eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
276 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
163 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
همسر شهید صیاد شیرازی درگذشت «عفت شجاع» همسر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی پس از طی یک دوره بیماری دارفانی را وداع گفت و به همسر شهیدش پیوست. @Afsaran_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | پیام هم‌دلی و هم‌بستگی 1️⃣ شما در طرف درست تاریخ ایستاده‌اید 2️⃣ جبهه مقاومت سال‌هاست برای توقف ظلم مبارزه می‌کند 3️⃣ فلسطین یک سرزمین مستقل و تاریخی است 4️⃣ بزرگترین حامی رژیم صهیونیستی؛ دولت آمریکاست! 5️⃣ از ابتدا سیاست «مشت آهنین» را به کار گرفتند 6️⃣ مقاومت را تروریسم معرفی می‌کنند! 7️⃣ تاریخ در حال ورق‌خوردن است 8️⃣ مردم و دانشگاه‌های دیگر نیز به‌پاخاستند 9️⃣ با قرآن آشنا شوید 📝 یک مرور کوتاه بر نامه آقا به دانشجویان حامی فلسطین در دانشگاه‌های آمریکا 👌این نسخه را در شبکه‌های اجتماعی با دوستانتان به اشتراک بگذارید 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_Khamenei
[بروید باهم بسازید] 📝 من یک وقت خدمت امام رفتم. ایشان می‌خواستند خطبه‌ی عقدی را بخوانند، تا من را دیدند گفتند: شما بیا طرف عقد بشو! ایشان برخلاف ما که طول و تفصیل می‌دهیم و حرف می‌زنیم، عقد را اوّل می‌خواندند، بعد دو سه جمله‌ای کوتاه صحبت می‌کردند. من دیدم ایشان پس از اینکه عقد را خواندند، رویشان را به دختر و پسر کردند و گفتند: «بروید با هم بسازید.» من فکر کردم دیدم که ما این همه حرف می‌زنیم، امّا کلام امام(ره) در همین یک جمله «بروید و با هم بسازید» خلاصه می‌شود! 📌 برشی از کتاب گزیده‌ای از رهنمودهای رهبر معظّم انقلاب اسلامی به زوج‌های جوان ♦️ اول ذی‌الحجه، سالروز وصلت آسمانی حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) گرامی باد. 📌 تهیّه‌ی نسخه‌ی فیزیکی: https://shop.khameneibook.ir/مطلع-عشق 📌 دریافت رایگان نسخه‌ی صوتی: https://khameneibook.ir/book/کتاب-صوتی-مطلع-عشق 📌 دریافت نسخه‌ی الکترونیکی: https://www.faraketab.ir/book/21603-مطلع-عشق @KhameneiBook
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 قرائت خطبه عقد خواهر شهید مدافع حرم مجید قربانخانی توسط رهبر انقلاب. ۱۴۰۲/۳/۳۰ 🗓 یکم ذی‌الحجه، سالروز ازدواج امام علی(علیه‌السلام) و حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) و 🖥 @khamenei_reyhaneh
🖼 | مطلع عشق 🔹️آقا وکیل عقد از سوی عروس خانم‌ها هستند و جناب آقای محمدی گلپایگانی از دامادها وکالت خواهند گرفت. عروسها از این موهبت الهی احساس کرامت و سرافرازی میکنند و زیر چشم به دامادها فخر می فروشند. دامادها اندکی دلخور میشوند ولی بعد با توجه به اینکه اصل قضیه همان «انکحت» است که «آقا» میگوید، خودشان را آرام میکنند. به هر حال معلوم میشود از همین اول باید هوای خانم را داشت! همه چیز مهیاست... 🔍 ادامه را بخوانید: khl.ink/f/56646
کارت دعوت عروســی اثری از خادم‌الشهدا زینب بالاخانه‌چے •شعارسال راهیان نور• @rahianenoor_news
[ عکس ] ⚘﷽⚘ خسته‌ام از این همه تکرار از این همه غفلــــت و گنــــاه دلم حریــــم امنــــی می‌خواهد مثلا کنار مــــزار تو...! ای شهیــــ🕊ــــد مرا بخوان به سرزمین آرامشت همان جایی که می‌شود خــــدا را با تمــــام وجــــود احســــاس کرد...! رفیــــق شهیــــدم مرا ببخش اگر گاهی یادت دیر می‌شود زیرا که من زمیــــن‌گیــــر خویشتنــــم و اسیــــر نفــــس...! گاه‌گاهی مرا به اسم بخوان که بپرد از سرم خواب غفلتی که یادت را از جــــان و ذهنــــم دور می‌کند...!
🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷 🌷 ازسمت راست شهیدان: (داماد) تصویرشب عروسی شهید محمود بهرامی و جمع بچه های تخریب زمستان سال 62 بود که خانواده از خواستند که تشکیل زندگی دهد. پدرش در نزدیکی منرلشان برای و خانه مناسبی خرید و دستی به سر و روی خانه کشید تا حجله گاه فرزند دلبندش محمود باشد. اما محمود میخندید و میگفت: این خانه مبارک صاحبش باشد.اما من دوست ندارم سندی از دنیا به نام من باشد. . دیماه 62بود که محمود خود را در (ع) و (س) انداخت و یقین داشت که آنها در میهمانی او شرکت میکنند... بساط جشن عروسی محمود در تالاری در تهران مهیا شد و میهمانان او بچه های رزمنده و بسیجی بودنداو اصرار داشت که بالباس را جشن بگیرداما دست بردارنبود و به خواهش مادر کت وشلوار سفیدی به تن کرد.دو هفته بیشتردرکنار شریک زندگی اش نبود وساکش را بست وخودش را به جبهه رساند.سردارشهید محمودبهرامی درتاریخ 7 اسفندماه سال 62 در جزیره مجنون به شهادت رسید وپیکر مطهرش خردادماه سال 75 در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) به خاک رفت @alvaresinchannel
49.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍 تصویری ⚘️مراسم رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) در بهشت زهرا سلام الله علیها قطعه ۵۰ (مدافعان حرم)⚘️ @rezatofaniyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین کسی که انحراف را در دقیقه اول تشخیص داد. الله اکبر باین بصیرت خدایا ممنونت هستیم ما را دراین وادی پیچیده بدون ولی تنها رها نکرده ای. تا اخر ببینید زیباست.
4.39M
⭕️❌⭕️❌⭕️❌ خیلی مهم خیلی مهم خیلی مهم لطفا با دقت گوش بدید هشدار هایی که خیلی باید جدی بگیرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔼 فرمایشات مقام معظم رهبری در هفته دفاع مقدس « دفاع مقدس مرز مقاومت را گسترش داد ... »
[ عکس ] ⚘﷽⚘ خسته‌ام از این همه تکرار از این همه غفلــــت و گنــــاه دلم حریــــم امنــــی می‌خواهد مثلا کنار مــــزار تو...! ای شهیــــ🕊ــــد مرا بخوان به سرزمین آرامشت همان جایی که می‌شود خــــدا را با تمــــام وجــــود احســــاس کرد...! رفیــــق شهیــــدم مرا ببخش اگر گاهی یادت دیر می‌شود زیرا که من زمیــــن‌گیــــر خویشتنــــم و اسیــــر نفــــس...! گاه‌گاهی مرا به اسم بخوان که بپرد از سرم خواب غفلتی که یادت را از جــــان و ذهنــــم دور می‌کند...!
39.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸به مناسبت سالروز ازدواج حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرت امیر المومنین علی علیه السلام ▪️روز عشق 🎙️با صدای مرتضی بهاری 📸تصویربردار:محمدمهدی حیدری بدینوسیله به اطلاع ارادتمندان شهدا میرساند قطعه چهل بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها جهت ترویج سبک زندگی شهدایی در نظر دارد برای زوج های جوان در همین فضای معنوی مراسم عقد برگزار کند. @ghete_40
روزهای قبل از اشغال جزیره مجنون توسط عراق در تابستان ۱۳۶۷ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 چند روز قبل از سقوط اواخر خردادماه سال 67 ناصر_اربابیان شهادت 22 تیرماه 67 @alvaresinchannel
سردار شهید معاون گردان تخریب لشگر10 روزهای آخر خرداد ماه 67 بود که گفت: گفتند از غرب بیایید جنوب.. ما هم یاد گرفته بودیم که در جواب حرف فرمانده چرا نگیم.. من هم وسایلم رو جمع کردم و با تعدادی از بچه ها روانه جنوب شدیم. رفتیم و اونجا گفت باید بریم و چند دست لباس غواصی برداشتیم و همراه برادر وحید بهاری و چند نفر دیگه عازم جزیره شدیم. خط پدافندی لشگر10 در در کنار جاده خندق بود. ساعت 10 شب به سنگر مسوول محور رسیدیم. هوا خیلی گرم بود و به شدت هم دم داشت. شام رو خوردیم و برای استراحت به سنگربچه های تخریب رفتیم... سنگر بچه های تخریب خیلی گرم بود شهید ناصر یه پتو زیر سرش لوله کرد و خوابید و من هم از ترس موش های جزیره که گربه رو فراری میدادند توی اون گرما رفتم توی کیسه خواب و زیپش رو تا خرخره بالا کشیدم.. هنوز چشممون گرم نشده بود که سرفه های حاج ناصر شروع شد. من هم سرفه میکردم . سرفه هام خیلی خفیف بود اما حاج ناصر با سرو صدا و خلط سرفه میکرد. اون شب تا صبح خواب نرفتیم و بعد از نماز صبح که یک مقدار هوا روشن شد با قایق رفتیم برای سرکشی به موانع مقابل دشمن.. در مسیر که میرفتیم به حاج ناصر گفتم : حاج ناصرغلط نکنم یه خبرهایی هست. نگاه کن آب خیلی بالا اومده. دفعه قبل که اینجا اومدیم پاسگاه های شناور، داخل نیزارها کاملا استتار شده بود اما الان قشنگ با بالا اومدن آب در تیر رس دشمن هستند. به یکی از پاسگاهها که از همه به خط دشمن نزدیک بود رسیدیم. قایق پهلو گرفت و پیاده شدیم. فرمانده پاسگاه منتظرمون بود. بلا فاصله رفتیم سراغ موانع... سیم خاردار و مین هایی که چند ماه قبل کار گذاشته بودیم بیش از یک متر زیر آب رفته بود و براحتی با قایق میشد از روی اون عبور کرد. فرمانده پاسگاه نگران بود. میگفت شبها از سمت دشمن سر و صدا زیاد میاد. حاج ناصر یه خورده دلداریش داد و رو به من کرد و گفت : جعفرلباس غواصی بپوش و یه سری به مین ها و موانع بزن. من هم با اکراه لباس پوشیدم.. چون تازه طاول ها ی روی بدنم رو چرب کرده بودم و مضافا میدونستم آب جزیره خیلی شوره و به محض رسیدن به زخم ها اذیتم میکنه. پریدم توی آب و یه مقدار بدنم خیس شد و از آب بالا اومدم و لباس غواصی رو تنم کردم و وارد آب شدم. با احتیاط بالای سر موانع رفتم و از داخل عینک غواصی اطراف مین های کار گذاشته شده داخل آب رو چک کردم. سیم تله ها تکون نخورده بود و آماده انفجار بود اما سطح آب روی همه ی موانع رو پوشونده بود. چند تا پاسگاه دیگه رو هم رفتیم و نتیجه این شد که بایستی دوردیف سیم خاردارتوپی به موانع اضافه بشه و یک ردیف مین جهنده M16 هم با ارتفاع آب، روی دستک های بلند کار بگذاریم. برای مهار مین ها روی آب باید از نبشی استفاده میکردیم . حالا نه نبشی به اندازه مورد نیاز داشتیم و نه سیم خاردار توپی در دسترس بود. سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت مهندسی رزمی قرارگاه داخل جزیره و سراغ نبشی و سیم خاردار گرفتیم .. متاسفانه دست خالی برگشتیم. در مسیر برگشت به قرارگاه بچه های جهاد تهران توی جزیره سر زدیم اون ها سیم خاردار داشتند و در اختیار ما گذاشتن اما نبشی پیدا نکردیم و قرار شد حاج ناصر به اهواز بره و از اردوگاه کوثر بیاره... راستش موقع رفتن حاج ناصر به اهواز من خیلی نگران بودم و احتمال میدادم امشب و فردا شب عراق حمله کنه...هر چی اصرار کردم من رو هم ببرید قبول نکردن. من به اتفاق چند تا از بچه های تخریب در جزیره موندیم تا اونها رفتند و برگشتند. با هر مشکلی بود دور و اطراف پاسگاههای شناور در آب رو با مین هایی که روی دستک ها نصب شده بود با سیم تله ها مسلح کردیم وسیم خاردارها رو هم جلوش داخل آب کشیدیم و موانع آبراهه هایی که احتمال نفوذ دشمن ازش بود با مین وسیم خاردار مسدود کردیم و چند تا عکس یادگاری گرفتیم و از جزیره بیرون اومدیم.... وقت بیرون اومدن از جزیره مجنون این شعر رو زمزمه میکردیم این شعری بود که شهید غلامحسین رضایی توی سختی های کار درجزیره مجنون زمزمه میکرد بار الها جزیره مجنون ... شده گلگون ایخدا برسون.... امام زمون.. ما از جزیره رفتیم اهواز و بعدش هم و از اونجا با رفتیم سردشت وبه جمع بچه های تخریب درمنطقه عملیاتی ماووت پیوستیم.. و اونجا خبر دار شدیم عراق جزیره مجنون رو با بمباران وسیع شیمیایی تصرف کرده... 4 تیرماه جزیره مجنون به دست دشمن افتاد و روز 22 تیرماه سردار از آسمانی شد یاد اون روزهای خوب بخیر راوی: جعفر طهماسبی 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel