"سنگریزهای را که وسط پیادهرو بود با پایش چرخاند و انداخت گوشهای. مثلاً اگه خود پیامبر تو این زمان قرار بود مثل یه مسلمون معمولی توی نیس، زندگی کنه چیکار میکرد؟ چه جوری میپوشید؟ کجا زندگی میکرد؟ نکنه مثل کشیشها همیشه توی مسجد میموند؟ جشن باستی را میاومد یا تکفیرش میکرد و همزمانش دعای کمیل رو میخوند؟ توی کافهها سر میز آدمهای تنهای افسرده مینشست و دلداریشون میداد یا تا ازش کمک خواسته نمیشد، به کسی کاری نداشت؟
جواب این آخری را میدانست. بابا همیشه در توضیح اسم طبیبان دوار میگفت: میدونید که پیامبر ما طبیب دوار بطبه بوده؟ یعنی طبیبی که برای درمان دردها دوره میافته و منتظر مراجعه مریضها نمیمونه. ما هم میخواستیم یه خورده شبیه پیامبر باشیم. "
شبیه/ فائضه غفار حدادی
برگزیده جشنواره چای محرم
« نذرت قبول»
پایهی صندلی را رها کرد و ایستاد.
- داره تاتی تاتی میره! ببینش!
تِکیِه از عمود برداشتم و سراسیمه به سمتش دویدم.
بغلش کردم.
میخندید.
- بالاخره راه افتادی حیدر کوچولو!
- چه خوب جایی راه افتاد! عمود آخر!
✍ فاطمه صداقتی
4991394h0321.pdf
304.6K
جریان سیال ذهن در داستانهای شهریار مندنیپور
با تاکید بر دو داستان #شرق_بنفشه و شام سرو و آتش
#مقاله
@herfeyedastan
#داستانک
دوست
امروز دوستی پیدا کردم که منو خوشحال میکنه و من خیلی خوشحالم که اون خوشحالم میکنه، چون اين خيلی مهمه.
اگه من خوشحال بشم...
همسایههای من هم خوشحال میشن، خانوادهام، همکارام و مردمی که هر روز میببینم .
اونا اگه خوشحال بشن خب، خيلیهای ديگه هم خوشحال میشن اینجوری شاید حال دنیا یه کم بهتر بشه.
پس چه خوبه که دوستی پیدا کردم که منو خوشحال میکنه.
نویسنده: شلسیلور استاین
داستانهای کوتاه جهان...!
@herfeyedastangroup
هدایت شده از شهرزاد داستان📚📚
داستان " فاختهها و کبوتر"
نویسنده: زهرا ملکثابت
#چالش_هفته
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
فاختههای ما دچار نوعی روزمرگی شدهاند.
" کجا بودی؟ "
" کجا میری؟ "
" چکار میکنی؟"
امروز صدای ناآشنایی آمد.
کوکوی فاختهها نبود، بَغ بَغوی کبوتری بود که پشت سرهم میگفت:
" من هستم"
فاختهها مثل من گردن میکشیدند تا کبوتر را بهتر ببینند.
کبوتر سفید، دقایقی آواز هستی سرداد و ما گوش دادیم.
او پرگشور و به سمت زمین آمد، شاخهای نازک از درخت زیتون به منقار گرفت و رفت.
ما ماندیم با " چکار کنم؟ "
@shahrzade_dastan
دریافت رایگان
«نمایشنامههای برگزیده نهمین جشنوارهی مونولوگ دانشگاه هنر» را از طاقچه دریافت کنید
https://taaghche.com/book/29999
81358501_5780670778030692410.mp3
10.2M
🎧 #کتاب_شب
📚تعمیرکار
✍️پرسیوال اورت
@herfeyedastan
#کتاب_شب 🎧
داستان تعمیرکار از آن دسته داستانهایی است که خواننده با خوانش آن به تفکر روی میآورد. نویسنده در این داستان اطلاعاتی به خواننده میدهد و از او میخواهد در پایان داستان، فکر کند.
نویسنده: #پرسیوال_اورت
مترجم: #امیر_مهدی_حقیقت
گوینده: #بهروز_رضوی
#تعمیرکار
#قصه_شب