eitaa logo
انجمن ادبی پردیس علامه طباطبایی ارومیه
145 دنبال‌کننده
153 عکس
10 ویدیو
7 فایل
برقراری ارتباط با ادمین: @shilan_mohammadi
مشاهده در ایتا
دانلود
جناب می‌فرمایند که: و این ترنمِ موزونِ حزن، تا ابد شنیده خواهد شد... @anjomanadabiallameh
☕🍁 پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند با رنگ‌های تـازه مــرا آشنا کند پاییز می‌رسد که همانند سال پیش خود را دوباره در دل قالیچـــه جا کند او قول داده است که امسال از سفر اندوه‌هــای  تازه  بیــارد ،  خـدا  کند او می‌رسد که باز هم عاشق کند مرا او قـول داده است بـه قــولش وفا کند پاییز عاشق است، وَ راهی نمانده است جــز این کــه روز و شب بنشیند دعا کند شاید اثر کند،  وَ خداوندِ فصل ها یک فصل را بخاطر او جا به جا کند تقویـم خواست از تو بگیرد بهـــار را تقدیر خواست راه شما را جدا کند خش خش ... ، صدای پای خزان است، یک نفر در  را  بـــه  روی  حضــرت  پاییــــز  وا  کند... @anjomanadabiallameh
🪐🌙 زندگی، بی‌تو پُر از غم شدنش حتمی بود با تو امّا غمِ من، کم شدنش حتمی بود همه‌جا، از همه‌کس زخمِ زبان می‌خوردم این وسط اسمِ تو مرهم شدنش حتمی بود رگِ خوابِ تو اگر دست دلم می‌افتاد قصه‌ی عشق، فراهم شدنش حتمی بود پا به پای من اگر آمده بودی در شهر این خبر سوژه‌ی عالم شدنش حتمی بود بینِ ما موش دواندند! خودت می‌دانی چون‌که این رابطه محکم شدنش حتمی بود سیب و قلیان دو سیب و من و تو... در این حال شخصِ ابلیس هم، آدم شدنش حتمی بود! شک ندارم که اگر پایِ تو در بین نبود «جنّت آباد» جهنّم شدنش حتمی بود... @anjomanadabiallameh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها پاییز است که به من شباهت دارد :) 🍂 @anjomanadabiallameh
🖇♥️ از درد ترک خورده و از زخم کبودیم کوهیم و تماشاگرِ رقصیدنِ رودیم او می رود و هر قدمش لاله و نسرین ما سنگ تر از قبل، همانیم که بودیم ما شهرتمان بسته به این است بسوزیم با داغ عزیزیم که خاکستر عودیم تن رعشه گرفتیم که با غیر نشسته ست از غیرتمان بود نوشتند حسودیم پیگیر پریشانی ما دیر به دیر است دلتنگ به یک خنده ی او زود به زودیم بر سقف اگر رُستنِ قندیل، فراز است ما نیز همانیم، فرازیم و فرودیم یک روز میاید که بماند و چه دیر است روزی که نفهمد که چه گفتیم و که بودیم بعد از تو اگر هم کسی آمد به سراغم آمد ببرد آنچه ز تو تازه سرودیم... @anjomanadabiallameh
🖇♥️ آورده‌اند وعدۀ پاییز يا بهار؟ این برگ‌های مضطرب، آن ابرهای تار بر پشت‌بام شهر کسی ایستاده است باز است چشم عالم و آدم به انتظار ما بی‌اراده از پل تقدیر رد شدیم بگذر تو هم ز مسألۀ جبر و اختیار ای آن‌که از برنده شدن سرخوشی! بدان جز باختن نبود مرا قصد از این قمار خون می‌خورم ز سنگدلی‌های خویشتن دردی نشسته در دل هر دانۀ انار ما هردو خیره‌ایم به هم چون دو آینه هر یک به اضطراب و غم دیگری دچار باید دوباره خلق شود داستان نوح ای ابر بی‌قرار! کمی بیش‌تر ببار... @anjomanadabiallameh
گفتی مرا به خنده: خوش باد روزگارت کس بی تو خوش نباشد، رو قصه‌ای دگر کن... @anjomanadabiallameh
🦋🤍 گفتی که: "از نهان دلت با خبر نیَم!" تو در دلی، کدام نهان بر تو فاش نیست؟! @anjomanadabiallameh
دل ز دستم رفت‌و‌جان هم، بی دل‌وجان چون کنم سرّ عشقم آشکارا گشت پنهان چون کنم هرکسم گوید که درمانی کن آخر درد را چون به دردم دائماً مشغول، درمان چون کنم چون خروشم بشنود هر بی خبر گوید خموش می‌تپد دل در برم می‌سوزدم جان چون کنم عالمی در دست من، من همچو مویی در برش قطره‌ای خون است دل، در زیر طوفان چون کنم در تَموزم مانده جانِ خسته و تن تب زده وآنگهم گویند براین ره به پایان چون کنم در بُن هر موی صد بت بیش می‌بینم عیان در میان این همه بت عزم ایمان چون کنم نه ز ایمانم نشانی نه ز کفرم رونقی در میان این و آن درمانده حیران چون کنم چون نیامد از وجودم هیچ جمعیت پدید بیش ازین عطار را از خود پریشان چون کنم @anjomanadabiallameh
☕🌿 ماه‌چهره‌ی خوش‌خنده، پریزادِ دل‌انگیز موهای رها کرده‌ات، آزادِ دل‌انگیز در باد بچرخان غزل موی بلندت بگذار که غوغا کند این باد دل انگیز تقویم همه روز و همه سال و همه فصل شهریور و آبانم و خرداد دل انگیز هر صبح طلوع می کند از گوشه چشمت در خوشه‌ی چشمان تو بامداد دل انگیز ای غرش مستانه که خاموش نشستی یک بار دگر سر بکش آن دادِ دل انگیز ای هندسه‌ی ساده و پیچیده و مجهول هرگوشه‌ات آباد به ابعاد دل انگیز تا کی دل دیوانه‌ام هرشب بنشیند تا سر برسد با تو به میعاد دل انگیز باید به تو دل دادن و دل بستن و باختن ای دلبرِ دلداده‌ی دلشادِ دل انگیز.... @anjomanadabiallameh
حیلت رها کن عاشقــا؛ دیوانه شو دیوانه شو و انـدر دل آتش درآ؛ پــــروانـه شــو پروانــــــه شو هــم خــویش را بیگـــانه کن؛ هم خانه را ویرانه کن و آنگه بیا با عاشقان هم خانـه شـو هم خانه شــو رو سینــه را چـون سینه ها هفت آب شو از کینه ها و آنگـــه شراب عشــق را پیمانـــه شــــو پیمانــه شـو باید کـــه جملــه جــان شــوی تا لایق جانان شوی گـــر ســوی مستــان میــروی مستانه شـــو مستانه شو… " ۸مهر" بزرگداشت @anjomanadabiallameh
مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم تو را می‌بینم و میلم زیادت می‌شود هر دم   به سامانم نمی‌پرسی نمی‌دانم چه سر داری به درمانم نمی‌کوشی نمی‌دانی مگر دردم   نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم   ندارم دستت از دامن به جز در خاک و آن دم هم که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گَردم   فرو رفت از غم عشقت دمم دم می‌دهی تا کی دَمار از من برآوردی نمی‌گویی برآوردم   شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می‌جستم رخت می‌دیدم و جامی هلالی باز می‌خوردم   کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم   تو خوش می‌باش با حافظ برو گو خصم جان می‌ده چو گرمی از تو می‌بینم چه باک از خصم دم سردم "۲۰مهر" بزرگداشت @anjomanadabiallameh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاسیان حالتی است که در اولین غروبِ پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، به ما دست می‌دهد. حالتی که به خاطر نبودن اوست. آن زمان است که می‌گوییم تاسیان است. هم‌چنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است، تاسیان می‌نامیم. 🖤🥀 @anjomanadabiallameh
✍🏻به یاد آر آخرین باری را که دلتنگی گلویت را چنان محکم می‌فشرد که چهره‌ات تیره گشته بود. به سختی نفس می‌کشیدی و هر جرعه‌ی هوا را با تلاش، از میان دستان پر قدرت اندوه که گردنت را احاطه کرده بود، عبور می‌دادی. حالتی که پس از رفتن عزیزی به تو دست داده بود. این حالتِ دلتنگی و اندوه شدید را، تاسه می‌گویند. غمِ غریبی است🥀 می‌گفت: بگرفت تو را تاسه و حال تو چنان است…💔 @anjomanadabiallameh
من آن مرغم که افکندم،به دام صد بلا خود را به یک پرواز بی هنگام، کردم مبتلا خود را نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گِل به‌دست خویش کردم اینچنین بی‌دست و پا خود را 🌱 @anjomanadabiallameh
تو مَرجانی،تو درجانی؛ تو مروارید غلتانی اگرقلبم صدف باشد؛ میان آن تو پنهانی... @anjomanadabiallameh
عاشقی درد است و درمان نیز هم مشكل است این عشق و آسان نیز هم جان فَدا باید به این دلدادگی دل كه دادی می‌رود جان نیز هم...!💟 @anjomanadabiallameh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
marhami az jens sokhan.pdf
10.64M
💣دومین شماره از نشریه ی ادبی"مرهمی از جنس سخن"منتشر شد... 👩‍💻 مدیر مسئول:مهدیه کنگری ✍ سردبیر: مونا شمسی ◇من آموخته‌ام که مردم فراموش خواهند کرد شما چه گفتید... فراموش خواهند کرد چه کردید... اما هرگز فراموش نمی‌کنند که چه حسی به آن‌ها منتقل کردید... با خستگی بساز که ما را ز روزگار؛ زخم آمده است حاصل و مرهم نیامده است..! 📜در این شماره سکان سفینه‌ی ادب را به دستان پر مهرتان را می سپاریم: 💠بی پناهی به قدمت تاریخ 💠مسافری از قرن بیست ویک 💠شهریاری به وسعت ایران 💠دمی خنده با چاشنی ادبیات 💠نگارستان سخن و... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📌هر پیشنهاد یا انتقادی داشتین میتونین ادمین هامون رو در جریان بذارین😎✌ @mahdiyeh_kangari @Hannaghr 🖇 آیدی کانال انجمن ادبی پردیس علامه طباطبایی ارومیه @anjomanadabiallameh