eitaa logo
شناخت تفکرات صهیونیسم،andeeyshkade
187 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.7هزار ویدیو
86 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ویل یومئذ للمکذبین، فیعذبه الله العذاب الاکبر (بصیرت، اندیشه، وتحلیل،، چالشهای.پیش رو)
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کتابخانه
آموزگاران مسیحی در میان جوانان مسلمان و برتر دانستن اروپاییان از لحاظ فکری و نژادی شد، و مورد سوم انواع پوشاک و خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های حرام را در میان آنان رواج داد. نتیجه این تهاجم فرهنگی از سوی اروپاییان و وادادگی مسلمانان برابر آن، چیزی نبود جز سقوط اندلس. این اتفاق در سال 1492 و درست مقارن با ورود کلمب به آمریکا رخ داد. با خروج مسلمانان، یهودیان نیز به‌ظاهر از شبه‌جزیره ایبری رانده شده و البته به کلمب پیوستند. بدین‌ترتیب اسلام برای مدت‌های طولانی از صحنه اروپا حذف شد. در دوران معاصر و در پی انقلاب اسلامی، مسلمانان بوسنی و هرزگوین و کوزوو از آن‌رو قتل‌عام شدند که می‌توانستند مجرای ورود اسلام انقلابی به اروپا بوده و داستان اندلس را برای آنان تکرار کنند. ظهور پروتستانتیزم پیشتر گفتیم که استقلال کلیسا و قدرت پاپ در جوامع فئودالی اروپا در قرون وسطی، مانعی بزرگ بر سر راه طراحان رنسانس محسوب می‌شد. از آن‌جا که در جوامع دینی نمی‌توان با صراحت دینِ مستقر را براندازی نمود، همیشه بهترین راه، ایجاد انحراف در آن دین بوده است. در مورد مسیحیت در آستانه رنسانس چنین اتفاقی افتاد. پس از آن‌که حزب شیطان در قالب یهودیت یک بار پیش از این با ایجاد مسیحیت پولسی، این دین الهی را به انحراف کشانده بود، اینک زمان آن رسیده بود که برای هرچه نزدیک‌تر کردنِ آن با یهودیتی که خود نیز پیش از این تحریف شده بود، اقدامی اساسی صورت گیرد. پس از آن که اروپا در طی چند دهه شاهد گسترش اعتراضات علیه پاپ و دستگاه کلیسا شد، سرانجام کشیشی آلمانی به نام مارتین لوتر (1546-1483م) مخالفت وسیعی را علیه کاتولیسیسم سازماندهی کرد و موفق شد تا نهضتی را بر مبنای جدایی و انشعاب در دین مسیحیت -که به‌سبب ماهیت اعتراض‌آمیز آن “پروتستانتیزم” خوانده شد- رهبری کند. پاپ اگرچه لوتر را تکفیر کرد، اما فرمان او به امپراتور برای مقابله با لوتر، در سال 1520م در آتش افکنده شد، و این‌چنین از پاپ و کلیسا تقدّس‌زدایی شد. کتاب معروف لوتر با عنوان “عیسی مسیح یک یهودی زاده شد” در سال 1523 انتشار یافت. او که به زبان عبری آشنایی کامل داشت، در کتاب و عقاید خویش به‌شدت مقیّد به دفاع از یهودیت و ترویج اعتقادات آنان بود. او اعلام داشت: یهودیان حامل برترین خون‌ها در رگ‌های خود هستند. روح‌القدس به‌واسطه آنها کتاب مقدس را به اقصی نقاط دنیا برد. آنها فرزندان خدایند. ما در مقایسه با آنها بیگانه‌ایم. همان‌طور که در داستان “زن کنعانی” آورده شده است، ما همچون سگانی هستیم که از خرده نان‌های بر زمین ریخته‌ی اربابان خود ارتزاق می‌کنیم. (17) این عقاید با استقبال گسترده یهودیان مواجه شد و لذا به حمایت وی پرداختند. گفته شده است لوتر با این بیانات قصد داشت تا یهودیان را به سمت مسیحیت و پروتستانتیزم متمایل کند، و چون در ادامه‌ی ماجرا پای‌بندی یهودیان را به آیین خویش دید، در پایان عمر تبدیل به یک ضد یهود و آنتی سمیتیست شد. یهودیان نیز که حمایت های خود را برای دفاع او از یهودیت نثارش کرده بودند، دست از پشتیبانی وی برداشتند. اما گذر زمان و تاریخ نشان می‌دهد که در جریان نهضت این کشیش یهودی، اولاً مأموریت اصلی برای تقدّس‌زدایی و شکستن قدرت پاپ به‌طور کامل انجام شد، ثانیاً فرایند ایجاد اختلاف و انشعاب نیز در مسیحیت با استقرار پروتستانتیزم و ادامه‌ی دشمنی با کاتولیسیسم به مرحله اجرا در آمد و ثالثاً پیوندی ناگسستنی میان یهودیان و این جریانِ به‌ظاهر مسیحی در تاریخ ایجاد شد که هنوز هم ادامه دارد. امروزه آنچه در مقابل شکل‌گیری تمدن اسلامی به آخرین تلاش‌ها دست می‌زند، حاصل این پیوند شوم و شیطانی است که از هیچ دین و آیینی نشأت نگرفته است. تغییر موضع ناگهانی لوتر بیشتر با این تحلیل قابل توجیه است که وی با انجام کامل مأموریت خویش، در پایان عمر، پروتستانتیزم را از اتهامِ یهودی‌بودن رهاند و به این مکتب جدید اجازه ادامه حیات برای سال‌های طولانی‌تری را داد. با این ترتیب دومین انحراف بزرگ در دین مسیحیت پس از پولس به‌دست لوتر انجام شد و این دین گامی دیگر به سمت تبدیل شدن به حزب شیطان برداشت. با تضعیف قدرت کلیسا، پادشاهان که اینک قدرت گرفته بودند، خود را از سلطه پاپ رهانده و یکی پس از دیگری کلیسای مستقل خود را تأسیس نمودند. در انگلستان هنری هشتم کلیسای ملی انگلیس را بنیان نهاد و پیروان آن را “انگلیكَن” خواند. در فرانسه نیز کلیسای ملی این کشور “گالیک” نام گرفت. در واقع فرایند ملی‌گرایی و رشد احساسات ناسیونالیستی در اروپا از طریق نابودی وحدت مذهبی شکل گرفت، و این چیزی نبود جز همان حربه‌ی قدیمی شیطان که نخستین‌بار آن را در جریان فرزندان آدم آزموده بود. دومین انحراف بزرگ در دین مسیحیت پس از پولس به‌دست مارتین لوتر انجام شد. با این اتفاق فرایند جایگزینی تمدن غرب به‌جای تمدن اسلامی کامل شد. پس از تخریب تمدن اسلامی و انتقال د
هدایت شده از کتابخانه
ستاوردهای آن به غرب و به‌ویژه در جریان جنگ‌های صلیبی؛ فتح قسطنطنیه و شکل‌گیری نهضتی گسترده در عرصه علم و هنر که رنسانس نام گرفت، پایه‌های علمی و معرفتی تمدن جدید را بنیان نهاد. از آن‌جا که هیچ تمدنی بدون بهره‌مندی از قرائتی دینی متناسب با خود پا نمی‌گیرد، نضهت پروتستانتیزم نیز این زمینه‌ی دینی را برای تمدن غرب فراهم کرد. مسیحیتِ دنیاگریز در این جریان تبدیل به مسیحیتی شد که توان ایجاد جوامع بزرگ سرمایه‌داری را داشته باشد. ماکس وبر در کتاب “اخلاق پروتستان و روح سرمایه‌داری” این تبیین را به خوبی انجام داده است. پس از شکل‌گیری پایه‌های معرفتی و دینی تمدن، نیاز به عرصه‌ای جغرافیایی است که توان تحمل و آزمایش الگوی جدید را داشته باشد. در مورد تمدن غرب، علیرغم تمام جریاناتی که بدین سمت در اروپا مدیریت شد، هنوز این قاره با توجه به وجود سنت‌های محافظه‌کارانه در لایه‌های عمیق فرهنگی، برای ایفای نقش پیشگامی در ایجاد تمدن غرب آمادگی نداشت. در مقابل، سرزمین‌های تازه اشغال شده‌ی آمریکا عرصه‌ی خوبی برای این اقدام بود. واسطه‌شدنِ اقیانوس اطلس میان این سرزمین و جهان متمدن آن روز فرصتی استثنایی بود تا در سکوت و خفا، طرح تبدیل این تمدن به اصول کشورداری تجربه شود. بومیان این سرزمین نیز که می‌توانستند در این راه ایجاد مزاحمت کنند همه قتل‌عام شدند. پس از حل مسأله جغرافیایی و کشورداری اینک نوبت ایجاد ابزارهایی بود که از طریق آن بتوان به «اشاعه الگوها و ارزش‌ها»ی این تمدن در سراسر جهان پرداخت. در کنار ابزار آشنای شیطان در این امر که ایجاد جنگ و خونریزی بود، ابزاری نیز ویژه‌ی این تمدن با استفاده از سنّت سامری‌گری ساخته شد. رسانه‌های توده که با چاپ به این عرصه وارد شدند، در قالب شبکه‌های خبری رادیویی، تلویزیونی و اینترنتی و همچنین صنعت بزرگ فیلم‌سازی به‌ویژه در هالیوود، پس از دوره‌ای خدمت به اهداف حزب شیطان، اینک وظیفه‌ی نگاهبانی از جنازه‌ی تمدن غرب را برعهده گرفته‌اند. صَرف‌نظر از حضور مجازی در رسانه‌ها، امروزه هیچ علائم حیاتی دیگری در این تمدن به چشم نمی‌خورد. فرایند تولید دانش در این تمدن به‌شدت رو به کاهش گذارده و تنها از آن میان، فناوری است که افسارگسیخته به پیشرفت خود ادامه می‌دهد. در عرصه‌ی دین نیز تحولات عمیق دینی و معنوی برخاسته از انقلاب اسلامی، دینِ حزب شیطان را به انزوا کشانده است. امروزه دیگر کشور آمریکا برخلاف آنچه در دهه‌های پیش، از سوی هالیوود تبلیغ می‌شد، سرزمین آمال و آرزوهای مردم جهان نیست و اعتبار بین‌المللی آن به‌عنوان منجی بشر مدت‌هاست که رو به خاموشی گذارده است. در مقابل، در این هنگامه انقلاب اسلامی ایران با جدیّت به فرایند تمدن‌سازی مشغول است. انقلاب اسلامی و نظریه ولایت فقیه مبنایی دینی و محکم بود برای ابتنای پایه‌های تمدن نوین اسلامی بر آن. نهضت علمی برخاسته از خودباوری مردم این سرزمین، پس از انقلاب اسلامی، امروزه به‌شدت در جریان است و علیرغم همه‌ی تهدیدها و تحریم‌ها به حرکت توفنده خود ادامه می‌دهد. ایجاد جمهوری مقدس اسلامی در ایران همان پایگاهی بود که برای استقرار الگوی تمدنی مورد نیاز است. تأکید حضرت امام (ره) و مقام معظم ولایت بر ضرورت اصل حفظ نظام با همین تحلیل صورت می‌گیرد. بر اساس راهبرد اصلی نظام، این الگو ابتدا بایستی در ایران محقّق شده و سپس در درجه اول به کشورهای اسلامی و در مرحله بعد به سراسر جهان عرضه شود. نکته جالب در تفاوت این دو فرایند تمدن‌سازی در این است که تمدن غرب در فضایی آرام و به دور از هرگونه دخالتی انجام شد. تنها اخلالگران این صحنه بومیان ساکن آمریکا می‌توانستند باشند، که حزب شیطان با توجه به ضعفی که در خود سراغ داشت، نظاره‌گری آنان را نیز نتوانست تحمل کند. در مقابل، امروزه انقلاب اسلامی در شرایطی به حرکت تمدن‌سازی خود ادامه می‌دهد که فرایند جهانی‌سازی و پیچیدگی‌های شبکه‌ای آن، امکان هر حرکت مستقلی را گرفته است. رسانه‌های غربی دیوانه‌وار به آلوده‌ساختن فضای جهانی دامن می‌زنند، و حضور نظامی آمریکا و حزب شیطان در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه)، آن را تا سر حد امکان ملتهب ساخته است. این تصویر چیزی نیست جز بیان قدرت و اراده خداوند برای تمام‌کردنِ نور خود، که شیطان و حزبش بارها پیش از این در تاریخ، شاهدش بوده‌اند. رشد و تربیت موسی (ع) در دربار فرعون نمونه‌ی خوبی برای این معنی است. پی‌نوشت‌ها: تمدن شیطان ، تمدن شیطان 1- البته به جز این مواد خام که در بنای اولیه غرب مورد استفاده قرار گرفت، امروزه نیز نمی‌توان به طور قطع همه دستاوردهای این تمدن را به شیطان و حزب وی نسبت داد و آنان را دارای چنین قدرتی دانست. بسیاری از مظاهر تمدنی امروز نتیجه طبیعی تلاش‌ها و فعالیت‌های انسان‌ها است که البته بسته به میزان ورود هوای نفس و تبعیت از شیطان در آن می‌تواند به اهداف این حزب نزدیک یا از آن دور شود، یا حتی نسبت
هدایت شده از کتابخانه
به آن اصطلاحاً “لا بشرط” باشد. مهم، جهت‌گیری کلی این تمدن است که بر اساس این تحلیل و با فراهم بودن زمینه، رو به شیطان و پشت به انبیا تاکنون به حرکت خود ادامه داده است. 2- آدلر، فیلیپ جی، تمدن های عالم، مترجم: محمدحسین آریا، ص 191. 3- سوره مائده، آیه 64. و یهود گفتند: «دست خدا (با زنجیر) بسته است.» دستهایشان بسته باد! و به خاطر این سخن، از رحمت (الهی) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است؛ هرگونه بخواهد، می‌بخشد! ولی این آیات، که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغیان و کفر بسیاری از آنها می‌افزاید. و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنی افکندیم. هر زمان آتش جنگی افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت؛ و برای فساد در زمین، تلاش می‌کنند؛ و خداوند، مفسدان را دوست ندارد. 4- سوره نساء، آیه 153. اهل کتاب از تو می‌خواهند کتابی از آسمان (یک‌جا) بر آنها نازل کنی؛ (در حالی‌که این یک بهانه است؛) آنها از موسی، بزرگ‌تر از این را خواستند، و گفتند: «خدا را آشکارا به ما نشان ده!» و بخاطر این ظلم و ستم، صاعقه آنها را گرفت. سپس گوساله (سامری) را، پس از آن همه دلایل روشن که برای آنها آمد، (به خدایی) انتخاب کردند، ولی از ما در گذشتیم (و عفو کردیم) و به موسی، برهان آشکاری دادیم. 5- فایرابند، پاول، بر ضد روش: طرح نظریه‌ی آنارشیستی معرفت، مترجم: مهدی قوام صفری، ص 209-221. 6- Mas Media 7- Mass Culture 8- Mass Society 9- توجه به مفهوم “توده” (Mass) در طول دهه های 20 و 30 قرن بیستم در میان نظریه پردازان اجتماعی و منتقدان این حوزه رشد یافت و به عنوان نخستین نظریه کلاسیک در خصوص فرهنگ مطرح شد. پس از وقوع انقلاب صنعتی اول در قرن هجدهم که تاریخ نمادین 1750م بیانگر آن است، موج دوم تجدید با ظهور شهرنشینی، سلطه فناوری جدید، فرایند صنعتی شدن و تولید انبوه (توده)، تجاری شدن، پیدایش و به قدرت رسیدن رسانه‌های توده و سرانجام منتقل شدن نقش اساسی از تولید به توزیع شناخته می‌شود که از اواخر قرن نوزدهم میلادی آغاز شد. این تحولات در عرصه فن‌آوری دگرگونی‌هایی را نیز در جامعه و روابط اجتماعی به دنبال داشت که سرانجام منجر به شکل‌گیری گونه خاصی از جوامع بشری شد که آن را به نام “جامعه توده” می‌شناسیم. جامعه توده در واقع محصول فروپاشی همبستگی‌های سنتی، از بین رفتن امنیت، تضعیف نهادها و روابط اجتماعی گذشته و به‌طور کلی ظهور یک نوع گسیختگی و بی‌هنجاری در جامعه مدرن است. در این جامعه، انسان ذره‌گونه شده در دل شهرهای بزرگ طعم تلخ تنهایی واقعی و منفی را می‌چشد و این انزوای تحمیلی و در پی آن، تشنگی او برای ارتباط، زمینه را برای سلطه طبقات جدید و به قدرت رسیدن فرهنگ‌سازهای جامعه توده یعنی رسانه‌های توده فراهم می‌کند. فرهنگ جدیدی که برای پرکردن شکاف به وجود آمده در جامعه توده به وسیله این نهادهای تازه قدرت در جامعه مدرن به وجود می‌آید “فرهنگ توده” نام دارد. یکی از ویژگی‌های مهم نظریه فرهنگ توده تشخیص این نوع فرهنگ در کنار “فرهنگ عامه” و “فرهنگ عالی” است. فرهنگ عامه بیانگر نیازها و علائق موجود و واقعی مردم جامعه است که به‌صورت خودجوش پدید می‌آید و در فولکلور تجلی پیدا می‌کند. در مقابل آن، فرهنگ عالی فرهنگی است که دارای استقلال و بیانگر ذوق راستین هنری و آدبی طبقه‌ای ممتاز در جامعه است. در فرهنگ توده که به شکل تحمیلی و غیرخودجوش در نتیجه تحولات جامعه صنعتی شکل می‌گیرد، همین تجلیات ادبی و هنری نیز به پیروی از تولید انبوه صنعتی، به‌طور مصنوعی باز تولید شده و با شعار “دسترسی مساوی به فرهنگ برای همه” در دسترس همگان قرار می‌گیرد. منتقدان، فرهنگ آمریکا را به‌عنوان بارزترین مصداق فرهنگ توده و فرایندی به نام “امریکایی شدن فرهنگ” را یکی از مهم‌ترین پیامدهای ظهور فرهنگ توده در جامعه مدرن می‌دانند. به اعتقاد این گروه، آمریکایی شدن فرهنگ، هسته اصلی فرهنگ توده را تشکیل می‌دهد. 10- دفلور، ملوین لارنس و اورت ای. دنیس، شناخت ارتباطات جمعی، مترجم: سیروس مرادی زیر نظر ناصر باهنر، ص 87. 11- زرین کوب، عبدالحسین، کارنامه اسلام، ص 79. 12- صاحب خلق، نصیر، تاریخ ناگفته و پنهان آمریکا، ص 30. 13- همان، ص 19-13. 14- هلال، رضا، مسیح یهودی، ص 41. 15- صاحب خلق، نصیر، تاریخ ناگفته و پنهان آمریکا، ص 33. 16- صهیونیزم به‌عنوان پروژه بازگشت یهودیان به سرزمین مقدس، با انقلاب پیوریتن‌ها در انگلستان که علاقه زیادی به عهد عتیق (تورات) و یهودیان از خود نشان می‌دادند مورد حمایت گسترده‌ای قرار گرفت. صهیونیسم مسیحی نام و عنوان حمایت فعالی است که از سوی مسیحیون از جنبش صهیونیسم به عمل می‌آید. این نظریه که تشکیل دولت یهودی می‌تواند نشانه‌ای بر بازگشت مجدد مسیح باشد اولین‌بار در سخنان و نوشته‌های الیور کرامول و پاول فلگن هاور از رهبران و تئولوگ‌های پروتستان قرن 17 مطرح می‌گردد. در این رابطه نقش دیکتاتور پیوریتن
هدایت شده از کتابخانه
انگلستان یعنی کرامول نیز بسیار برجسته بود، چرا که وی در قبال تقاضاها و درخواست‌های «مناشه بن اسرائیل» پیشگویی مذکور را کاملاً محقق کرد و به آنها اجازه استقرار در انگلستان، تنها کشوری که در آن هیچ یهودی وجود نداشت، را داد. این گروه (پیوریتن‌ها)، بعدها کار مهم‌تری را نیز انجام دادند و طرح «هواداران یهود» را در شالوده آمریکا نهادینه نمودند. اقدامات پیوریتن‌ها پس از پایان قدرت کرامول در انگلستان پایان نیافت، بلکه دیگران آن را ادامه دادند به‌طوری که کارن آرمسترانگ -نویسنده مشهور انگلیسی- در کتاب خود با نام جنگ مقدس می‌نویسد: «خواسته پیوریتن‌ها در انتقال یهودیان به سرزمین‌های مقدس پس از سال های 1600 نیز با همان شدت و حدت دنبال می‌شد.» منبع: محمدهادی همایون، تاریخ تمدن و ملک مهدوی، تهران: نشر دانشگاه امام صادق (ع
هالیوود و ترویج همجنس‌بازی در انیمیشن‌های کودکان «دگرباشی جنسی» در غرب به فاصله دوسه دهه با عنوان «همجنس‌گرایی» به عنوان حقوقی اولیّه (البته نه در همه‌جا) شناخته شد. حامیان پشت‌پرده این بی‌پردگیِ اخلاقی از تمام ابزارها برای عادی‌سازیِ این رفتار نابهنجار بهره بردند و در این بین سینمای هالیوود بیشترین خدمت را به ترویج «همجنس‌بازی» کرد. تهاجم فرهنگی غرب به‌شدت نیازمند مستمسکی برای قبح‌زدایی از این رفتاری بود که مردم به‌عنوان یک پدیده غیراخلاقی از آن یاد می‌کنند، از این‌رو دست به دامان سینما شدند. جامعه غربی می‌بایست از منظر فرهنگی استحاله می‌شد. تابوها یکی پس از دیگری شکست و هالیوود ارزش‌های جامعه را دیگرگون ساخت. «جورج وینبرگ» روانشناس و فعال حقوق همجنس‌بازان در سال ۱۹۷۲ میلادی درست یک سال قبل از رأی انجمن روانپزشکی آمریکا نسبت به حذف «همجنس‌گرایی» از فهرست اختلالات روانی، واژه «هوموفوبیا» را در کتاب «جامعه و همجنس‌گرای سالم» استفاده کرد. به جرأت می‌توان گفت که در هالیوود هیچ ضدارزشی طی سه دهه گذشته به اندازه‌ی همجنس‌بازی به یک ارزش و حتی حقوق اولیه تبدیل نشده است! سینما بالاترین نقش را در ترویج این قِسم از بی‌بندوباری ایفا کرد. برای نمونه فیلم سینمایی «فیلادلفیا» (Philadelphia) روایت داستان یک همجنس‌باز به نام «اندرو بِکِت» است و او را فردی مظلوم نشان می‌دهد تا بیننده با او هم‌ذات پنداری کند. این فیلم با بهره بردن از تحریک عواطف و احساسات به‌دنبال ایجاد حسّ طرفداری از این فرد است، که در اصل نماینده قشری است که قرار است یکی از تابوهای غیراخلاقی تمام تاریخ را به مسأله‌ای عادی تبدیل کند. هالیوود پس از این فیلم، تولید محتواهای همجنس‌بازی را در حد وسیعی گسترش داد. آن‌چنان هماهنگی در پیکره‌ی کلی هالیوود وجود داشت که چنین فیلم‌هایی جوایز متعدد سینمایی نیز دریافت کردند. «هیلاری سوانک» در سال ۱۹۹۹ جایزه اسکار بهترین هنرپیشه نقش اصلی زن را برای بازی در فیلم همجنس‌بازی «پسرها گریه نمی‌کنند» دریافت کرد. «آبی گرم‌ترین رنگ است» با موضوع تراجنسیتی نخل طلای کن را دریافت کرد. و چه جوایز متعددی که نصیب عوامل فیلم‌های دارای موضوع دگرباشی جنسی شد. ترویج مضامین همجنسبازی به انیمیشن های کودکان معصوم و اما مسأله حالا شکلی به‌غایت بحرانی به خود گرفته است. هالیوود در مسیر ترویج بی‌اخلاقی، مضامین همجنس‌بازی را به انیمیشن‌های کودکان معصوم کشانده است. کودکی که حتی هنوز مجاز به یادگیری مفاهیم و آموزه‌های جنسی در روابط طبیعی انسان‌ها نیست، حالا در محتواهایی که تماشا می‌کند با مضامین همجنس‌بازی مواجه می‌شود! «در یک تپش قلب» (In a Heartbeat) اولین انیمیشن حاوی مضمون همجنس‌بازی است. این انیمیشن کوتاه ۴ دقیقه‌ای در سال ۲۰۱۷ منتشر شد و داستان آن در مورد علاقه‌ی یک پسر دبستانی به پسری دیگر است. این انیمیشن کوتاه پس از انتشار در یوتیوب تنها در یکی از پست‌های خود بیش از ۴۰ میلیون بار و در مجموع نزدیک به ۱۰۰ میلیون بار تماشا شد. انیمیشن IN A HEARTBEAT اما مسأله به همین انیمیشن کوتاه ۴ دقیقه‌ای ختم نشد. حالا گردانندگان اصلی صحنه‌ی تهاجم فرهنگی، همجنس‌بازی را در یکی از پربیننده‌ترین انیمیشن‌های روز دنیا گنجاندند. «داستان اسباب‌بازی ۴» (Toy Story 4) دارای لحظه‌ای از حضور یک زوج همجنس‌گرای زن است که فرزند خود را به مهد کودک می‌برند و بعد از آن محل را ترک می‌کنند. همین یک صحنه کافی بود تا مادران آمریکایی و پویش «یک میلیون مادر» کمپینی برای تحریم انیمیشن «داستان اسباب بازی ۴» به‌راه بیاندازند. بیش از دوازده‌هزار مادر آمریکایی به این کمپین پیوسته و خواستار ممنوعیت پخش این انیمیشن شدند. متأسفانه این مادران موفق نشدند و لابی‌های همجنس‌بازان در والت دیزنی قوی‌تر و سمبه‌شان پرزورتر بود و اکران «داستان اسباب بازی ۴» همچنان ادامه دارد. نمایی از زوج همجنس‌باز در داستان اسباب بازی ۴ هنوز مادران در شوک ورود مضمون همجنس‌بازی به انیمیشن «داستان اسباب بازی ۴» بودند که انیمیشن جنجالی کمپانی دیزنی و پیکسار با عنوان «به پیش» (Onward) در سطحی بالاتر به معرفی یک شخصیت همجنس‌باز پرداخت. این انیمیشن در سینما‌های آمریکا اکران شد. با این وجود، اکران فیلم سینمایی انیمیشن «به پیش» در بسیاری از کشورهای خاورمیانه ازجمله کویت، عمان، قطر و عربستان سعودی ممنوع شد. روسیه، بحرین، دبی، لبنان و مصر نیز صحنه‌های مزبور را سانسور کردند. روسیه سال گذشته نیز فیلم سینمایی «راکت‌من» را به دلیلی مشابه سانسور کرده بود. این فیلم سینمایی به زندگی «التون جان» خواننده همجنس‌باز معروف می‌پرداخت. اولین کارکتری که رسما خود را همجنسگرا معرفی می کند! «به‌پیش» از ای
ن جهت حائز اهمیت است که اولین شخصیت همجنس‌گرای دنیای فیلم‌های پیکسار و دیزنی را معرفی کرد. «مأمور اسپکتر» نام این شخصیت زن است و «لِنا وایت» نویسنده و بازیگر همجنس‌گرا به‌جای او صداپیشگی می‌کند. این اولین باری است که یک کارکتر انیمیشنی آشکارا خودش را «همجنس‌گرا» معرفی می کند. «دن اسکنلان» کارگردان این انیمیشن در جواب منتقدین و مخالفین گنجاندن مضمون همجنس‌بازی در این فیلم، گفت: ما می‌خواستیم که دنیای امروزی را نشان دهیم! کمپانی های دیزنی و پیکسار برای فروش بیشتر «به پیش» (Onward) از «کریس پرَت» «تام هالند» و «لنا وایت» برای صداپیشگی استفاده کردند. نکته جالب این‌که «لنا وایت» که صداپیشگی شخصیت جنجالی این انیمیشن را انجام داده خودش نیز همجنس‌باز است. لنا وایت صداپیشه‌ی مأمور اسپکتر شخصیت همجنس‌باز انیمیشن به‌پیش شخصیت اسپکتر فیلم «به‌پیش» با صورتی که تنها یک چشم در وسط دارد، در یک صحنه ظاهر شده، اما نقش او در قصه کلیدی است. این فیلم دنیایی جادویی را به تصویر می‌کشد که شهروندانش از جمله الف‌ها، اژدها و منتیکورها، ارتباطشان با هنرهای جادویی قطع می‌شود. قهرمانان فیلم دو برادر الف به نام‌های ایان و بارلی هستند که پدر خود را در سنین کودکی از دست داده‌اند. در تولد ۱۶سالگی ایان، مادر، هدیه‌ای جادویی به‌جا مانده از پدرشان به آن دو می‌دهد تا بتوانند ۲۴ ساعت او را زنده کنند. دو برادر برای پیدا کردن عنصری جایگزین پیش از ناپدید شدن پدرشان به سفر پرماجرا می‌روند. در همین حین، مادر و نامزد جدیدش «کولت برانکو» سعی دارند پسران را از خطرات طلسم آگاه کنند. وقتی بارلی و ایان در کوهستان‌های جادویی به سر می‌برند «مأمور اسپکتر» در میانه‌ داستان وارد روایت می‌شود. بی‌احتیاطی برادرها در رانندگی با ون محبوب بارلی توجه اسپکتر یک چشم و همکارش گور را جلب می‌کند. پسرها که نمی‌خواهند به خانه برگردند از طلسمی استفاده می‌کنند که آن‌ها را موقتاً‌ به کولت تبدیل می‌کند. این طلسم اسپکتر را که به حرف‌های «مأمور برانکو» در مورد دشواری‌های زندگی جدیدش می‌گوید فریب می‌دهد. اسپکتر به‌سرعت هم‌دردی می‌کند و پاسخ می‌دهد: «دختر دوست دختر من هم مرا دیوانه کرده!» اما پیشنهاد می‌کند که بهترین راه حمایت از آن فرزندان است. اگرچه دوست دختر اسپکتر هرگز در فیلم حاضر نمی‌شود اما همین جمله‌ی‌ کوتاه از همجنس‌گرایی او حکایت می‌کند. مروّجان همجنسبازی آنقدر که به ترویج این بی اخلاقی اهمیت میدهند به خود همجنسبازها کمترین اهمیتی نمیدهند! ذکر یک نکته از اهمیت ویژه‌ای برخودار است و اثبات می‌کند که هدف اصلی از ترویج کج‌رفتاری جنسی و همجنس‌بازی از سوی صنعت سرگرمی هالیوود تنها عادی‌سازی این قضیه جهت گسترش ویروسی آن میان توده مردم است. دلیل منطقی این است که تعداد همجنس‌بازان به‌حدّی نیست که در این سطح برای آن‌ها محتوا تولید شود و خود همجنس‌بازان برای مغزهای متفکر پشت این تهاجم اهمیتی ندارند و تنها گسترش این مضامین مورد نظر است. دوم این‌که تولید محتوای انیمیشنی برای رده سنی کودکان، مورد استفاده‌ی بزرگسالانِ همجنس‌باز نیست. بخش عظیم صنعت سرگرمی آمریکا به‌حدّی مساله همجنس‌بازی را جدّی گرفته و برای آن هزینه کرده که به‌تازگی برخی از تلویزیون‌ها، سایت‌ها و پلتفرم‌ها در بین بخش‌های مختلف محتواهای خود همچون اخبار، ورزشی، زنده، خانواده، جنایی و غیره، بخش «LGBTQ» (انواع همجنس‌باز) را گنجانده‌اند! قطعاً هدف ویژه‌ای برای گنجاندن این بخش در رسانه‌های پخش محتوا وجود دارد چراکه بخش دسته‌بندی صفحه‌ی موارد پخش به‌دلیل محدودیت فضا، بسیاری از عناوین مهم که دربرگیری بالایی بین مخاطبین داراست را بخاطر همین محدودیت در فهرست‌ها ندارد، حالا بخش جزئی محتواهای همجنس‌بازی را در کنار کلی‌ترین بخش‌های خود قرار می‌دهند که از حیث تعادل میزان مخاطب نیز به هیچ عنوان قرابتی با دیگر دسته‌بندی‌ها ندارد. ذکر این نکته حائز اهمیت است که فیلم انیمیشن «به‌پیش» آخرین فیلم دارای مضمون همجنس‌بازی نخواهد بود همچنان‌که کمپانی ماروِل فیلمی در حال ساخت با عنوان «ابدی‌ها» دارد که مشخصاً اولین زوج سینمایی دنیای اَبَرقهرمانی را معرفی می‌کند. «برایان تایری هنری» و «هاز سلیمان» هنرپیشه‌های این فیلم هستند که قرار است پاییز آینده اکران شود. مساله حائز اهمیت این‌که هالیوود با تابوشکنی‌های غیراخلاقی خود سعی در آلوده‌کردن تمام ژانرها در همه گروه‌های سنّی به کج‌رفتاری جنسی و همجنس‌بازی داشته و ساحت هنر و همچنین ایجاد چالش برای خانواده‌ها برایش محلّی از اعراب ندارد. نویسنده: علیرضا سپهوند
خانه / سایر مباحث / یهودیان مخفی / یهودیان دماوند و فرقه‌های رازآمیز یهودیان دماوند و فرقه‌های رازآمیز یهودیان مخفی ارسال دیدگاه 3,916 بازدید یهودیان دماوند ، فراماسونری و نماد ابلیسک در اسطوره‌های کهن ایرانی، «ضحاک» به‌عنوان نماد پلیدی، در کوه دماوند، بر فراز تهران، تا «آخرالزمان» در بند است. ایرانیان ضحاک را نکشتند زیرا بر آن بودند که از رجاسات بدن او فساد جهان را خواهد آکند. تصویر به بند کشیدن ضحاک در کوه دماوند به دست فریدون در شاهنامه بایسنقری در اساطیر ایرانی، ضحاک (اژدها) نماد «ابلیس» است؛ همان‌که امروزه در غرب «لوسیفر» (Lucifer) خوانده می‌شود و پرستندگانی کثیر یافته: «شیطان پرستان». در دوران معاصر، مروج بزرگ این نحله آلیستر کرولی (1) بود که طبق روایت مشهور پدر نامشروع باربارا بوش (مادر بزرگ جرج بوش) است. (2) در سال 1966 آنتون لاوی «کلیسای شیطان» را در آمریکا بنا نهاد و در 1969 «کتاب مقدس شیطان پرستان» را منتشر نمود. (3) از منظر شیطان‌پرستان، «لوسیفر» فرشته مغضوب خداوند است که پیروانش او را «نور» و دشمنانش او را «تاریکی» می‌دانند. واژه لاتین «لوسیفر»، به معنی «ستاره صبحگاهی»، نام دیگری است برای ستاره زهره (ونوس). در پاگانیسم رومی، لوسیفر «ژوپیتر» نام داشت و خدای خدایان بود. «ژوپیتر» در یونان باستان «زئوس» نامیده می‌شد. «زئوس» نیز به معنی «نورانی» و «درخشان» است. طبق باور شیطان‌پرستان، سرانجام «لوسیفر» با «ماشی‌یح» מָשִׁיחַ (مسیح) به تعامل و مصالحه خواهند رسید و «مسیح» زمین و زمینیان را در سهم «لوسیفر» قرار خواهد داد. بنابراین، برخلاف آرمان کسانی که به عبث ظهور مسیح (= مهدی در اسلام) را انتظار می‌کشند، در آخرالزمان این «لوسیفر» است که در زمین ظهور می‌کند نه «مسیح». آینده‌ی زمین از آنِ لوسیفر خواهد بود. این اعتقادات عمیق و جدّی است و باید جدّی‌شان گرفت. نقاشی لوسیفر برخلاف باور اساطیری ایرانیان، که دماوند را محبس و در نهایت محل خروج ضحاک («دجال» اسلامی یا «لوسیفر» غربی = نیروی شرّ و تاریکی) در آخرالزمان می‌دانند، از دیدگاه تئوسوفیست‌ها و نحله‌های رازآمیز ماسونی دماوند مأمن و مخفیگاه «استادان نور» و محل خروج «موعود» و «منجی» ایشان است. از این‌رو، دماوند در باورهای ماسونی – یهودی جایگاهی مقدس و برجسته دارد. بهرام‌شاه نائوروجی شروف (بهرام‌شاه نوروزجی صراف 1858-1927)، BEHRAMSHAH NAOROJI SHROFF تئوسوفیست نامدار پارسی (زرتشتی) هند (4)، مدعی است که از هجده سالگی (1876) سیر و سیاحت خود را آغاز کرد و در مرز هند و افغانستان تصادفاً با گروهی از «زرتشتیان مخفی» آشنا شد که با نام فرقه صوفی «صاحبدلان» فعالیت می‌کردند. رهبر فرقه از بهرام‌شاه دعوت کرد که با آنان به مخفیگاه‌شان، غاری در کوه دماوند، رود. بهرام‌شاه با ایشان به ایران و به دماوند رفت، سه سال با آنان در غارشان زندگی کرد، «علم خُشنوم» (Ilm-i Khshnoom) را از ایشان فرا گرفت (5)، «اسرار» را آموخت، صاحب «کرامت» شد و حتی قدرت حافظه‌اش به طرزی شگفت افزایش یافت. او به بمبئی باز گشت و در اوایل سده بیستم «دعوت» خود را علنی کرد. خورشیدجی کاما و جیوانجی مودی، سرشناس‌ترین ماسون‌های هند که هر دو پارسی بودند، از او حمایت می‌کردند. بر مبنای آموزه‌های بهرام‌شاه در سال 1910 در بمبئی «انستیتوی علم خُشنوم» تأسیس شد. در این انستیتو چهره‌های نامداری آموزش دیدند که در تحولات هند و ایران مؤثر بودند: فیروز و دینشاه شاپورجی ماسانی، فرامرز و جهانگیر سهرابجی چینی‌والا، کاماجی کاما، جمشیدجی شروف، فیروزشاه شروف، م. ایرانی و دیگران. طبق آموزه‌های «خُشنوم»، به‌رغم این‌که بهرام‌شاه از «استادان» خود، فرقه «صاحبدلان» دماوند، جدا شد ولی این «استادان غیبی» هماره به شکلی مرموز بر او ظاهر می‌شدند و راهنمایی‌اش می‌کردند. «فرقه صاحبدلان» مرکب از 72 تن پیروان «دین بهی» است که پس از حمله اعراب و سقوط دولت ساسانی در غاری در دماوند پنهان شدند. آنان تا به امروز زنده‌اند. این غاری ویژه است که در گذشته‌ی دور با همین هدف ساخته شد و بیگانگان را به آن راهی نیست. طبق این باورها، بهرام‌شاه ورجاوند، که هر از چند در قالب انسان به زمین بازمی‌گردد، در یکی از «بازگشت»هایش در وجود یک نظامی بلندپایه ایرانی زاده می‌شود و رئیس فرقه مخفی دماوند را از مرگ می‌رهاند. این‌گونه باورهای رازگونه و به ظاهر مهمل، ولی معنادار، را مأموران اطلاعاتی بریتانیا نیز رواج می‌دادند. کلنل سِر رابرت یانگهزبند، که در سال 1877 ژنرال شد، در خاطراتش مدعی است: روزی در کوه دماوند شکار می‌کرد، به‌ناگاه دری مخفی یافت، به درون غاری رفت، از سوی «صاحبدلان» مورد پذیرایی قرار گرفت، عصر به خانه باز گشت، فردا و روزهای بعد به جستجو پرداخت ولی هیچ نشانی از آن غار نیافت. درباره علل «تقدّس» دماوند در میان فرقه‌های رازآمیز شیطانی، اعم از فراماسونری و سایر
نحله‌ها، دو علت می‌توان برشمرد: نخست، و مهم‌ترین، قدمت و عمق سکونت یهودیان در دماوند است. در سده هفدهم میلادی دماوند سکنه قابل توجه یهودی داشت و علاوه بر یهودیان علنی، فرقه کابالا و اعضای شبکه یهودیان مخفی «دونمه» (پیروان شابتای زوی) (6) در دماوند پیروان و مبلغینی برجسته چون شموئیل بن هارون دماوندی داشتند. به‌نوشته جودائیکا: «گورستان و خرابه‌های کنیسه دماوند گواه بر قدمت استقرار یهودیان در این شهر است. در سده هفدهم بابایی بن لطف، مورخ یهودی – ایرانی، از یهودیان دماوند به عنوان یکی از هجده جامعه یهودی یاد کرده که در جستجوی نسخه‌های کابالایی بودند و قربانی موج گروش اجباری به اسلام شدند. تبلیغات فرقه شابتای [دونمه] در ایران با نام شموئیل بن هارون دماوندی در پیوند است.» طبق مندرجات «تاریخ یهود ایران» نوشته حبیب لوی، دماوند از مراکز مهم یهودیان ایران بود و گورستان کهن آنان به‌نام «گیلعاد» (گلعاد / گیلیاد / گیلیارد) پابرجاست. لوی مدعی است که یهودیان دماوند بقایای اُسرای بنی‌اسرائیل هستند که در زمان حمله‌ی آشور به گیلعاد (جلعاد) دماوند کوچانده شدند. (7) این ادعا، بر بنیاد منابع معتبر تاریخی، مورد تأیید من نیست. مع‌هذا، بر اساس منابع دوران صفوی، می‌دانیم که دماوند یهودیانی کثیر داشت و بخش مهمی از ایشان در زمان شاه عباس دوم به اسلام گرویدند. منابع یهودی این گروش را «اجباری» می‌دانند و جدیدالاسلام‌های دماوند را از «یهودیان مخفی» می‌خوانند. (8) گورستان یهودیان دماوند حاج نحمیا مروتی، حاج اسماعیل اخوان (یزقل شمعون)، اسحاق یونسی (اسحاق یوحنا)، عزیزالله مروتی و بنیامین یهودا بنیانگذاران مدرسه آلیانس اسرائیلی در دماوند بودند. پس از صدور اعلامیه بالفور (2 نوامبر 1917) اولین سازمان صهیونیستی ایران با نام «انجمن تقویت زبان عبری» تأسیس شد که اندکی بعد «انجمن صیونیت ایران» نام گرفت. یهودیان دماوند در این سازمان نقش برجسته داشتند و عزیزالله یوحنا دماوندی (راب نعیم) منشی آن بود. بر بنیاد یهودیان مخفی دماوند در سده‌های نوزدهم و بیستم میلادی بابی‌گری و بهائی‌گری در این خطّه گسترش فراوان یافت. میرزا نبی دماوندی از بابیانی بود که در جریان ترور نافرجام ناصرالدین‌شاه اعدام شد. دومین عامل که توجه خاص فرقه‌های رازآمیز و شیطانی به دماوند را توضیح می‌دهد، شکل این قله عظیم است. دماوند را تنها کوه مخروط مثلث نمای بزرگ در میان کوه‌های جهان می‌دانند که از این منظر می‌تواند بزرگ‌ترین نماد طبیعی اُبلیسک (9) شمرده شود. ابلیسک Obelisk، که در فراماسونری و نحله‌های رازآمیز و شیطانی سخت مورد تکریم است، نماد مقدس پاگانیسم در مصر باستان است و مظهر آلت تناسلی مذکر به معنای حلول یا دخول شیطان در کالبد انسان یا تسلیم روح خود به شیطان و اخذ نیرو از او؛ آن‌گونه که در نمایشنامه «دکتر فائوستوس» کریستوفر مارلو (10) یا «فائوست» گوته به تصویر کشیده شده و در سال‌های اخیر به وفور در فیلم‌های سینمایی، به شکل حلول مستقیم شیطان در جسم انسان یا باروری انسان از شیطان یا موجودات فضایی، ترویج می‌شود. تصویر سمت راست: نماد ماسونی ابلیسک در شهر واشنگتن که به عنوان یادمان جرج واشنگتن، پدر دولت آمریکا، به دست معماران ماسون ساخته شد. این نماد با 294/ 169 متر ارتفاع (بلندترین ابلیسک ساخته‌ی بشر) در سال 1884 نصب شد. تصویر سمت چپ: یکی از نمادهای ابلیسک مصر باستان المطریه، شمال قاهره، نزدیک عین شمس این همان نماد کهن شیطان در صحرای عرفات (21 کیلومتری شمال مکه) است که هر ساله توسط میلیون‌ها زائر خانه خدا در مناسک «رمی جمرات» در سه نوبت سنگ باران می‌شد. در سال‌های اخیر، حکومت سعودی این سه نماد باستانی را، که نه تنها از نظر مناسک اسلامی بلکه از نظر تاریخ ادیان و اسطوره‌شناسی نیز واجد اهمیت منحصر‌به‌فرد است، برداشت و به جایش دیواری ساده گذارد. با این تغییر، که قطعاً تصادفی نبود، «رمی شیطان» از غنی‌ترین نماد برائت انسان از شیطان تهی شد. در فضایی نماد ابلیسک از مناسک حج حذف می‌شود که سِر نورمن فاستر (لرد فاستر تمس بنک)، (11) معمار بزرگ انگلیسی و ماسون بلندپایه که بازسازی مکه به دست اوست، در سراسر جهان نمادهای ابلیسک یا به تعبیر دیگر «هرم‌های ایلومیناتی» (12) به پا می‌کند.  نماد کهن ابلیسک در مناسک رمی جمرات (سنگ‌باران شیطان) دیوار بی‌معنایی که فرزندان شیطان جایگزین نماد کهن ابلیسک كرده‌اند! نویسنده: عبدالله شهبازی تنظيم: اندیشکده مطالعات یهود منابع و یادداشت‌ها: یهودیان دماوند (1) https://en.wikipedia.org/wiki/Aleister_Crowley (2) http://www.rense.com/general77/acrow.htm (3) https://en.wikipedia.org/wiki/Anton_LaVey (4) http://www.iranicaonline.org/articles/behramshah-naoroji-shroff-1858-1927 (5) https://en.wikipedia.org/wiki/Ilm-e-Khshnoom (6) http://jscenter.ir/jewish-s
tudies/kabbalah/598/ (7) http://www.iranjewish.com/Essay/Essay_33_Hakhamanesh.htm (8) مهاجرت وسیع یهودیان به ایران در دوران شاه صفی اول بدانجا رسید که شاه عباس دوم، به تحریک وزیرش محمد بیگ، فرمانی صادر کرد که طبق آن کلیه یهودیان اصفهان و سراسر ایران باید به اسلام بگروند. این در حالی است که وی رویه‌ای باز و تسامح‌آمیز نسبت به مسیحیان داشت. در نتیجه این فرمان، گروه کثیری از یهودیان، که رقم ایشان یکصد هزار نفر ذکر می‌شود، ظاهراً به اسلام گرویدند ولی، به‌نوشته راجر سیوری، «مخفیانه» به دین یهود وفادار ماندند. (راجر سیوری، «عباس دوم»، ایرانیکا) (9) https://en.wikipedia.org/wiki/Obelisk (10) کریستوفر مارلو (1564-1593) از مأموران اطلاعاتی اینتلیجنس سرویس انگلیس در عصر الیزابت اول بود. این سازمان را سِر فرانسیس والسینگهام اداره می‌کرد که به‌عنوان اولین رئیس سرویس اطلاعاتی انگلیس شناخته می‌شود. مارلو شاعر و ادیبی نامدار و نویسنده نمایشنامه‌های معروف دکتر فائوستوس و تیمور لنگ است. مارلو فارغ‌التحصیل کالج کرپوس کریستی دانشگاه کمبریج است. او از همان دوران تحصیل و اقامت در کمبریج با سازمان اطلاعاتی الیزابت همکاری می‌کرد و به جاسوسی در میان مدرسین و طلاب، برای کشف کاتولیک‌ها، اشتغال داشت. در دهه 1580، به‌دلیل پیگردهای خونین دربار الیزابت علیه کاتولیک‌ها، طلاب کاتولیک انگلیس به فرانسه می‌گریختند و گروهی از ایشان درواقع مأموران اطلاعاتی بودند که اهداف جاسوسی را دنبال می‌کردند. مارلو نیز در چنین مأموریت‌های مخفی شرکت داشت. او سرانجام در جریان یک ماجرای مشکوک، که چگونگی آن روشن نیست، به قتل رسید. دو تن از همراهان او در این ماجرا، رابرت پولی و اینگرام فریزر، مانند مارلو جاسوس والسینگهام بودند و نفر سوم (نیکلاس اسکرس) گویا جاسوس دوجانبه بود. توماس کید، دوست و هم‌خانه‌ای کریستوفر مارلو، در دو فقره از نامه‌هایش مارلو را «ملحد» خوانده و یکی دیگر از دوستان مارلو در نامه‌ای او را «ملحد» و «همجنس‌باز» نامیده است. دکتر فائوستوس داستان زندگی فردی است که در ازای ثروت و قدرت زندگی خود را به شیطان می‌فروشد و این شاید تجلی آرزوهای نهفته خود مارلو باشد. نمایشنامه تیمور لنگ مارلو مضمونی ضد اسلامی دارد. در این نمایشنامه تیمور چوپان‌زاده دلاوری است که بر اثر نبوغ خود به اوج اقتدار و شهرت رسید. به‏نوشته مرحوم دکتر عبدالحسین نوائی، «آنچه از این نمایشنامه مستفاد می‌شود نفرت و وحشت اروپای مسیحی و بی اطلاع است از دیانت اسلام.» مارلو، بدون توجه به مسلمان بودن تیمور، ادعا می‌کند که تیمور «قرآن ترکی و نوشته‌های خرافی را که در معبد محمد یافته بود» سوزانید؛ بایزید و همسرش در اسارت تیمور از ترس از اسلام برگشتند و زمانی که تیمور وارد «پرسپولیس» شد ارابه جنگی او را عده‌ای از شاهان آسیا می‌کشیدند! (11) https://en.wikipedia.org/wiki/Norman_Foster,_Baron_Foster_of_Thames_Bank (12) Illuminati ایلومیناتی، جمع «ایلومیناتوس» lluminatus لاتین به معنی «منور» و «نورانی» و «روشن بین»، به معنی کسی که دارای نورانیت و خرد فوق طبیعی است. نام فرقه‌ای رازآمیز است که یک کشیش سابق یسوعی به‌نام آدام ویسهاوپت در سده هیجدهم (1776) در باواریا ایجاد کرد. طریقت مخفی ایلومیناتی در سرزمین‌های آلمانی‌نشین توسعه فراوان یافت و شاخه‌های آن در فرانسه و بلژیک و هلند و دانمارک و سوئد و لهستان و مجارستان تأسیس شد. فعالیت این فرقه به‌طور عمده علیه کلیسای رم بود و به این دلیل در میان کاتولیک‌ها به شدت منفور است. در دوران اخیر، آلیستر کرولی، متفکر برجسته شیطان‌پرست، این طریقت را تجدید سازمان داد. برخی محققین «ایلومیناتی» را فراتر از فراماسونری و فرقه‌ای می‌دانند که بلندپایه‌ترین و قدرتمندترین گردانندگان جهان امروز، از جمله سِر وینستون چرچیل، عضو آن بوده‌اند. به عبارت دیگر، «ایلومیناتی» آئینی مخفی و رازآمیز است با مناسک به‌غایت پنهان و شیطان‌پرستانه که قدرتمندان عضو «گروه بیلدربرگ» بدان تعلق دارند.
✡ دماوند و فرقه‌های رازآمیز (١) 🕎 یهودیان دماوند، فراماسونری و ابلیسک 1⃣ در اسطوره‌های کهن ایرانی، به‌عنوان نماد پلیدی، در ، بر فراز تهران، تا در بند است. ایرانیان ضحاک را نکشتند زیرا بر آن بودند که از رجاسات بدن او فساد جهان را خواهد آکند. 2⃣ در اساطیر ایرانی، ضحاک (اژدها) نماد است؛ همان‌که امروزه در غرب (Lucifer) خوانده می‌شود و پرستندگانی کثیر یافته: «شیطان پرستان». 3⃣ در دوران معاصر، مروّج بزرگ این نحله بود که طبق روایت مشهور پدر نامشروع باربارا بوش (مادر بزرگ جرج بوش) است. در سال ١٩۶۶ را در آمریکا بنا نهاد و در ١٩۶٩ «کتاب مقدس شیطان پرستان» را منتشر نمود. 4⃣ از منظر شیطان‌پرستان، فرشتهٔ مغضوب خداوند است که پیروانش او را «نور» و دشمنانش او را «تاریکی» می‌دانند. واژهٔ لاتین «لوسیفر»، به‌معنی «ستارهٔ صبحگاهی»، نام دیگری است برای ستارهٔ زهره (ونوس). 5⃣ در پاگانیسم رومی، لوسیفر نام داشت و خدای خدایان بود. «ژوپیتر» در یونان باستان نامیده می‌شد. «زئوس» نیز به‌معنی «نورانی» و «درخشان» است. 6⃣ طبق باور شیطان‌پرستان، سرانجام «لوسیفر» با (مسیح) به تعامل و مصالحه خواهند رسید و زمین و زمینیان را در سهم «لوسیفر» قرار خواهد داد! 7⃣ بنابراین، برخلاف آرمان کسانی که ظهور مسیح را انتظار می‌کشند، در آخرالزمان این «لوسیفر» است که در زمین ظهور می‌کند نه «مسیح»!! آیندهٔ زمین از آنِ لوسیفر خواهد بود!! 8⃣ این اعتقادات، عمیق و جدّی است و باید جدّی‌شان گرفت. ✍ استاد عبدالله شهبازی ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
✡ دماوند و فرقه‌های رازآمیز (٢) 🕎 یهودیان دماوند، فراماسونری و ابلیسک 1⃣ برخلاف باور اساطیری ایرانیان، که را محبس و در نهایت محل خروج («دجال» اسلامی یا «لوسیفر» غربی = نیروی شرّ و تاریکی) در آخرالزمان می‌دانند، از دیدگاه تئوسوفیست‌ها و نحله‌های رازآمیز دماوند مأمن و مخفیگاه و محل خروج «موعود» و «منجی» ایشان است. از این‌رو، دماوند در باورهای ماسونی – یهودی جایگاهی مقدس و برجسته دارد. 2⃣ بهرام‌شاه نائوروجی شروف، تئوسوفیست نامدار پارسی (زرتشتی) هند، مدعی است که از ١٨سالگی سیر و سیاحت خود را آغاز کرد و در مرز هند و افغانستان تصادفاً با گروهی از «زرتشتیان مخفی» آشنا شد که با نام فرقهٔ صوفی «صاحبدلان» فعالیت می‌کردند. 3⃣ رهبر فرقه از بهرام‌شاه دعوت کرد که با آنان به مخفیگاه‌شان، غاری در ، رود. بهرام‌شاه با ایشان به ایران و به دماوند رفت، سه سال با آنان در غارشان زندگی کرد، «علم خُشنوم» را از ایشان فرا گرفت، را آموخت، صاحب شد و حتی قدرت حافظه‌اش به طرزی شگفت افزایش یافت. او به بمبئی باز گشت و در اوایل سدهٔ بیستم «دعوت» خود را علنی کرد. 4⃣ طبق آموزه‌های ، به‌رغم این‌که بهرام‌شاه از «استادان» خود (فرقهٔ «صاحبدلان» دماوند) جدا شد ولی این هماره به‌شکلی مرموز بر او ظاهر می‌شدند و راهنمایی‌اش می‌کردند! 5⃣ مرکب از ٧٢ تن پیروان «دین بهی» است که پس از حملهٔ اعراب و سقوط دولت ساسانی در غاری در دماوند پنهان شدند. آنان تا به امروز زنده‌اند. این غاری ویژه است که در گذشتهٔ دور با همین هدف ساخته شد و بیگانگان را به آن راهی نیست. 6⃣ طبق این باورها، بهرام‌شاه ورجاوند، که هر از چند در قالب انسان به زمین بازمی‌گردد، در یکی از «بازگشت»هایش در وجود یک نظامی بلندپایهٔ ایرانی زاده می‌شود و رئیس فرقهٔ مخفی دماوند را از مرگ می‌رهاند! 7⃣ این‌گونه باورهای رازگونه و به‌ظاهر مُهمل، ولی معنادار، را مأموران اطلاعاتی بریتانیا نیز رواج می‌دادند. 8⃣ کلنل سِر رابرت یانگهزبند در خاطراتش مدعی است: روزی در کوه دماوند شکار می‌کرد، به‌ناگاه دری مخفی یافت، به درون غاری رفت، از سوی «صاحبدلان» مورد پذیرایی قرار گرفت، عصر به خانه باز گشت، فردا و روزهای بعد به جستجو پرداخت ولی هیچ نشانی از آن غار نیافت! ✍ استاد عبدالله شهبازی ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter
✡ دماوند و فرقه‌های رازآمیز (٣) 🕎 یهودیان دماوند، فراماسونری و ابلیسک 1⃣ دربارهٔ علل «تقدّس» در میان فرقه‌های رازآمیز شیطانی، اعم از و سایر نحله‌ها، دو علت می‌توان برشمرد: 2⃣ نخست، و مهم‌ترین: قدمت و عمق سکونت در دماوند است. در سدهٔ ١٧ میلادی دماوند سکنهٔ قابل توجه داشت و علاوه بر یهودیان علنی، فرقهٔ و اعضای شبکهٔ «دونمه» (پیروان شابتای زوی) در دماوند پیروان و مبلغینی برجسته چون «شموئیل بن هارون دماوندی» داشتند. 3⃣ به‌نوشته جودائیکا: «گورستان و خرابه‌های گواه بر قدمت استقرار یهودیان در این شهر است. در سدهٔ ١٧ بابایی بن لطف، مورّخ یهودی ایرانی، از یهودیان دماوند به‌عنوان یکی از ١٨ جامعهٔ یهودی یاد کرده که در جستجوی نسخه‌های کابالایی بودند و قربانی موج گروش اجباری به اسلام شدند. تبلیغات فرقهٔ شابتای [دونمه] در ایران با نام شموئیل بن هارون دماوندی در پیوند است.» 4⃣ طبق مندرجات «تاریخ یهود ایران» نوشتهٔ ، دماوند از مراکز مهم یهودیان ایران بود و گورستان کهن آنان به‌نام (گلعاد / گیلیاد / گیلیارد) پابرجاست. لوی مدعی است که یهودیان دماوند بقایای اُسرای بنی‌اسرائیل هستند که در زمان حملهٔ آشور به گیلعاد (جلعاد) دماوند کوچانده شدند. 5⃣ این ادعا، بر بنیاد منابع معتبر تاریخی، مورد تأیید من نیست. مع‌هذا، بر اساس منابع دوران صفوی، می‌دانیم که دماوند یهودیانی کثیر داشت و بخش مهمی از ایشان در زمان شاه عباس دوم به اسلام گرویدند. منابع یهودی این گروش را «اجباری» می‌دانند و جدیدالاسلام‌های دماوند را از می‌خوانند. 6⃣ حاج نحمیا مروتی، حاج اسماعیل اخوان، اسحاق یونسی، عزیزالله مروتی و بنیامین یهودا بنیانگذاران مدرسه در دماوند بودند. 7⃣ پس از صدور اولین سازمان صهیونیستی ایران با نام «انجمن تقویت زبان عبری» تأسیس شد که اندکی بعد نام گرفت. یهودیان دماوند در این سازمان نقش برجسته داشتند و «عزیزالله یوحنا دماوندی» منشی آن بود. 8⃣ بر بنیاد در سده‌های ١٩ و ٢٠ میلادی و در این خطّه گسترش فراوان یافت. «میرزا نبی دماوندی» از بابیانی بود که در جریان ترور نافرجام ناصرالدین‌شاه اعدام شد. ✍ استاد عبدالله شهبازی ✅ اندیشکده مطالعات یهود: 👉 @jscenter