هيام وهشام
القسم 19
قسمت 19
هشام: هلا وميه هلا تفضلو زارته البركه ، يوم هاي هيام وامهه اجونه
هشام: خیلی خوش اومدین بفرمایید برکت آوردین ,مامان هیام و مادرش اومدن
هيام : السلام عليكم
هیام: سلام علیکم
ام هشام : اهلا وسهلا شرفتونه هلا خيه هلا بيكم تفضلو استريحوا
ام هشام: خوش اومدین مشرف فرمودین , بفرما خواهر خوش اومدین بفرمایید بشینید
هشام : عبالك اليوم گلبي يعلم راح تجون يمنه
هشام : انگار به دلم افتاده بود امروز میاید پیشمون
هيام: الله يسلم گلبك ، بصراحه هم اشتاقيتلك وهم ردنه نرتب امور الحفلة مال النسوان ويه عمتي
هيام : خدا قلبتو سالم نگه داره، راستش هم دلتنگت شدم و هم خواستیم کارهای مربوط به جشن خانوما رو با عمم مرتب کنیم
ام هشام : يا عيني هو اني شأعرف ، انتو قرروا واني موافقه
ام هشام : عزیزم من چه میدونم , شما تصمیم بگیرید منم موافقم
هشام : اي حياتي امي ما تعرف بهاي السوالف , شوفي شنو المطلوب واني وياچ وعمتي نرتب الأمور ،ماشي ؟
هشام : اره زندگیم مامانم این چیزارو نمیدونه ببین چی لازمه منو تو و عمه ام ترتیب کارا رو میدیم، باشه؟
هيام : أشكرك على التلفون حبيبي كلش حلو وراقي
هيام : عشقم تشکر بابت موبایل خیلی قشنگ و باکلاسه
هشام : أحممم، مو گلنه ما نحچي بالموضوع يم الحجيه؟
هشام : امممم،، مگه نگفتیم جلو حاج خانوم راجع به موضوع حرف نزنیم؟
هيام : يا ، والله نسيت
هیام: وای بخدا یادم رفت
ام هشام : شبيكم تبسبسون بيناتكم؟
ام هشام: چتونه پچ پچ میکنید باهم؟
هشام : ماكو شي حجيه على الحفله دا نحچي
هشام : حاج خانوم چیزی نیست در باره جشن داریم صحبت میکنیم
ام هشام : ليش ما تسووهه هيه حنه وهيه عرس ؟ عليش هاي المصاريف الما الهه داعي ؟
ام هشام : چرا حنا بندون و عروسی یجا نمیگیرید؟ این هزینه های بیخودی که دلیلیم ندارن برایِ چیه؟
هيام : لا عمه صديقاتي هواي ويحبن يشاركن ويجن بالحنه ، بعدين هاي صارت مثل تقليد رسمي مو مثل زمانكم عمه
هيام : نه عمه دوستام زیادن و دوست دارن شرکت کنن و برای حنا بندون بیان ,
بعدم این دیگه رسم شده مثل زمان شما نیست عمه
هشام : عمه شلونچ ؟اشو ساكته؟
هشام : عمه چطوری ؟ چیه ساکتی؟
عمه هشام : والله يا عمه اني هم مثل امك ما الي بهاي السوالف واريد الموضوع يتم بسهوله وسرعه
عمه ى هشام( مادر زن هشام ) : والله عمه منم مث مادرت کاری به این کارا ندارم و میخوام قضیه به راحتی و زودی (به سرعت)انجام شه
هشام : ان شاء الله يتم ، اشربو الشربت مالكم ، اشربي هيومه
ان شاءالله تموم میشه , شربتتونو بخورید , بخور هیام
ترجمه: ام سلمی
برداشت از كانال تلگرام با آدرس زير
https://t.me/+T2kCUDw8Hvs5OWIy
#كوثرموسوى #لهجه_عراقى
#اللهجه_العراقية
#قصهعراقیه
من كتابة#كوثرموسوى
🇮🇶مشكلة هشام
🇮🇷مشكل هشام
🇮🇶ما اعتقد احد خدم ابوك
🇮🇷فكر نكنم كسي به پدرت خدمت كرد
🇮🇶 ابگد ما انت خدمت
🇮🇷به اندازه اي كه تو كردي
🇮🇶ليش هسه من عندك مشكلة
🇮🇷چرا الان كه مشكل دارى
🇮🇶و واگع ابهيچ موقف
🇮🇷و در چنين موقعيتي گير افتادي
🇮🇶ما عندك وجي تروح يم ابوك و اتحاچي
🇮🇷رو نداري بري پيش پدرت و باهاش صحبت كني
🇮🇶اكو مرات واحد
🇮🇷يه وقتايي آدم
🇮🇶يخاف يسوون على منيه
🇮🇷 ميترسه سرش منت بذارن
🇮🇶بس انت الحمدلله دائما واگف
🇮🇷اما تو خداروشكر هميشه براشون وايسادى
🇮🇶لاهلك و امساعدهم
🇮🇷براي خانواده ت و كمكشون كردي
🇮🇶و مرايد و مطالب شي منهم لحد الان
🇮🇷چيزي ازشون نخواستي
🇮🇶هسه صار هذه الموقف وياك
🇮🇷حالا تو اين شرايطي
🇮🇶يعني طبيعي تروح يمهم
🇮🇷طبيعيه بري پيششون
🇮🇶اني متأكد اذا تروح
🇮🇷و من مطمئنم اگر بري
🇮🇶تگعد ويه ابوك و تشرحله
🇮🇷پيش بابات بشينى و براش توضيح بدي
🇮🇶الموضوع راح يقتنع
🇮🇷موضوع را، قانع ميشه
🇮🇶انت سويت كلشي چان يجي
🇮🇷تو هر كاري برميامد انجام دادي
🇮🇶من ايدك
🇮🇷از دستت
🇮🇶بعد ماكو غير حل يا اخي انت..
🇮🇷ديگه راهي نيست برادر من
لهجەعراقى كوثرموسوى
#كوثرموسوى #لهجه_عراقى #اللهجه_العراقية #قصهعراقیه من كتابة#كوثرموسوى 🇮🇶مشكلة هشام 🇮🇷مشكل هشام
سلام خدمت علاقه مندان به لهجه عراقي، اين داستانك را ترجمه كنيد و براي من ارسال كنيد.
تخفيف ويژه آموزش لهجه عراقي شامل حال شركت كنندگان تيز و فعال خواهد شد، بشتابيد. @cocomosawi