eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
275 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.9هزار ویدیو
277 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌹 🔴 از یادها نخواهد رفت 36 سال قبل اتفاق افتاد ✍️✍️: ✅لشگر10 برای عملیات در منطقه عمومی سردشت ماموریت پذیرفت و گردان تخریب هم ماموریت عملیاتی محل شد این عملیات به نام در منطقه سردشت انجام شدد برای رفتیم و در یک مدرسه مستقر شدیم ... روز 6 تیرماه 66 فرمانده گردان تخریب بچه ها رو سوار ماشین کرد و از محل استقرارمون در مدرسه ای در سردشت اومدیم داخل منطقه عملیاتی و مستقر شدیم. مقرمون اسم نداشت وبه خاطر اینکه اطرافش درخت های گردوی تنومندی بود به نام مشهور شد. فردای رفتن ما از بود که شهرسردشت با بمبهای شیمیایی که از هواپیماهای بعثی رها شد بمباران شد. و عده ای از مردم مظلوم سردشت شهید و مجروح ومصدم شدند و تا حالا هم صدمات ناشی از بمباران شیمیایی ادامه دارد یاد همه شهدای مظلوم این فاجعه ناجوانمردانه را گرامی میداریم 🌹 🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 13 مرداد ماه 62 ✍️✍️✍️✍️ راوی معاون طرح و عملیات تیپ10 سیدالشهداء علیه السلام بود و من هم از طرف مامور بودم که به ایشان کمک کنم. یه روز گفت غلامعلی با بچه هاتون این شیار رو مین گذاری کنید تا اینکه دشمن نتونه از این شیار پاتک کنه. من هم این خواسته حاج احمد را با که معاون تخریب بود در میان گذاشتم و گفتم که حاج احمد گفته شیار رو مین گذاری کنید. بالاخره خواسته معاون تیپ بود و با شهید سید محمد رفتیم و شیار رو با مین ضد تانک TM46 مین گذاری کردیم بدون اینکه شاخصی بگذاریم که ابتدای و انتهای منطقه مین گذاری شده کجاست و چون در تیررس دشمن هم بودیم نمی شد چیزی رو ثبت کرد. وقتی کار تموم شد و عقب اومدیم از فرماندهی گفتند میخواهیم امشب از این شیار به دشمن حمله کنیم و بچه های تخریب مین ها رو جمع آوری کنند. مجدد ما برگشتیم و در گرگ و میش هوا مین هایی که چند ساعت قبل روی زمین ریختیم یکی یکی با سلام و صلوات جمع کردیم. چون تعداد مین ها معلوم بود و آمار رو داشتیم و دیگه اینکه با عنایت خدا اون شب از اون شیار نیروها رد شدند و به دشمن حمله کردند و کسی هم روی مین نرفت و ما هم خیلی خوشحال از عنایت خدا بودیم اما بعد از عملیات وقتی رفتیم سر وقت مین ها تازه فهمیدیم چاشنی مین گوجه ای رو سر و ته روی بسته بودیم و این هم از امدادهای غیبی بود 🔶 : چانشنی مین ضدتانک تی ام 46 بر عکس اندازه بزرگش کوچیکه و خیلی شبیه چاشنی مین گوجه ای است @alvaresinchannel
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷🌷 🌷🌷 🌷 شهادت ✍️✍️✍️✍️ آدم دقیق و نکته سنجی بود. همیشه خودکار و قلم همراهش بود . نکات آموزشی رو به دقت و با همه ی جزئیاتش یاداشت میکرد. مخصوصا در کلاس های انتقال تجربیات که توسط فرمانده گردان تخریب اداره میشد خیلی سووال میکرد تا حدی که بعضی از بچه ها بهش اعتراض مبکردند. بعضی وقت ها هم که فرمانده از سووال هاش به تنگ میومد میگفت اینکه دلت میخواد. این نکته سنجی و دقت ایشون موجب شده بود که در و مورد توجه فرماندهان گردان باشه توی قبل از مشغول آموزش غواصی بودیم . اونجا هم ول کن نبود وسط آب مدام سووال و جواب میکرد. من هم برای اینکه همه از شر سووالهاش خلاص شوند دستش رو فشار میدادم که سرش زیر اب بره. اون هم عصبانی میشد. خیلی بود. در شناسایی در توسط بعثی ها اسیر شد. چند روز بعد خبرش به ما رسید. من تا شنیدم که خاکفیروز رو گرفتند به شوخی گفتم حتما داشته از سووال و جواب میکرده که گرفتار شده. رو بعد از اسارت زیر شکنجه به شهادت رسوندند و پیکر مطهرش بعد از 10 سال به میهن اسلامی بازگشت 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 توی لشگر10 در بودیم که حاج احمد از راه رسید مثل اینکه توی تهران پیگیری درمان جراحاتش بود. شنیده بود عملیات است و به وجودش احتیاج است درمان رو رها کرده بود و اومده بود. همه ی فرمانده هان جمع بودند. شب نیمه شعبان بود. نزدیک غروب بود که رفت بیرون از قرارگاه تا برای نماز وضوء بگیره. ما با یه تعداد دیگه فرماندهان از جمله فرمانده تخریب داخل سنگر بودیم. یک دفعه از بیرون صدای انفجار مهیبی اومد. بیرون پریدیم دیدیم شهید فرمانده عملیات لشگر که اون هم بیرون قرارگاه بود غرق خون روی زمین افتاده و حاج احمد عراقی هم بالای سرش است. دشمن قرارگاه تاکتیکی رو گلوله بارون کرد. همه جا گرد و خاک شده بود و چشم چشم رو نمیدید. گرد و خاک که خوابید حاج احمد هم روی زمین افتاده بود. همه ی وجودش رو ترکش گرفته بود. سر و صورتش پر خون بود. دوید سمت حاج احمد... حاج احمد زنده بود ولی به سختی نفس میکشید.کمک کردند و حاجی رو داخل ماشین گذاشتیم و به عقب فرستادیم. ✍️✍️✍️ راوی : 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel