060 manzoomeh-souri.mp3
11.94M
#شرحالمنظومة
(ج ۶۰: الفریدة الاولی، غرر فی الوجود الذهنی)
(از: فان قلت: فعلی هذا لم یکن للشئ نحوان من الوجود)
#استاد_سوری
@aqlemonavar
061 manzoomeh-souri.mp3
14.84M
#شرحالمنظومة
(ج ۶۱: الفریدة الاولی، غرر فی الوجود الذهنی)
(از: ان قلت: اذا کانت المقولات المعقولات)
[خیزش شهودی امام حسین (ع) در دعای عرفه]
#استاد_سوری
@aqlemonavar
062 manzoomeh-souri.mp3
11.68M
#شرحالمنظومة
(ج ۶۲: الفریدة الاولی، غرر فی الوجود الذهنی)
(از: قلنا وجود تلک الماهیات کونها و تحققها)
#استاد_سوری
@aqlemonavar
063 manzoomeh-souri.mp3
8.02M
#شرحالمنظومة
(ج ۶۳: الفریدة الاولی، غرر فی الوجود الذهنی)
(از: فالعلم نور و ظهور و هما الوجود)
#استاد_سوری
@aqlemonavar
از «حس»ّ گذشتی و از «علم» هم جدا شدی
وانگه مُعین مردم بی دست و پا شدی
گفتی به دست و پای، کَمَکی صبر، ای رفیق
با جنگ، صلح کردی و سوی سَما شدی
#روحالله_سوری
(سرودهای در وصف شهید چمران)
@aqlemonavar
عدل الهی و پیدایش شرور.mp3
24.48M
#استاد_سوری
#عدل_الهی
#پیدایش_شرور
#فرایند_علی_آفرینش
#فاعلیت_الهی_در_طبیعت
جلسه با اساتید گروه زیستشناسی دانشگاه خوارزمی (جلسه دوم)
@aqlemonavar
May 11
سلسله مباحث "مراتب زیارت" در محرم ۱۴۰۲
جلسه یکم: زیارت ظاهری
https://eitaa.com/aqlemonavar/1025
جلسه دوم: زیارت ظاهری
https://eitaa.com/aqlemonavar/1026
جلسه سوم: زیارت ظاهری
https://eitaa.com/aqlemonavar/1027
جلسه چهارم: زیارت ظاهری
https://eitaa.com/aqlemonavar/1028
جلسه پنجم: زیارت برزخی
https://eitaa.com/aqlemonavar/1029
جلسه ششم: زیارت برزخی
https://eitaa.com/aqlemonavar/1030
جلسه هفتم: زیارت برزخی
https://eitaa.com/aqlemonavar/1032
جلسه هشتم: زیارت اندیشه
https://eitaa.com/aqlemonavar/1033
جلسه نهم: زیارت اندیشه
https://eitaa.com/aqlemonavar/1035
جلسه دهم: زیارت جان
https://eitaa.com/aqlemonavar/1036
#استاد_سوری
#درسگفتارها
#مراتب_زیارت
#حقیقت_زیارت
@aqlemonavar
بهنام خدا
برهان صدیقین برای اثبات خداوند به آفریدهها پشت نمیدهد و خدا را با خود او ثابت میکند (ملاصدرا، «ایقاظ النائمین»، ص26)، بهخلاف برهانهای رایج که از آفریدگان به آفریننده میرسند.
این شیوه پیشینهای در فلسفه یونان ندارد و از نوآوریهای فلسفه اسلامی است. نخست فارابی (فارابی، «فصوص الحکم»، ص62) و سپس پورسینا (طوسی، «شرح الاشارات و التنبیهات»، ج3، ص66) کوشیدند تا تقریر شایستهای از این روش بهدست دهند.
البته عارفان، پیش از فیلسوفان چنین رویکردی را در شهودهای پایانی خویش تجربه کرده بودند (سیدحیدر آملی، «المقدمات من كتاب نص النصوص»، ص419). صدرالمتالهین با گردآوری این سخنان و تکامل آنها خوانش شایستهای از برهان صدیقین بهدست میدهد که از حقیقت وجود، وجوب آنرا برداشت میکند (ملاصدرا، «المبدا و المعاد»، صص174-173).
برخی براین باورند که اثبات خدا با خدا استدلالی دوری و نارواست. اما این اشکال بر تقریر صدرالمتالهین روا نیست؛ زیرا او از «حقیقت وجود» به «وجوب وجود» میرسد که ایندو اگرچه از جهت مصداقی برابرند، اما بهجهت عنوانی که متعلَق ادراک قرار میگیرد، برابر نیستند. به سخن دقیقتر: گرچه در پایان برهان روشن میشود که حقیقت وجود همان وجود واجبی است، اما در آغاز دو عنوان جداگانه در میان است که یکی (حقیقت وجود) مایه آگاهی به دیگری (وجوب وجود) است. این دوگانگی عنوانها برهان را از پرتگاه دور، برکنار میدارد.
با چشمپوشی از این موشکافیهای منطقی، اشکال دیگری ازسوی برخی متکلمان مطرح میشود که این برهان با متون دینی همآهنگ نیست و شیوهای خودساخته ازسوی عارفان و فیلسوفان میباشد. اما کاوش بیشتر در متون دینی این مدعا را تایید نمیکند. دو کتاب «توحید صدوق» و «اصول کافی» باب ویژهای با عنوان «أنه لایُعرَف إلا به» در اینزمینه دارند که روایتهای یادشده را گردآوری میکنند (کلینی، «الکافی»، ج1، ص85 ؛ صدوق، «التوحید»، ص285). این شیوه در برخی آیههای قرآن نیز دیده میشود. چنانکه گاه تاکید میشود که وجود الهی بر یگانگی خود گواهی میدهد؛ «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُو» (آل عمران (3): آیه 18). و گاه به مشهودبودن بسیارش برای پذیرش او بسنده میشود؛ «أَوَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيد» (فصلت (41): آیه 53).
امیرمومنان (ع) نیز در دعای صَباح میفرماید: «يَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِه» (مجلسی، «بحار الانوار»، ج91، ص243) و در پاسخ این پرسش که خدا را چگونه شناختی؟ میفرماید: «آنچنان که خودش را به من شناساند» (کلینی، «الکافی»، ج1، ص86) و این شیوه را به پیروان خویش نیز سفارش میکند (کلینی، «الکافی»، ج1، ص85).
امام سجاد (ع) نیز در نیایش سحرهای ماه رمضان میفرماید: «به تو تو را شناختم و تو مرا به خود راه نمودی و خواندی. و اگر تو نبودی نمییافتم که چیستی» (ابنطاوس، «إقبال الأعمال»، ج1، ص67).
امام صادق (ع) در سخنی دلنشین میفرماید: «ای [خدایی] که حقیقت هستی مرا به او هدایت و راهنمایی کرد و مرا از سرگشتگی به آگاهی کشانید» (مجلسی، «بحار الانوار»، ج86، ص370). این سخن بلند روح برهان صدیقین است و بهگونه شگفتانگیزی شیوه صدرالمتالهین را تایید میکند؛ زیرا حقیقت وجود را مایه هدایت به خداوند میداند.
با اینکه شیوه مرحوم صدرالمتالهین ذکر آیات و روایات در کنار بحثهای عقلی و شهودی است. اما او اشارتی بدین روایت ننموده، اما همین محتوا را بهدقت در آغاز جلد ششم اسفار، بهدست میدهد. ملاصدرا نیز با توجه به حقیقت خارجی وجود، وجوب آنرا کشف مینماید و در واقع از او به او میرسد. به بیان دقیقتر: از اویی که مورد توجه نیست به اویی که متعلَّق توجه واقع شده، سیر میکند. و به بیان موشکافانهتر: بر وجود حاضر او آگاهی میدهد.
شگفتا که حکیمان الهی چگونه به روح دین متصلاند و از حقیقت وحی (من حیث یشعر و لا یشعر) بهره میبرند.
#روحالله_سوری
#یادداشت_علمی
#برهان_صدیقین
#وجوب_و_وجود
#نفی_دور
#متون_دینی
@aqlemonavar
«شهید» واژهای عربی است بر وزن فعیل. و فعیل، در لغت عرب برای مبالغه میباشد. بنابراین معنای «شهید» مبالغه در «شهود» خواهد بود. قرآن کریم، آنانرا که در راه خدا میمیرند، شهید مینامد.
اما کسیکه میمیرد از دیدگاه ادبی و عرفی «میّت» نامیده میشود. و اگر مرگ او معلول عوامل غیر طبیعی باشد، «مقتول» نام میگیرد. و اگر قتل او شدت داشته باشد «قتیل» نام میگیرد.
اکنون، چرا مجاهدان راه خدا، «شهید» هستند؟ چرا کتاب آسمانی ایشان را با شهود، گره زده است؟ آنهم با صیغه مبالغه (فعیل)!
شاید بدین سبب که ایشان جان خود را (که عزیزترین سرمایه بشر است) برای خدا، نثار کردهاند. و پاداش چنین کسی به عهده خداوند است؛ «مَن قتلتُه فعلیَّ دِیتُه».
اما خداوند، چگونه دیهٔ مقتول خود را پرداخت خواهد کرد؟ او وجود نامحدود است و چنین چیزی قابل ارائه نیست. او تنها قابل شهود است، و شهید، شاهد این حقیقت ناب. شهدِ شهود، تنها، روزیِ مجاهدین فی سبیل الله است؛ «و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً، بل احیاء عند ربهم یرزقون».
برابر احادیث، جهاد دو گونه است:
۱. جهاد اصغر و مبارزه با دشمن بیرونی.
۲. جهاد اکبر و مبارزه با دشمن درونی (نفس).
این دستهبندی و اکبر دانستن مبارزه با نفس، گویای اهمیت و تاثیرگذاری جهاد با نفس، در سعادت آدمی است.
میتوان گفت: جهاد ظاهری، خود، گونه و سطحی از جهاد باطنی است؛ زیرا گذشتن از حیات دنیوی و فدا کردن آن برای پیروزی جبهه توحید، خود، گونهای از مبارزه با نفس است. بلکه یکی از سختترین انواع جهاد باطنی است.
بنابراین، شهیدِ جنگ بیرونی، ابتدا در مبارزه با نفس، به شهادت رسیده است.
اکنون سیدالشهدا، کسی است که در جهاد ظاهری و باطنی، برترین رتبه را داراست و والاترین شهود، از آنِ اوست.
گرچه اهل بیت علیهم السلام، همگی نوری واحدند، اما هریک (به فراخور زمان و مکان) مظهر تام صفتی از صفات الهیاند؛ یعنی برخی صفات در ایشان نمود بیشتری دارد و برخی دیگر، پنهانتر است.
اباعبدالله (ع)، سید الشهدا است. یعنی همان کسیکه محور و مرکز عبودیت است، سرور اهل شهود نیز هست. او مظهر تام شهود حقیقت است؛ «شهد الله انه لا اله الا هو، و الملائکة و اولوا العلم...».
#روحالله_سوری
#دلنوشتههای_یک_فیلسوف
#شهید
#شهود
#سیدالشهدا
@aqlemonavar
بسم الله الرحمن الرحیم
کربلای امام حسین (ع) واقعهای چندلایه است، که لایه نخست آن مصیبت و لایه باطنش سرور و بهجت است. این معنا شواهدی بسیاری در واقعه عاشورا دارد؛
برای نمونه سیدالشهدا (ع) بالای سر شهدا میگریست و حق مصیبت را ادا میکرد. اما در عین حال چهرهاش از شدت وَجد و بهجت، برافروختهتر میگشت: «کلمّا اشتد علیه الامر، إحمرّت لونه». و نیز زینب (س) که از داغ مصیبتهای پیدرپی، دلشکسته و دلخون بود، اما فرمود: «ما رایت الا جمیلا».
مصیبت و بهجت، دو روی یک سکهاند؛ یعنی همان مصیبت لذیذ خواهد بود. همان داغها شیرین است و همان دردها فرحزاست. به دیگر بیان: شادی، چهره باطنی این غم است، نه نتیجه و عائده آن! شادی چیز دیگری نیست که از خارج بدین غم، منضم گردد. بلکه چهره باطنی اوست، که از او میروید.
چنانکه از برخی اصحاب امام، نقل است که در شب عاشورا شوخ و بذلهگو شده بودند؛ زیرا باطن امر برایشان منکشف شده و بهجت دست داده بود. شاید به همین سبب است که در انتهای روضه و نوحه، عموما گونهای سبکی و سرخوشی به شیعیان دست میدهد؛ چراکه ضمیر ناخودآگاه آنها بهجتی مرموز را ادراک مینماید.
در رویارویی با رخداد کربلا، گروهی جنبه غم را ادراک میکنند و تنها به مرثیه و نوحه اشتغال دارند. و گروهی به جنبه بهجت و شادی وصال خداوند متوجه میشوند و کربلا را عید اولیاءالله میدانند. اما شیوه خود امام حسین (ع) جمع ظاهر و باطن بود. میرزا جوادآقا ملکی تبریزی نیز در کتاب المراقبات، بر جمع میان ظاهر و باطن، تاکید میکنند.
در واقع، آنکه اهل کثرت است مصیبت میبیند، آنکه غریق وحدت است بهجت میبیند. اما آنکه همچون حسین (ع) و زینب (س) وحدت را ساری در کثرت و کثرت را فانی در وحدت میبیند، بهجت را جاری در مصیبت، و مصیبت را فانی در بهجت مییابد.
بهیاد دارم که مرحوم دولابی بسیار لطیف بود و تاب شنیدن روضه نداشت، او میفرمود: اشعاری در مدح اهل بیت (ع) خوانده شود. آنگاه آرام میگریست و میفرمود: «اینها اشک شوق است، شیرین است نه شور!» از بزرگان دیگری نیز چنین یاد دارم که از ذکر نامشان معذورم. البته این رویکرد، احوال شخصی و غیرقابل اقتباس است.
بههر روی، مصیبت سیدالشهدا (ع)، باطنهای بسیاری دارد که خلاف ظاهر غمگین آن، معدن بهجت و سعادت است.
امام باقر (ع) میفرماید: «ان اصحاب جدی الحسین لم یجدوا الم مسّ الحدید؛ یاران جدم حسین درد برخورد آهن را حس نمیکردند». یاران حسین (ع) چنان از باطن وقایع و بهجت معنوی آن سرمست بودند که از ظاهر بیخبر شده بودند. نه اینکه امام (چنانکه برخی مرتاضان انجام میدهند) تصرف کرده بود و درد را برداشته بود.
بله، بهیک معنای والاتر، امام تصرف کرده بود؛ زیرا در شب عاشورا از جام توحید چنان سیرابشان کرده بود که مستی ادراک خداوند، مانع از ادراک درد میشد. «و سقاهم ربهم شرابا طهورا» انسان/۲۱
البته بیشتر اصحاب، غرق وحدت بودند و غافل از کثرت. اما امام (ع) که جامع وحدت و کثرت است، هم درد را میکشید و هم بهجت را میچشید.
امام (ع)، واسطه فیض و خلیفه خداست و چنین جامعیتی برای او مورد توقع است. اما شگفتا از زینب (س)، که چگونه وحدت و کثرت را جمع میکند و بهجت و مصیبت را بههم میآمیزد.
سبحانالله که این چه بنیهای است که چنین بار سنگینی از مصیبت و بهجت را حمل میکند و هیچ لغزشی از توحید تام، و برزخیت کبری ندارد.
سلام بیکران الهی به او که بهحق، زینت علی (ع) در همه عالمها و نشئههای وجودی است.
#روحالله_سوری
#دلنوشتههای_یک_فیلسوف
#کربلا
#مصیبت
#بهجت
@aqlemonavar