eitaa logo
آرایه های ادبی
960 دنبال‌کننده
897 عکس
209 ویدیو
101 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده سپاس بابت همراهی‌تون،با آرزوی توفیق @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
حذف حرف اضافه به نظر نگارنده، در فارسی فصیح و نثر دقیق، خاصه در متون علمی که نیاز به وضوح و صراحت دارد، بهتر است که در همه حال از حذف حرف اضافه خودداری شود. اگر حرف اضافه از جمله حذف شود معمولاً جمله یا  بی‌معنی می‌شود یا معنای دیگری می‌یابد، مانند حرف اضافۀ از  و به در دو جملۀ زیر: - کتاب را از او خریدم. - کتاب را به دوستش داد. حذف حرف اضافه در جملۀ اول، جمله را بی‌معنی می‌کند: « کتاب را او خریدم » و در جملۀ دوم، معنی را تغییر می‌دهد: « کتاب را دوستش داد ». اما در بسیاری از موارد، حذف حرف اضافه ظاهراً لطمه‌ای به معنای جمله نمی‌زند، مانند - کتاب را دستش داد ( به جای ... به دستش داد ). -  چترم را خانه گذاشته‌ام ( به جای ... در خانه گذاشته‌ام ). تقریباً همۀ ادبا و دستور نویسان جمله‌های اخیر را غلط  یا لااقل عامیانه می‌شمارند و توصیه می‌کنند که از استعمال آنها پرهیز شود. از جملۀ این ادبا مرحوم محمد پروین گنابادی است که در مقاله‌ای نوشته است که حذف حرف اضافۀ در از اول کلمه‌های ضمن و حدود صحیح نیست و به جای « ضمن بحث » و « حدود سالِ فلان » باید گفت:« در ضمن بحث » و « در حدود سالِ فلان »؛ همچنین به جای « مکتب نرفتن » باید گفت: « به مکتب نرفتن » و جز اینها ... این مقاله را مرحوم گنابادی در سال 1342 نوشته و مجلۀ دانش در شمارۀ اخیر خود ( فروردین و اردیبهشت 1366، ص 35 ) خلاصۀ مطالب آن را مجدداً چاپ کرده، یعنی مورد تأیید قرارداده است. غرض از مقالۀ حاضر بررسی غلط یا صحیح بودنِ این گونه عبارتهاست. ما به حکم چه می‌توانیم بگوییم که فلان کلمه یا جمله غلط یا صحیح است؟ مسلماً به حکمِ استعمال اهل زبان و نه صرفاً به حکم منطق یا استدلال انتزاعی که در بسیاری از موارد احکامش عملاً با قراردادهای زبان تطبیق نمی‌کند. بنابراین اگر همۀ مردم کوچه و بازار مثلاً بگویند: - امروز می‌خواهم بروم حمام ( به جای: به حمام ) - مرا گذاشتند مکتب درس بخوانم ( به جای: در مکتب ) آیا ما حق داریم که بگوییم این جمله‌ها به دلیل محذوف بودن حروف اضافه در آنها غلط است؟ عده‌ای از فضلا بی‌درنگ می‌گویند: آری، غلط است؛ و عده‌ای دیگر می‌گویند: اگر هم غلط نباشد به هر حال عامیانه است و زبان گفتار با زبان نوشتار فرق دارد و ما نباید زبان مردم بی‌سواد یا شتابزدۀ کوچه و بازار را ملاک قرار دهیم، و آنچه اصطلاحاً « زبان معیار » نامیده می‌شود متکی بر زبان کتابت مردم درس خوانده و مهذّب است. در جواب گروه اخیر، می‌توان از نوشته‌های نویسندگان معتبر معاصر شاهد آورد: - شاید صاحبخانه می‌خواسته برود حمام. خوب، ویلان الدوله هم مدتی است فرصت پیدا نکرده حمامی برود. ( محمدعلی جمال‌زاده، یکی بود و یکی نبود، داستان« ویلان الدوله ») - مرا گذاشتند مکتب درس بخوانم. ( مجتبی مینوی، داستانها و قصه‌ها، تهران، 1349، ص 130 ) اینجا، به احتمال قوی، گروه نخست اعتراض خواهند کرد که : زبان فقط زبان امروز و این دهه و این سده نیست، زبان گذشته‌ای و سنتی دارد، خاصه زبان فارسی  که هزار و دویست سال سابقه و بیش از ده هزار عنوان کتاب معتبر در همۀ زمینه‌های ادبی و فلسفی و علمی در پسِ پشت دارد و حق نیست که این گذشته را نادیده بگیریم و فقط براساس استعمال معاصران، ولو از نویسندگان صاحب نام باشند، قواعد دستور زبان را استخراج کنیم و استعمال پیشینیان را نادیده بگیریم، زیرا پیشینیان ما در آثار خود هرگز حرف اضافه را حذف نکرده‌اند و امروز هم اگر نخواهیم رابطۀ خود را با این گذشتۀ فرهنگی بگسلیم باید از ایشان متابعت کنیم. بسیار خوب، ولی آیا واقعاً پیشینیان ما هرگز حرف اضافه را حذف نمی‌کرده‌اند؟ چون گذشته از دستورنویسان و دبیران و استادان ادبیات فارسی، بسیاری از نویسندگان و مترجمان و علاقه‌مندان به نوشتن فارسی صحیح ممکن است به این سؤال جواب منفی بدهند یا، به هر حال، این سؤال به شدت برایشان مطرح باشد، تفصیل در این باب شاید بی‌فایده نباشد. در آثار پیشینیان در موارد متعدد به حذف حرف اضافه برمی‌خوریم که در اینجا به ذکر چند نمونه از آنها اکتفا می‌شود ( حرف اضافۀ محذوف در میان دو قلّاب [ ] آورده شده است ): هجیر دلاور میان را ببست [ بر ] یکی بارۀ تیزتک بر نشست ( فردوسی-شاهنامه ) [ در ] جملۀ ره خلق برهم مرده بود نیم زنده مرده را می‌خورده بود ( عطار، منطق الطیر ) گر مرا خود قوّت رفتن بُدی [ به ] خانۀ خود رفتمی وین کی شدی ( مولوی، مثنوی ) « یکی [ در ] همه عمر مرا جوید و راه ندهم و یکی هنوز مرا ناجسته وی را به خود راه دهم » ( شرح التعرّف، ج 2، ص 722 )؛ « ما سالهاست که [در] این جایگاهیم، هرگز هیچ دامدار ندیده ایم» (داستانهای بیدپای، 170)؛ @arayehha
خودرو چو خس مباش به هر سرد و گرم دهر آزاده سرو باش به هر شدّت و رخا " مسعود سعد سلمان " # وزن‌ عروضی و اختیارات شاعری وزن : مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فَعَل       ( مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن ) اختیارات شاعری : اختیار وزنی بلند بودن هجای پایانی در مصراع اوّل - اختیار زبانی بلند تلفظ کردن مصوّت کوتاه در هجای دوازدهم مصراع دوم # آرایه‌های ادبی چو خس : تشبیه آزاده سرو باش ( مانند سرو آزاده باش) : تشبیه سرد - گرم : تضاد سرد و گرم دهر : کنایه از ناملایمات روزگار، محنت و راحتی زمانه شدّت ( سختی) - رخا ( فراوانی رزق، فراخی روزی) : تضاد تکرار صامت " ر " در بیت : واج‌آرایی # معنی و مفهوم بیت ای انسان، خودرو مانند علف هرزه یا خار و خاشاک نباش که در برابر ناملایمات روزگار از خود اختیاری نداشته باشی و ناتوان و درمانده باشی، بلکه مانند درخت آزاده و سرافراز سرو باش که در مقابل هر سختی‌ و آسانی ایستادگی می‌کند. نظامی گنجوی می‌گوید: ز سختی‌ها نگیرد طبع سستی سعدی سروده است : چون به سختی در بمانی تن به عجز اندر مده C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
‍ ** آشنایی کهنه چون گردید، بی‌لذّت بُوَد کوزه‌ی نو یک دو روزی سرد دارد آب را " سالک یزدی " - قرن یازدهم # وزن‌ عروضی و اختیارات شاعری وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن اختیارات شاعری : اختیار زبانی بلند تلفظ کردن مصوّت کوتاه در هجای سوم مصراع دوم # آرایه‌های ادبی بیت : اسلوب معادله دارد. ( مصراع دوم معادلی برای تایید مصراع اوّل است. تمثیل نیز دارد.) کهنه - نو:  تضاد یک دو روز : کنایه از مدّت کوتاه، زمان اندک کوزه - آب - سرد : مراعات‌نظیر # معنی و مفهوم بیت‌ شاعر می‌گوید: آشنایی و دوستی همواره در آغاز لذت‌بخش است و خاطرات خوشی را از خود به یادگار می‌گذارد، اما هر چقدر از زمان این دوستی‌ها می‌گذرد و آشنایی، کهنه و قدیمی می‌شود، از لذت آن کاسته می‌شود و دیگر شور و شوق آغاز آشنایی وجود ندارد. شاعر برای توجیه سخن خود در مصراع دوم از ارسال‌المثل بهره می‌گیرد و می‌گوید : همان‌طور که کوزه‌ی تازه، آب را یک دو روزی ( مدت کوتاه) سرد، مطبوع و گوارا نگه می‌دارد و هر چقدر زمان ماندگاری آب در کوزه بیشتر می‌شود، دیگر آب مثل آغاز حضور خود در کوزه مطبوع نیست و لذتش را از دست می‌دهد. 🌸🌸 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
معنا در هیچانه قسمت نخست در تعریف هیچانه غالباً گفته‌می‌شود: شعری است برگرفته از ادب عامّه، با پیشینه‌ای به قدمت زبان بشری، معناگریز و معناستیز که از جوهر آهنگ و موسیقی بیش و پیش از معنی بهره می‌گیرد و گاه آن را مرادف مهمل‌گویی و پوچ‌گرایی دانسته‌اند. این گونۀ ادبی که در ادبیّات همۀ ملل و برای همۀ سنین دیده‌می‌شود، بیشتر در ادب کودک و نوجوان به کار رفته.است امّا آیا واقعاً هیچانه‌ها فاقد معنی‌اند؟ می‌دانیم که هر کلمه در زبان یک نشانه است که دو روی لفظ یا دال و معنا یا مدلول دارد. زبانشناسان جوهر اصلی زبان را نه دال و نه مدلول بلکه دلالت میان آن دو می‌دانند. در گفتار روزانه یا در زبان شعر کلمات، علاوه بر معنی روشن و نمایان خود معانی درونی دیگری نیز دارند که از طریق رابطۀ مجازی میان دال و مدلول حاصل می‌شود. گاه مقصود ما از «معنی» آن برداشت اولیّه و نزدیک به زبان ارجاعی است که نخستین بار با خواندن متن به ذهن ما می‌آید ولی غالباً منظور از «معنی» مفاهیم ثانوی سخن است که در بافت کلام و با بهره‌گیری از عناصر زبرزنجیری کلام برای خواننده یا شنونده حاصل می‌شود. همان چیزی که موضوع علم معانی است. این معنای ثانوی نه تنها در عالم ادبیّات بلکه در زبان گفتار روزمرّه نیز کارکرد بسیاری دارد. برای مثال وقتی کسی از پشت تلفن به شما می‌گوید: «سلام، خوبی؟» در معنای نخست، مفهوم سلامت، صلح، تحیّت، پرسش حال و مانند آن دارد و در معنی دوم، آغاز رابطۀ کلامی را نوید می‌دهد. شما با شنیدن همین دو کلمه با انبوهی از مفاهیم و اطلاعات روبرو می‌شوید؛ گوینده مرد است یا زن، آشنا است یا غریب، سرِ دوستی دارد یا دعوا، جوان است یا پیر، خوش‌خبر است یا نه، دلیل تماس او چیست و ... . دست بر قضا آنچه از معانی ثانوی دریافت می‌کنیم مهمتر، برجسته‌تر و آگاه‌کننده‌تر از معنی نخست است. در اینجا شما بیشتر از معنی اوّل به معانی ثانوی نیاز دارید تا بتوانید با مخاطب خود ارتباطی موفّق و مؤثّر بسازید. ✍دکتر رضا ارشادی‌فر C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
معنا در قسمت دوم سرودۀ « آی پایه، پایه، پایه/ بدو برو به سایه/ بشین روی سه‌پایه/ سه‌پایه پا نداره/ کفش طلا نداره/ کفش قشنگ زرگری/ کجاست؟ کجاست؟ تو زرگری/ زرگری سایه داره/ خودش سه‌پایه داره/ به هیچکی جا نمیده/ کفش طلا نمیده» هیچانه‌ای است از افسانه شعبان‌نژاد. کلماتی دارد با معنی روشن امّا ترکیبِ کلام، مهمل به نظر می‌رسد. دکتر محمّدرضا شفیعی کدکنی در کتاب «رستاخیز کلمات» نمونه‌هایی از این دست را شعر «زائوم» از نوع نشانه‌شناسیک می‌داند؛ کلمات معمولی، رایج و استاندارد که ترکیب آنها معنی مبهم یا نامعقول دارد. در این شعر کفّۀ موسیقیِ همخوان‌ها و واکه‌ها و تکرار هجاها و واژه‌ها بر وضوح معنی می‌چربد؛ به سخن دیگر فرم بر محتوا غلبه دارد. معنی اوّلیّۀ کلمات به ظاهر با مقصود نهایی همخوانی واژگانی ندارد امّا نمی‌توان آن را مهمل دانست زیرا با شنیدن آن کودک سه هجای کلمۀ زرگری را با سه‌پایه در تقارن می‌بیند و ضمن بازی با کلمات و موسیقی به شباهت میان پا و پایه و نیز ارتباط میان طلا با زرگر و کفش با پا پی می‌برد. اینجا نباید دنبال معنی قراردادی گشت بلکه باید به کارکرد ریتم و تصویرسازی ذهنی کودک توجّه داشت. اینگونه اشعار نه تنها در ادب عامّه بلکه در شعر شاعران بزرگ نیز یافت می‌شود؛ مثل کتاب «هیچ هیچ هیچانه» مجموعۀ پنجاه و دو شعر از شاعران معاصر کودک از همین نوع‌است. به نظر می‌رسد اصطلاح «هیچانه» برای این گونۀ ادبی چندان مناسب و سازگار نباشد. آنچه از «هیچ» با پسوند نسبت «انه» به ذهن می‌رسد چه در معنای ظاهری نیستی، نابودی، پوچی و چه در معنای عرفانی خضوع و خشوع در برابر هستی کل با تعریف این ژانر ادبی تناسب و سنخیّت ندارد. اگر مهم‌ترین غرض شعر را بیان احساس و انتقال عاطفه بدانیم هیچانه به حدّ کمال در این پهنه توفیق دارد و اگر موسیقی را مهمترین عامل آفرینش شعر بشناسیم باز هم هیچانه‌ها سرشاراند از موسیقی دل‌انگیز حروف و کلمات. انسجام کلام، کوتاهی سخن، تکرار آواها، هجاها یا واژه‌ها، توازن موسیقایی میان اجزای کلام، پویایی، سرشاربودن از نشاط و شادی‌آفرینی، همنوایی با طبیعت، جا به جایی اجزای کلام، فضاسازی، جان‌بخشی به اشیا، بهره‌گیری از نام‌آواها، واژه‌آفرینی، برهم زدن ساختار صرفی و گاه نحوی زبان به هیچانه هنجارگریزی شاعرانه می‌بخشد که میتوان جلوه‌های بسیاری از آشنایی‌زدایی را در آن دید. تکرار اتل متل توتوله، گنجشکک اشی مشی، عمو زنجیرباف و ... نه تنها برای دنیای کودکان پر از مفهوم تخیل‌برانگیز و جذّاب است بلکه بزرگسالان را نیز برای لحظاتی از قانون‌های خشک و بیروح زندگی مادی می‌رهاند و در تصوّرات کودکی غرق می‌کند؛ چه معنایی از این زیباتر و لذّت‌بخش‌تر. شاید بی هیچ اصراری به جای لفظ هیچانه باید به دنبال واژۀ مناسب دیگری بود؛ مانند آواشعر یا شعرآهنگ؛ زیرا «هیچ» بار معنایی متناسب با این نوع شعر را ندارد و ساخت صرفی، نحوی، موسیقایی و معنایی آن را نمایندگی نمی‌کند. ✍دکتر رضا ارشادی‌فر C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
جواب گزینه 3 ✅ در گزینه۳ 《پُر و تَر》معیوب میباشد؛ به این دلیل که حروف اصلی شان در مصوت کوتاه باهم اختلاف دارند و حروف الحاقی هم ندارند که این عیب را پوشش بدهد یا به عبارتی، برطرف شود. بررسی سایر گزینه ها: 💛گزینه۱ در گزینه ۱《مرتدان و خاندان》"ان" کاربرد متفاوتی دارد: "ان" در مرتدان، نشانه جمع است و در خاندان مال خود کلمه است و پسوند و نشانه ای نیست! لذا حروف الحاقی نداریم و (ان) حروف اصلی قافیه بوده، قاعده2️⃣ و قافیه کاملا درست. 💛گزینه۲ 《فارغم و غم》قافیه ساخته اند.کاملا درست (-َ م در فارغم به معنای هستم(فعل‌اسنادی) است ! اما -َم در غم مال خود کلمه هست!) 💛گزینه۴ 《ظالِمی و عالَمی》بدلیل وجود حروف الحاقی حتی با اختلاف مصوت کوتاه قافیه ساز میباشند و کاملا درست است. این نکته‌وتبصره قبلا هم در کانال توضیح داده شد. ●●نکته اینه: اگر کلمات قافیه در مصوت کوتاه اختلاف داشته باشند، قافیه معیوب است! (مثل گزینه ۳ همین تست) مگر اینکه حروف الحاقی داشته باشند که دراین صورت عیب پوشیده میشود و کاملا درست است! (مثل گزینه ۴ همین تست) @arayehha
❌الف) دشت و گذشت 👈🏻 قافیه اما بدلیل اختلاف در دو صامت جناس نیستند ! رد گزینه های ۱ و ۳ ، چون الف دارن... ✌مطمئن میشیم جواب بین ۲و۳ هست که هردوشون د دارن پس د قطعا قافیه، جناس ساخته. بین ه و ب بررسی میکنیم :👇 ✅ب) جهان(دنیا) و جهان(جهیدن) 👈🏻 قافیه قافیه در این بیت جناس‌تام ساخته است ! پس همینجا متوجه شدیم جواب گزینه 4 است و تمام☺️  اما ادامه شو هم بررسی و تحلیل میکنیم ❌ج) باغ و چراغ 👈🏻 قافیه اما بدلیل اختلاف در دو صامت جناس نیستند ! ✅ د ) جان و جوان 👈🏻 قافیه قافیه در این بیت جناس‌ناقص‌افزایشی ساخته است ! ❌ ه ) بهار و نگار اما بدلیل اختلاف در دو صامت جناس نیستند ! @arayehha
. شاعرِ تمام وقت... یادداشتی از استاد درباره    شهریار نیز مانند بهار، از آن‌هایی بود که تا آخرین سال‌های عمر، شعله می‌کشید و مثل بعضی از شاعران که در یک دورهٔ معين اوج می‌گیرند و بعد به تکرار خود می‌پردازند، نبود. بی‌گمان شاهکارهای او در هشتاد و چند سال عمر که نزدیک به شصت سال «تمام وقت» شاعر زیست و به شاعری پرداخت، متعلق به نیمهٔ اول این شصت سال است؛ ولی در نیمهٔ دوم نیز شعله‌های بلند کم نداشت. شهریار در عمر طولانی شاعری خویش، آن‌قدر خلاقیت فردی دارد که نظیره‌سازی‌ها و استقبال‌های او را می‌توان به‌راحتی نادیده گرفت. اما، در همان نظیره‌سازی‌ها و استقبال‌ها هم، وقتی او را با دیگران مقایسه کنیم، دارای نوعی استقلال و ابتکار است. جرأت‌های زبانی و جسارت‌های معنایی او، حتی در این نظیره‌سازی‌ها هم حساب او را از این‌گونه شاعران و این گونه نظیره‌سازی‌ها جدا می‌کند.... در میان دانه‌های درشت شعر قرن ما، شصت و چهار سال زندگی كرد (یعنی بیست سالی كمتر از شهریار) و در همان شصت و چهار سال، نیمی از عمرش به سیاست و روزنامه‌نویسی و نمایندگی مجلس و تبعید و زندان و نیز استادی دانشگاه و تحقیق و تتبع گذشت كه دستاوردهای او در دو قلمرو سیاست و تحقیق نیز خیره‌كننده و حیرت‌آور است. پنجاه و یك سال زیست و بیشترین بخش عمرش به كارهای جنبی سپری شد. نیز با مشغله‌هایی از نوع معلمی و یا كار در رادیو و تلویزیون بخشی از عمر شصت و دو ساله‌اش را پر كرد. میان نقاشی و شعر در نوسان بود؛ تنها بود كه همه عمر هشتاد و چهار ساله‌اش را ـ به جز بخشی از سالیان مدرسه ـ تمام وقت در خدمت شعر زیست؛ حتی هم در این امر، به پای شهریار نمی‌رسد، زیرا مقداری از عمر خود را به معلمی و عضویت در اداره نگارش وزارت فرهنگ گذرانید و تا آخر عمر نیز بی‌ارتباط با آن اداره نبود. با در نظر گرفتن طول عمر شهریار در قیاس با این بزرگان، این درجه از «تمام وقت شاعر بودن» كه نصیب او شد، نصیب هیچ‌كدام از دانه‌های درشت شعر فارسی در قرن حاضر نشد. همین امر سبب شد كه او، زلال خلوت رمانتیك خویش را،‌ هیچ‌گاه به واقعیت‌های بیرونی نیالاید و در جهان «خیالی» خویش به خلاقیت هنری بپردازد. به همین دلیل و به دلیل نمونه‌های درخشانی از هنرش، او را باید بزرگترین مظهر رمانتیسم در شعر فارسی به حساب آورد؛ گوینده «هذیان دل» و «دو مرغ بهشتی»‌ و «افسانه شب» و «در جستجوی پدر» و «سرود آبشار» و «ای وای مادرم» و «نقاش» و  «سنفونی دریا» و چندین منظومه دیگر. اگر روزی بخواهند برای مكتب رمانتیسم در ادبیات فارسی نماینده كامل عیاری انتخاب كنند، تصور نمی‌كنم شاعری شایسته‌تر از "شهریار" بتوان یافت.   با چراغ و آینه ص ۸_۴۷۶ کانال استاد دکتر شفیعی‌کدکنی C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇
💢از بیشترنویسی تا بهترنویسی محمد اسفندیاری کتابهای نویسندگان را گاهی سنجش می‌کنند و گاهی شمارش. می‌گویند فلان نویسنده، ده یا بیست یا پنجاه کتاب نوشته است. امّا عدد مهم نیست، بلکه معدود، مهم است. ملاک در سنجش آثار نویسندگان، نه تعداد آنها، که وزن علمی آنهاست. کتابهای نویسندگان را نباید شمرد، بلکه باید وزن کرد. یک کتاب وزین بهتر است از صد کتاب میان‌تهی. با یک کتاب گرانسنگ می‌توان یک ملت را اشباع کرد، ولی با صد کتاب سست‌بنیاد نمی‌توان یک نفر را سیراب ساخت. برگرفته از کتاب «اخلاق نگارش» @arayehha
4_5961024988889743570.mp3
4.51M
عروض شنيدارى فایل صوتی 1⃣ در آمدی بر عروض شنيدارى مدرس : دکتر اصغر بهرامی 🆔 @arayehha
4_5961024988889743571.mp3
4.05M
عروض شنيدارى فایل صوتی 2⃣ شناخت اوزان با شنیدن مدرس : دکتر اصغر بهرامی @arayehha
جواب گزینه 4 ✅ 🍋بررسی گزینه هایی که قافیه درست داشتند: 💛ب) ردیف: کردیم واژگان قافیه: ملالی و حالی حروف الحاقی: "ی" در  ملالی و حالی حروف اصلی: 《 ال 》(مصوت+صامت) قاعده قافیه: طبق قاعده 2️⃣ و کاملا درست✅ 💛د) ردیف: --- واژگان قافیه: سفری و پری حروف الحاقی: "ی" در  سفری و پری حروف اصلی: 《 –َ ر 》(مصوت+صامت) قاعده قافیه: طبق قاعده 2️⃣ و کاملا درست✅ بررسی گزینه هایی که قافیه نادرست داشتند: 💛الف) « نی و منی» قافيه نمی شوند، زيرا «ی» به تنهايی قافيه نمی شود؛ «نی» هم نميتواند حروف قافيه باشد، زيرا قافيه بايد با مصوت شروع شود. طبق قاعده ۲. •●• دقت کنید که طبق قاعده ۱ فقط مصوت بلند "آ" و "او" میتوانند اساس قافیه باشند نه مصوت بلند "ی"     💛ج) « شصت و هست » قافیه نمی شوند، زیرا شكل نوشتاری حروف قافیه يكسان نیست! •●• شکل نوشتاری حروف قافیه باید مشابه و همسان باشد؛ از نظر آوایی واژه هایی مثل حضیض، لذیذ، غلیظ میتوانند با مشک بیز و خیز هم قافیه شوند؛ اما به دلیل اینکه شکل نوشتاری آنها متفاوت است، قافیه کردن آنها درست نیست. @arayehha
‍ ** پایه بسیار سوی بام بلند تو به یک پایه چون شوی خُرسند؟ " سنایی غزنوی" # وزن‌ عروضی، اختیارات شاعری، ردیف و قافیه وزن : فعلاتن مفاعلن فعلن اختیارات شاعری : اختیار وزنی آوردن فاعلاتن به جای فعلاتن در رکن نخست مصراع اوّل - اختیار وزنی بلند بودن هجای پایانی در مصراع‌های اوّل و دوم - اختیار وزنی ابدال ( آوردن یک هجای بلند به جای دو هجای کوتاه) در رکن پایانی مصراع دوم ردیف : - قافیه‌ها : بلند - خُرسند # آرایه‌های ادبی بام بلند : کنایه از آسمان، عرش، در حقیقت خداوند تکرار مصوّت " ا " و صامت " ب" در مصراع اوّل : واج‌آرایی تکرار واژه‌ی " پایه" در بیت : واژه‌آرایی # معنی و مفهوم بیت راه‌ها، پلّه‌ها و مراتب فراوانی برای قرب خداوند وجود دارد. تو ای رهرو، چگونه در سیر و سلوک خود و در این مسیر به سوی حق فقط به یک راه و پلّه قانع شده‌ای؟ به عبارت دیگر: کسی که می‌خواهد در  سیر و سلوک خود برای نیل به معرفت گام بردارد و به قرب خداوند نائل گردد، نردبان صعود از پلّه‌های بسیاری تشکیل شده است. شاعر می گوید: ای سالک، تو فقط از یک پلّه‌ی آن بالا آمده‌ای، چگونه به آن خرسند و راضی هستی؟ به قول برخی از عرفا به تعداد انسان‌ها و حتّی به تعداد ذرّات هستی، راه به سوی خداوند وجود دارد و خداوند قلّه‌ای است که از مسیرهای گوناگون می‌توان به سویش رهسپار شد و به معرفت دست یافت و به وصل خداوند رسید. نباید در این راه، فقط به یک مسیر اکتفا نمود. 🍁🍂 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═
دوازده نکته دربارۀ زبانِ فارسی ۱. فارسی یکی از زبان‌های خانوادۀ زبان‌های هند و اروپایی است. ۲. فارسی از لحاظِ تعدادِ گویش‌وران، بیست و پنجمین زبان در میانِ بیش از هفت هزار زبانِ جهان است. ۳. بعد از نفوذِ اسلام در ایران، خطِ پهلَوی به خطِ عربی تغییر یافت. ۴. بسیاری از واژه‌های فارسی با واژه‌های انگلیسی هم‌ریشه‌اند، مثلاً برادر، پدر، و مادر. ۵. در فارسی تفاوتِ جنسیتی وجود ندارد و مثلاً ضمیرِ «او» هم برای مرد به کار می‌رود هم برای زن. ۶. فارسی تنها زبانی است که در آن نشانۀ مفعول، یعنی حرفِ اضافۀ را، واژۀ مستقلی است. ۷. در فارسیِ امروز فقط حدودِ چهارصد مصدرِ ساده (بسیط) به کار می‌رود. ۸. فارسی یکی از تواناترین زبان‌ها در ساختنِ واژه‌های مُرکّب است. ۹. حدودِ نیمی از واژه‌های رایج در فارسیِ امروز وام‌واژه‌های عربی‌اند. ۱۰. مهم‌ترین زبان‌هایی که فارسی از آن‌ها واژه وام گرفته عبارت‌اند از: عربی، ترکی، فرانسوی، انگلیسی، روسی. ۱۱. دوزبان‌گونگی یکی از ویژگی‌های بارزِ فارسی است؛ یعنی زبانِ گفتار با زبانِ رسمیِ نوشتار خیلی فرق دارد. ۱۲. لغت‌نامۀ دهخدا بزرگ‌ترین کتابِ زبانِ فارسی است که در بیست و چهار هزار صفحۀ بزرگ چاپ و منتشر شده‌است. @arayehha
28.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادگیری عروض سماعی آموزش استاد کریمی👌💚 @arayehha
4_5961024988889743573.mp3
3.83M
⃣ ✅گروه ۱ / وزن ۱: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن 🛑مدرس : دکتر اصغر بهرامی @arayehha
در مبحث دستور، شناخت انواع (را) و آشنایی با کاربرد هر یک اهمیت زیادی دارد. برخی از انواع مهم (را) عبارتند از: نشانۀ مفعول: این (را) پس از مفعول می‌آید. مثال: بلبل مست راه در بستان یافت / روی گل و جام باده را خندان یافت فعل (یافت) در مصراع دوم چهار جزئی گذرا به مفعول و مسند است و (روی گل و جام باده) مفعول آن. حرف اضافه: (را) گاهی در متون گذشته به عنوان حرف اضافه به‌کار می‌رفته است. مثال: در خواب بُدم مرا خردمندی گفت / کز خواب کسی را گل شادی نشکفت برای کسی در خواب گل شادی شکوفا نشد. گویند قرابه گر مسلمان نبود / او را تو چه گویی که کدو می‌سازد چرا به او می‌گویی. فک اضافه: این (را) میان مضاف و مضاف‌الیه فاصله می‌اندازد و معمولا باعث می‌شود که مضاف‌الیه بر مضاف تقدم یابد. مثال: بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم / فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم سقف فلک را بشکافیم. تا سلسلۀ ایوان بگسست مداین را / در سلسه شد دجله چون سلسله شد پیچان سلسلۀ ایوان مداین بگسست. علاوه بر موارد ذکر‌شده، موارد دیگری نظیر ( نشانۀ مالکیت، نشانۀ قید، نشانۀ قسم و...) نیز وجود دارد. و به عنوان نکتۀ پایانی می‌توان گفت که توجه به نوع گذر و یا ناگذر بودن فعل جمله، تا حدودی به تشخیص نوع (را) کمک می‌کند. @arayehha
سی وام‌واژۀ روسیِ رایج در فارسی استکان. اسکناس. بانکه. برزنت. بُرش (سوپ). بشکه. پاگون. پیراشکی. ترمز. چدن. چرتکه. چلیک. چمدان. درشکه. دوشکا. زاپاس. سارافون. سماور. سوخاری. شَمّاته. شنل. فانُسقه. کاتیوشا. کالباس. کالسکه. کلاشینکف. کوپه. گارمون. لنت. واکس. وان. @arayehha
👌تلنگر ادبی جین آستین میگه: «آنگاه که مردی به زبان نمی‌آورد زنی را دوست دارد، همه چیز را از دست می‌دهد حتی آن زن را... و آنگاه که زنی به زبان می‌آورد مردی را دوست دارد، همه چیز را از دست می‌دهد حتی آن مرد را... در عشق، سکوت، جنایت مرد است و حرف زدن، جنایت زن...» @arayehha
⬅️چند جایگزین خوب فارسی زوال فروپاشی سابقه پیشینه راسخ استوار سایرین دیگران ضمیمه پیوست عدیده پرشمار صدمه آسیب طبق برپایه قابل‌توجه چشم‌گیر فارغ‌التحصیل دانش‌آموخته فاکس دورنگار قبلا پیشتر آداب درست نویسی @arayehha
زبان‌پیچ زبان‌پیچ (tongue-twister) جمله، ترکیب، یا واژه‌ای است که بر زبان آوردن یا سریع تکرار کردنش سخت است و گوینده را به تپق زدن می‌اندازد و باعثِ خنده می‌شود.  نمونۀ انگلیسیِ آن اصطلاحِ sixth sense (حسِ ششم) یا نامِ Rolls-Royce (رولزرویس) است، یا این جمله:  She sells sea-shells on the sea-shore. در زبان‌پیچ‌ها معمولاً دو واجِ قریب‌المخرجِ «ر، ل»، «ز، ژ»، یا «س، ش» هست. اینک چند زبان‌پیچِ فارسی: پُستِ پیش‌تاز. چه ژستِ زشتی! دیشب سیما سه شیشه سرکه خرید. سروش دست و روش‌و شُست. سی شیشه سرکه، شیشه‌ای سی تومن. شیش سیخ جیگر، سیخی شیش هزار. لُرد لورل پشتِ رلِ لندرور رولت خورد. @arayehha✍️
کلمهٔ «دُچار» در اصل از دو عدد «دو» و «چهار» تشکیل شده است و به معنای «تلاقی کردن»، «روبه‌رو شدن» و «رسیدن دو کس به همدیگر» است. وقتی شما که دو چشم دارید با شخص دیگری که او هم دو چشم دارد، روبه‌رو می‌شوید، «دچار» می‌شوید. البته این معنای «دچار شدن» در متون کهن فارسی است و در فارسی معاصر کاربرد چندانی ندارد. امروزه «دچار شدن» بیشتر به معنای «مبتلا شدن» و «گرفتار شدن» به کار می‌رود. به این شعر سهراب سپهری دقت کنید: - دچار یعنی - عاشق - و فکر کُن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد - چه فکرِ نازک غمناکی! (سپهری، ۱۳۸۹: ۱۹۶). سپهری کلمهٔ «دچار» را در معنای امروزینش به‌ کار برده است، اما من هر وقت این شعر او را می‌خوانم، همزمان معنای کهن و نوِ کلمه در ذهنم جان می‌گیرد و لذت بیشتری از خواندنش می‌برم. اگر با در نظر گرفتن هر دو معنای کهن و‌ نوِ «دچار» این شعر را بخوانیم، آن‌وقت عاشق کسی است که دُچار شده است؛ یعنی هم با معشوقش چشم در چشم شده و هم به عشق مبتلا شده است. ◾️منابع ـ دهخدا، علی‌اکبر [بنیان‌گذار]. (۱۳۷۷). لغت‌نامه. زیر نظر محمد معین و جعفر شهیدی. تهران: دانشگاه تهران و روزنه. - سپهری، سهراب. (۱۳۸۹). هشت کتاب. چاپ اول. اصفهان: گفتمان اندیشهٔ معاصر. 📗شعر، فرهنگ و ادبیات @arayehha
می‌دانید که کاربرد کلمهٔ «هنر» در معنای «آرت» و «هنرمند» در معنای «آرتیست» کاربردی متأخر است و این کلمه در متون کهن، به‌ویژه تا قرن هفتم، اغلب به معنای آن دسته از فضیلت‌ها و توانمندی‌هایی است که فرد با تلاش و پشتکار و سخت‌کوشی خودش به دست آورده. به نظر من «جَنَم و جُربُزه» معادل‌های مناسبی برای «هنر» در متون کهن‌ هستند. بر این اساس «هنرمند» در متون کهن به معنای فردی با جَنَم و ج‍ُربُزه است که اگرچه ممکن است به‌ظاهر جایگاه اجتماعی والایی نداشته باشد، اما به مدد توانمندی‌های شخصی‌اش می‌تواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و ثابت کند که لایق و کاردان است. در مقابل، «بی‌هنر» اگرچه ممکن است به مدد رانت و لابی‌گری به جایگاهی برسد، اما در حقیقت فردی پخمه و تنِ‌لش است که هیچ کاری ازش برنمی‌آید و به درد لای جرز هم نمی‌خورد. برای نمونه وقتی سعدی می‌گوید: مُحال است که هنرمندان بمیرند و بی‌هنران جای ایشان بگیرند. منظورش این است که غیرممکن است آدم‌های با جَنَم و جُربُزه بمیرند و فراموش شوند و پخمه‌ها و چُلمن‌ها جای ایشان را بگیرند. یا وقتی همین سعدی می‌گوید: هنرمند [...] هر جا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی‌هنر لقمه چیند و سختی بیند. منظورش این است که آدم با جَنَم و جُربُزه در هر جایگاهی که باشد، مفید و محترم و ارزشمند است و آدم پخمه و ناکارآمد در هر جایگاهی که باشد، بی‌ارزش و به‌دردنخور است. @arayehha
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش عروض سماعی با بمب عروض استاد زنده دل👌👍☺️ @arayehha
اوزانی که قابلیت دسته‌بندی هجایی به دو صورت را دارند😍🎶 1.مستفعل مستفعل مستفعل مستف برش‌دوم: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن🍓 2.مستفعل مستفعل مستفعل فع برش‌دوم: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل🍊 3.مستفعل فاعلات مستفعل فع برش‌دوم: مفعول مفاعلن مفاعیل فعل🍋 4.مستفعل فاعلات مستفعل برش‌دوم: مفعول مفاعلن مفاعیلن🍏 5.مستفعل فاعلات مستف برش‌دوم: مفعول مفاعلن فعولن🫐 6.مستفعلن مفاعل مستفعل برش‌دوم: مفعول فاعلات مفاعیلن🍇 7.مستفعلن مفاعل مستفعلن فعل برش‌دوم: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن🥭 8.مستفعل مفعولن، مستفعل مفعولن برش‌دوم: مفعول مفاعیلن،مفعول مفاعیلن🥥 9.مستفعلن فعولن، مستفعلن فعولن برش‌دوم: مفعول فاعلاتن،مفعول فاعلاتن🥝 10. مستفعلن‌فع، مستفعلن‌فع برش‌دوم: مفعول‌ فع‌لن،مفعول فع‌لن🍉 برش‌سوم: فع‌لن فعولن،فع‌لن فعولن🍒 @arayehha