🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌸
#شبی_که_گردان_ما_به_دشمن_زد
#عملیات_کربلای_5
#تخریبچی_مامور
#گردان_امام_سجاد_علیه_السلام
#لشگر_10_سیدالشهداء_علیه_السلام
✍️✍️ راوی: #محمد_زارعکار
#عملیات_کربلای_5 ما مامور شدیم به #گردان_امام_سجاد(ع)لشگر 10 .
#برادر_آقا_سید_نادر_حسینی مسئول دسته #بچه_های_تخریب و #فرمانده_گردان_امام_سجاد(ع) برادر عباس رنجی بود .
گردان ما پشتیبان #گردان_حضرت_علی_اکبر (ع) بود.
بنده به اتفاق برادر سلطانی به دسته ویژه که مسئوول آن #شهید_کشمیری بودند معرفی شدیم فرمانده گردان بعد از معرفی ما به برادر کشمیری گفت : این دو نفر #تخریبچی به کمک شما اومدن اگر میدان مین مشاهده نشد از اینها استفاده کن.
گردان ما از راهکار #لشکر_فجر وارد عملیات شد و ما منطقه رو کاملا توجیه بودیم . عملیات شروع شده بود و خبر میرسید که گردان #علی_اکبر نتوانسته از مقابل دژ وارد منطقه بشود و مواضعش رو بگیرد.
گردان ما وارد عملیات شد. معبر رو از قبل بچه های لشگر فجر زده بودند و ما از معبر اون ها عبور کردیم .
از شانه خاکی ضلع شمال کانال دشمن حرکت میکردیم که متوجه پرتاب نارنجک از طرف سنگر عراقیها شدیم که بلافاصله به بچه ها اعلام کردیم مواظب خودشان باشند . اول فکر کردیم قسمتی لز بچه های گردان علی اکبر هستند که توانسته اند در مواضع دشمن نفوذ کنند . با صدای بلند #رمز_شب رو گفتیم اما اونها به سمت ستون ما تیراندازی کردند به اتفاق بچه های دسته وارد کانال شدیم ماندیم خدایا چه کسی رو باید بزنیم البته ما بطور کامل نمیدونستیم که بچه های گردان علی اکبر نتونستن مواضعشون رو بگیرند من پیش خودم فکر میکردم این هایی که به سمت ما شلیک میکنند از سنگرهایی هستند که پاکسازی نشدند اما هر چه داخل کانال جلو میرفتیم هم آتش سنگین تر میشد و هم تعداد نیروهای دشمن اضافه میشدند.
شرایط سخطی بود فرمانده ها به بچه ها میگفتند تا مطمئن نشدید نیروهای دشمن هستند شلیک نکنید. کار به کندی جلو میرفت . این تعقیب و گریز تا صبح ادامه داشت تا اینکه کمی هوا روشن شد و ما مطمئن شدیم از گردان علی اکبر (ع) خبری نیست.
نیروهای دشمن مقابل ما پر تعداد بودند ودرگیری ها داخل کانال و بیرون خیلی نزدیک بود.
از دور دیدیم کسی سمت ما میاد و چند تایی هم بی سیم چی اطرافش هستند. نزدیک که اومد دیدیم #شهید_حاج_غلام_کیانپور #معاون اطلاعات_عملیات بود.
من جلو رفتم وطلبکارانه سووال کردم ؟؟؟ برادر کیانپور ما هرچه اومدیم جلو از گردان علی اکبر خبری نیست ؟ پس نیروهای اون ها کجا رو گرفتن.
حاج غلام ما رو کناری کشید و گفت : دیشب راهکار #گردان_علی_اکبر(ع) لو رفته بچه ها نتونستند دیشب مواضعشون رو بگیرند
حاجی گفت : اگر گردان #امام_سجاد(ع) دیشب عمل نمیکرد گردانهای دیگه ما آسیب جدی می دیدند .با مقاومتی که عراقیها در مقابل نیروهای ما داشتند واقعا کار برای بچه ها خیلی سخت شده بود
با حضور و راهنمایی های #شهید_کیانپور خاطر جمع شدیم که نیروی خودی مقابلمون نیست و هرچی هست نیروهای دشمن است.
عملیات پاکسازی منطقه 5 ضلعی شلمچه شدت گرفت و تا خورشید وسط آسمون میومد سایر گردان ها هم وارد معرکه شدند و #عملیات_کربلای_5 گسترش پیدا کرد وقبل از ظهر روز 19 دیماه #دژ_شلمچه توسط رزمندگان #لشگر_10_سیدالشهداء(ع) تسخیر شد .
🌿🌸
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@alvaresinchannel
#تخریبچی_سوخت
اما... #قرآنی_که_نسوخت
✅ تخریبچی 18 ساله #شهید_محمد_رضا_غفاری
شهادت تیر ماه 1361 جبهه سوسنگرد
✍️✍️ راوی . محمد صادق دانشی
🔸محمد رضا از #تخریبچی_های_قرارگاه_خاتم بود و از عملیات بیت المقدس در بهار 1361 به جمع بچه های تخریبچی جبهه پیوست او جوان رشید و شجاعی بود. قرار شد یکی از میدان های مین اطراف شهر هویزه رو پاکسازی کنیم.
معمولا بچه ها میرفتن قبلا موقعیت جغرافیایی میدان مین و چگونگی آرایش مین ها و عوارض زمین رو شناسایی میکردند و با برنامه ریزی برای پاکسازی اقدام میکردن....محمد رضا با یکی از بچه ها رفتن برای شناسایی #میدان_مین و برگشتن اون ها به مقر طولانی شد. ما نگران شدیم و حول و حوش ده و نیم شب با تعدادی از دوستان رفتیم دنبالشون ... وقتی رسیدیم مشاهده کردیم که میدان مین آتش گرفته و در همون تاریکی وارد میدان مین شدیم و به سمتی رفتیم که احتمال می دادیم بچه ها رفتن. در اون تاریکی متوجه نبودیم که داخل نوار مینهایی که سیم تله داشتن تردد میکنیم اما به لطف خدا کسی روی مین نرفت و سیم تله مین کشیده نشد.. هر کجا که احتمال میدادیم بچه ها افتاده باشند وارسی کردیم اما در آن تاریکی محض اثری پیدا نکردیم. نگران رفتن پای بچه ها در آن تاریکی شب روی مین بودیم و تصمیم گرفتیم که به مقر برگردیم و فردا صبح در روشنایی هوا دنبال بچه ها بیاییم. اما در همون لحظه در میان ناباوری با پیکر بی جان دو #تخریبچی که قدری سوخته بودن مواجه شدیم. میدان مین داخل علفزار بود و چون تابستون بود همه ی علف ها خشک شده بود و مستعد آتش سوزی که پیکر این دو تا تخریبچی در اثر انفجار مین میان علف های آتش گرفته و سوخته بود. بالای دو تا پیکر سوخته رفتیم اما چیزی که توجه من رو جلب کرد قرآنی بود که در دست #شهید_محمدرضا_غفاری بود و آتش سوزی وسیع در میدان مین #قرآن رو نسوزانده بودو در دست ایشان کاملا سالم بود...
با کمک بچه ها پیکر این دو شهید رو از میدان مین بیرون آوردیم و به عقب انتقال دادیم.#شهید_محمد_رضا_غفاری بعد از تشییع در گلزار شهدای امام زاده علی اکبر(ع) چیذر میهمان خاک شد.
✅ رفتید گلزار چیذر یه سری هم کنار مزار این تخریبچی مظلوم بروید و حاجت روا شوید.
✅« انجمن راویان فتح البرز »
@anjoman_raviyan_fath_alborz
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#عملیات_شرهانی
اردیبهشت 65
لشگر10 سیدالشهداء(ع)
#تخریبچی_شهید_سید_محمود_موسوی
✍🏿✍🏿✍🏿 راوی : #ذبیح_الله_کریمی
به عنوان #تخریبچی با تعدای از بچه ها به #گردان_علی_اکبر (س) مامور شدیدم .
#فرمانده_گردان حاج حمید تقی زاده بود و لشگر 19 فجر هم حد سمت چپ ما رو داشت،.
در این عملیات بنده، #شهید_سهراب_جمشیدی، #شهید_سید_محمود_موسوی ، علی ملایی و چند نفر دیگر به یکی از گروهان های گردان علی اکبر (س) به فرماندهی شهید عاملی مامور بودیم و قرار بود با پاتک دشمن مقابله کنیم، لکن بدلیل هوشیاری دشمن عملیات غافلگیری ناقص انجام شد و مقاومت دشمن و عدم شکستن خط اول باعث عقب نشینی و جا ماندن اجساد مطهر شهدا و شهید موسوی گردید .
دشمن تا همانجا که آمده بود زمین گیر شد و نیروهای دیگر اومدن خط پدافندی تشکیل دادند و با ضربه ای که از رزمندگان لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام در اون محور خورد به مواضع اولیه برگشت.
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
3️⃣ #دستور_عقب_نشینی_از_ماووت_رسید
6 تیرماه 1367
#ارتفاع_قشن
✍️✍️✍️ : #محمد_رضا_سجادی_طلب(وهابی)
تخریبچی لشگر10
بیست دقیقه ی طول کشید و هنوز #شهید_رضایی مشغول بود .
با خودم گفتم تله کردن یه مین اینقدر طول نمیکشه!!!! چرا برادر رضایی اینقدر طولش داد.
شهید رضایی رو صدا زدم و گفتم: چیکار میکنی؟؟؟ چقدر طولش میدی.
اون در جواب گفت: هر چه میکنم ضامن مین رو در بیارم و مین رو مسلح کنم نمیشه.
من بهش گفتم بیا جامون رو عوض کنیم و من مین رو مسلح کنم.
شهید رضایی قبول کرد تا جامون رو عوض کنیم.
من توی #سنگر_کمین مشغول ور رفتن به مین و درآوردن ضامن مین بودم که ناگهان #صدای_انفجار مهیبی اومد ، که من احساس کردم که بدنم پاره پاره شد و روح از بدنم بیرون رفته است .
جلوی چشمم یک تاریکی بی انتها بود و من منتظر بودم از انتهای تاریکی نکیر و منکر برای حساب و کتاب جلو بیایند.
گردو خاک که کنار رفت چشمم به ماه افتاد و فهمیدم توفیق شهادت پیدا نکردم.
بچه های گردان رزمی و #تخریبچی همراه ما با شنیدن صدای انفجار خودشون رو رسوندند و کمک کردند گونی های سنگر که با انفجار روی من ریخته بود کنار زدند و من هم از روی مین بلند شدم.
انفجار همه جا رو به هم ریخته بود، هم احتمال داشت شهید رضایی روی مین رفته باشه و هم اینکه با اصابت گلوله ی توپ یا خمپاره به نزدیکی مین مین منفجر شده باشه.
کف کانال به اندازه یک متر در جایی که #مین_ضد_تانک را کار گذاشته بودیم خاک جمع شده بود. یک مقدار خاک را با دست و بعدا با بیل جابجا کردیم.خبری از ابوالفضل رضایی نبود.
در آن لحظه به ذهنم آمد که اگر ابوالفضل رضایی وقت انفجار نزدیک مین ضدتانک بوده جسم او از شدت انفجار به دور و اطراف پرت شده باشه.
ادامه دارد..............
@alvaresinchannel
✅ 1️⃣معبری که باز شد... و مهران آزاد شد
🟢روایت زیر شرح بازگشایی معبری است که معراج حماسه سازان عملیات کربلای 1 شد.
برادر محمد رضا جعفری، از بچه های تخریب لشگرده سیدالشهداء علیه السلام است که شب عملیات کربلای 1 به همراه تعدادی از رزمندگان #تخریبچی وظیفه بازگشایی این معبر را داشتند...این حماسه را روایت میکند.
متاسفانه روایت های ناصحیحی از اتفاقات این معبر در جاهایی نقل شده مبنی بر بازنشدن معبر و خوابیدن فرمانده گروهان(شهید حسن خاکباز) روی مین و سیم خاردارها و عبور رزمندگان خط شکن از روی او و در نهایت شهادت فرمانده و تعدادی از رزمندگان ، که این روایت سعی دارد حقایق آن شب عاشورایی را در معبری که منجر به آزادی شهر مهران شد بازگو کند.
و این مطالبه مقام معظم رهبری از خادمان عرصه ایثار و شهادت است که فرمودند : "«فراموشی» و «تحریف» دو آسیب و خطر بزرگی است که در کمین هر حادثه بزرگ تاریخی قرار دارد و نخبگان، فرزانگان و دست اندرکاران عرصه دفاع مقدس، با شناساندن دقیق این ذخیره و گنجینهی فرهنگی، اجازه ندهند این حماسه دستخوش فراموشی و تحریف شود."
با تعدادی از #بچه_های_تخریب مامور شدیم به گردان المهدی(ع) لشگر10 به عنوان تخریبچی و وارد معبر در #شب_عملیات_کربلای_1 شدیم ...
🔷..شهید صمد فرمانده گردان المهدی(ع) خیلی عجله داشت و اصرار میکرد که نیرو وارد معبر بشه. من هم میگفتم هنوز کار تموم نشده. به شهید صمد گفتم من میرم تا آخر میدون مین ، اگر معبر تموم شده بود شما نیرو ها رو حرکت بده. دولا دولا روی طناب سفید معبر میرفتم تا رسیدم به حاج موسی انصاری. او مشغول چک کردن زمین و کشیدن طناب معبر بود وبه فاصله چند مترجلوتر هم علیپور مشغول خنثی کردن مینها بود. از موسی سوال کردم چقدر مونده معبر تموم بشه ؟ گفت حدود 20 متر دیگه. از موسی رد شدم وخودم رو به علیپور رسوندم و گفتم بجنب داره دیر میشه. علیپور گفت یک ربع دیگه مونده تا پشت سیم خاردار آخر میدون مین برسیم.من برگشتم سر معبر و به صمد گفتم یک ربع دیگه کار تموم میشه وبچه ها میتونند از معبر رد بشند وبه دشمن حمله کنند.
هنوز با صمد حرفمون تموم نشده بود که از سمت چپ ما که محور قلاویزان بود و فاصله زیادی با ما داشت درگیری شروع شد و گلوله ها منور وتیرهای رسام ، همه آسمون تاریک رو پرکرد.
صمد گفت درگیری شروع شد. دیگه وقت صبرکردن نیست. من دیدم اصرار میکنه گفتم دنبال من با فاصله و با احتیاط نیروها رو بیار. خودم جلو جلو آمدم پیش علیپور. و گفتم چقدر دیگه مونده؟؟ با دستش اشاره به روبرو کرد که سیاهی سیم خاردارهای آخر میدون مین پیدا بود. مسیر رو با هم چک کردیم و حاج موسی هم طناب معبر رو به سیم خاردار توپی چسبوند. و من هم سیم خاردار قطع کن رو از حاج موسی گرفتم و شروع کردم به قطع کردن سیم خاردارها.
ادامه دارد 👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
@alvaresinchannel
✅ 2️⃣معبری که باز شد... و مهران آزاد شد
🟢روایت زیر شرح بازگشایی معبری است که معراج حماسه سازان عملیات کربلای 1 شد.
برادر محمد رضا جعفری، از بچه های تخریب لشگرده سیدالشهداء علیه السلام است که شب عملیات کربلای 1 به همراه تعدادی از رزمندگان #تخریبچی وظیفه بازگشایی این معبر را داشتند...این حماسه را روایت میکند.
🔷سیم خاردارهای توپی رو کنارکشیدم. اما هنوز مسیر کاملا باز نشده بود. دشمن بعد از سیم خاردار توپی تا رسیدن به سنگرهاش ، زمین رو هم با سیم خاردار فرش کرده بود. عمق سیم خاردار فرشی حدود 6 متری میشد. ماقبل از عملیات برای رد شدن از سیم خاردار فرشی تدبیر کرده بودیم که به محض رسیدن به اون با انداختن برانکارد روی سیم خاردارها نیروها رو عبور بدهیم. چون قطع کردن اون ها زمان زیادی میبرد.
تابچه ها برانکاردها رو بیارند و روی سیم خاردارها بیاندازند من از زیر سیم خاردار فرشی سینه خیز عبور کردم تا چک کنم موانعی دیگه ای جلوی راهمون هست یا نه ... جلو تر که اومدم دیدم دشمن منطقه وسیعی رو با سیم خاردار توپی به صورت عمودی پوشش داده.ترس ورم داشت و گفتم خدایا از این سیم خاردارها چه جوری رد بشیم .. شروع کردم ذکر گفتن و دور اطراف خودم رو به دقت نگاه میکردم. یک چند قدمی جلوتر رفتم ..دیدم سیم خاردارها تموم شد و چشمم خورد به بسته های سیم خاردار که روی زمین رها شده بود مثل اینکه نیروهای مهندسی دشمن مشغول کشیدن سیم خاردار بودند وبا شنیدن سر وصدای ما کارشون رو رها کرده بودند..
من سریع برگشتم سمت بچه ها و دیدم برانکاردها رو روی سیم خاردار انداخته اند و تازه صمد و بی سیم چی هاش دارند رد میشند. قرقره طناب معبر رو از حاج موسی گرفتم و مسیر رو وارسی کردم که مین نباشه و طناب معبر رو کشیدم تا انتهای سیم خاردار ، و به یک نبشی که سیم خاردار رو مهار کرده بود محکم بستم و باز برگشتم به سمت بچه ها .... صمد با یک تعداد از بچه های گردان المهدی (ع) آماده بودند... به اونها گفتم مسیر کاملا باز شده و شما مسیر طناب سفید معبر رو بگیرید و کارتون رو انجام بدید... نیروها آرام آرام پا روی برانکارد میگذاشتند و از روی سیم خاردارهای فرشی رد میشدند. حاج موسی و علیپور هم دو طرف سیم خاردارها ، بچه ها رو هدایت میکردند. من به حاج موسی گفتم شما دوتا جلوی معبر باشید و من هم میروم وسط معبر تا نیروها رو هدایت کنم. سریع خوابیدم زیر سیم خاردار فرشی و به صورت سینه خیز خودم رو عقب کشیدم.هنوز بدنم کا مل از زیر سیم خاردار فرشی بیرون نیومده بود که یه خمپاره 60 کنار معبر زمین خورد.
ادامه دارد 👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
@alvaresinchannel
✅ 3️⃣معبری که باز شد... و مهران آزاد شد
🟢روایت زیر شرح بازگشایی معبری است که معراج حماسه سازان عملیات کربلای 1 شد.
برادر محمد رضا جعفری، از بچه های تخریب لشگرده سیدالشهداء علیه السلام است که شب عملیات کربلای 1 به همراه تعدادی از رزمندگان #تخریبچی وظیفه بازگشایی این معبر را داشتند...این حماسه را روایت میکند.
🔷 حاج موسی دوید به سمت من و گفت چیزی شد . گفتم نه کارت رو بکن.. ترکش های خمپاره چند جای بدنم رو سوراخ کرده بود. به هر زحمتی بود از زمین بلند شدم . دیدم میتونم راه برم. مشغول هدایت رزمنده ها داخل معبر بودیم که دو تا گلوله خمپاره اومد رو برانکارد ها و داخل سیم خاردارهای فرشی به زمین خورد . همه بچه ها توی معبر دراز کشیدند . من برگشتم و نگاهم افتاد به محل انفجار که با من چند متری بیشتر فاصله نداشت دیدم یکی دونفر روی برانکارد دارن میسوزند. یکی از اونها آرپی جی زن بود که خرج گلوله های آرپی جی اش آتیش گرفته بود. بلند شدم و دویدم سمت بچه ها و نگرانی ام این بود که نیروها در این شرایط داخل میدون مین پخش شوند.. دشمن هوشیار شده بود معبر ما مقابل کمین های دشمن بود. دشمن آتش تیربارها و خمپاره ها را رو روی معبر گرفت و جهنمی بپا کرد. نیروها با دیدن آتیش توی معبر کپ کردند و هرلحظه داشت تلفات بالا میرفت. برانکارد ها با آدم هایی که روش بودند داشت میسوخت. گلوله های خمپاره ای که روی برانکاردها خورد تقریبا سیم خاردارهای فرشی رو متلاشی کرده بود. تعداد زیادی از بچه ها روی زمین افتاده بودند . علیپور شهید شده بود و موج انفجار حاج موسی رو روی سیم خاردار انداخته بود اون هنوز زنده بود اما تمام بدنش از آتش کاملا سوخته بود. بوی سوختن گوشت و استخون میومد. بدن بی جان حاج موسی که هنوز داشت میسوخت و دود ازش بلند میشد از روی سیم خاردار کنار کشیدم و با سختی یکی از نبشی های مهار کننده سیم خاردار رو بیرون آوردم و به اندازه ای که یک نفر رد بشه مسیر سیم خاردارهای فرشی رو باز کردم و برگشتم سمت نیروهایی که داخل معبر خوابیده بودند و با داد و فریاد اونها رو بلند کردم و گفتم مسیر بازه و فرماندهاتون انتهای معبر منتظر شما هستند خیلی جیگر میخواست زیر آتش تیربارهای سنگین و انواع و اقسام خمپاره دشمن ، سینه از خاک بلند کرد.. باقی مانده بچه های گردان المهدی(ع) دلیرانه جلو رفتند و با دشمن درگیر شدند .... با بی سیم اتفاقات داخل معبر و شهادت بچه ها رو به قرارگاه لشگر خبر دادم و تقاضای نیروی کمکی کردم.#شهید_داوود_حیدری مسوول محور بود و چند دقیقه بعد هم بچه های گردان حضرت علی اکبر علیه السلام به فرماندهی شهید علی آملی اومدند کمک و کمین ها رو خاموش کردند.این معبر مسیر اصلی حمله لشگر ده سیدالشهدا علیه السلام در مرحله اول عملیات کربلای یک بود خط اول دشمن که شکست یک تیم دیگه از بچه های تخریب ماموریت عریض (گشادکردن) کردن معبر رو داشتند تا دستگاههای مهندسی برای خاکریز زدن عبور کنند. هوا که روشن شد معبر کاملا باز شده بود و دستگاههای مهندسی و خودروهای پشتیبانی در آن ترد میکردند .. اما کنار سیم خاردار فرشی تعدادی بدن سوخته و مچاله شده رو به کناری کشیده بودند تا بچه های تعاون برسند و به عقب منتقل شوند که شهید حاج موسی انصاری و حمید رضا علیپور هم جزء اونها بودند.
🔶معبر گردان المهدی(ع) با شهادت این دو شهید کاملا باز شد و با هجوم رزمندگان گردان های المهدی(ع) ، حمزه سیدالشهداء(ع)، حضرت علی اصغر و علی اکبر علیهما السلام به دشمن بعثی مسیر کربلا گشوده شد و بالاخره شهر مهران آزاد و قلب امام شاد شد.
@alvaresinchannel
🍁🌹🍁🌹🍁🌹🍁🌹🍁🌹🍁🌹🍁🌹
🍁🌹
#تخریبچی_که_تنها_معبر_زد
#عملیات_والفجر_3
#مرداد_ماه_1362
#منطقه_عمومی_مهران
✍️✍️✍️ راوی: #حاج_رضا_ابراهیمی
#بچه_های_تخریب به گردان ها برای #عملیات_والفجر_3 مامور شده بودند
اون ها سر ستون میرفتند و گردان عازم هجوم به مواضع دشمن شد
#شهید_همت مدام با بی سیم وضعیت گردان رو می پرسید. چون آتیش دشمن سنگین شده بود و گردان در مسیری میرفت که خطرات زیادی تهدیدش میکرد
آتش اداوت دشمن روی ستون گردان زیاد بود و بچه هایی که سر ستون بودند بیشترین آسیب رو دیدند.
تخریبچی هایی که مامور به گردان رزمی بودند یکی یکی با ترکش توپ و خمپاره زمین گیر شدند.
#شهید_حاج_محسن_دین_شعاری هم که گردان رو همراهی میکرد از ترکش بی نصیب نبود
تا پشت میدون مین رسیدند فقط یک نفر از #بچه_های_تخریب سرپا بود.
ستون رزمنده ها نزدیک #میدان_مین از حرکت ایستاد.
همه سراغ تخریبچی ها رو میگرفتند. غافل از اینکه تخریبچی های مجروح یکی یکی از ستون جدا شده بودند.
تنها تخریبچی بازمانده خودش رو به فرمانده گردان معرفی کرد.
فرمانده گردان با تعجب پرسید بقیه بچه های تخریب کجا هستند.
خبردار شد که زیر آتیش سنگین دشمن مصدوم شدند.
تخریبچی تنها به فرمانده گفت: من حاضرم با توکل به خدا به تنهایی داخل #میدون_مین معبر بزنم.
فرمانده گردان یه نگاهی به میدان مین کرد و یه نگاه به تخریبچی و گفت: خاطزجمع هستی که میتونی تنهایی معبر بزنی.
گفت: آره
باز فرمانده دلش قرص نبود.
با بی سیم تماس گرفت
#شهید_حاج_همت_بود
وضعیت رو پرسید و فرمانده گردان گفت:
حاجی پشت #میدان_مین رسیدیم و تخریبچی نداریم.
تنها تخریبچی وسط حرفش دوید و گفت:
برادر من که هستم کار رو انجام میدهم
فرمانده داشت از #شهید_همت اجازه میخواست که مسیر رو برگردند و بعد از رفع مشکل عملیات کنند که #شهید_همت قبول نکرد.
باز تماس گرفت و گفت یه تخریبچی مونده و میگه خودم به تنهایی میتونم معبر بزنم.
و هی اصرار تنها تخریبچی گردان که مورد قبول و اقع شد و
#تخریبچی تک و تنها دل به خدا داد و قدم در میدان مین گذاشت و زیر آتش دوشکای دشمن ابهت میدان مین رو شکست و معبر باز شد و رزمنده ها به قلب دشمن زدند.
عملیات که تمام شد
یکبار دیگر پادگان دوکوهه با حضور بچه هایی که از عملیات برگشته بودند به جنب و جوش افتاد.
همه در میدان صبحگاه منتظر حضور فرمانده لشگر بودند.
#شهید_همت لب به سخن گشود و از حماسه رزمندگان لشگر27 در #عملیات_والفجر_3 تجلیل کرد.
#شهید_همت به صورت ویژه از #یک_رزمنده به عنوان #بسیجی_نمونه_لشگر_27_محمد_رسول_الله(ص) تجلیل کرد.
او #رزمنده_تخریبچی را در کنار خود طلبید و لی نوجوان تخریبچی امتناع کرد و خواست عملش فقط برای خدا بماند.
@alvaresinchannel
34.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#یاد_آن_روزهای_خوب_بخیر
#جبهه_بودیم_و_جنگ_میکردیم
به یاد همه ی شهدای #تخریبچی
🔷 یاد شهدای عملیات #کربلای_4 را گرامی میداریم.
@alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#یادباد_آن_روزگاران_یادباد
سلام بر #بچه_های_تخریب
سلام بر #اسوهای_تهذیب
🔷جمع رزمندگان #تخریبچی لشگر 8 نجف
تابستان سال 1366 قبل از #عملیات_نصر_5
منطقه عملیاتی سردشت
غریبانه رفتند...........
چه عاشقانه رفتند
#یاران_تخریب
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#تخریبچی_سر_به_زیر
#شهید_علی_اصغر_صادقیان
شهادت: #عملیات_کربلای_8
#غرب_کانال_ماهی
بارها میگفت: یه #تخریبچی باید مثل یه درخت پر ثمر باشه که هرچی بارش بیشتر میشه افتاده و متواضع تر میشه
او خودش اینگونه بود
توی گردان تخریب لشگر10 علی اصغر برای خودش استوانه ای بود.
معمولا توی عملیات ها در نقش معاون گردان ظاهر میشد
فرماندهان تخریب لشگر10 مثل شهید حاج عبدالله و شهید حاج سید محمد به توانمندی او ایمان داشتند.
روزهای سخت پاتک های دشمن در #عملیات_والفجر_8 در شهر فاو #شهید_علی_اصغر فرمانده تخریبچی در خط بود.
اونجا فقط انفجار در مسیر پاتک دشمن و مین گذاری چاره کار بود و این هم به آسانی انجام نمیشد .
بچه هایی که باید انتخاب میشدند برای این کار استثنایی بودند و علی اصغر روی تک تک بچه ها شناخت داشت و انتخاب نیروها برای عملیاتش حرف نداشت.
عملیات کربلای 4 و 5 و 8 مسولیت محور تخریب رو در خط مقدم و قرارگاه لشگر10 داشت.
تا اینکه به #عملیات_کربلای_8 رسید.
کار عملیات در غرب کانال ماهی سخت و پیچیده بود
فاصله با دشمن خیلی کم بود و خط درگیری هم شلوغ بود.
دشمن با آتش پرحجم و میدان های مین ایضایی سعی کرده بود حرکت رزمندگان رو در عملیات کند کنه.
برنامه ریزی برای عبور از زمین مسلح به مین و موانع وسیع دشمن در محور عملیاتی لشگر10 با شهید علی اصغر صادقیان به عنوان #معاون_تخریب_لشگر_10 بود.
روز 18 فروردین 66 بود بچه های توی خط با دشمن درگیر بودند و علی اصغر بین خط و قرارگاه در رفت و آمد بود.
تا اینکه شب فرا رسید . دشمن همه ی امکانات رزهی اش رو پای کار آورده بود که همون شب پاتک کنه و بچه ها رو عقب بزنه. و فرماندهان برای مقابله ی با دشمن به خط مقدم فراخوانده شدند.
شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده تخریب لشگر10 و شهید علی اصغر صادقیان و یه تعداد از بچه های تخریب هم عازم خط شدند که در مسیر رسیدن به خط با گلوله خمپاره #شهید_علی_اصغر_صادقیان آسمانی شد.
و فرمانده تخریب لشگر10 شهید حاج سید محمد زینال حسینی بالای پیکر مطهر #شهید_علی_اصغر_صادقیان دو دستی بر سر میکوبید و میگفت: #خدایا_امیدم_رفت.
یاد شهید علی اصغر صادقیان و برادر شهید علی اکبر بخیر
به روح شهیدان صلوات.
#جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#سی_و_هفت_سال
✅ سی و هفت سال قبل در روز 15 مرداد 1366 مصادف با روز عید قربان سردار شهید تخریبچی #شهید_حاج_محسن_دین_شعاری
جانشین تخریب لشگر 27 در #عملیات_نصر_7 از جبهه سردشت در حال خنثی سازی مین پرکشید.
🔷 یاد و خاطره همه شهدای #تخریبچی را گرامی میداریم.
@alvaresinchannel