فردوسی و هویت ایرانی:
۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی است. اهمیت و جایگاه شاهنامه فردوسی در ادب فارسی و بازنمایی هویت ایرانی بر کسی پوشیده نیست. فردوسی شاهنامهی خود را در زمانهای سرود که هویت ایرانی و زبان فارسی به دلیل تسلط حکومتهای ترکنژاد و مسائل سیاسی و اجتماعی گوناگون در معرض خطر قرار داشت. در حقیقت فردوسی با نظم شاهنامه به هویت ایرانی، حیثیت و جانی تازه بخشید.
شاهنامه، تاریخ فرهنگ و تاریخ ادبیات ایران باستان است. فردوسی در سرتاسر شاهنامه به اساطیر، تاریخ، آداب و رسوم و اندیشهی ایرانی و به طور کلی جهانبینی قوم ایرانی اشاره کرده و اینچنین با سرودن حماسهای ملی در حفظ و انتقال گنجینهی غنی فرهنگ، هویت و تاریخ ایران باستان کوشیده است. در شاهنامه، بینش میهنی و ایراندوستی نیز به شکلی آشکار وجود دارد: در این حماسه، ایران، ایرانزمین و شهر ایران و دیگر کلمات مرتبط با آن بیش از هزار بار به کار رفته است. در تقسیم بندی اسطورهای، ایران بر هفت اقلیم دیگر برتری دارد و از زبان شاهان و پهلوانان شاهنامه ابیات بسیاری که بیانگر میهندوستی آنهاست، بیان شده است.
که ایران چو باغی است خرم بهار/ شکفته همیشه گل کامگار
به راستی اگر فردوسی و شاهنامه او نبود، بخش عمدهای از فرهنگ و هویت ما به دست فراموشی سپرده یا نابود میشد و نشانه و خاطرهای از آن در ذهن ما باقی نمیماند.
دکتر مهشید گوهری
شاهنامهپژوه
@arayehha
۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی شاعر بزرگ حماسه سرای ایران گرامی باد! فردوسی معمار زبان فارسی، احیاگر هویت ملی و پیوند دهنده فرهنگ ایران قبل از اسلام به ایران بعد از اسلام است و شاهنامه شناسنامه ملی و حافظه تاریخی ماست.
بناهای آباد گردد خراب
ز باران وز تابش آفتاب
پی افگندم از نظم کاخی بلند
که از باد و بارانش نیاید گزند
برین نامه بر سالها بگذرد
همی خواند آنکس که دارد خرد
کند آفرین بر جهاندار شاه
که بی او مبیناد کس پیشگاه
مر او را ستاینده کردار اوست
جهان سربسر زیر آثار اوست
📚 شاهنامه فردوسی 📚
💠 @arayehha💠
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی
محمدمهدی الهی قمشهای در ۱۲۸۰ خورشیدی در شهرضا (قمشه سابق) در استان اصفهان دیده به جهان گشود در پنج سالگی به مکتب رفت و تا هفت سالگی مقدمات را فرا گرفت. سپس نزد پدر و استادان آن شهر به تحصیل علم و ادب پرداخت.
الهى قمشه اى از دوران نوجوانى با احساسات ظریف شاعران انس و الفت داشت. در آیینه شعر توانایی هاى خود را بروز داد و معارف دینى، باورهاى شیعى، مضامین قرآن و روایى و نیز محبت توأم با معرفت به پیشگاه اهل بیت علیهم السلام را با ذوق لطیف خویش ممزوج ساخت و از زبان شعر به تشریح مباحث اعتقادى، کلامى و معرفى ستارگان درخشان آسمان امامت و ولایت پرداخت.
رگه هایى از عرفان اسلامى در اشعارش به جهان بینى وى رنگ و بوى حکمت عملى بخشیده است. معارف قرآنى، حکمت هاى عالى و براهین فلسفى را با هم آشنایى داده و از آن ها نتایج اخلاقى مى گیرد و مى کوشد تا خواننده را از خواب غفلت بیدار نموده، جان و خرد خفته اش را حیات روحانى و ابتهاج معنوى بخشد. مناجات با خداوند در اشعار این حکیم سخنور به وفور دیده مى شود.
علامه حسن زاده آملى نوشته است: از اول تا آخر دیوانش یک کلمه لغو نمى یابى، دیوانش از فاتحه تا خاتمه شور و نوا و سوز و گداز است، از طلعت دیوانش فروغ آن انّ من الشعر لحکمة ساطع و از صداقت بیانش شروق انّ من البیان لسحرا طالع است. نازکى اشعارش خود برهان ناطق و تقریظ مرحوم ملک الشعراء بهار بر اشعارش شاهدى صادق است. این بنده گوینده اى از معاصرین را نمى شناسد که آن همه مضامین رفیع حکمت و معانى منیع عرفان را به این سبک روان به رشته نظم کشیده باشد:
دقیقه هاى معانیش در سواد حروف چو در سیاهى شب روشنى پروین بود
دیوان «الهى» مجموعه گرانبارى است که پاره اى از درّهاى شاهوارش در شرح خطبه امیرالمؤمنین علیه السلام در نشانه هاى پارسایان به نام نغمه الهى مى باشد. قسمت دیگرش در ذکر حماسه پرشور کربلا با عنوان نغمه حسینى است و بخشى از آن شامل قصایدى متین حاوى پندهاى نغز حکیمان و روشن ضمیران است و ختامش با غزل هایى وزین و عالى مضامین، قطعات و رباعیاتى دلپذیر صورت گرفته است.
ملک الشعراى بهار در خصوص سروده هایش مى گوید: «...گوینده این اشعار... عروض را دماغ موزون او پیدا کرده و قافیه را ذوق فطرى او تشخیص داده (است)... و آن چه با ذوق خاص او راست آمده درست یافته و بکار بسته است. از هیچ کس مدح ننموده و به کلى از مدح و اسلوب قصاید مدیحه که در ادبیات پارسى بابى بزرگ است کناره گرفته و در غزل نیز به مذاق اهل حال - حالى بین فلسفه و عرفان و شریعت - برگزیده است...».
سرانجام در حالى که آن حکیم نامدار به اصلاح خلاصة التفاسیر خود مشغول بود، در شب سه شنبه ۱۲ ربیع الثانى ۱۳۹۳ ه.ق (۲۵ اردیبهشت ۱۳۵۲) دعوت حق را لبیک گفت و به سراى باقى شتافت. پیکر پاکش از تهران به قم انتقال یافت و در جوار بارگاه حضرت معصومه سلام الله علیها در قبرستان وادى السلام این شهر (اتاق شماره ۱۹) به خاک سپرده شد.
#محی_الدین_مهدی_الهی_قمشه_ای #معرفی_شاعر
📜 @arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"انوری" که خود از شاعران بزرگ و طراز اول ایران است، در برابر شکوه و بزرگی فردوسی سر فرود می آورده و می سراید :
«آفرین بر روان فردوسی
آن همایون نژاد فرخنده
او نه استاد بود و ما شاگرد
او خداوند بود و ما بنده»
"هزار سال از زندگی تلخ و بزرگوار فردوسی میگذرد. در تاریخ ناسپاس و سفله پرور ما، بیدادی که بر او رفته است، مانندی ندارد. و در این جماعت قوادان و دلقکان که ماییم با هوسهای ناچیز و آرزوهای تباه، کسی را پروای کار او نیست و جهان شگفت شاهنامه همچنان بر "ارباب فضل" در بسته و ناشناخته مانده است. اما در این دوران دراز، شاهنامه زندگی صبور خود را در میان مردم عادی این سرزمین ادامه داده است، و هنوز هم صدای گرمش گاهگاه اینجا و آنجا در خانهای و قهوه خانهای شنیده میشود و در هر حال این زندگی خواهد بود، و این صدا خاموش نخواهد شد، و هر زمان به آوایی و نوایی، سازگار مردم همان روزگار فراگوش میرسد"
(از کتاب "مقدمه ای بر رستم و اسفندیار" نوشته شاهرخ مسکوب)
@arayehha
ابیات مشهورِ منسوب به فردوسی که از او نیست
شاهنامه (۱): نامورنامهٔ شهریار. مقدمه، انتخاب و توضیحات: دکتر سجاد آیدنلو.
@arayehha
معصیت از هرکه در وجود آید ناپسندیده است و از علما ناخوبتر که علم سِلاحِ جنگ شیطان است و خداوند سلاح را چون به اسیری برند، شرمساری [بیشتر] بَرد.
عام نادان پریشانروزگار
به ز دانشمند ناپرهیزگار
کان به نابینایی از راه اوفتاد
وین دو چشمش بود و در چاه اوفتاد
گلستان سعدی، تصحیح و توضیح: غلامحسین یوسفی، ص ۱۸۱
@arayehha
✳️ هفت در ادبیات
❇️ هفت دريا:
1- درياي اخضر 2-درياي عمان 3- درياي قلزم(احمر) 4- درياي بربر 5-درياي اقيانوس 6-درياي قسطنطنيه (بحر روم)7- درياي اسود
در تقسيم ديگر:
1- درياي چين 2- درياي مغرب 3- درياي روم 4- درياي نيطس 5- درياي طبريه 6- درياي جرجان 7- درياي خوارزم
❇️ هفت خوان (خان)
◀️ هفت خوان رستم:
1- حمله ي شير در خواب به رستم نبرد رخش با شير2- بيابان و تشنگي 3- نبرد با اژدها 4- كشتن زن جادوگر 5-كندن گوش هاي مرزبان (اولاد) 6- نبرد با ارژنگ ديو 7- كشتن ديو سپيد ونجات كاووس شاه
◀️ هفت خوان اسفنديار:
1- كشتن دو گرگ 2- كشتن شيران درنده 3- كشتن اژدها 4- كشتن زن جادو 5- كشتن سيمرغ 6- گذر از برف و سرما 7- گذر از رود و كشتن گرگ رو و رفتن به رويين دژ با لباس بازرگانان ونجات خواهرانش
❇️ هفت كشور يا هفت اقليم:
◀️ تقسيم ابوريحان:
1- هندوان 2- عرب وحبشان 3- مصر وشام 4- ايران شهر (مركز زمين) 5- صقلاب و روم 6- ترك ويأجوج 7- چين وماچين
❇️ تقسيم كتب برهمنان هندي:
1-ارزهي (مغرب) 2- سوه (شرق) 3- فردذفش (جنوب شرق) 4- ويدذفش (جنوب غرب) 5- وروبروشت (شمال غرب) 6- وروجروست (شمال شرق) 7- خونيرث (كشور مركزي يا ايران)
❇️ هفت كوكب يا هفت آسمان (نه فلك):
هفت فلك كه جايگاه هفت سياره است به ترتيب از پايين به بالا:
1- فلك قمر (ماه) 2- فلك عطارد(تير) 3- فلك زهره (ناهيد) 4- فلك شمس (آفتاب) 5- فلك مريخ (بهرام) 6- فلك مشتري (برجيس) 7- فلك زحل (كيوان) 8- فلك ثوابت يا كرسي 9- فلك الافلاك يا عرش
❇️ هشت بهشت:
1- خلد 2- دارالسلام 3- دارالقرار 4-جنت عدن 5-جنت المأوي 6-جنت النعيم 7- عليين 8- فردوس
❇️ هفت طبقه ي جهنم:
1- جهنم 2- لظي 3- حطمه 4- سعير 5- سقر 6- جحيم 7- هاويه
❇️ هفت وادي سلوك:
1- طلب 2- عشق 3- معرفت 4- استغنا 5- توحيد 6- حيرت 7- فقر وفنا
❇️ هفت مردان يا مردان خدا:
1- قطب 2- غوث 3- اخيار 4- اوتاد 5- ابدال 6- نقبا 7- نجبا
❇️ هفت خط يا هفت خط جام شراب:(از بالا به پايين جام)
1- جور 2- بغداد 3- بصره 4- ازرق 5- ورشكر (اشك) 6- كاسه گر 7- فرودينه
هفت خط كسي است كه بسيار شراب مي نوشد و دراصطلاح حيله گرو گربز است.
❇️ هفت خط خوشنویسی
1- خط نسخ 2- خط تعلیق 3- خط رُقاع 4- خط ریحانی 5- خط ثُلث 6- خط نستعلیق و ... استاد شدن در هر خط کار سختی بوده و هست و نیاز به تمرین فراوان و گذراندن عمر دارد. از این رو به استاد سرآمد استاد هفت خط نیز گفته شده است.
❇️ هفت وسیله ی آرایش قدیم:
1- وسمه 2- سرخاب 3- حنا 4- سفیداب 5- سرمه 6- زرک 7- غالیه
زَرَک: ریزههای طلا یا ریزههای موادی شبیه طلا، یکی از هفت ماده آرایشی که زنان هنگام آرایش به صورت میزدهاند.
سرمه: گرد نرم شده ي سولفور آهن يا نقره است و در قديم براي سياه كردن پلك ها و
مژه ها به كار مي رفته است (كحل) فرهنگ معين
توتيا: اكسيد طبيعي و ناخالص روي كه محلول آن گندزدايي قوي است. در قديم اين اكسيد را در جوش هاي بهاره و جوش هاي تراخمي به صورت گرد روي پلك ها مي پاشيدند اين ماده ي شفابخش در تعبير شاعرانه وسيله اي است براي روشنايي چشم. توتيا را با سرمه نبايد اشتباه گرفت. فرهنگ معين
سفیداب: گرد سفیدی که زنان برای آرایش و سفید کردن بر پوست صورت خود میمالند (فرهنگ بزرگ سخن، ذیل سفیداب).
غالیه: دارویی بسیار خوشبو که در طب قدیم به کار میرفته و از ترکیب مشک و عنبر و چند چیز دیگر میساختند و برای تقویت دماغ و قلب و تسکین سر درد به کار میبردند (فرهنگ بزرگ سخن، ذیل غالیه).
@arayehha
فاصلهگذاری ۳۰ عبارت پرکاربرد!
فهرست زیر گروههای حرفاضافهایِ* «با»دار و پرکاربردی است که همیشه و کاملاً بافاصله نوشته میشوند:
با آنکه؛ با آنهمه؛ با استفاده از؛ با این ترتیب؛ با این تفاسیر؛ با این تفاصیل؛ با این حال؛ با اینکه؛ با این وصف/ توصیف/ اوصاف؛ با اینهمه؛ با تکیه بر؛ با تمامِ؛ با توجه به؛ با عنایت به؛ با عنوانِ؛ با کمالِ؛ با کمکِ؛ با کوششِ؛ با نهایتِ؛ با وجودِ؛ با وجود این؛ با وجود اینکه؛ با وجود آنکه؛ با وجودی که؛ با هدفِ؛ با هم؛ با همتِ؛ با همۀ؛ با یادِ؛ با یاریِ.
★ گروه حرفاضافهای از یک حرف اضافۀ ساده یا مرکب و دستکم از یک واژه تشکیل شدهاست و در جمله، نقش نحوی مشخصی دارد، مانند «با اشتیاق» که در این جمله قید است: هنگامه با اشتیاق به نمایشگاه کتاب میرود.
#فاصلهگذاری #دستورزبان
۱۴۰۳/۰۲/۲۲
سید محمد بصام
@arayehha
✳️ واژه آرایی یعنی چه؟
آرایهی تکرار با اهداف گوناگونی در نظم و نثر بهکار رفته است؛یکی از این اهداف،تکرار واژه برای زیبایی کلام است؛واژهآرایی یعنی آرایش سخن از راه کاربرد چندبارهی واژهای یگانه یا همنشینسازی دو یا چند واژهی همگون و هم پایه:
دست خوبت را به دست من بده
دستهای ما پل پیوند ماست
(سهیل محمودی)
اَشکال واژه آرایی در شعر شاعران:
واژهآرایی پیاپی:واژهآرایی پیاپی یعنی از پی آوردن چندبارهی واژه که در برخی از کتابهای بدیع تکرار و مکرّر نامیده شده،چه اگر هنرمندانه و بجا بهکار رود،همنوایی زیبا و گیرایی به سخن میدهد و هم آنرا با تأکید همراه میسازد؛ برسان این بیت مولانا:
آن سو مرو این سو بیا ای گلبن خندان من
ای عقل عقل عقل من ای جان جان جان من
برخی تطریز را نوعی تکرار دانستهاند. تکرار در اصطلاح معانی یکی از انواع اطناب است.
(شریفی،فرهنگ ادبیات،1387،ص:35)
آنچه را پارهای از بدیعیان "تطریز" نامیدهاند، گونهی ویژهای از واژهآرایی پیاپی است و به شمارهی واژههای از پی هم آمده که پیش از چند چیز بیاید و هر یک از این واژهها، به یکی از آن چند چیز وابسته باشد گفته میشود؛ مثال:
خیالم در دل و دل در دو زلفت
پریشان در پریشان در پریشان
(ربانی)
(ابداع البدایع،شمس العلما،1377 )
ب)واژهآرایی پراکنده:
واژهآرایی پراکنده یعنی آنجا که واژهی تکرار شده پراکنده در چند جای سخن آمده باشد.
الهی ندانم در جانی یا جان را جانی
نه اینی نه آنی ای جان را زندگانی
(خواجه عبدالله انصاری)
این مدعیان در طلبش بیخبرانند
آن را که خبر شد خبری باز نیامد
(سعدی)
ای چشم تو دل فریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهو
در چشم منی و غایب از چشم
زان چشم همیکنم به هر سو
(سعدی)
(هنر سخن آرایی،راستگو،1382/ 33)
اوج تکرار در سؤال و جواب است که اول مصراعهای اول بهگونهای و اول مصراعهای دوم بهگونهای دیگر تکرار شده است و ردیف هم در آخر شعر به موسیقی تکرار افزوده است؛حافظ:
گفتم غم تو دارم ••• گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو ••• گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز ماهرویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که کجرو است او وز راه دیگر آید (حافظ)
( نگاهی تازه به بدیع،شمیسا،1383/ 28)
❇️ نگارش و تدوین : محمّدعزیززاده
@arayehha