eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
276 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3هزار ویدیو
278 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 روز ولادت مولا در سال 65 روز 4 فروردین بود من و سلیمان آقایی برای این جشن شله زرد درست کردیم شب تا صبح نخوابیدیم و بالای سر دیگ بودیم این هم نوبر بود فکر کنم در تاریخ سابقه نداره روز 13 رجب کسی شله زرد درست کنه اما عقل من وسلیمون بیش از این نرسید خدایی عجب شله زرد خوبی شد اعجازش این بود که با حداقل امکانات برای 300 نفر شله زرد درست کنی اون روز بچه های گردان تازه تاسیس حضرت زینب سلام الله علیها هم میمان تخریب در مقر الوارثین بودند اون روز چقدر شاد بودیم بودن با اولیاء خدا و شهدا شادی بود که ما داشتیم خدایی امروز الکی شادیم به این عکس ها خوب نگاه کنید با همه ی وجود شاد بودند. یاد اون روزهای خوب بخیر این هم سند شله زرد خوردن بچه ها و سلیمان آقایی مجری شله زرد به دوربین خیره شده و شهید اکبر عزیز زاده داره قاشون شعله زرد توی دهان میگذاره.. @alvaresinchannel
✅✅✅✅✅✅✅ ✅ اسفندماه سال 1365 سال 65 اولین سالی بود که دو عید ولادت مولا امیرالمومنین داشت عید اول روز 4 وروردین بود و عید دوم 23 اسفند ماه سال 65 بود اوایل سال 65 برای جشن 13 رجب تازه بچه های تخریب بعد از یکماه کار سخت از شهر فاو اومده بودند و شهادت فرمانده تخریب شهیدحاج عبدالله نوریان در فاو همه رو دمق کرده بود و نیاز به یک جشن داشتند که مجلس جشن ولادت مولا در روز ولادت 13 رجب با میزبانی از بچه های گردان حضرت زینب سلام الله در فضای باز مقر الوارثین برگزار شد. 🔶 عید دوم ولادت مولا در آخرین روزهای اسفند همان سال بود مقر گردان در موقعیت شهید پوررازقی در سه راه صاحب الزمان(ع) جاده اهواز به خرمشهر بود یک هفته از عملیات تکمیلی کربلای 5 میگذشت و گردان تخریب دو تا شهید داده بود که پیکر مطهرشون در منطقه جا مونده بود و بچه ها غصه دار بودن و شب ولادت مولا علی (ع) که جمعه شب بود جشنی بر پا شد و در اون شب فرمانده لشگر10 حاج آقا فضلی و میهمان بچه های تخریب بودند. برادر محمد فرد مداحی کرد و اون شب شادی بود عهد دار پذیرایی بود و با لیوان های قرمز پلاستیکی به بچه ها شربت میداد یاد همه ی اون روزهای خوب بخیر. @alvaresinchannel
31.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی مرحوم حاج محمد فرد در شب 13 رجب 23 اسفند سال 1365 در جمع بچه های تخریب لشگر10 @alvaresinchannel
🥀🌷🥀🌷🥀🌷🥀🌷 🥀🌷 جلسه بود و من هم میونداری میکردم. اون روز مراسم ساعت 9 صبح و در فضای اطراف مزار برگزار شد.. سید مهدی اعتصامی همه کاره تبلیغات بود و با کمک مجید رضایی جایگاه مراسم رو با تصاویر شهدای گردان آذین بندی کرد @alvaresinchannel
🍃🍀🌲🌴🍃🍀🌲🌴🍃🍀🌲🌴🍃🍀🌴 🍃🍀🌲🌴 🍃🍀 لشگر10 سیدالشهداء(ع) ✍🏿✍🏿 راوی : روزهای اول بهار 65 مصادف با بود و برای جشن ولادت مولا توی گردان مهمون داشتیم . این بار رزمندگان گردان تازه تاسیس مهمان بچه های تخریب بودند و ما هم برای پذیرایی از مهمونهامون پخته بودیم... شاید بعضی ها بگند شعله زرد چه ربطی به ولادت مولا داره.. حوب این به عقل ما رسید.. جلسه بود و من هم میونداری میکردم. اون روز مراسم ساعت 9 صبح و در فضای اطراف مزار برگزار شد.. سید مهدی اعتصامی همه کاره تبلیغات بود و با کمک مجید رضایی جایگاه مراسم رو با تصاویر شهدای گردان آذین بندی کرد گلهای شقایق و زمین سبز اطراف مقر هم که فروردین ما مثل مخمل سبز خودنمایی میکرد در طراوت مجلس ولادت مولود کعبه موثر بود. قبل از مراسم بعضی ها تذکر میدادند که اولا دست نزنید و ثانیا هم دو انگشتی بزنید و من هم این رو به شهید تابش تاکید کردم ... اما نشد که نشد و این بار هم مجلس از دست در رفت و کف زدن های دو انگشتی تبدیل به کوبیدن دست ها به هم شد. دهقان، الهی، زند، خوش سیر، مرادی سعی میکردند مجلس رو به دست بگیرند و شهید مراتی هم رو سر بقیه سوار میشد تا خودش رو به این جمع برسونه.. سید محمد زینال حسینی که بعد از حاج عبدالله نوریان فرمانده گردان شد هم با اونها همراه میشد و گاها هم به من که سعی میکردم جلسه رو کنترل کنم متذکر میشد که بگذار بچه ها راحت باشند.اداره مجلس جشن دو تا گردان واقعا سخت بود. روز ولادت مولا حسابی بچه ها شادی کردند.. وبعد هم چند تا مسابقه و چند تا جایزه پایان بخش این جلسه بزم وشادی بود.. واقعا شادی و شادمانی در فضای معنوی گردان ما جایگاه خودش رو داشت و تمام سعی براین بود که فضای شادابی برای جوانها باشه. 🍃🌲 🍃🍀🌲🌴🍃🍀🌲🌴🍃🌲🌴🍃🍀🌲🌴 @alvaresinchannel
🍃🍂🍃🍂🍃🍂💐 💐 عکسی که شب ولادت مولا امیرالمومنین علی علیه السلام در مراسم جشن در اسفند ماه سال 1365 به ثبت رسید همه شاد و مسرورند به وجد اومده هم صورتش گل انداخته. یاد شون بخیر @alvaresinchannel
💐🥀🌷💐🥀🌷💐🥀🌷💐🥀🌷 🌷💐🥀 شب 13 رجب سال 1365 ✍️✍️✍️ : راوی جمعه شب بود و حاج آقای فضلی فرمانده لشگر10 و شهید حاج احمد آجرلو میهمان بودند. بعد از نماز مغرب و عشاء اول حاج آقای فضلی در مورد و رشادت بچه های تخریب بیاناتی داشتند و بعد از اون تصمیم براین شد که من میونداری کنم و بچه ها رو کنترل کنم و حاج محمد فرد مداحی کنه. بعضی ها موافق نبودند بچه ها حین سرود خوندن دست بزن. چون بالاخره حاج آقای فضلی یه جور دیگه به بچه های تخریب نگاه میکرد. هرچه تلاش کردیم نشد و بچه ها شروع کردند به دست زدن. غوغایی شد.. همه هجوم آورده بودن به سمت جایی که من بودم. هم بین ما گیر افتاده بود. چندین بار حین دست زدن دستم خورد توی صورتش و اون هم با بزرگواری عذر ما رو قبول کرد. شهید حاج سید محمد زینال حسینی فرمانده ما از دور به من چشم قره میرفت و خط ونشون میکشید اما بچه ها ول کن نبودند. از بعضی بچه ها مثل و توقع این همه شیطنت نبود اما هرچه بود به خوبی و خوشی تموم شد و اون شب بچه ها بعد از چند ماه غصه نفس گیر شهادت همسنگرانشون یه جشن مفصل برپا کردند.. یاد همشون بخیر 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
هدایت شده از آلبوم خاطرات
🌷 جشن تولدی پر از فرزند شهید 📷 این تصویر مربوط به جشن تولد یکی از فرزندان شهداست که فرزندان شهدای دیگر نیز در آن حضور دارند. عکس در ‌ آبان ۶۳ گرفته شده است.‌ ۱- فاطمه عبادیان (فرزند شهید محمد عبادیان) ۲- حمیدرضا عبادیان(فرزند شهید محمد عبادیان) ۳- رضا عسکری ۴- سید‌مهدی دستواره (فرزند شهید سیدمحمدرضا دستواره ) ۵- احمدرضا عبادیان (فرزند شهید محمد عبادیان) ۶- داود کریمی (فرزند شهید عباس کریمی) ۷- علی پازوکی (فرزند شهید اسدالله پازوکی) ۸- خانم اکبری دوران جنگ تحمیلی - دهه شصت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آلبوم خاطرات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔼 هئیت رزمندگان گردان حضرت امام سجاد علیه السلام
پدر امت، روزت مبارک ❤️ @Afsaran_ir
🔻ماجرای امضای شهید سید مجتبی صالحی خوانساری زیر کارنامه فرزندش! وقتی برنامه امتحانی ثلث دوم رو دادن به بچه ها و خواستن پدرشون امضا کنه اون رو ..زهرا صالحی غم دلشو گرفت!اخه اون باباش شهید شده بود و بابایی نداشت که برگه شو امضا کنه...وقتی ناراحت میره خونه با دل شکسته به خواب میره و پدر رو توی خواب میبینه ..بابا ازش میخواد که برگه شو بیاره تا امضا کنه و زهرا این کاررو میکنه...وقتی از خواب بیدار میشه و برگه امتحانیشو میبینه متوجه میشه که بابا واقعا .... نوشته بود: «اینجانب رضایت دارم، سید مجتبی صالحی» و امضاء کرده بود. علمای اون زمان از جمله آیت الله خزعلی صحت این موضوع رو تایید کردند .همچنین امضا توسط اداره آگاهی تهران بررسی شد و معلوم شد امضا خود شهید است. نکته دیگه این که برای امضا از رنگ قرمز استفاده کرده! رنگی که جوهرش مربوط به هیچ خودکار و خودنویسی نبود امضای شهید رو برای دوستان میذارم.. 💯آرشیو نفیس ترین عکسهای قدیمی در 👇 https://eitaa.com/joinchat/2291138561C3b476bd35f
مدیرکل حفظ آثار دفاع مقدس البرز: مولای متقیان الگوی رزمندگان در جبهه‌ها بود سردار «اسلامی» ضمن تبریک روز پدر، گفت: مولای متقیان حضرت علی(ع) الگوی رزمندگان در دفاع مقدس بود. لینک مشورح خبر: https://dnws.ir/002iEm @bonyadalborz1
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 عید سال 1365 با ولادت حضرت جواد علیه السلام شروع شد هنوز یکماه از شهادت فرمانده ما نگذشته بود و جشن ولادت مولود کعبه در مقر الوارثین برگزار شد بعد از عملیات والفجر8 و عملیات گروهان مستقل غواص والعادیات که از گروهان های گردان قمر بنی هاشم علیه السلام بود قرار شد این گروهان به گردان مستقل غواص تبدیل شود و در ایام سلام الله علیها این اتفاق افتاد و گردان حضرت زینب(س) تشکیل شد و میهمان بچه های تخریب لشگر10 در روز شهادت بی بی حضرت زینب(س) بودند و رزمنده های دوگردان در حسینیه الوارثین عزاداری مفصلی برگزار کردند و بعد از آن گردان حضرت زینب سلام االله علیها فعالیت خودش رو آغاز کرد و در ابتدا تعدادی از بچه های تخریب به گردان حضرت زینب(س) مامور شدن و در آموزش رزمندگان این گردان موثر بودند و بعضا مسوولیت گروهان و دسته های گردان را به عهده داشتند تا گادر گردان تکمیل شد..... ✅ این تصویر برای اون روزهاست که برادر جانباز 70 درصد حاج علی کمیجانی مشغول نوشتن پلاکارد برای شهادت حضرت زینب(س) است و شهید مرآتی و حاج رمضون خلیلی هم ناظر بر کار هستند و پشت سر هم بنده خودم رو در کادر دوربین جا کردم.. یادش بخیر.... (جعفرطهماسبی) @alvaresinchannel
شهید ابراهیم هادے 🕊🌹🕊 از بزرگان محل و مسجد ماست. ڪنارش نشستم و گفتم از ابراهیم برایم بگو. سڪوت ڪرد. چشمانش خیس شد و گفت: جوان بودم. محیط فاسد قبل از انقلاب. مے‌خواستم ڪار را رها ڪنم. می‌خواستم به دنبال هرزگے بروم و... آن روز سرڪار نرفتم. ابراهیم هم سر ڪار نرفت. چون تا ظهر با من در خیابان راه رفت و حرف زد تا مرا هدایت ڪند. صاحب ڪار من ڪه از بستگانم بود، دنبالم آمده بود. یڪباره مرا دید. جلو آمد و یڪ ڪشیده محڪم در صورت ابراهیم زد! فڪر ڪرده بود او باعث گمراهے من است! اما ابراهیم ... براے خدا صبر ڪرد. صبر ڪرد تا توانست مرا آدم ڪند. مرد صورتش خیس خیس شده بود و با سڪوتش این آیه را فریاد مے زد: وَلِرَبِّڪَ فَاصْبِرْ و بخاطر پروردگارت صبر ڪن (مدثر/7) 📚خداےخوب ابراهیم
4_5989923139469984333.mp3
3.11M
مرحوم موذن زاده اردبیلی زینب زینب