eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
285 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
4هزار ویدیو
324 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
✨💦🌹🌹✨💦🌹🌹✨💦🌹🌹✨💦 🍃🌺🌺 علمدارگردان قمربنی هاشم(ع) ✍✍راوی: قبل از عملیات مقرمون در روستای بود. ما کار غواصی می کردیم، از مامورشده بودیم. گروهان که یکی از گروهان های گردان قمربنی هاشم(ع) بود. گروهان ما ازخود گردان زیاد فاصله داشت. رفتم سری به گردان بزنم. چون چادرهای گردان ها نزدیک هم بود تشخیص اینکه کدوم چادرها برای گردان قمربنی هاشم(ع) است مشکل بود. رفتم نزدیک یکی از چادرها و سوال کردم اینجاست؟ دیدم از داخل چادر یکی صدا زد ما اینجا نداریم، اینجا علیه السلام است. تعجب کردم. وقتی اومد بیرون دیدم شهید ست. با تحکم به من گفت این آخرین بارت باشه، اینجا گردان قمربنی هاشم علیه السلام است. شهید شاه حسینی هر وقت ما رو می دید با خنده می گفت برادرهای فتیله بالا! منظورش معنویت بود. می گفت (شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده مهندسی رزمی وتخریب ل 10س (ع) که درعملیات والفجر8 به شهادت رسید) به شما نون نمیده بخورید و همه عابد و زاهد هستید. حمید خیلی حال ما رو می گرفت اما با این اوصاف خیلی بهش علاقه داشتیم. شهید حمید به ماها سفارش می کرد قدر رو بدونید. می گفت او ما بچه رزمنده های . از معرفت، تقوا، سواد و دلاوری. خیلی مواظبش باشید یکدفعه نپره... قبل از عملیات ام الرصاص می تونستی تشخیص بدی که حمید هم آماده رفتنه. وقتی حرف از شهادت می شد، می گفت ما . مار رو چه به شهادت و بعد برای اینکه فضا و بحث رو عوض کنه می گفت: " ". 🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹 🍃✨🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 شهادت 6 فروردین 67 ✍️✍️✍️راوی: این شهید هم چند روزی اومد من توی چند تا صبحگاه و رزم دیدمش بود توی صبحگاه همیشه ته ستون میومد. معمولا جا میموند عرق میکرد و نفس نفس میزد لباس خاکی هم اندازه اش نبود وقتی پیرهن خاکی میپوشید دکمه هاش به زور بسته میشد نتونست توی دوام بیاره و از گردان رفت فکر کنم سلام الله علیها. صبح داشتم میومدم لب اسکله لشگر10 که دیدم نفس زنان داره سربالایی رو بالا میره. لباسش خیس شده بود..به شدت عرق کرده بود. تا منو دید خیلی خوشحال شد.. سلام و علیک کردیم. خودش خنده اش گرفت. بهش گفتم صبحگاه ها رو سخت میگرفتند برای اینکه اینجا به هن و هن نیفتی. خیلی با محبت گفت: میرم بالا خدا بزرگه. روبوسی کردیم و رفت. دیگه همدیگه رو ندیدیم تا اینکه کنار مزار در گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها داشتم فاتحه میخوندم که یهو از لابلای نگاهم به عکسش افتاد. دیدم همون نوجوون به رفته و ما مدعیان موندیم یادش کنیم با صلوات 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 مواضع لشگر 16 زرهی قزوین تصرف شده ✍🏿✍🏿✍🏿 به روایت : سردار فضلی فرمانده لشگر10سیدالشهداء(ع) 🔷روز دهم اردیبهشت سال 65 به پادگان سیدالشهدا(ع)(شهید کلهر) در دو کوهه آمدیم که در آنجا به ساخت و ساز پادگان برای عقبه تیپ حضرت سیدالشهدا(ع) مشغول شده بودیم و در آنجا دو موضوع را رصد می‌کردیم که اولین آنها نیازمندی‌های جبهه جدیدمان در منطقه پد مرکزی جزیره خیبر و نیاز گردان حضرت حمزه سیدالشهدا(ع) را تامین کنیم و دومین موضوع جلسه‌ای برای پادگان‌سازی پیش‌بینی شده بود، ساعت 3 بعد ازظهر خبر رسید که دشمن در جبهه دومی به نام باز کرده و به آمده و قریب به 28 تا 30 کیلومتر دو طرف جاده آسفالتی را به تصرف درآورده و به خط نیروهای 16 زرهی قزوین تک زده است. جلسه با شنیدن این خبر تعطیل شد و ما به سمت فکه حرکت کردیم و به دلیل کمبود وقت در طول مسیر جلسات و فراخوانی‌های خود را انجام دادیم و حدود ساعت 5 به دفتر قرارگاه 16 زرهی قزوین رسیدیم، سرهنگ جمشیدی فرمانده لشکر 16 زرهی قزوین به ما گفت که دشمن به ما تک زده و حدود 30 کیلومتر را تصرف کرده است. با اخبار و اطلاعاتی که به دست آوردیم همان شب دوگردان را فراخوان کردیم که به فکه بیایند و در دو جناح جاده فکه مستقرشوند تا از پیشروی احتمالی دشمن جلوگیری کنندو مافرصت پیدا کنیم ابعاد پیشروی جغرافیایی دشمن را شناسایی کنیم، رزمندگان عزیز (ع) با توجه به استعداد زیاد گردان‌هایش در دو جبهه به آنها داده بودیم و باید در جبهه سوم یعنی فکه نیز حضور پیدا می‌کردند، کارشناسایی همان شب توسط شهید کیانپور و یاران صدیق ، آغاز شد و چون زمان اندکی در اختیار داشتیم از هر گردان هم بر اساس پیش‌بینی که در جلسات فشرده خط و حدهای اولیه‌ای تعیین شده بود تعدادی از فرماندهان دسته، گروهان و بعضی از فرماندهان گردان برای شناسایی رفته بودند. 🔶 ما آماده عملیات هستیم ولی مهمات در اختیار نداریم مطلع شدیم لشکر یک مکانیزه عراق در این جبهه حمله کرده و قصد ادامه عملیات را به سمت سایت 4 و 5، رادار و جبهه فتح‌المبین الی سه راه قهوه‌خانه تا خود جسر نادری را دارد و آن شب مانع از پیشروی احتمالی دشمن شدیم و فرصت برای شب 11 اردیبهشت مهیا شد و تاکنون سابقه ندارد برای منطقه‌ای با وسعت 30 کیلومتر در جلوی یک لشکر مکانیزه با یک شب شناسایی عملیات انجام دهیم، وقتی که رصد کردیم دیدیم که ذاقه مهمات ما به دلیل دو جبهه ای که داشتیم مهمات ذخیره برای بار مبنا و بار همراه برای شب عملیات در اختیار ندارد و به عزیزان ارتش و لشکر16 زرهی نیز عرضه داشتیم که متاسفانه آنها نیز مهمات کافی برای عملیات 11 اردیبهشت نداشتند که در اختیار ما قرار دهند. و حمله به دشمن برای فراهم شدن به فردا موکول شد تا مهمات برسد. @alvaresinchannel
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 🌷🍃 🌷 و ✍️✍️✍️به روایت: معاون اطلاعات عملیات لشگر10 اولین گروه از رزمندگان تیپ حضرت سیدالشهدا(ع) و بودند که به منطقه عملیات رسیدند و در قرارگاه لشکر 16 زرهی قزوین مستقر و کار توجیه و جلسات مربوطه را انجام دادند و همان شب هم برای شناسایی از راه کارهای مختلف حرکت کردند. تیم های شناسایی بدون اتلاف وقت وبدون تردید با قدرت ، کار اطلاعاتی و شناسایی را آغاز و در همان شب اول راه کارها را آماده عملیات نمودند. به شدت تاکید بر کار سریع و خوب و کامل و عمیق داشتند. 🔻🌱 میگفت : ما باید به سرعت بریم شناسایی شناسایی ها را آغاز کنید وقت نداریم فرصتی نیست که مثل خیلی از مناطق عملیاتی مقدمات آماده کنیم. سریع برید راه کارهایتان را تحویل بگیرید و راه بیفتید برید شناسایی کنید. دقیق و کامل شناسایی کنید. هر کاری که دشمن در این چند روز انجام داده و برای خودش مواضع و سد درست کرده را دقیق شناسایی کنید که وقتی می رویم عملیات مشکل نداشته باشیم. آنچه که دستور رسیده است این است که ما باید امشب شناسایی کنیم و فردا شب هم انشاالله عملیات انجام بدیم. اینکه ما شب دیگری یا فرصت دیگری برای شناسایی داشته باشیم معلوم نیست. شما باید بنا را در شناسایی بر این قرار دهید که فقط امشب را فرصت شناسایی دارید. بروید به امید خدا و با توکل به خدا کارتان را انجام بدهید تا به حول و قوه الهی فردا شب خط را از عراق پس بگیریم و توی دهن ارتش عراق بزنیم. @alvaresinchannel
♦️♦️♦️♦️🔸🔸🔸🔸🔸🔸♦️♦️♦️♦️ روز 26 اردیبهشت ماه سال 1367 اعلام شد که امشب باید به دشمن حمله کنید و گردان هایی که برای عملیات ماموریت داشتند به جنب و جوش افتادند و نیروهاشون رو پای کار آوردند. در آخرین روز سال 67 رزمندگان به دشمن بعثی در یورش بردند. رمز عملیات نام مبارک (ع) بود و رزمنده ها تا به نقطه درگیری بر فراز قله ها رسیدند زمان زیادی رو پیاده طی کردند و ساعت از 2 نیمه شب روز 27 اردیبهشت سال 67 گذشته بود که با حمله رعد آسا دشمن رو غافل گیر کردند. لشکر10 سیدالشهدا ء (ع)با 4 گردان هم‌زمان از 6 محور به مواضع تیپ76 از لشکر4 پیاده‌ی کوهستانی ارتش عراق مستقر بر ارتفاعات شیخ محمد حمله‌ور شدند. علی رغم ماموریت های فراوانی که به واگذار شده بود در این عملیات توفیق شهادت نصیب بچه های تخریب نشد. اما همسنگران ما در اطلاعات عملیات چند تا شهید دادند. 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 شهید محمد دستوری شهید عباس شیر ورامینی ✍🏿✍🏿 به روایت : علی سلیمانی 🔶 صبح 4 آذرماه سال 66 بود بعد از نماز دور هم جمع شده بودیم . مشغول صحبت بودیم که یکی از بچه های اطلاعات عملیات هراسان آمد داخل سنگر و گفت بچه ها بیائید بیرون ، گفتیم چه خبره.. چی شده... گفت دو تا از بچه ها شهید شده اند. با عجله و شتابان و نگران بیرون دویدیم، خشکمون زد .. پیکر بیجان دستوری و شیر ورامینی جلومون بود . دو تا از بهترین و شجاع ترین بچه های واحد بودند. چقدر آرام و متین کنار هم خوابیده بودند. شب قبل این دو دلاور با هم برای شناسایی رفته بودند. کار شناسایی روی انجام می شد. موقع برگشت از شناسایی شاخ آمدین روی مین رفته و به شهادت رسیده بودند. یکی از برادران هم که به همراه تیم آنها بود مجروح شده بود . بعد از اینکه بچه ها این دو شهید را زیارت کردند و عزاداری انجام شد همراه با برادر حسین روشنی و برادر سعادتی که از اقوام شهید دستوری بود آنها را به معراج شهدا بردیم تا به عقب انتقال دهند. کمی بچه ها پکر هستند و بی حوصلگی از دست دادن این دو دوست کاملاً در چهره همه پیداست. بعد از ظهر هم خیلی کار داشتیم، مقداری هم سنگر را ترمیم کردیم. امروز واحد اطلاعات عملیات حال و هوای دیگری پیدا کرده است. برادر روشنی و برادر دلیر و برادر یزدی هم در سنگر ما هستند. شدیداً نگران برادرانی هستیم که برای شناسایی به عمق مواضع دشمن رفته اند و از این اتفاق هم خبری ندارند. 🔷 متولد سال 1348 بود که در یکی از روستاهای شهرستان ساوه به دنیا آمد. بسیار معتقد به رعایت واجبات و ترک محرمات. بسیار اخلاقی. قوی و شجاع. شهید دستوری در وصیت نامه اش نوشته بود، خداوندا، معبودا، معشوقا، تو در تمام وقت شاهد زندگی گناه آلود و نظاره گرد گناههای اعمال ناپسند این حقیر بوده ای. بار الها من می دانم که اگر نظر لطف تو به کسی نباشد در منجلاب فساد و تبهکاری آلوده خواهد شد و آن را در اعمال زشت خودش غرق خواهد کرد. خداوندا من دنیا و چرخش جهان را از آن قدرت تو می دانم و رفتن به جبهه و جهاد و در راه تو و جنگیدن و هجرت را از نظر لطف و عنایات تو می دانم و به آن با تمام وجود افتخار می کنم. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🔴40 روز بعد از شروع جنگ پایش به جبهه باز شد از قدیمی های تخریب بود زیر دست از بنیانگذاران تخریب در جنگ کار کرده بود مرتضی از تخریبچی های در جنوب بود و هنگام عملیات ها به تیپ و لشگرها برای باز کردن معبر مامور میشدند. در پاکسازی در اطراف بستان و هویزه و سوسنگرد خیلی فعال بود. با تشکیل (ع) وقبول فرماندهی از سوی به واسطه ی رفاقتی که با هم از تخریب قرارگاه کربلا داشتند وارد تخریب تیپ سیدالشهداء(ع) شد. در اولین ماموریت تخریب تیپ سیدالشهداء علیه السلام برای پاکسازی میادین مین سومار و گیلانغرب به علت تجربه بالا در پاکسازی میادین مین کمک کار شهید نوریان بود. در این ماموریت بود که در اثر انفجار و اصابت ترکشهای فراوان و قطع شدن هر دوپا از بالای زانو در تاریخ 27آبان 61 به شدت مجروح شد و برای درمان به تهران فرستاده شد . اما درتاریخ 6 آذرماه 1361 به جهت شدت جراحات وارده به شهادت رسید. @alvaresinchannel
علمدارگردان حضرت قمربنی هاشم(ع) ✍️✍️راوی: قبل از عملیات مقرمون در روستای بود. ما کار غواصی می کردیم، از مامورشده بودیم. گروهان که یکی از گروهان های گردان قمربنی هاشم(ع) بود. گروهان ما ازخود گردان زیاد فاصله داشت. رفتم سری به گردان بزنم. چون چادرهای گردان ها نزدیک هم بود تشخیص اینکه کدوم چادرها برای گردان قمربنی هاشم(ع) است مشکل بود. رفتم نزدیک یکی از چادرها و سوال کردم اینجاست؟ دیدم از داخل چادر یکی صدا زد ما اینجا نداریم، اینجا علیه السلام است. تعجب کردم. وقتی اومد بیرون دیدم شهید ست. با تحکم به من گفت این آخرین بارت باشه، اینجا گردان قمربنی هاشم علیه السلام است. شهید شاه حسینی هر وقت ما رو می دید با خنده می گفت برادرهای فتیله بالا! منظورش معنویت بود. می گفت (شهید حاج عبدالله نوریان فرمانده مهندسی رزمی وتخریب ل 10س (ع) که درعملیات والفجر8 به شهادت رسید) به شما نون نمیده بخورید و همه عابد و زاهد هستید. حمید خیلی حال ما رو می گرفت اما با این اوصاف خیلی بهش علاقه داشتیم. شهید حمید به ماها سفارش می کرد قدر رو بدونید. می گفت او ما بچه رزمنده های . از معرفت، تقوا، سواد و دلاوری. خیلی مواظبش باشید یکدفعه نپره... قبل از عملیات ام الرصاص می تونستی تشخیص بدی که حمید هم آماده رفتنه. وقتی حرف از شهادت می شد، می گفت ما . مار رو چه به شهادت و بعد برای اینکه فضا و بحث رو عوض کنه می گفت: " ". 🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹 🍃✨🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 🌹 ♦️♦️♦️♦️🔸🔸🔸🔸🔸🔸♦️♦️♦️♦️ روز 26 اردیبهشت ماه سال 1367 اعلام شد که امشب باید به دشمن حمله کنید و گردان هایی که برای عملیات ماموریت داشتند به جنب و جوش افتادند و نیروهاشون رو پای کار آوردند. در آخرین روز سال 67 رزمندگان به دشمن بعثی در یورش بردند. رمز عملیات نام مبارک (ع) بود و رزمنده ها تا به نقطه درگیری بر فراز قله ها رسیدند زمان زیادی رو پیاده طی کردند و ساعت از 2 نیمه شب روز 27 اردیبهشت سال 67 گذشته بود که با حمله رعد آسا دشمن رو غافل گیر کردند. لشکر10 سیدالشهدا ء (ع)با 4 گردان هم‌زمان از 6 محور به مواضع تیپ76 از لشکر4 پیاده‌ی کوهستانی ارتش عراق مستقر بر ارتفاعات شیخ محمد حمله‌ور شدند.علی رغم ماموریت های فراوانی که به واگذار شده بود در این عملیات توفیق شهادت نصیب بچه های تخریب نشد. اما همسنگران ما در اطلاعات عملیات چند تا شهید دادند. 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
۲۷ اردیبهشت ۱۳۶۷ - سالروز عملیات بیت‌ المقدس‌۶ مکان‌ اجرا: شمال‌ شهر ماووت‌ کردستان‌ عراق‌ و بلندی‌های‌ شیخ‌ محمد، آسوس‌ و استروک‌ تلفات‌ دشمن‌ :۲۴۰۰ (کشته، زخمی‌ و اسیر) رمز عملیات: یا امیرالمؤ‌منین (ع) ارگان‌های‌ عمل‌کننده: نیروی‌ زمینی‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ اهداف‌ عملیات: پیشروی‌ و استقرار مناسب‌ نیروها در شمال‌ منطقه‌ سلیمانیه‌ عراق‌ و تکمیل‌ عملیات‌ انجام‌ شده‌ در منطقه‌ عملیاتی‌ ماووت‌ و امکان‌ خروج‌ معارضان‌ کرد عراق‌ از مناطق‌ تحت‌ هجوم‌ ارتش‌ عراق نوع تک: نیمه گسترده فرماندهی: سپاه ا▫️▪️▫️ اعلام شدکه امشب باید به دشمن حمله کنیدلذا گردان ها نیروهایشان را پای کار آوردند در آخرین روزرمضان 67 رزمندگان لشکر10نیز به دشمن بعثی در ارتفاعات شیخ محمد یورش بردند. زمان زیادی را پیاده طی کردند و ساعت از2نیمه شب حمله رعدآساشروع شد لشکر10 با4گردان هم‌زمان از6محور به مواضع تیپ76از لشکر4 پیاده‌کوهستانی ارتش عراق مستقر بر ارتفاعات حمله‌ور شدند علیرغم ماموریتهای فراوانی که به لشکر واگذار شده بوددر این عملیات توفیق شهادت نصیب بچه های تخریب نشد.اماهمسنگران ما دراطلاعات عملیات چندین شهیددادند •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
13.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️🔸 انتشار بعد از 35 سال گزارش غواص تخریبچی لشگر10 از موانع و استحکامات دشمن در ساحل عملیات والفجر8 🌷 شهید سعید مرادی از لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع) و شهید پیام پوررازقی از مسوولیت راه کار (ع) در حمله به جزیره ام الرصاص را به عهده داشتند و بارها برای شناسایی مواضع و موانع دشمن از اروند رود گذشتند. ✅🔸 این فایل صوتی سندی است بر دقت بچه های اطلاعات عملیات و تخریب در شناسایی مواضع و موانع دشمن که با توکل برخدا و با اتکا به قوت و قدرت رزمندگان جبهه حق و با تدبیر به دشمن یورش بردند. 🎤مصاحبگر این فایل صوتی سردار شهید حاج ناصر اربابیان فرمانده تخریب لشگر10 میباشد ⏳تاریخ ضبط این مصاحبه اوایل بهمن 1364 🌴
شهادت 14 تیر 66 ✍️✍️✍️ راوی: حمید خیلی دوست داشت بیاد چند باری هم زمزمه کرده بود که هاش_رو_دوست_دارم چند بارهم زمزمه کرد که بیاد تخریب و هر بار با واکنش من روبرو شد و حرفشو پس ‌گرفت. البته من مخالفتی نداشتم ولی اون می گفت با هم بریم . من هم که تجربه داشتم و می دونستم که مرد این حرفها نیستم نظرم نبود بیاد به تخریب لشگر 10 .. البته از کم توفیقی من بود خلاصه هر موقع مطرح میکرد من مخالفت میکردم البته یه دلیلش این بود که نمیخواستم از حمید جدا بشم خلاصه یه روز توی #شهید_ ناصر_اربابیان گرای حمید رو از من گرفت و من توضیح دادم ... بعد از مدتی یه روز توی دیدم آقا ناصر داره با حمید تنهایی صحبت میکنه . حدس زدم که موضوع چیه. ناصر از حمید خواسته بود که بیاد تخریب . حمید مخالفت کرده بود و پس از اصرار آقا ناصر گفته بود اگه آقا سید اجازه بده میام.. آقا ناصر فکر کرده بود حمید شوخی میکنه رفت پیش که اجازه ی حمید رو از حاجی بگیره اما حاج خادم هم گفته بود که من نمیدونم از بپرس.. آخه اون موقع حمید نیروی (س) بود. تا اینکه آقا ناصر اومد پیش من و با اصرار زیاد کفت میخوام حمید رو ببرم تخریب نظر شما چیه؟گفتم به من ربطی نداره خودش میدونه که خوشحال شد و رفت به حمید گفت آقاسید حرفی نداره من هم که خیلی ناراحت شده بودم دیگه هیچ حرفی نزدم تا اینکه موقع برگشت از نماز حمید گفت داداش یه چیزی بگم که من بلافاصله گفتم به من ربطی نداره هر کاری میخوای بکن حمید که فهمیده بود که من ناراحتم تا مدت ها چیزی نگفت تا یه روز بعد از که تهران بود آقا ناصر مجددا موضوع رو مطرح کرد تا اینکه خودم بهش گفتم اگر دوست داری بری تخریب من حرفی ندارم برو ولی من نمیام که البته اون خیلی اصرار کرد ولی من قبول نکردم. تا یه روز که حمید میخواست بعد از چند ماه که تهران بود به جبهه بر گرده توی نماز جمعه خودم با آقا ناصر صحبت کردم که آقا ناصر خیلی خوشحال شد و نهایتا آقا حمید برای آخرین بار گرفت و به رفت و مدت حدود 11ماه در گردان تخریب دلشگر10 مشغول بود و بالاخره در صبح روز 14تیرماه سال1366 و قبل از شهادت فرمانده عزیزش در در شهر و در عملیات نصر4 به آرزوی خودش رسید وبه فیض عظیم شهادت نایل آمد. 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel