسول الله ؟! 👌🏻 باهوشا بسم الله ... 🔮 @amoomolla
🇮🇷 آن هنگام که پوشش ، سر زنی باشد 🇮🇷 ارزش آن ، از دنیا و آنچه در آن است 🇮🇷 بیشتر است . 🇮🇷 دخترای گلم ! 🇮🇷 همیشه با حجاب و با حیا باشید . 🇮🇷 چون همون خدایی که خیلی مهربونه ، 🇮🇷 از شما دخترا ، حجاب و حیا می خواد . @amoomolla
پاسخ ها : ۱. حضرت علی اصغر علیه السلام ۲. حبیب ابن مظاهر ۳. حضرت علی اکبر علیه السلام
مسابقه سین زنی ویژه محرم جایزه ها : نفر اول تا سوم : شارژ ۲۰ هزار تومانی نفر چهارم تا ششم : شارژ ۱۰ هزار تومانی نفر هفتم تا دهم : شارژ ۵ هزار تومانی توضیح : ما یک بنر به شما می دهیم و شما بایستی سین بزنید ( یعنی برای دیگران بازنشر کنید تا عدد کنار چشمک پایین بنر ، بیشتر شود .) لطفا برای دریافت بنر به عموملا مراجعه نمائید . @amoo_molla
👽 داستان تسخیر زمین 👽 تخیلی ، هیجانی ، ماجراجویی 👽 قسمت دوم 🇮🇷 ماموران آمریکایی و اسرائیلی ، 🇮🇷 در یکی از شبها ، که مطمئن بودند 🇮🇷 پدر و مادر حسین خانه نیستند 🇮🇷 به خانه حسین حمله کردند ، 🇮🇷 و قصد دزدیدن او و وسایلش را داشتند . 🇮🇷 حسین ، با ترس و دلهره از خواب پرید 🇮🇷 و مدام داد می زد : 🌸 شما کی هستید ؛ 🌸 اینجا چکار می کنید ؟! 🌸 تو خونه ما چکار دارید ؟! 🌸 برید بیرون تا به پلیس زنگ نزدم 🇮🇷 یکی از ماموران ، 🇮🇷 جلوی دهان حسین را با دستش گرفت . 🇮🇷 سپس دهان و دست و پای حسین را ، 🇮🇷 با چسب بستند 🇮🇷 او را در ماشین گذاشتند . 🇮🇷 و به خانه ای بیرون از شهر منتقل کردند 🇮🇷 سپس همه وسایل و اختراعات او را ، 🇮🇷 داخل کامیون گذاشتند . 🇮🇷 همسایه حسین ، آقای کاظمی ، 🇮🇷 که مرد میانسالی هم بود 🇮🇷 به قصد رفتن به مسجد ، از خانه بیرون آمد 🇮🇷 ناگهان متوجه شد که چند نفر ، 🇮🇷 وسایل خانه حسین را ، 🇮🇷 درون کامیون می گذاشتند . 🇮🇷 آقای کاظمی ، از دیدن آنان تعجب کرد 🇮🇷 و به سمتشان رفت و جویای اوضاع شد 🇮🇷 یکی از مامورین به آقای کاظمی گفت : 🌟 ما کارگریم و صاحب این خانه ، قرار است 🌟 خانه اش را جا به جا کند 🌟 و از این محله کوچ کند . 🇮🇷 آقای کاظمی با تعجب گفت : 🍎 آخه این وقت شب ؟! 🇮🇷 آقای کاظمی کمی مکث می کند 🇮🇷 و باز می گوید : 🍎 حالا خود صاحب خونه کجا هستن ؟ 🇮🇷 مامور گفت : 🌟 ایشون با خانواده رفتن 🌟 و در خانه جدیدشان ، منتظر ما هستند . 🇮🇷 آقای کاظمی ، که هنوز شگفت زده بود ، 🇮🇷 به سمت مسجد راه افتاد ؛ 🇮🇷 اما هر چند قدمی که می رفت ، 🇮🇷 بر می گشت و پشت خود را ، دید می زد 🇮🇷 حاج آقای غدیری ، پیش نماز مسجد ، 🇮🇷 با ماشین خود ، به سمت مسجد می رفت 🇮🇷 که ناگهان ، آقای کاظمی را دید . 🇮🇷 کنار او ایستاد تا او را سوار کند . 🇮🇷 آقای کاظمی ، سوار شد 🇮🇷 و ماجرای جا به جایی خانه آقا حسین را ، 🇮🇷 برای حاجی تعریف کرد . 🇮🇷 حاجی هم مثل آقای کاظمی ، 🇮🇷 از این قضیه ، متعجب شد . 🇮🇷 به خاطر همین ، 🇮🇷 ماشین خود را اول کوچه حسین ، پارک کرد 🇮🇷 و منتظر شد تا کامیون حرکت کرده 🇮🇷 و آن را تعقیب کنند 🇮🇷 تا خیالشان از این ماجرا راحت شود . 👽 ادامه دارد ... 👽 نویسنده : حامد طرفی 🔮 @amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی مبارک 🇮🇷 هیجانی ، ماجراجویی ، تخیلی 🇮🇷 قسمت سوم @amoomolla لطفا این کانال خودتون رو ، تبلیغ کنید