📝 #یادداشت | جایگاه نظریه تکامل داروین در اندیشه و علوم انسانی غرب
⏱ پس از تحولات فلسفی و علمی دوره رنسانس، اندیشه غربی چالشهایی با الهیات مسیحی داشت و این فکر که "مشکلی مابین علم و دین وجود دارد" در ذهن دانشمندان پدید آمده بود. با این وجود نوعا دانشمندان تلاش میکردند همچنان دین را به عنوان یک مرجع مهم برای تبیین پدیده های انسانی و طبیعی حفظ نمایند.
🎓دانشمندانی مانند نیوتن، یا فیلسوفانی مانند دکارت و کانت هرچند دیدگاه های جدیدی ارائه داده بودند اما خدا را به کل کنار نگذاشته بودند. این امر چنان بود که ویلیام پیلی در سال ۱۸۰۹ کتاب الهیات طبیعی را نوشت و تلاش کرد خدا را با استناد به امور طبیعی (با برهان نظم) به اثبات برساند.
⁉️ اما سوال این است که چه شد موضع ناخداباوری و عدم نیاز به طراح برای جهان هستی در میان دانشمندان و فیلسوفان رایج شود؟
↩️ بخشی از پاسخ به این سوال در این است که چارلز داروین با انتشار کتاب منشاء انواع در سال۱۸۵۹ (و بعدتر کتاب تبار انسان) توانست، عدمنیازمندی به دین در تبیین پدیده های دارای حیات (به عنوان مهم ترین مرجعی که هنوز میشد در آن عصر برای اثبات امور فراطبیعی به آن اسناد کرد) را نشان دهد. پس از نظریه وی، دیگر میشد پیدایش انواع را در طی میلیونها سال به امور طبیعی نسبت داد بدون اینکه نیازی به استناد به امور فراطبیعی باشد.
داروین توانسته بود تبیینی ارائه دهد که با استناد به آن، تبیینی کاملا مادی از طبیعت و موجودات زنده ممکن شده بود، حلقه ی مفقوده ای که منجر به گسترش فضای بی خدایی در غرب شد.
🔓باید گفت اکنون نظریه (فرضیه) داروین به عنوان یکی از پیش فرض های مهم در علوم مختلف مدرن (فراتر از زیست شناسی) است؛ علومی مانند فلسفه، روانشناسی، جامعه شناسی، عصب شناسی و... که بدون توجه به این پیش فرض فهم درست طیفی از علوم، از جمله علوم انسانی به درستی محقق نخواهد شد.
✍ مهجور
#فلسفه_دین
#فلسفه_علم
#رابطه_علم_و_دین
•┈┈••✾••┈┈•
اندیشگان؛ رسانه علوم انسانی - اسلامی
📨 ایتا | ویراستی👉عضو شوید🌹