#صبحانه_نویسی
مطلقه های خانه خراب کن
دیشب خواب مطلقه ای را دیدم که با مردی متاهل وارد رابطه شده بود .
هه خوابهای من یک رمان است شاید هم یک سریال یا فیلم سینمایی ،ولی وقتی به نقطه اوج داستان می رسد کات؛ همه چی پایان میپذیرد .
خوابهای من پایان باز دارد.
خوابهای من در آینده ای به وقوع می پیوندند. دیر یا زود مسئله این نیست ؛ مسئله این است که از آن هیچ مفری نیست.
دقیقا از زمانی که مادرم از دنیا رفت هر چه در رویا دیدم یک سرش در این دنیا بود.
زمانی هست که می فهمم مرگی در راه است و زمانی هم از اتفاقات بدی که گریبان اطرافیان را می گیرد مطلعم و زمانی از پیچ و خم زندگیشان.
با خود می اندیشم «چرا خوشی ها را نمی بینم ؟چرا باید حفره های تاریک را ببینم ؟»
وقتی رویا میبینم میترسم . میترسم که با آن رودرو شوم.
همان دوران وفات مادر و عمه ام هشدارها بود که از جانبشان به سمتم گسیل داده می شد و من چه خوش خیال که یک خواب هست و پایان ولی زهی خیال باطل ؛ چون تازه نقطه شروع بود.
اگر بخواهم دانه دانه خواب های به حقیقت پیوسته ام را بازگو کنم ، می شود چند جلد کتاب ، چند جلد رمان ، رمانی تلخ .
و چه بد که روزها از تمام جوانب آن خواب را می سنجم و و در آخر غمی به غم هایم می افزایم .
و سخت است بازگو کردنش برای دیگری .
دیگری که به خوابهای من به باور رسیده ،
و آن دیگری که از خوابهای من میترسد.
اصلا این خوابها به جنگ ذهن آرام من می آیند؛ همانند آن زن مطلقه ای است که به زندگی آرام مردی متأهل شبیخون زده .
این اتفاقات باید یکبار در ذهنم به وقوع بپیوندد و یکبار در عالم واقع .
انگار نیاز به وقوع آزمایشی دارد و ذهن من آزمایشگاهش است.
چه تعبیر سخیفی !
نکته بد ماجرا این جاست که نمیتوان قدمی در جهت اصلاح یا تغییر بردارم.
و چه زمانها که از پیش موردی را گوشزد کردم ولی صد افسوس .
میدانی شاید نقطه ی شروع این خوابها از آخرین رویایی باشد که مادرم قبل رفتن از این دنیا دید .
نمی دانم چه حکمتی در میزبانی از مادر در ساعتهای آخر عمرش بود که نصیبم شد . آخرین حالات ، آخرین خنده ها ، آخرین حرفها ، آخرین ذکرهایش برای من بود حتی بازگو کردن آخرین رویایش .
یکی دو شب قبل از آن بدترین اتفاق ، زمانی که مادرم در اتاق آبی رنگ خانه مان به خواب رفته بود، در عالم رویا مادر از دنیا رفته اش را میبیند که می گوید «چرا اینقدر دیر, چرا اینقدر دیر آمدی ، من دست تنها بودم و این همه کمک نیاز داشتم ، چرا اینقدر دیر به کمک آمدی ؟؟»
صبح وقتی مادرم خوابش را برایم بازگو کرد کلی احتمالات ردیف کردیم؛ برای کمکی که قرار است برای مادرش انجام دهد، ولی هیچ کدام از آنها پاسخ رویایش نبود . فقط چند روز بعد متوجه حرف مادرش شد و دختری که روز تدفین مادر ، خوابی را یادش آمد . خوابی را که به واقعیت پیوست .
رویایی که زندگی ای چندین خانواده را زیر و رو کرد .
و امان از این مطلقه های خانه خراب کن.
...راعی...
#صبحانه_نویسی
بعد از شروع #زنگ_تفریح تصمیم گرفتم ، روزانه نویسی را از سر بگیرم .
از قبل چندین مرتبه شروع کردم ولی نصفه رها شد .
الان هم دست و پاشکسته انجامش می دهم ولی نه روی کاغذ کاهی آقای کلانتری و نه سه صفحه.
در دفترچه یادداشت گوشی ام آن هم چند خط کوتاه .
مهم این نیست ، مهم استمرارش است که ای کاش باشد.
#راعی
من خودم همیشه تا میگفتند کتاب شهید مطهری خیلی میترسیدم .میگفتم خیلی سنگینه من متوجه نمیشم.
غافل از این که کتاب های ایشون سیر مطالعاتی داره و از سبک به سنگین هست.
ومن حتی نمیرفتم سراغ شون.
تا اینکه به لطف الهی رفتم سراغ کتابها. باورتون نمیشه تمام زندگی من رو زیر و رو کرد.
باورتون نمیشه اگه بگم تکتک سلولهام کلمات رو جذب میکردند.چقدر شیرین بود.
حتی درس میخوندم و یا کاری انجام میدادم خستهمیشدم برای استراحت میرفتم سراغ کتابهای استاد مطهری
انقدر عالی بود. من اون موقع ۲۰سالم بود.
خیلی حسرت خوردم چرا زودتر سراغ این کتابها نرفتم.
حالا هم دارم بهتون از تجربهام میگم. حتما تجربه کنید.عالیه👌
#انارهای_قرارگاه
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
🔹🔸🔹بسم الله النور
📚یازدهمین کارگاه آموزش داستان نویسی با موضوع «تفاوتها و شباهتهای داستان، داستانک و مونولوگ»
زمان: پنج شنبه ۴ شهریور
⏱ساعت ۲۳
مکان: باغ انار
باغبان: جناب آقای واقفی
*منتظر حضور گرمتان هستیم.
#کارگاه_آموزشی
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
#نهال
#درخت_انار
#باغ_انار
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
🔹🔸🔹بسم الله النور 📚یازدهمین کارگاه آموزش داستان نویسی با موضوع «تفاوتها و شباهتهای داستان، داس
بسماللهالرحمنالرحیم
۱- مونولوگ
۲- دیالوگ
۳- داستانک (فلش فیکشن،داستان کوتاهِ کوتاه)
۴- داستانکوتاه
می خواهیم درباره تفاوت ها و شباهتهای اینها صحبت کنیم...
احتمالا بیش از دو جلسه بشه...
یک سری مقدمات داره
دو نمونه داستان کوتاه خوب👇
باید پادکست (داستان صوتی) #تایتانیک و #استرالیا رو از کانال باغ انار بردارید و گوش کنید.
یک پیدیاف داستانک های ده کلمه ای است که در کانال وجود دارد ولی دوباره بارگزاری خواهد داشت...باید پی دی اف را بخوانید و چند تاش انتخاب کنید و نظرتان را دربارش بگویید.
پی دی اف رو بچه های روابط عمومی ریپلای خواهند کرد...یا توی گروه بارگزاری خواهند کرد.
برای مونولوگ هم تعدادی از مونولوگهای خودم رو میگذارم...
#دیالوگ هم در نهایت فهمیده خواهد شد فقط یک نکته جدی دارد آن هم تفاوتش با #مکالمه است.
5256890.mp3
20.41M
#استرالیا
#احسان_عبدی_پور
#داستان_کوتاه
#کنکور
#شب_عاشورا
#پادکست
#باصدای_نویسنده
استرالیا دو تا زده بودمان. وقتی هم نمانده بود. خودشان داشتند تکه پارهمان میکردند...
▫️چگونه داستان کوتاه با تم مذهبی بنویسیم؟
▪️چگونه غیرمستقیم گویی کنیم؟
▫️لحن در داستان نویسی چیست؟
#000604
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
هدایت شده از 💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
10Words.Story-8th.pdf
2.06M
#داستانک
2203 تا داستان ده کلمه ای
@anarstory
نور
▫️عباس کیارستمی، بت بزرگ روشنفکری و پدر معنوی #اصغر_فرهادی
▪️عباس کیارستمی کارگردان فقید ایرانی، یکی از شناختهشدهترین کارگردانان ایرانی در جهان است. اگر امروز بدنه سینمای ایران را فلاکتنگاری و سیاهنمایی فرا گرفته، این نهالی است که سالها پیش کیارستمی متاثر از موج نوی فرانسه در خاک سینمای ایران کاشت.
🔸اگر چه کیارستمی در تکنیک سینمایی بینظیر و قابل احترام است، اما او پدر معنوی افرادی مثل #اصغر_فرهادی ، #پرویز_شهبازی ، #بهمن_قبادی و #جعفر_پناهی است. نهالی که کیارستمی کاشت، امروزه بدل به درخت بیماری شده که بدنهی سینمای ایران را گرفته است. سینمایی سیاه، تلخ، بدون روزنههای امید، با شخصیتهایی پا در هوا، بیاعتقاد، بدون علقه، بی رگ و ریشه و سیطرهی یک ناتورالیسم و جبرگرایی کشنده و نفسگیر.
✔️مرحوم عباس کیارستمی صنمی با انقلاب و انقلابیگری هم نداشت. کیارستمی در زمان حیاتش با اشاره به دو مشارکت سیاسی خود در سن ۱۵ سالگی و همچنین در انقلاب سال ۱۳۵۷، گفتهبود که دیگر هیچگاه مشارکت سیاسی نخواهد داشت او همچنین انقلاب را دارای انگیزههای مشروع ولی غیرعقلانی و احساسی میدانست که باعث از بین رفتن قانونگرایی میشود.
📢این کارگردان مشهور و قابل احترام، همیشه مخالف ساخت فیلمهای سیاسی و ایدئولوژیک بود، اما نباید فراموش کرد که اصلا امکان ندارد ایدئولوژی و سیاست را از اثر هنری جدا کرد و ناخودآگاه وارد آن خواهند شد. کیارستمی در جواب نامهٔ سرگشادهٔ بهمن قبادی، اذعان داشت که وی با فیلمهای شعاری سیاسی موافق نیست چون فیلمهای سیاسی تاریخ مصرف دارند و ارزش هنر را پایین میآورند.
🚎درونمایه #مهاجرت از خشتهایی است که کیارستمی آن را گذاشت. زمانی مهاجرت از روستا به شهر یکی از موضوعات مهم در سینمای ایران بهحساب میآمد که اتفاقا عباس کیارستمی هم در فیلم #مسافر لااقل یکبار به این موضوع پرداخته بود. اما بعد این مهاجرت از روستا به شهر، به دست ادامه جریان کیارستمی به مهاجرت از کشور تبدیل شد، در فیلمهای اول #شهبازی؛، از کارگردانان روشنفکر متاثر از کیارستمی، هم این تم(مهاجرت شهر به روستا) وجود داشت، اما از «دربند» به این طرف، موضوع مهاجرت به خارج از کشور در فیلمهای او کمکم پررنگتر شد. همچنین در فیلم جدایی #نادر_از_سیمین اصغر فرهادی موضوع مهاجرت نقشی پررنگ دارد.
🈴عباس کیارستمی جایزهٔ آکیرا #کوروساوا را برای یک عمر فعالیت هنری در سینمای ایران به #بهروز_وثوقی هدیه داد و این نشان میداد سینمای مبتذل #فیلمفارسی که نمادش همین بهروز وثوقی است و سینمای سیاه روشنفکری که کیارستمی از مهمترین کارگردانانش محسوب میشود، هر دو سرچشمه مشترکی دارند.
🍒عباس کیارستمی برای فیلم #طعم_گیلاس برنده جایزه نخل طلایی جشنواره کن شد. مستقل از تمامی شایعات و هیاهوی گروه رسانهای #مجله_فیلم مهمترین و قدیمیترین مجله روشنفکری سینمایی، #راجر_ایبرت منتقد مشهور سینما، یکی از مخالفان سرسخت فیلم «طعم گیلاس» است.
🖼راجر ایبرت مینویسد: «هنگامی که در جشنواره کن سال ۱۹۹۷، عباس کیارستمی در آخرین لحظات جایزۀ کن را در جشنواره کسب کرد؛ هنگام بازگشتم به هتل اسپلندید، در لابی هتل، خود را مشغول با بحث وجدل و مخالفتی پر شور با دو منتقد سینما که بسیار مورد احترام من هستند، جاناتان رزنبام از «شیکاگو ریدر» و دیو کر از «نیویورک دیلی نیوز» دیدم.هر دو به جد معتقد بودند که یک شاهکار واقعی دیدهاند. اما من احساس میکرد امپراتوری بدون لباس دیده ام.
میتوان نکاتی برای فیلم قائل شد، اما این کار ملزم به تبدیل تجربه دیدن فیلم به چیزی جذابتر است (که البته فوق العاده خسته کننده بود)، حکایتی درباره مرگ وزندگی. همانطور که یک رمان بد را میتوان تبدیل به یک فیلم خوب کرد، از یک فیلم خسته کننده هم میتوان بررسی جذابی ارائه داد.»
🚪عباس کیارستمی کارگردانی شناخته شده و تحسین شده است، آکیرا کوروساوا، از مشهورترین کارگردانان ژاپنی درباره او میگوید: «به نظرم فیلمهای این کارگردان ایرانی خارقالعاده هستند. کلمات نمیتوانند احساسات مرا بیان کنند. پیشنهاد میکنم فیلمهایش را ببینید و بعد متوجه میشوید چه میگویم. ساتیا جیت رای که درگذشت خیلی ناراحت شدم اما با دیدن فیلمهای کیارستمی خدا را شکر میکنم که جایگزینی برای او پیدا کردیم»
💡به هر حال کیارستمی آدمی است که باید تکنیک و فرم سینماییاش را بیاموزیم و تحسین کنیم، اما باید از ایدئولوژی و از نردبان محتوای سیاه روشنفکریاش بالا برویم و لگدی به آن بزنیم و در آن متوقف نشویم.
#عباس_کیارستمی
#روشنفکری
#سینما
#داستان
#باغ_انار
.
💥#منتشر_شد
.
🌱خاطراتی از طلبه خستگی ناپذیر و اندیشمند مجاهد دکتر محمدحسین فرج نژاد
.
📘 #مردی_که_تعطیلی_نداشت
🖊 به قلم: #محسن_مومنی
📌 #انتشارات_شهیدکاظمی
.
🔸 20درصد تخفیف ویژه + #ارسال_رایگان به سراسر کشور
.🔸جهت تهیه از طریق زیر اقدام کنید👇
✅ سایت من و کتاب
https://b2n.ir/q01403
✅ سایت انتشارات شهیدکاظمی
https://b2n.ir/e47334
✅ پیامک نام کتاب به سامانه
۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱
✅ تلفن مرکز پخش:
۰۲۵۳۳۵۵۱۸۱۸
https://eitaa.com/eslamesyasi
داستان مینیمال (داستانک)
شاید به دلیل تازه وارد بودنِ این مفهوم در ادبیات فارسی، آن هم به سبک خارجی اش، تعریف مشخص و مینیمال و داستان مینیمال نداشته باشیم و در حقیقت هر کس تعریف و بیان خاصی از آن داشته باشد اما در نهایت میتوان به این ذهنیت - و نه تعریف - از داستان مینیمال دست یافت:
مینیمال داستانی بسیار کوتاه است که در متن و نوشته، به پایان و نهایتِ خود نمی رسد و ذهن خواننده میباید آن را ادامه دهد.
مهم ترین ویژگی داستان مینیمال حرف های ناگفته ای است که مخاطب با توجه به درک و تجربۀ خود از آن بهره مند میشود. حتی گاهی این مخاطب به فضا سازی، دیالوگ و حتی قصه پردازیِ شخصی تا جایی ادامه میدهد که به یک داستان و داستان بلند در ذهن خود میرسد. حجم حرف های یک مینیمال بسیار بیشتر از ظاهرِ کلمات آن است که در میان جملاتی زیبا و تامل برانگیز بیان میشود.
در این نوع از داستان تکیۀ نویسنده بر پیامِ معمولا پنهان و غیرمستقیم و هدف خاصی است که از نوشتن دارد. این پیام و هدف هر چه موجزتر بیان و منتقل گردد، نویسنده موفق تر عمل کرده است. حتی گاهی نویسنده، ابتدا داستانِ کوتاه خود را مینویسد و سپس به خلاصه کردن (مینیمالیسم) آن میپردازد و آنقدر این کار را ادامه میدهد تا به خواسته اش برسد: همان مفهوم در حداقل کلمات!
در مینیمال یا داستانک (که نباید به مفهوم داستان کوتاه در نظر گرفته شود) جایی برای پرداختن به شخصیت ها نیست. حتی معمولا ما کوچکترین اطلاعی از شخصیت ها هم نداریم و نیازی هم نداریم تا بدانیم. شخصیت ها دارای عمق نیستند و خیلی ساده مطرح میگردند. حتی خود داستان هم ساده و دمِ دستی وصف میشود.
در مینیمالیسم حرف اصلی بر اتفاق و ماجرا بنا نهاده میشود: یک اتفاق در لحظه و آن... و مانند حسی شاعرانه که ناگهانی به شاعرش منتقل میشود، این موضوع در لحظه رخ میدهد و تمام میشود. حتی قید و محدودیتی مانند مکانِ داستان و زمانِ داستان هم در داستانک وجود ندارد.
بسیاری از منتقدان، مینیمالیسمِ داستانی را نتیجۀ دنیای مدرن امروز و گسترش آن را متاثر از جهانی شدن میدانند و با طعنه آن را «داستان واقعگرای مارکتی!»، یا «سادهگرایی به سبک کوکا کولا!» و حتی «داستانِ فشردۀ مک دونالدی!» نامیده اند. این شاخه از داستان، معرفی شده توسط مغرب زمین است - اگر نخواهیم زادگاه و خاستگاهش را غرب بنامیم و در رد آن، نمونه هایی را در ادبیات مشرق مثال بزنیم - و بنابراین خصوصیاتی غربی نیز خواهد داشت.
مینیمال، داستانِ دنیای مدرن و امروزی است. پس به دنبال بسترسازیِ داستان در آن نباید بود. مینیمال بدون مقدمه و زمینه چینی می آید و آخرش هم بی نیاز از جمع بندی پایان میپذیرد... این هم از خصوصیاتِ دنیای مدرن و فرهنگِ جهانی شده است. در این دنیا - درست یا نادرست!- هیچ کاری نیاز به زمینه چینی ندارد... یک راست برو سرِ اصلِ مطلب! حتی دوستی های این دنیا هم در دنیای مجازی و بی مقدمه شروع میشود و بدونِ دلیل محکم پایان میپذیرد... هیچکس هم از این موضوع ناراضی نیست. انگار این قاعدۀ بی قاعده را همگان پذیرفته اند.
فرهنگ بریتانیکا واژه «مینیمالیسم» را چنین بیان کرده است:
جنبشی مربوط به اواخر دهه 60 میلادی در عرصه هنر، به ویژه نقاشی و موسیقی که در امریکا شکل گرفت و بارزترین ویژگی آن تأکید بر سادگی بیش از حد- ظاهر و صورت- و توجه به نگاه عینی و خشک بود. آثار این هنرمندان گاهی کاملاً تصادفی پدید میآمد و گاهی نیز زاده شکلهای هندسی ساده و مکرر بود. مینیمالیسم در ادبیات سبک یا اصلی ادبیست که بر پایه فشردگی افراطی و ایجاز بیش از حدِ محتوای اثر بنا شده است. این نویسندگان در فشردگی و ایجاز تا آنجا پیش میروند که فقط عناصر ضروری داستان، آن هم در کمترین و کوتاهترین شکل باقی میماند. به همین دلیل عریانی کلمات و کم گویی از بارزترین ویژگیهای این شاخه از داستان به شمار میرود.
یک نمونه: داستانک «گیتار» اثر: جان.ام.دانیل
هیچ وقت مرا مثل گیتارش در بغل نمی گیرد. سال هاست که من را آن طوری لمس نکرده. برای آنکه در آغوش او جا بگیرم، توی گیتارش می روم.
تمام روز شکل و صدایش را عوض می کند، اما میلِ در آغوش رفتن را نه. سرانجام لال، ناپیدا و بی حرکت در آن جا گرفت و انتظار کشید.
عزیزم ، من برگشتم! یک گیتار نو خریده ام! عزیزم...؟
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
🌙 • 🌙 • 🌙 • 🌙 • 🌙 • 🌙
~ بسم الله قاصم الجبارین ~
🔎تحلیل حرکت رسانهای حضرت زینب(س)
👇
°• شنبه ۶شهریور ماه ۱۴۰۰
°• ساعت ۲۱:۴۰
باغبان: خانم فاطمه شکیبا [فرات]
در باغ انار ⬇️
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
#زینب_کبری
#سلام_الله_علیها
#محرم
#نشر_حداکثری
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
زینب شناسی (۳)_compressed.pdf
198.5K
📒کارگاه
🔸 #زینب_شناسی3
خانم فاطمه شکیبا (🌿فرات🌿)
#عاشورا
#یا_زینب (سلام اللهعلیها)
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
◀️دبیر خانه دائمی بانوی هزاره ی اسلام برگزار مینماید.
✳️پیش نشست دوم:
🔷با موضوع:مشکلات و مسائل مرتبط به اشتغال زنان و راهکارهای حل این مسئله
🧕با سخنرانی :سرکار خانم زاهره سادات میرجعفری
📆زمان :۹شهریور 1400
⏰ساعت:18عصر
✳️لینک نشست
https://vc.yazd.ir/b/ttd-guq-ht6
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخ که من قربونتون بشم خانم دکتر...🤓
#امید
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
کارگاه_ صحنه پردازی ویرایش آخر_compressed (1).pdf
266.1K
📒کارگاه
🔸#صحنه_پردازی
باغبان: خانم ز. سادات (طوبی)
#نویسندگی
#کارگاه_آموزشی
#صحنه_پرداری
#پی_دی_اف
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
از خاک بُدم... باز کنون خاک گرفتم
ویروس کرونای خطرناک گرفتم
شهریور و گرمای شدید همه دنیا
من لرز و تب و حمله ی کولاک گرفتم
تا ناقل ویروس خطرناک نباشم
الکل به دو دستانم و پوشاک گرفتم
تنگیِ نفس دارم و گَهگاه دو سرفه
بر روی جبین کهنه ی نمناک گرفتم
گفتند که خوب است کمی شیره ی تریاک
رفتم و کمی شیره ی تریاک گرفتم(مزاح)
با قُلقُلی و لوله و وافور کشیدم
یک حالتِ شنگول طربناک گرفتم
😷😷😷😷
#علی_جعفری
#بداهه