🏴 sarab.ო 🏴:
#شب را کبود کردی...
من که جای خود دارم!
#سراب_م
#شب #سراب'ها واقعیتر میشوند
#سراب_م
یاد ۲:
و آن #شب که شیطان، به وسیله قدرتش، دیواری کروی و سیاه دور خورشید می کشد، هرگز صبح نخواهد شد.
و #یاد ، به همراه پنج دوست وفادارش، و سه حیوان قدرتمندش، می رود تا خود را به خورشید برساند.
تا به فتنه شیطان، خاتمه دهد...
#داستانک
در آن #شب که جنگ بزرگی در راه است، تنها اراده است که به #یاد توان مقابله با شیطان را می دهد...
دوستانش را از دست خواهد داد. ولی روح آنها، همیشه همراهش هستند...
#داستانک
fateme:
#ای_کاش #شب نبود تا فرصت فکر کردن به تو را پیدا نکنم....
بنت_الحاجی:
#شب یعنی اماننامه آوردن،پشت خیمهها...
#شب یعنی آرام و بی سر و صدا پشت امام جماعت را خالی کردن...
#شب یعنی دارالعماره...
🍁ف. جلالی🍁:
#شب یعنی ونگ ونگ نوزادی که شب وروز برا مامانش نمیذاره
بنت_الحاجی:
#شب یعنی تماشای تن بی سر...
یسنا:
#شب را برای بیدار ماندن ساختند اما! امان از آدم که شب همه کارهایش را انجام میدهد...
بنت_الحاجی:
#شب یعنی وقت شمردن زخمها!
fateme:
#شب رفیق نیمه راه امتحان های من....
🍁ف. جلالی🍁:
#شب یعنی خیمه های آتش گرفته و خار مغیلان و کودکان بی پناه
Nina:
#یاد اون روزای ک تابستون سر زمین کار مسکردیم شبا ساعت نه شب خواب بودیم توخیمه بدون دغدغه
#یاد اون شبای که کل دغدغه فردام خوردن صبحونه با بابام بود
🍁ف. جلالی🍁:
#یاد کنید مرا تا #یاد کنم شما را...
آیه نوشت