❇️ جریانشناسی نسبت دین و سیاست در جهان اسلام؛ پنج کلان نظریه درباره رابطه دین و سیاست
🎙 استاد محمد علی میرزایی
✂️ برش هایی از متن:
🔸 مسأله مناسبات دین و سیاست موضوع بحث ماست که به نظر میرسد امروز بخش زیادی از مشکلات مسلمانان نتیجه ابهامها و آسیبهای این مناسبات است.
🔸 اندیشه ما به نقل از شبکه اجتهاد: طیفهای گستردهای در ذیل این مناسبات قابل تصور هستند و این طیفها گاهی تا مرز نزاع و درگیری با هم پیش میروند. به تعبیر بهتر ما امروز یک واقعیت بیرونی داریم که تفسیری که طیفهای اسلام گرا از مناسبات دین و سیاست میکنند با این واقعیات بیرونی هماهنگی و سازگاری کافی ندارد. منظورم این نیست که اینها متفاوت فکر میکنند. منظورم این است که اینها غالبا غیرواقعگرا و نامعطوف به این وضعیت بیرونی فکر میکنند.
🔻 چرا از نظر وائل حلاق حکومت دینی «ناممکن» است؟
🔸 من یک نمونه قبل از اینکه این دسته بندی را ارائه دهم بگویم. یک شخصیت مسیحی در امریکا به نام آقای «وائل حلاق» هست. ایشان یک مسیحی متخصص در فقه و اسلام سنی است. در بین مستشرقان معاصر ما کسی در شناخت فقه و شریعت به قوت وائل حلاق نیست. این فرد یک کتابی اخیرا چاپ کرد به نام «الدوله المستحیله» یعمی دولت غیر ممکن. آقای حلاق دقیقا در این کتاب میخواهد بگوید که مناسبات دین و دولت، یا حداقل مناسبات حداکثری میان آن دو ممکن نیست. آقای حلاق این کتاب ۴۰۰-۵۰۰ صفحه ای را بر چهار جمله بنا کرده و میخواهد تفسیر آسیب شناسانه خودش را از رابطه دین و سیاست به عنوان یک فرد بی طرف ارائه دهد.
🔸 اولین مقدمه اش این است که مسلمانان نمیتوانند خارج از نظم نوین جهانی و سازمان مللی و حقوق جهانی و ساختار تفکر جهان و ساختار معادلات قدرت در جهان دست به تشکیل دولت بزنند. مگر اینکه بگویند ما میخواهیم برویم پشت یک کوهی بدون رابطه با هیچ دولت ملتی، خودمان یک دولت تشکیل دهیم. یعنی یک نگاه قبیله وار به دولت؛ منظورش کلیت این تمدن جدید است. او اعتقاد دارد مسلمانان و غیر مسلمانان اگر بخواهند دولت درست کنند ناچارند دولت مدرن درست کنند، یعنی باید در زیرمجموعه مدرنیسم دولت درست کنند. پس این مقدمه اولش است که ما نمیتوانیم برویم یک گوشه از عالم در عزلت از عالم یک دولت درست کنیم. ما مجبوریم در زمانه حاضر با ۲۰۰ کشور جهان در یک منظومه دولتی و سیاسی جهانی کار کنیم. هیمنه دولت مدرن اجتناب ناپذیر است.
🔻 دولت ممتنع؛ اسلام، سیاست، مخمصه اخلاقی مدرنیته
🔸 مقدمه دوم این است که اگر مسمانان بخواهند حکومت دینی تشکیل دهند، هیچ گریزی نیست که «اخلاق» باید در کانون دولتشان باشد. یعنی دولت دینی نمیتواند بر پایهای غیر از اخلاق استوار باشد. به تعبیر ما مزیت نسبی دولتهای دینی اخلاق است. یعنی آن چیزی که دولت دینی را از دولت غیر دینی متمایز میکند اخلاق است. یعنی نقطه تمایز را اجرای شریعت نمیداند. نمیخواهد بگوید شریعت اجرا نشود یا بشود. وجه امتیاز را اخلاق میداند. میگوید صرف شریعت کافی نیست. چون هر کس دارد به شریعت خودش عمل میکند. اما آن مسأله اصلی را اخلاق میداند.
🔸 مقدمه سومش این است که دولت مدرن دولتی غیراخلاقی است. غیر اخلاقی نه به معنای ضداخلاقی؛ بلکه به این معنا که دولتی است که کارش اخلاق نیست و بلکه دولتی است ناسازگار با منطق اخلاقی. چون راهبرد دولتهای مدرن منافع ملی و منافع دولت است و حتی به نظر آنها منافع عقلانی ملت است. اما چیزی به نام اینکه رئیس جمهور امریکا مثلاً، نباید به رئیس جمهور روسیه دروغ بگوید وجود ندارد. سیاست تقریباً ماکیاولیزم است و ماکیاولیزم روح سیاست مدرن است. خود ماکیاول هم آدم بیاخلاقی نبوده؛ ممکن است متخلق هم بوده ولی میخواهد بگوید منطق اخلاق با منطق سیاست تفاوت دارد. چون شما وظیفه داری مرزهایت را حفظ کنی. معنا ندارد بگویی من میخواهم حقیقت را بگویم چون مرزهایت را از دست میدهی! ......
🔺 جهت مطالعه کامل این مطلب به لینک زیر مراجعه فرمایید:
https://andishehma.com/jaryan-shenasi-nesbat-din-va-siyasat/
#جریان_شناسی
#جهان_اسلام
#دین
#سیاست
#محمدعلی_میرزایی
🖇 مارا در شبکه های اجتماعی همراهی کنید 🙏🏻:
ایتا:
https://eitaa.com/andishemaa
تلگرام:
https://t.me/andishemaa
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/andishemaa