✦ #فیش
👤 #حضرت_آقا
┄┅••؛✿؛••┅┄
🗂 کلمات کلیدی این فیش:
#آزادی_عقیده
#اکراه_و_اجبار_در_دین
#جهاد
#لا_اکراه_فی_الدین
#تحمیل_فکر_و_اندیشه
#رفع_موانع_هدایت
🔗 منبع:کتابچه: ترجمه تفصیلی آیةالکرسی/ سخنرانی آیتالله خامنهای مشهد مقدس ۱۳۵۲ / ص ۳۷
┄┅••؛••┅┄
آیه دوم [از مجموعه سه آیه آیةالکرسی] «لااکراه فی الدّین» (بقره / ۲۵۶) آنچه آیین ماست، با اکراه همراه نیست.
ما به زور فکرمان را نمیخواهیم به جهان تحمیل کنیم. بله، اگر چنانچه دستی بیاید تا جلوی زبان قرآن ما را بگیرد، قطعش میکنیم. اگر مشتی بلند شود تا بر سر خوانندهی قرآن کوبیده شود، مشتش را باز میکنیم. اگر کسی پردهای و حجابی درمقابل آیین اسلام و قرآن بکِشد، ما آن پرده را میدَریم.
مسلمانان صدرِ اول، زبانشان این بود - که از قرآن آموخته بودند - اقدام میکنیم برای اینکه مزاحمانِ هدایت را از بین ببریم؛ اما به اکراه و جبر، فکرمان را به کسی ارائه نمیدهیم. هر کس دید و خواست و پسندید، بردارد؛ اگر هم نپسندید، از نظام ما و از بهرههای جامعهی ما برخوردار باشد؛ اشکالی ندارد. در جامعهی نبوی و علوی و توحیدی، یهود و نصاری هم خوب زندگی میکنند.
یک وقتی این را شاید خوانده باشم برایتان، این قطعه از تاریخ را که حال اشاره فقط میکنم، وقتی که بیتالمقدس را و شهر حُمص را که در حدود شامات است، مسلمانان فتح کردند در سالهای اول بعد از پیغمبر - با اینکه میدانید در آنجا مسئله، مسئلهی امیرالمومنین صلوات الله علیه و رسول اکرم نبود - آنهایی که عامل کار بودند، آنها را ما با رکن کامل نمیبینیم، صدرصد نبودند؛ مردمان ناقص، احیانا بعضی مغرض. در عینِحال همان صورت اسلام که آنجا رفته بود، وقتی که رفتند آنجا از مردم مالیاتی گرفتند و پولی به صندوق بیتالمال داده شد از طرفِ مردم آنجا.
بعد از مدتی امپراتور حمله کرد. بعد از مدت موقتی مسلمانان خواستند شهر را خالی کنند. وقتی خواستند شهر را خالی کنند، مردم را صدا زدند، گفتند که آقایان شما تاکنون به ما پول دادید به عنوان مالیات - مالیات سرانه، اصطلاحا جزیه - بیایید پولهایتان را پس بگیرید.
ایبابا! هرگز دولتی را ما ندیدیم، نشنیدیم که بعداز آنی که مالیت را گرفت، بخواد پس بدهد به مردم. چرا پس میدهید؟
گفتند: ما این مالیات را از شما گرفته بودیم که دفاع کنیم از شما. ما در مقابل قدرت ظالم و غاشم [ستمگر و غاصب] امپراتور، متعهد بودیم از شما دفاع کنیم و این مالیات را هم شما به عنوا کمک به تجهیزات نظامی و غیرذلک به ما دادید؛ حالا که نمیتوانیم دفاع کنیم، این مالیاتتان.
بعد مردم، رو کردند به اینها، گفتند که لَعَدلُکم و وِلایَتُکم احَبُّ الینا مِمّا کُنّا فیه، گفتند این عدالت شما و حکومت شما بر ما، برای ما خیلی محبوبتر است از حکومت امپراتور.
...
اینها اینقدر از عدل اسلام لذت برده بودند که آمدند قسم خوردند بر تورات، سوگند به تورات که ما شما را رها نمیکنیم، امپراتور را بگیریم. اگر امپراتور بیاید، ما هم میآییم کنار شما، با امپراتور میجنگیم. رعایای امپراتور اینطور حرفی زدند. از نظام اسلامی برخوردار بشوند، امّا مجبورشان نمیکنیم که فکر اسلامی را بپذیرند.
آن وقتی شمشیر در کار بود که دستها، پردهها را جلوی چشم گرفته بودند، نمیگذاشتند حرفهای حق به گوش جهانیان برسد؛ اما بعد از آنی که رشد و غَیّ [گمراهی]، هدایت و ضلالت، راه راست و راه چالهچوله و ناهموار از یکدیگر جدا شدند، مردم فهمیدند اسلام چه چیز خوبی است، فهمیدند برکت خداست، فهمیدن که برای زندگی شیرین و لذتبخش است، دیگر اکراه و اجباری در میان نیست. «لا اکراه فی الدّین» در دین اکراه و اجباری نیست، «قد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیّ» آشکار شده است راه راست از راه گمرهی.
═══.🍃.═════════
@andishe_azadandishi
═════════.🍂.═══