🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
✅ #ماه_رمضان_در_جبهه
با عرض شرمندگی ...
تقریبا در مورد ماه رمضان در جبهه حداقل در فضای مجازی چیزی یافت نمیشه
خاطرات و روایاتی هم که در مورد #ماه_رمضان_در_جبهه هست یا همه گیر نیست یا دقیق.
اما ماه رمضان در جبهه برای خودش عالمی داشت
🔶 این رزمنده جاموندها از شهدا از ماه رمضان سال 62 تا ماه رمضان سال 67 یعنی 6 سال ماه رمضان ، روایات و خاطرات زیادی در حافظه دارم.
از سال 62 که قبل از عملیات والفجر2 بود و روزهای و شب های آمادگی برای عملیات.
و سال 63 که ماه رمضان در مقر شهید موحد در سه راه جفیر بودیم و تیپ سیدالشهداء(ع) داشت آماده میشد برای عملیات در هور.
و سال 1364 و شب ها و روزهای اردوگاه الصابرین تخریب لشگر10 کنار کرخه و بعد هم ماموریت پاکسازی میادین مین در اطراف پنجوین در ماه رمضان.
و سال 65 که ماه رمضان بعد از عملیات سیدالشهداء(ع) در فکه شروع شد و در روزهای داغ ماه رمضان بچه های تخریب لشگر10 در منطقه عملیاتی پیکرهای به جانده از عملیات رو از داخل میدان های مین با کمک بچه های تعاون جمع آوری میکردند.
و سال 66 که در مقر الوارثین ، ماه رمضان پر خاطره ای داشتیم پر از برنامه های متنوع و مسابقه و....
و آخرین ماه رمضان دفاع مقدس که در سال 67 بود و بعد از صدمات شیمیایی فراوانی که بچه های تخریب در حلبچه دیده بودند و بعد از دوران درمان در تهران به جبهه برگشتیم وماه رمضان اون سال رفتیم #جزیره_مجنون_شمالی کنار جاده خندق برای مین گذاری مقابل دشمن در آب. هوا خیلی گرم بود و هنوز جای طاول های ما خوب نشده بود و میبایستی لباس غواصی بپوشیم و در داخل آب های شور جزیره مجنون مین گذاری کنیم.
❇️ روایت ها و خاطرات اون روزها و ماموریت های اون ایام ، روزها و شب های ماه رمضان ما رو شکل میدهد اما در همه ی این حکایت ها اسمی از #روزه_داری نیست. و به همین دلیل بود که ما نمیتوانستیم روزه دار باشیم.
بغیر از روزه داری به توفیق الهی از همه ی برکات ماه صیام بهره بردیم اگر خدا قبول کنه.
انشاءالله عزرائیل مهلت بدهد و آن روزها و شبها به ثبت برسد
🔸 یکی از ده ها خاطرات مربوط به ماه رمضان حکایت تلخی بود که بعد شیرین شد .
اون هم روایت آوارگی #بچه_های_تخریب_لشگر_10 در میدان های مین بود
گفتم آوارگی؟؟؟؟؟؟؟؟
به خاطر این که ده ها پیکر مطهر شهدای عملیات سیدالشهداء(ع) از روز 13 اردیبهشت سال 65 که مصادف با 22 ماه شعبان بود روی زمین گرم فکه داخل میادین مین جامونده بودن و آفتاب گرم و سوزان فکه بر آن ها میتابید
دشمن بعثی 15 روز بعد از عملیات از منطقه عقب نشینی کرد و بچه های تخریب اوائل ماه رمضان توانستند وارد منطقه عملیات شوند و بعد هم بچه های تعاون اومدند و پیکرهایی که از شدت آفتاب سوخته و متلاشی شده بود جمع آوری کنند.
و خدا به بچه های تخریب لشگر عیدی داد
عیدی ولادت امام مجتبی علیه السلام
و بعد از چند روز وارسی رمل های فکه بالاخره پیکر مطهر #شهید_سید_مجتبی_زینال_حسینی برادر کوچکتر فرمانده تخریب لشگر10 شهید حاج سید محمد زینال حسینی پیدا شد.
منتظر خاطره پیدا شدن پیکر سید مجتبی باشید👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
✍️✍️✍️ #جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌹🌷🍃🌹🌷🍃🌹🌷🍃🌹🌷🍃
🍃
🔸🌱 خا طره #لاستیک_سرقتی
#عملیات_بیت_المقدس_6
اردیبهشت سال 67
✍️✍️✍️راوی: #علی_روزبهانی
عملیات #بیت_المقدس_6 شروع شده بود علاوه بر ماموریت باز کردن #معبر برای حمله به دشمن ماموریت #مین_گذاری برای مقابله با پاتک دشمن رو هم به #بچه_های_تخریب_لشگر_10 داده بودند.
با #شهید_عباس_بیات وانت رو پر از مین کردیم و حرکت کردیم به سمت ارتفاع #شیخ محمد.
بار ماشین سنگین بود و جاده هم تو ی دید تیر دشمن قرار داشت.
گلوله های دشمن در اطراف جاده زمین میخورد. هر چی به خط اول نزدیک تر میشدیم آتیش سنگین تر و دقیق تر و دلهره و اضطراب ما زیادتر میشد. فکرش رو بکنید که اگر گلوله ای به وانت پر از مین اصابت میکرد چه اتفاقی میفتاد.
توی همین گیر دار ماشین پنچر شد.
به شهید بیات گفتم : حاج عباس !!! لاستیک زاپاس داری لاستیک رو عوض کنیم
جواب داد برو یه لاستیک زاپاس پیدا کن
گفت برو تا من جک میگذارم زیر ماشین زود اومدی.
وقتی میرفتم صدام کرد..
گفت اگر برگشتی من شهید شده بودم منو حلال کن.
من هم به دنبال لاستیک زاپاس رفتم دور و اطراف رو یه گشتی بزنم. از دور یه سنگر دیدم پشت تپه و رفتم سراغش. یه وانت تویوتا مقابل سنگر پارک بود. نزدیک شدم و هرچی صدا زدم کسی جواب نداد . من هم چاره ای نداشتم ... چشمم به لاستیک زاپاس پشت بار وانت افتاد ..لاستیک رو برداشتم ..
اومدم برم وجدان درد گرفتم. گفتم لا اقل یه یاداشتی بگذارم که حلال باشه.
یه یاداشت نوشتم جلوی در سنگر گذاشتم.
نوشتم برادر مواظب باش ماشینت لاستیک زاپاس نداره.
ما نیاز داشتیم و بردیم
در ضمن هم خوب نیست آدم اینقدر خوابش سنگین باشه.
لاستیک رو غلطوندم تا رسیدم به ماشین خودمون.
دیدم شهید بیات توی شیب جاده جک رو زده زیر ماشین و از بخت بد ما ، ماشین از روی جک افتاده. دیگه بد بیاری از این بدتر نمیشد.
تا منو دید خوشحال شد
گفت لاستیک از کجا آوردی.. گفتم شرحش مفصله بگذار از این جهنم بیرون بریم برات تعریف میکنم.
با هر زحمتی بود ماشین رو بلند کردیم و لاستیک رو عوض کردیم و از مهلکه فرار کردیم... جلو که میرفتیم گفت حالا بگو لاستیک رو از کجا آوردی.
گفتم حاج عباس لاستیک سرقتی است. از جلوی تپه که رد شدیم با دست به سنگر و اون ماشین که جلوش بود اشاره کردم و گفتم اگه زنده موندی برو پسش بده .
🍃🍃 @alvaresinchannel
#شادی_شب_ولادت_علی_علیه_السلام
#بچه_های_تخریب_لشگر_10
#مقر_شهید_پوررازقی
شب 13 رجب سال 1365
7 شهید در این تصویر به معراج رفتند
#شهید_کاظمی
#شهید_نصرت_خواه
#شهید_بابالو
#شهید_رحیمی
#شهید_دادو
#شهید_بیگدلی
#شهید_آجرلو
@alvaresinchannel
🍃🍂🍃🍂🍃🍂💐
💐
عکسی که شب ولادت مولا امیرالمومنین علی علیه السلام در مراسم جشن #بچه_های_تخریب_لشگر_10 در اسفند ماه سال 1365 به ثبت رسید
همه شاد و مسرورند
#شهید_حمید_رضا_دادو به وجد اومده
#شهید_کاظم_بیگدلی هم صورتش گل انداخته.
یاد شون بخیر
@alvaresinchannel
💐🥀🌷💐🥀🌷💐🥀🌷💐🥀🌷
🌷💐🥀
#شادی_شب_ولادت_علی_علیه_السلام
#بچه_های_تخریب_لشگر_10
#مقر_شهید_پوررازقی
شب 13 رجب سال 1365
✍️✍️✍️ : راوی #جعفر_طهماسبی
جمعه شب بود و حاج آقای فضلی فرمانده لشگر10 و شهید حاج احمد آجرلو میهمان #بچه_های_تخریب بودند.
بعد از نماز مغرب و عشاء اول حاج آقای فضلی در مورد #عملیات_کربلای_5 و رشادت بچه های تخریب بیاناتی داشتند و بعد از اون تصمیم براین شد که من میونداری کنم و بچه ها رو کنترل کنم و حاج محمد فرد مداحی کنه.
بعضی ها موافق نبودند بچه ها حین سرود خوندن دست بزن. چون بالاخره حاج آقای فضلی یه جور دیگه به بچه های تخریب نگاه میکرد.
هرچه تلاش کردیم نشد و بچه ها شروع کردند به دست زدن.
غوغایی شد.. همه هجوم آورده بودن به سمت جایی که من بودم. #شهید_حاج_احمد_آجرلو هم بین ما گیر افتاده بود.
چندین بار حین دست زدن دستم خورد توی صورتش و اون هم با بزرگواری عذر ما رو قبول کرد.
شهید حاج سید محمد زینال حسینی فرمانده ما از دور به من چشم قره میرفت و خط ونشون میکشید اما بچه ها ول کن نبودند. از بعضی بچه ها مثل #شهید_حمید_دادو و #شهید_بیگدلی توقع این همه شیطنت نبود اما هرچه بود به خوبی و خوشی تموم شد و اون شب بچه ها بعد از چند ماه غصه نفس گیر شهادت همسنگرانشون یه جشن مفصل برپا کردند..
یاد همشون بخیر
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#حماسه_فاو
#بچه_های_تخریب_لشگر_10
امشب شب دوم اسفند است رزمنده های لشگر 10 توی خط فاو فعال هستند
گردان قمربنی هاشم علیه السلام جایگزین گردان حضرت علی اصغر (ع) شده. گردان علی اصغر(ع) به فرماندهی حسین اسکندرلو روز سختی رو گذروند. چند تا پاتک سخت جواب دادن.. مقابلشون سپاه سوم عراق بود.
امشب دومین شبی است که بچه های تخریب مقابل دشمن رو با مین گذاری آلوده میکنند تا نیروی زرهی دشمن رو زمین گیر کنند.
امشب ماموریت جدیدی هم دارن
قرار شده امشب جاده رو بشکافند تا آب رو هم هدایت کنند تا زرهی دشمن و تانک هاش گرفتار آب شوند و هم با شکافتن جاده جلوی جابجایی تانک ها رو روی #دژ_کارخانه_نمک بگیرن.
حاج عبدالله خودش به کارها نظارت میکنه.
چند تا بچه های مهندسی هم با حاج عبدالله اومدند تا اگر کاری بود انجام دهند.
امشب یه خبرهایی است.
✅ مکن ای صبح طلوع
@alvaresinchannel
#تخریبچی_گمنام
#شهید_مجتبی_دقیقی
شهادت: #عملیات_کربلای_8
18 فروردین 1366
#شلمچه_غرب_کانال_ماهی
✍️✍️✍️ راوی:#جعفر_طهماسبی
برادرش حاج حسین دقیقی فرمانده ستاد لشگر بود و پارتی مجتبی شد. او هنوز از #تخریب_لشگر_نجف تسویه نکرده بود که به جمع رزمندگان تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) وارد شد.
چند روز به عید سال 66 مانده بود که #شهید_حاج_ناصر_اربابیان که اون موقع معاون #گردان_تخریب_لشگر_10بود یک رزمنده را به جمع گردان معرفی کرد.
در نگاه اول چهره اش خیلی دلنشین بود. او گفت من قبلا هم تخریب بودم. او به ما نگفت داغدار غم برادر شهیدش است که چند هفته ای از شهادتش میگذرد.
.هر چه دیدیم لبخند زیبا و ادب مثال زدنی مجتبی بود.
قبل از عید بچه ها از مرخصی اومدند و مجتبی به همراه تعدادی از بچه های تخریب به منطقه شلمچه برای شناسایی عملیات اعزام شدند.
شهید سید محمد زینال الحسینی فرمانده تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) میدونست خانواده دقیقی دو تا شهید داده. به خاطر این موضوع به بچه ها سفارش کرد که خیلی مواظب مجتبی باشند.
بچه ها برای شناسایی یک شب در میون جلو میرفتند.
منطقه عملیاتی غرب کانال ماهی خیلی محدود بود. فاصله خاکریز ما با دشمن 150 متر بیشتر نبود و مدام دشمن توی خط آتش میریخت.
دشمن چون نگران بود که رزمنده ها عملیات کنند مقابل خط خودش رو #مین پاشیده بود. یعنی نقطهای نبود که مین روی زمین نباشه و چون فاصله خط نزدیک بود ترددها را به شدت زیر نظر داشت. بچه ها برای شناسایی که میرفتند با خطر رفتن روی مین مواجه بودند و هم ممکن بود تیر و ترکش بخورن. چون خط آروم نبود.
با این وجود بعضی از تیم های شناسایی از خاکریز دشمن عبور میکردند و به پشت دشمن برای شناسایی میرفتند.
هر شب که بچهها مهیای رفتن میشدند، مجتبی التماس عالم رو میکرد که من هم همراه تیم های شناسایی راهی شوم. اما فرماندههان اجازه نمیدادند. کار مجتبی شده بود تنظیم گزارش تیمهای شناسایی. چون باید هر شب گزارش تیمهای شناسایی ثبت میشد و برای فرماندهی لشگر ارسال میشد.
روز 17 فروردین 66 بود که #بچه_های_تخریب_لشگر_10 به گردانها برای باز کردن معابر در میادین مین مامور شدند.
مجتبی هرچه التماس کرد نگذاشتند با بچه ها وارد میدون مین بشه.
مجتبی کاملا به منطقه توجیه بود و راه کارها و معابر و حتی آرایش موانع و میدون مین دشمن رو دقیق میشناخت و توقع داشت که از او استفاده کنند.اما دستور بود و باید اجرا میکرد...
بچه ها رفتند و مجتبی در سنگر تخریب که در کنار قرارگاه تاکتیکی لشگربود در انتظار نشست...
مجتبی اون شب دائم ذکر میگفت و برای سلامتی و موفقیت بچه ها دعا میکرد.
ساعت حدود یک یا دو نیمه شب بود که عملیات با رمز یا صاحب الزمان (ع) شروع شد.
به دلیل فشار دشمن روی یکی از معبرهای ما که به نام #فاطمه_زهرا(س) نام گذاری شده بود قرار شد #گردان_زهیر(ع) وارد عملیات بشه و این بار چون همه بچهها درگیر عملیات بودند، مجتبی جلو دوید و گفت من راه رو بلدم و گردان رو از معبر عبور میدهم. اینجا دیگه دست فرماندهها بسته شد و مجتبی هم سر از پا نمیشناخت
#شهید_مجتبی_دقیقی در این عملیات برای همیشه #جاوید_الاثر شد و از معبری که با نام فاطمه زهرا سلام الله علیها بود به دیدار بانوی بی نشان شتافت.
🍃🌱🌷 @alvaresinchannel
69.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حکایت_شهدای_اعتصامی_و_قریشی
به روایت حاج حمید پارسا
گلزار شهدای امام زاده محمد(ع) شهر کرج
در جمع #بچه_های_تخریب_لشگر_10
جمعه 11 آبان 1403
✅ تخریبچی شهید سید مهدی اعتصامی در حال باز نمودن معبر برای عبور رزمندگان در عملیات سیدالشهداء(ع) اردیبهشت ماه 1365 با تیر مستقیم دشمن بعثی به شهدادت رسید و پدر بزرگوارش هم در عملیات بیت المقدس 2 به شهادت رسید
@alvaresinchannel