✳️ معانی «تا» در زبان فارسی
1ـ تا حرف ربط:
تا بتوانی خداوند را بر آن دار که خون حسنک ریخته نیاید. (تاریخ بیهقی)
2ـ قطعه، تکّه:
این هزار درم در تایی کاغذ پیچیدم تا چون روز شود به سلام شیخ روم و این سیم پیش وی نهم.( اسرارالتوحید)
3ـ طاقۀ جامه، تخته جامه:
زرّ نیشابوری هزار هزار دینار و جامههای رومی و دیگر اجناس هزار تا.(تاریخ بیهقی)
4ـ پس از صفت شمارشی یا مبهم میآید و معنی عدد میدهد:
اندر شکمش هست یکی جان و سه تا دل
وین هر سه دل او را ز سه پاره سُتُخوانست(منوچهری)
5ـ چین، شکن، خَم: تا زدن، و روی هم برگرداندن.
دوتا: خمیده :
بزدچنگ واژونه دیو سیاه
دوتا اندرآورد بالای شاه
فکند آن تن شاهزاده به خاک
به چنگال کردش کمرگاه چاک.(فردوسی)
6ـ مثل، مانند،نظیر،عدیل، لنگه:
ـ من تای شما نیستم.
ـ چون خواجه نظام نیست بزم آرایی
بی صوت خوشش مباد خالی جایی
هر ساز که هست تای آن بتوان یافت
طنبور ویست آنکه ندارد تایی (کاتبی)
7ـ تابه تا:جفت بی شباهت، به معنی لنگه به لنگه.
8ـ تار.مو.رشته ٔریسمان:
و اگر یک تا موی بر سر پادشاه کژ گردد العیاذباﷲ خون دویست هزار مرد در این ولایت دو جو نیرزد. (اسکندرنامه)
9ـ تار،سیم (در آلات موسیقی ):
مغنّی ملولم دوتایی بزن
به یکتایی او که تایی بزن.(حافظ)
10ـ تا کردن: در تداول عامه به معنی رفتار است. خوب تا کردن: خوش رفتاری، بد تا کردن: بد تا کردن./ تا کردن به معنی کسی را از جایی گذراندن یا همراهی نیز است. او را از خیابان تا کرد.
11ـ به معنی زینهار، مبادا:
به ساسانیان تا مدارید امید
مجویید یاقوت از سرخ بید. (فردوسی)
از جملۀ رفتگان این راه دراز
باز آمده کیست تا بما گوید راز
پس بر سر این دو راههٔ آز و نیاز
تا هیچ نمانی که نمی یابی باز. (خیام)
12ـ گاهی معنی «مادام که» و «تا زمانی که» را دهد:
تو تا زنده ای سوی نیکی گرای
مگر کام یابی به دیگر سرای .(فردوسی)
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد. (سعدی)
❇️ منبع:
لغتنامۀ دهخدا.
@arayehha
#دانش_افزایی
✳️ واحدهای اندازه گیری در ایران باستان :
🔹ارش=ذراع
🔸یک بهر=۲/۷سانت
🔹یک گره=۵/۵سانت
🔸یک چارک=۲۵سانت
🔹یک ارج=۵۲سانت
🔸یک گز=۹۰سانت
🔹یک ذرع=۱۰۴سانت
🔸یک قفیس=۱۰۰متر
🔹یک جریب=۱۰۰۰متر
🔸یک فرسنگ=۴۸۰۰متر
@arayehha
✳️ اطوار سبعه قلب
نجم الدين رازي درباره ي اطوار دل به تفضيل سخن رانده است و براي قلب هفت طور قائل شده كه به اجمال عبارت اند از :
«هر طور از اطوار دل معدن گوهري ديگرست كه الناس معدن كمعادن الذهب و الفضه»
طور اول دل را صدر گويند و آن معدن گوهر اسلام است و هر وقت كه از نور اسلام محروم ماند ، معدن ظلمت كفرست و محل وساوس شيطان .
طور دوم را از دل «قلب» خوانند و آن معدن ايمانست و محل نور عقل است و محل بينايي است .
طور سوم شغاف است و آن معدن محبت و عشق و شفقت بر خلق است كه «قد شغفها حبا» و محبت خلق از شغاف نگذرد .
طور چهارم را «فؤاد» گويند كه معدن مشاهده و محل رؤيت است .
طور پنجم را «حبه القلب» گويند كه معدن محبت حضرت الوهيت است و خاصان راست كه محبت هيچ مخلوق را درو گنج نيست .
طور ششم را «سويدا» گويند و آن معدن مكاشفات غيبي و علوم لدني است و منبع حكمت و گنجينه خانه اسرار الهي و در وي انواع علم كشف شود كه ملايكه از آن محرومند .
و طور هفتم را «مهجه القلب» گويند و آن معدن ظهور انوار تجلي هاي صفات الوهيت است .
❇️ مرصادالعباد
@arayehha
✳️ آیا ردیف هم آرایه تکرار حساب میشه؟
❇️ آرایه "تکرار" تکرار واژه در یک بیت است .
◀️ ردیف به تنهایی آرایه تکرار نیست. ولی اگر کلمه ردیف در میان بیت تکرار شود آرایه تکرار است .
❇️ اعنات بر سه قسم است :
تکرار کلمه در هر بیت "یک بار" اگر باشد آرایه تکرار نیست . ولی اگر تکرار کلمه در هر مصراع از یک شعر باشد آرایه تکرار هم حساب می شود .
البته آرایه اعنات نوع دیگر هم دارد مانند اعنات در حرف ، در قافیه و...
❇️ در خصوص رد الصدر الی العجز نطرات استادان در خصوص این آرایه متفاوت است . اگر تکرار اول بیت در اخر بیت بدانیم آرایه تکرار است . ولی اگر تکرار کلمه اخر هر بیت در اول بیت بعد باشد آرایه تکرار نیست.
❇️ نقل از جناب استاد محمود انصاری ، گروه ادبیات کشور
@arayehha
✳️ جریانهای شعر نو
شعر مرامی: شاخصترین شاعرانش هوشنگ ابتهاج و کسرایی
شعر سیاه: (بین نوعی رمانتیسم تلخ و رئالیسم خشن و سورئالیسم در نوسان میماند)
آغازگرش فریدون توللی، ترویج این شعر نصرت رحمانی.
شعر نیمایی: از وفادارترین پیروان نیما در شعر نیمایی، اخوانثالث است.
شعر سپید: بیشتر تأکید به موسیقی معنایی و درونی کلمهها داره .. اصطلاح سپید از احمد شاملو است. هرچند افراد دیگهای هم در این زمینه بودن اما شاملو گسترشش داد.
شعر بنفش: ظاهراً بیوزن نامتعارفی داره و برای مخالفت با نیما، هوشنگ ایرانی این نوع رو بهکار برد.
بعدها شاعران دیگهای ازش تأثیر گرفتن و این شیوه تکامل پیدا کرد
❇️ «از کتاب تاریخ، تحلیل و نقد شعر معاصر ..»
@arayehha
۲۸ اردیبهشت #روز_خیام است. حکیم عمر خیام نیشابوری، شاعر و ریاضیدان بزرگ ایرانی است که رباعیات و نگاه فلسفی او به زندگی در ایران و جهان طرفداران بسیار دارد.
در ایران به خاطر دستاوردهای #خيام در ریاضی، این روز را #روز_ریاضیات نیز مینامند
@arayehha
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲۸ اردیبهشت زادروز حکیم عمرخیام
(زاده ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ نیشابور -- درگذشته سالهای ۵۰۲ یا ۵۰۵ نیشابور) شاعر، ریاضیدان و ستارهشناس
او از ریاضیدانان، ستارهشناسان و شاعران ایران در دوره سلجوقی است و گرچه پایگاه علمی او از جایگاه ادبیاش برتر است، ولی آوازهاش بیشتر بهخاطر نگارش رباعیات اوست که شهرت جهانی یافته و سرودههایش به بسیاری زبانها، منتشر شده است. از جمله ادوارد فیتزجرالد رباعیات او را بهزبان انگلیسی ترجمه کرده که مایه شهرت بیشتر وی در مغرب زمین شده است. (جالب اینکه، "از خیام حدود ۲۰۰ رباعی به یادگار مانده است" ولی همین تعداد کم، آنچنان وزین و دلنشین است که موجب شهرت جهانگیر او شده است. و این پندی است برای شاعرانی که گمان میکنند پرگویی و پرشماری شعر و ازدیاد دیوان شعر، امتیاز است. در حالی که حافظ بزرگ نیز، تنها یک دیوان غزل دارد، اما زیبایی و شیوایی سرودههایش وصف ناپذیر است.)
از برجستهترین کارهای خیام نیز اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظامالملک، در دوره سلطنت ملکشاه سلجوقی بود. نقش وی در حل معادلات درجه سوم و مطالعاتش درباره اصل پنجم اقلیدس نام او را بهعنوان ریاضیدانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرد.
او در حدود ۴۳۶ تا ۴۴۹قمری، با حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضیالقضات سمرقند، کتابی درباره معادلههای درجه سوم بهزبان عربی و با نام "رساله فیالبراهین علی مسائلالجبر و المقابله" نوشت. پس از این دوران به دعوت سلطان جلالالدين ملکشاه سلجوقی و وزیرش نظامالملک به اصفهان رفت تا سرپرستی رصدخانه اصفهان را بهعهده گیرد. وی ۱۸ سال در آنجا اقامت کرد و به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه شد و طرح اصلاح تقویم را تنظیم کرد. تقویم جلالی که تدوین اوست بهنام جلالالدين ملکشاه مشهور است،
تأثیرگذارترین اثر ریاضیاش نیز با نام "رساله فیشرح مااشکل من مصادرات اقلیدس" است که در آن خطوط موازی و نظریه نسبتها را شرح داده است.
🆔 @arayehha
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#خیام
نگاهی به خیام
ازدی که گذشت هیچ از اویادمکن
فردا که نیامده ست فریاد مکن
بر نامده وگذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش وعمر بربادمکن
خیام را با رباعی هایش می شناسیم وبا آثارش درعلم ریاضی ونجوم ونوروز نامه
وتقویم جلالی.
دراروپا ترجمه ی فیتز جرالد از رباعیات
خیام هم مترجم را به شهرت رساند
هم خیام را .
پوتین رییس جمهورروسیه گفته بود" رباعیات خیام کتاب بالینی می است"
یان رپیکا مولف تاریخ ادبیات ایران
معتقداست که (اروپاییان درماندگی خودرا در رباعیات خیام می بینند)
دررباعیات خیام سایه ی مرگ برسراوهمچنان سنگینی می کند.
برای کم کردن این سنگینی یا فراموش کردن آن ما را به خوشباشی ودم غنیمتی
فرا می خواند.
کدام شاعر می تواند مرگ وزندگی را به این زیبایی به تصویر بکشد؟
جامی است که عقل آفرین می زندش
صدبوسه مهر بر جبین می زندش
وین کوزه گر دهرچنین جام لطیف
می سازدو باز برزمین می زندش
.
یا
این کوزه که دردست توست اندام دیگری بوده است واندام توکوزه ی دیگران خواهد شد.
در زمان خیام حنابله واشعریون علیه معتز له برخاسته بودند
وسلاجقه به قلمع وقمع سایر دگر اندیشان می پرداخته اند.
اعتراض خیام دانشمند علیه این جمودبوده است
اگر به اختصار من فردوسی را حماسی بنامیم ومن مولوی را عرفانی ومن حافظ را رند.
.من خیام من شکاک ودم غنیمت شماراست
که بر اختلاف فرقه ای می تازدوبا خوش باشی نرد عشق می باز د
همین مرگ اندیشی اوست که می گوید..
دردشت وصحراکه پامی گذاری با غرور وخواری پا نگذار.
شاید این سبزه از لاله رویی روییده است.
خیام می گوید.(ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست)دم را داشته باش چون بر نمی گردد
دنیا مانند کهنه زالی است
دعوای فرقه ای راهی به دهی نمی برد
یا (عمرم بگذشت وهیچ معلوم نشد)
یا (تاچند اسیر رنگ وبو خواهی شد)
یا همه زندگیت خوابی باشد که دیده باشی همه عمر
شرایط اجتماعی ان دوران را چه خوب خیام دراین رباعی نشان داده است.
چون حاصل آدمی دراین شورستان
جز خوردن غصه نیست یا کندن جان
خرم دل آن که زین جهان زود برفت
واسوده کسی که خودنیامد به جهان
به اختصار می توان اندیشه های خیام را اینگونه بیان کرد
در اندیشه های خیام سه نوع اندیشه وجود.دارد
خاطره ی ایران باستان که همه اندیشمندان ایرانی از ان الهام گرفته اند.
مرغی دیدم نشسته بر باره ی طوس
در پیش نهاده کله ی کیکاوس
با کله همی گفت که افسوس افسوس
کو بانگ جرسها وکجا ناله ی کوس
.....بی اعتباری دنیا وکوتاهی عمر که باید دم را غنیمت شماریم
برخیز ومخور غم جهان گذران
بنشین ودمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دیگران
......چون وچرا در کار افرینش
از امدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جلال وجاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دوگوشم نشنود
کاین آمدن ورفتنم از بهر چه بود
...خیام معتقد است یکی راه حل را از طریق دین می داند ویکی از راه علم می ترسم هیچکدام به عمق حقایق نرسند
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
مترسم از انکه بانگ اید روزی
کای بیخبران راه نه انست ونه این.
....خیام می گوید همه ی مسایل حل شدنی است مگر مرگ.
از جرم گل سیاه تا اوج زحل
کردم همه مشکلات کلی را حل
بگشادم بندهای مشکل به حیل
هربندگشاده شد به جز بند اجل
در این رباعی خیام به منجمی خود اشاره دارد.
منابع ،رباعیات خیام، نوشته های محمدعلی اسلامی ندوشن درباره ی خیام
لهراسپ ،بهرامیان
@arayehha
4_5866491195336692320.mp3
442.7K
رباعی شمارهٔ ۱۳۹
چون حاصل آدمی در این شورستان
جز خوردن غصه نیست تا کندن جان
خرم دل ،آنکه زین جهان زود برفت
و آسوده کسی که خود نیامد به جهان
➖➖➖➖➖➖➖➖
خیام نیشابوری
@arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
خیام
حکیم ابوالفتح عمر بن ابراهیم الخیامی مشهور به «خیام» فیلسوف و ریاضیدان و منجم و شاعر ایرانی در سال ۴۳۹ هجری قمری در نیشابور زاده شد. وی در ترتیب رصد ملکشاهی و اصلاح تقویم جلالی همکاری داشت. وی اشعاری به زبان پارسی و تازی و کتابهایی نیز به هر دو زبان دارد. از آثار او در ریاضی و جبر و مقابله رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقلیدس، رساله فی الاحتیال لمعرفه مقداری الذهب و الفضه فی جسم مرکب منهما، و لوازم الامکنه را میتوان نام برد. وی به سال ۵۲۶ هجری قمری درگذشت. رباعیات او شهرت جهانی دارد.
#خیام
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲۸ اردیبهشت " ۱۸ می" روز جهانی موزه
روز جهانی موزه (انگلیسی: International Museum Day)
این روز مناسبتی بینالمللی است که هرساله روز " ۱۸ می" ۲۸ اردیبهشت توسط شورای بینالمللی موزه برگزار میشود. این رویداد هرساله، یک موضوع مشخص را برجسته میکند و فرصتی را در اختیار متخصصان موزه قرار میدهد که امکان دیدار مستقیم با مردم را بهدست بیاورند و چالشهایی که موزه با آن روبرو است را برجسته کنند.
در واقع هدف این است که موزه جایگاه خود را به عنوان یک نهاد غیر خصوصی و دائمی برای عموم مردم بهدست بیاورد. نهادی که در خدمت و توسعه جامعه است تا میراث ملموس و ناملموس بشریت را در هرکشور نگهبانی کند و محیطی را برای اهداف آموزشی، مطالعه و آیندهنگری ایجاد کند. در نتیجه روز جهانی موزه امکانی است برای بالا بردن آگاهی عمومی در مورد نقش موزه در توسعه جامعه امروز، که در سطح بینالمللی نقش ایفا میکند.
🆔 @arayehha
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#روز_جهانی_موزه
کاخ بلند رباعی
رباعی قالب بسیار سختی است. شاعر باید تمام ذوق و سخندانی و خلاقیّت هنریاش را به خورد چهار مصراع بدهد. باید تمام حرفش، تمام آنچه روحش را به خلجان آورده بریزد به شکم چهار مصراع. تنها چهار مصراع!
اینجا همان بزنگاهیست که دست ناشاعر رو میشود. اینجا دیگر نمیشود با لفّاظیهای بیمزه، وزن را بیهوده پُرکرد. در این فضای ضیق نه جایی برای درازنفسی باقی میماند نه جایی برای آسمان به ریسمان بافتن. گوینده هم دستش زیر سنگِ وزنی از پیش تعیین شده مانده و هم تنگنای قافیه را دارد. در واقع قالبِ شعر گوینده را به سهکنج برده، تیغ بر رگش نهاده و میگوید:
بیار آنچه داری ز مردی و زور!
از این چهار مصرع که به مثابۀ چهار پایۀ ساختمانی شکوهمند است حتّی اگر یکی از آنها سست و ناتندرست باشد کاخ بلند رباعی فرو میریزد. به واقع چهار ستون این ساختمان باید همدست هم و کلمات اندک آن که خشتهای این ستونند باید دوست و دستدرگردن هم باشند.
اگر معمار خوشذوق و چیرهدست باشد، اگر همه چیز دست به دست هم بدهد و اگر کار همان طور پیش برود که باید و شاید، این کاخ کوچک میتواند آنقدر بلند باشد که کلاه از سر بیننده بیندازد.
@arayehha
خیام، قله رفیع خرد و عشق
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام زما و نی نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل
زین پس چو نباشیم، همان خواهد بود
این رباعی سرودهی یکی از بزرگترین اندیشمندان و دانشمندان ایران و جهان است که با فروتنی تمام از ناپایداری عمر بشر میگوید، حتی اگر به مانند خودش در علم و حکمت یگانه روزگار باشد، باز با مرگ او خللی در هستی رخ نخواهد داد.
حکیم عمر خیام نیشابوری دانشمند، فیلسوف، منجم و شاعر بزرگ قرن پنجم از ستارگان پرفروغ آسمان علم و ادب ایران زمین است. خیام به مانند دیگر نخبگان و بزرگان فرزند زمانهی خود است و زمینههای مساعدی در زادگاهش نیشابور فراهم آمد، تا او در آن فضا ببالد و به قلههای رفیع دانش و ادب دست یابد: «هر شخصیت بزرگ و انسان مؤثر در تاریخ، فرزند زمان و مکان خود است. اگر او را از آن زمان و مکان بردارند و در موضع دیگری جایش دهند، آن نخواهد بود که بوده و آن نخواهد شد، که شده! ...
او نیز فرزند زمان و مکان خود بود.»
«خیام کیست؟
دکتر شیرین بیانی
تهران - یزدا ۱۳۹۰
@arayehha
✳️کاربرد حرف«چون»در زبان فارسی
❇️ حرف «چون» می تواند به عنوان حرف ربط ، حرف اضافه و یا قید به کار رود.
ما باید بدانیم در هر کدام از این وضعیتها چون به چه معنایی است و چه کارکردی دارد؟
توجه: چو ، همچون ، همچو ، چونان ، چنین شکل های دیگر چون هستند و باید انها را مثل چون بررسی کنیم.
◀️ انواع چون:
1⃣ *حرف ربط* : اگر چون به معنای وقتی که ، زیرا ، به دلیل اینکه ، چون که و ... به کار برود حرف ربط است.
مثال ها:
✅ چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز و به جام باده کن عزم درست ( هنگامی که در نوروز ابر چهره گل لاله را شست .... )
✅ چون بلبل مست راه در بستان یافت
روی گل و جام باده را خندان یافت ( وقتی که بلبل خوشحال به باغ راه پیدا کرد....)
✅ چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ ( وقتی عمر تمام شود شیرین و تلخش فرقی ندارد...)
✅چون تشنه جان سپردم آن گه چه سود دارد؟
آب از دو چشم دادن بر خاک من گیا را ( وقتی که تشنه جان دادم ان وقت چه سودی دارد...)
2⃣ *حرف اضافه:* این نوع از حرف چون را همه ما به عنوان ادات تشبیه می شناسیم که به معنای مثل و مانند است.
پس اگر چون در جایگاه ادات تشبیه به کار رفته باشد و یک تشبیه را شکل داده باشد حرف اضافه است.
مثال ها:
✅ شبی چون شبح روی شسته به قیر
نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر ( یک شب مثل شبه ...)
✅ببارید چون ژاله ز ابر سیاه
کسی را نبد بر زمین جایگاه ( مثل باران از ابر سیاه می بارید...)
✅به بالا چو سرو و به رخ چون بهار
به هرچیز ماننده شهریار ( از جهت قدبلندی مثل سرو و از زیبایی مثل بهار ....)
✅ مقدارِ یارِ همنفس ، چون من نداند هیچکس
ماهی که بر خشک اوفتد، قیمت بداند آب را ( کسی مثل من ارزش دوست موافق را نمی داند...)
✅مرا و عشق تو گیتی به یک شکم زاده ست
دو روح در بدنی چون دو مغز در یک پوست ( جهان ، من و عشق تو را با هم زاده است... مثل دو مغز در یک پوست...)
✅تا کی اخر چو بنفشه سر غفلت در پیش؟
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار ( تا کی مانند بنفشه غافلی...)
3⃣ *قید:* اگر چون به معنای چگونه به کار رود قید است.
اگر چون در معنای چگونه و برای پرسش به کار رود قید پرسشی خواهد بود.
مثال ها:
✅مگر کز شمار تو آید پدید
که نوبت ز گیتی به من چون رسید ( چگونه نوبت به من رسید...)
✅روی خوش و آوازِ خوش دارند هریک لذتی
بنگر که لذت چون بود، محبوب خوش آواز را ( نگاه کن که لذت دوست زیباروی خوش صدا چگونه است؟...)
✅خیالش در نظر ، چون آیدم خواب؟
نشاید در به روی دوستان بست ( وقتی فکرش در خاطرم است چگونه خوابم ببرد؟....)
@arayehha
#دانش_افزایی
❇️ قابل و غیر قابل
بهجای «غیرقابل» میتوان واژگان کاهنده (منفی)ساز فارسی و بهجای "قابل" برابرهای فارسی زیبا به کاربرد.
مانند:
قابل قبول← پذیرفتنی
قابل اجرا← کار شدنی
غیرقابل انکار← انکارناپذیر
غیرقابل اجتناب ← دوریناپذیر
غیرقابل انتظار← دوراز چشمداشت
غیرقابل دسترس← دوراز دسترس
قابل دسترس← دردسترس
غیرقابل بازگشت← بیبازگشت
قابل توجه← شایان/ درخور/ شایسته
قابل ذکر← شایان یادآوری
قابل تحسین← ستایش برانگیز
قابل اشتعال← آتشزا
خسارت قابل ملاحظه← زیان دیده
قابل احترام← ارجمند.
@arayehha
#دانش_افزایی
💎 شاهنامه چند کلمه و بیت دارد؟
تعداد واژگان فردوسی حدود 555/600 است که از این تعداد 17/100 واژه غیرتکراری است. تعداد واژگان دقیقی نیز حدود 11/200 است. در نتیجه تعداد کل واژگان شاهنامه روی هم، حدود 566/800 است که تقریباً 17/350 تای آن مستقلِ غیرتکراری است.
همچنین تعداد بیتهای شاهنامه، از دیباچه تا پایان پیشدادیان 4/434 بیت، کیانیان 26/326 بیت، اشکانیان 781 بیت و ساسانیان 17/994 بیت است.
تعداد کل بیتهای شاهنامه(به تصحیح دکتر خالقی) چیزی در حدود 49/539 بیت است.
📰 "مجله بخارا،
فروردین و اردیبهشت 1398، شماره 130"
"دانشنامه زبان و ادب فارسی،
جلد چهارم، ص 134"
✍ کامران علوی
@arayehha
#دانش_افزایی
🌍 حروف ابجد :
حروف ابجد به این شرح هستند:
«الف، ب، ج، د، ه، و، ز، ح، ط، ی، ک، ل، م، ن، س، ع، ف، ص، ق، ر، ش، ت، ث، خ، ذ، ض، ظ، غ».
و اعداد ۱ تا ۱۰۰۰ به بیست و هشت حرف تقسیم شدهاست.
برای آسانی از بر کردن ترتیب این حروف ، هر چندتا حرف پیاپی به شکل واژه در آمده و تلفظ میشوند.
این واژهها عبارتاند از: «اَبْجَدْ - هَوََّزْ - حُطّی - کَلَمَنْ - سَعْفَصْ - قَرَشَتْ - ثَخَِّذْ - ضَظِغْ»
برای هر حرف واژهای که بخواهند به عدد تبدیلش کنند، عدد متناظر را از جدول زیر برمیدارند و اعداد به دستآمده را جمع میزنند.
برای نمونه در این روش، واژهٔ «علی» برابر با «۱۱۰» میشود همچنین « رضا » برابر با ۱۰۰۱ است.
اسم جلاله "الله " معادل ۶۶
اسم " شیطان" معادل ۶۶۶
و " حسن " برابر ۱۱۸ میباشد.😊
👈🏻 کاربرد حروف ابجد :
- کشف زمان وقوع حوادث تاریخی و اتفاقات مربوط به آنها ( پیش بینی ها)
- نوشتن دعا ، فال و طلسم
- استفاده در موسیقی
- هرگاه 28 حرف ابجد را بر روی کاغذی نوشته و آن را در خاک دفن کنید به نیت آن که غایب احضار گردد ؛ بحق تعالی غایب پیدا می شود.
- هرگاه 28 حرف ابجد را بر روی کاغذ نوشته و آن را بر گردن کودک یا اطفال آویزان کند ؛ هرگز نترسد.
- هرگاه 28 حرف ابجد را بر روی کاغذ نوشته و کسی طالب علم باشد کاغذ را آب کشیده ، بخورد ذهن او قوی می گردد.
- هرگاه 28 حرف ابجد را بر روی کاغذ نوشته و آن را بر درختی که ثمر نمیدهد ببندد ؛ ثمره او زیاد می گردد.
- هرگاه 28 حرف ابجد را بر روی کاغذ نوشته و در چاهی که آب ندارد انداخته ؛ آب آن چاه زیاد می گردد.
🚫 البته استفاده از حروف ابجد در هر کاری ، نیاز به استاد ماهر دارد.
❌ ورود انسان ناشی به این مسئله ، ممکن است مشکلات زیادی برای آن شخص بوجود آورد.
❇️ منبع : سایت ویکی پدیا
سایت آسمونی و علوم غریبه
@arsyehha
✅ هر کلمه یک ایده است.
به این کلمات نگاه کنید: خاک، هاله، تن، پناه، زیتون، درخشان، توزین، زلال، دردبار، دیگ، سیر، لنگر.
با دیدن هر کلمه چیزی در ذهن شما تداعی نشد؟
عینی یا ذهنی بودن کلمات فرقی نمیکند، مهم این است که هر کلمه تداعیکنندۀ تصاویر و مفاهیمی است که گاه گنگ و گاه واضحاند. و این تداعیها بهترین جرقه برای شروع نوشتناند.
کافی است یک واژه را در مرکز ذهنت نگه داری و شروع کنی به قلم زدن. بنویسی که به آن واژه چه حسی داری، آن واژه در زندگی تو چه نقشی دارد؟ آیا میتوانی مفهومپردازی آن واژه را در ذهن خودت گسترس بدهی؟ دربارۀ رنگ و بوی آن واژه چه فکر میکنی؟! و دهها سوال منطقی و فرامنطقی دیگر که تو برمیگزینی و در پاسخ آنها کاغذ سیاه میکنی.
به گمانم کسی در این تمرین موفقتر است که به زبان و کلمه به عنوان ارزشمندترین دستاورد بشری نگاه کند. اما اغلب آدمها چون از بدو تولد، زبان مادری مفت و مسلم به چنگشان آمده، با زبان برخوردی شلخته و سرسری دارند. مثل هر چیزی که سهل به دست میآید و فراوان است. اما برخورد نویسنده با کلمات از سر احترام و کمیابی است. نویسنده واژهها را بهتر خرج میکند. او میداند که «هر واژه یک ثروت است» و هزاران هزار سال تلاش انسان است که زبان را به شکل و صورت فعلی پیشکش ما کرده.
نوشتن، قدر دانستن کلمههاست.
#شاهین_کلانتری
@arayehha
آوانگارد (avant-garde)
به نویسنده یا شاعر یا هنرمندی اطلاق می گردد که در بنیادگذاری سبکی نو یا دگرگون ساختن نظم پیشین و اصلاح آن پیشرو بوده است . از نمونه های شاعر یا نویسنده ی آوانگارد در ادبیات فارسی می توان به طالبوف اشاره کرد که شیوه ای نو در نثر نویسی پایه گذاشت و همچنین نیمایوشیج که نثر کهن را درنوردید و شعر فارسی را وارد عرصه ای نوین ساخت .
این واژه (به معنی طلایه دار) از اصطلاحات نظامی فرانسوی است که رفته رفته تعمیم یافته و وارد عرصه ی سیاست و بعداً هنر و ادبیات شده است .
فرهنگ ادبیات فارسی – محمّد شریفی .
@arayehha