*مهمانی خدا*
حضرت سلیمان پادشاه بزرگ ترین حکومت دنیا بود. او سربازان بسیار زیادی داشت که برای غذا دادن به آنان، ده ها و شاید صدها دیگ غذا آماده می کردند. یک روز یکی از نهنگ ها به حضرت سلیمان گفت: "ای سلیمان! غذای امروزِ مرا تو بده. امروز می خواهم میهمان تو باشم." سلیمان، درخواست نهنگ را پذیرفت و دستور داد که چندین دیگ غذا آماده کنند و برای خوردنِ نهنگ، در دریا بریزند. وقتی غذای نهنگ را در دریا ریختند، نهنگ سرش را بالا آورد و همه را یک جا قورت داد. بعد به سلیمان گفت: "من که سیر نشدم. من هر روز چندین برابر این، غذا می خورم." سلیمان تعجب کرد و پرسید: "آیا در دریا حیوانات دیگری هم مانند تو هستند که این همه غذا بخورند؟!" نهنگ گفت: "آری، هزاران گروه مانند من در دریا هستند." سلیمان که این حرف را شنید، به یاد بزرگی خدا افتاد و گفت: "خدا چه پادشاه بزرگی است که به این همه آفریده ی خود غذا می دهد!"
دنیا مانند سفره بزرگی است که در کنار آن، مهمانان زیادی نشسته اند و غذا می خورند.
*🔔مخلوقات آن هنگام که دقیق تر مشاهده شوند، عظمت خداوند یگانه را بیشتر یادآور می شوند.*
#داستان
#مهمانی_خدا_۹۶
#برگرفته_از_کتاب_خدا_و_قصه_هایش
#زندگی_با_سوره_توحید
کانال در پیام رسان بله
https://ble.ir/amozesh_fahmequran
کانال در پیام رسان ایتا
@amozesh_fahmequran