eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
916 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
💢کشتار سربرنیتسا، بوسنی. 1995 🔹آخرین نگاه یک مادر مسلمان بوسنیایی به پسرش قبل از شهادتشان به دست ن
دختر هستید. پانزده ساله. پدرتان برایتان گوشواره جدید خریده. به دل‌تان می‌افتد این گوشواره را نذر حضرت رقیه سلام الله علیها کنید. همان شب یک رویای شیرین می‌بینید. فردا ظهر وقتی پدرتان از سر کار برگشت می‌خواهید برایش خواب‌تان را تعریف کنید. 🔸 بابا دیشب یک خواب دیدم. خواب دیدم توی حرم حضرت رقیه هستم.... جمله بالا را ادامه دهید.... ﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین وملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344 @ANARLAND
" به‌نام‌خدای‌حسین" بابا دیشب یه خواب دیدم. خواب دیدم توی حرم حضرت رقیه هستم... توهم کنارم بودی بابا، دستم وگرفته بودی که گم نشم‌. یه دختر سه چهارساله گوشه ای نشسته بود، گریه می‌کرد، ازش پرسیدم چی شده؟! گفت: «گوشواره هامو دزدیدن» خیلی گریه می‌کرد، بامهربونی بهم نگاه کردی! منم گوشوارمو بیرون آوردم بهش دادم و گفتم: «گریه نکن، بیا گوشوارهٔ من برای تو» نمی‌دونی بابا چقدر خوشحال شد، گفت: «به بابا حسینم میگم گوشوارتو بهم دادی» بابا من گوشوارمو نمی‌خوام، اونا رو نذر حضرت رقیه کردم...
"بسم رب الحسین" بابا دیشب خواب دیدم تو حرم حضرت رقیه بودم... ولی بابا مثل همیشه نبود بی روح و دلخراش بود گویا غم گریبان گیر آنجا شده بود دختران دست به دست باباهایشان بودند یکی در بغل پدرش و دیگری کنار آن ولیکن در کنجی از حرم دخترکی نشسته بود بابا دلم برایش شکست خیلی شکسته و مظلوم بود و از درد به خود می پیچید لاله گوش هایش کبود و سرخ بود گویا گوشوارش با زور کشیده شده است کنج کاوی کردم و از او پرسیدم چی شده!؟ در پاسخم گفت ناکسی گوشواره هایش رو دزديده است بردباری نکردم وهمون گوشواره هایی که برایم خریده بودی را در اوردم و به آن دخترک دادم یک ذره خندید و گفت:(سفارشت را پیش بابا حسینم میکنم) بابا من گوشوارهامو نذر حضرت رقیه کرده ام:) A.M