eitaa logo
آرایه های ادبی
1.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
243 ویدیو
123 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ۱۹ شهریور سالروز درگذشت احمد حیدربیگی (زاده ۲۹ اسفند ۱۳۱۸ اسلام آیاد غرب -- درگذشته ۱۹ شهریور ۱۳۸۶ همدان) شاعر  و نویسنده او در سال ۱۳۴۳ از دانشگاه افسری، فارغ‌التحصیل شد و از سال ۱۳۵۹ سرودن شعر را آغاز کرد. نخستین شعرش "همزاد" در سال ۱۳۶۹ در مجله آدینه چاپ شد و پس از آن در ماهنامه گزارش، دنیای سخن، گردون، ماهنامه چیستا، فصلنامه گوهران، ماهنامه بایا و مجله‌های کلک و بخارا اشعار و مقالاتش به‌چاپ رسید. از او سه کتاب شعر به نامهای لابیرنت (شعر نو) تنهاییت را به‌دوش من بگذار (شعر نو) و یک شاخه شعر سرخ (مجموعه غزلها، چند دوبیتی، چند رباعی و یک مثنوی) به‌چاپ رسیده‌است. از آثار دیگر او به شعر درآوردن منشور جهانی حقوق کودک به درخواست شورای کتاب کودک است. سازمان اسناد ملی ایران در سال ۱۳۷۹–۱۳۸۰ اقدام به ضبط گفتگوهایی با او کرد که حاوی نکات بسیار قابل توجهی در مورد تاریخ شهر کرمانشاه، خاطرات و مسایل مربوط به‌شعر و ادبیات دیروز و امروز ایران است (۱۱ ساعت گفتگو) که در آرشیو آن سازمان نگهداری می‌شود. او همچنین دستی در تحقیق داشت و مقالاتی در سیاست، جامعه‌شناسی و هنر، از او به‌جا مانده است که شماری از این مقالات در همایش‌ها و مطبوعات آمده و شماری به تبع شرایط خاص ایران مورد بی‌مهری قرار گرفته‌اند. تعدادی از مقالات او در همایش «تدوین برنامه سوم توسعه کشور» «نقش و جایگاه دولت در توسعه فرهنگی» "مهاجرت نخبگان علمی و متخصصان" مورد استفاده بوده است. سه شعر نیز از او به‌زبان ترکی استانبولی در ترکیه توسط «بهروز دیجوریان» ترجمه و چاپ شده است. از نکات برجسته زندگی او در کسوت یک نظامی، مدیریت هوشمندانه او در وقایع انقلاب ۱۳۵۷ در مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد، یاسوج در سمت رئیس شهربانی است. جلوگیری از کشتار و ضرب و شتم مردم و ایجاد یک تفاهم کم‌نظیر بین نیروهای نظامی منطقه، مردم شهر و عشایر منطقه که نمونه زیبایی از یک دموکراسی محلی و واقعی بود. «شاید» یاسوج تنها مرکز استانی در ایران سال ۱۳۵۷ بود که خونریزی، درگیری و تخریب اموال عمومی را در کارنامه خود نداشت. با توجه به مسلح بودن اهالی و عشایر و اوضاع ناآرام کشور در آن موقعیت بحرانی، این مدیریت از سوی برخی سازمان‌ها و اشخاص مورد تحسین قرار گرفت و حتی به شیوه‌های متفاوتی تعبیر و تفسیر شد. شهامت و مدیریت وی مورد قدرشناسی مردم محلی واقع شد و امروز نیز در منطقه مورد نظر سرشناس و محبوب است. دفترهای شعر: لابیرنت، همدان، انتشارات شهر اندیشه ۱۳۷۹ تنهاییت را به دوش من بگذار، همدان، انتشارات شهر اندیشه ۱۳۸۰ یک شاخه شعر سرخ، همدان، انتشارات اسکاف ۱۳۸۳ آثار چاپ نشده: مجموعه شعر: یک دقیقه سکوت مجموعه شعر: نامه‌ای به آسمان کتاب خاطرات در من هنوز کودکیم گریه می‌کند نگاهی دیگر به اوزان شعر فارسی: چاپ محدود و محلی-همدان نمایشنامه «از غوره تا حلوا، از صبر تا ظفر» ‎ @arsyehha
مستمر 🔸اگر می‌خواستیم قریب به صد سال پیش جمله‌ای مثل I'm writing را به فارسی ترجمه کنیم، ساخت فعلی‌ِ دقیقی برایش نداشتیم. این به‌خودی‌خود عیبی برای فارسی محسوب نمی‌شده، همان‌گونه که زبان فرانسه نیز چنین ساختی ندارد و احتیاجاتش را جور دیگری برآورده می‌کند. مثلاً در ترجمۀ جملۀ بالا می‌توانستیم -و اکنون هم می‌توانیم- بگوییم: ‌«در حال نوشتن هستم»، «مشغول نوشتن هستم» و چیزهایی از این قبیل. در حالت گفتاری، روش‌های دیگری هم داشته و داریم و کارمان راحت‌تر است، چون بافت کلام منظور را منتقل می‌کند. مثلاً می‌پرسند: «چه می‌کنی؟» پاسخ می‌دهیم: «می‌نویسم». 🔸امروزه راهی که معمولاً همان اول به ذهنمان می‌آید استفاده از مضارع مستمر است: دارم+می‌نویسم. اما مضارع مستمر از کجا آمده؟ گیلکی‌‌ها وقتی می‌گویند «خوردن دَرَم» به معنای این است که در حال خوردن هستم، یا در این حالتم که می‌خورم. گویش تهرانی نیز به‌طرز دیگری شبیه همین را داشته‌. می‌گفته‌اند: «دَرَم می‌خورم». «دَرَم» ارتباطی با فعل «دارم» نداشته و صورت تخفیف‌یافتۀ آن نبوده، بلکه از «در+م» تشکیل شده، یعنی در این حالت هستم. 🔸مضارع مستمر، دست‌کم طبق یک نظر، از گویش تهرانی وارد فارسی معیار شده و تحول یافته و ارتباطی با صورت‌های صرفیِ فعل «داشتن» نداشته است. سجاد سرگلی @arayehha
✳️ شاملو عاشق صداها بود ✳️ شادروان‌ مجتبی‌ عبدالله‌نژاد یکی از استعدادهای جوراجوری که شاملو داشت و من در جای دیگری با تفصیل بیشتر از آن سخن گفته‌ام، شناخت او از صداها بود. من کس دیگری را ندیده‌ام که به اندازۀ شاملو از صداها شناخت داشته باشد. اصلاً شعر شاملو شعر صداست. بسامد لغاتی مثل غرش و غریو و غوغا و آواز و زمزمه و نجوا و بانگ و هیاهو و فریاد و فغان به‌قدری در شعرش بالاست که به یکی از خصوصیات سبکی شعر او تبدیل شده. شاملو عاشق صدا بود. شما کس دیگری را پیدا نمی‌کنید که این‌قدر در شعرش صدا وجود داشته باشد. این قدر در شعرش اسم صوت وجود داشته باشد و همۀ این اسم‌ها را هم بجا و درست به کار برده باشد. از اسم‌های رایج مثل همهمه و هلهله و غلغله و قهقهه و چهچهه گرفته تا اسم‌هایی که انگار بیشتر دستاورد خودش بود. خودش آنها را ساخته بود، مثل رپ‌رپۀ طبل و داردار شیپور و غشغشۀ مسلسل و له‌له باد و لاه‌لاه سوز زمستانی و هرّای دیوانگان و امثال اینها. شعر شاملو پر از این صداهاست. در نثر هم همین طور. در ترجمۀ «دون آرام» به‌قدری از این صداها وجود دارد که خواننده شگفت‌زده می‌شود. از خودش می‌پرسد شاملو چطور این همه صدا را می‌شناخت. به عقیدۀ من دستاورد شاملو برای نثر فارسی خیلی مهم‌تر از دستاورد او برای شعر فارسی است. خدماتی که برای نثر فارسی انجام داده، خیلی مهمتر از کاری است که در شعر فارسی کرده. ترجمۀ «دون آرام» دائرة‌المعارفی از لغات و تعبیرات فارسی است که در هیچ جای دیگری وجود ندارد. آمار نگرفته‌ام. ولی تصور می‌کنم اگر مجموع لغاتی را که در ترجمۀ «دون آرام» شاملو وجود دارد، با ترجمۀ به‌آذین یا بیگدلی خمسه از همین کتاب مقایسه کنیم، شاملو چند برابر آنها در ترجمه خودش لغت فارسی دارد. من الان قصد ندارم در خصوص همۀ وجوه این کتاب حرف بزنم. تأکیدم بر صداهاست. شما صداهایی را که در کار شاملو وجود دارد با کار به‌آذین مقایسه کنید تا ببینید این مرد چه استعداد بی‌نظیری در زبان فارسی داشت. قرن‌ها خواهد گذشت و کس دیگری را مثل او پیدا نخواهیم کرد. خیلی از این اسم‌ها را خودش ساخته یا اگر از قبل در زبان عامۀ مردم وجود داشته، وارد کتاب‌ها و فرهنگ‌ها نشده. برعکس به‌آذین که هر جا در متن اصلی اسم صوت به کار رفته، یا به‌ جای آن «صدا» و «خش‌خش» و این طور چیزها گذاشته یا تعبیر دیگری به‌کار برده که به‌کلی ‌غلط است و نشان می‌دهد استعدادی در زبان فارسی نداشته. حالا من چند فقره را مثال می‌زنم: خرّۀ اسب (که به‌آذین به جای آن «خرناس» آورده) وزوز زنبور (که به‌آذین به جای آن «خرخر» آورده) زق‌زق دستۀ سطل (که به‌آذین به جای آن «خش‌خش» آورده) لچّ‌ولچّ گل جاده که (به‌آذین به جای آن «صدا» آورده) شرشر باران (که به‌آذین به جای آن «همهمه» آورده) خش‌خش برگ (که به‌آذین به جای آن «همهمه» آورده) چرقّ‌وچرقّ مال‌بند (که به‌آذین به جای آن «صدا» آورده) ژیغ‌ژیغ چرخ‌های ماشین (که به‌آذین به جای آن «خش‌خش» آورده) تاپ‌تاپ پا (که به‌آذین به جای آن «خش‌خش» آورده) تق‌تق کفش (که به‌آذین به جای آن «صدا» آورده) ماغ گاو (که به‌آذین به جای آن «خرناس» آورده) غرش چرخ‌ها (که به‌آذین به جای آن «همهمه» آورده) جرنگ‌جرنگ سکه (که به‌آذین به جای آن «سروصدا» آورده) جلینگ‌جلینگ زنگوله (که به‌آذین به جای آن «صدا« آورده) ملچ‌وملچ دهان (که به‌آذین به جای آن «سروصدا» آورده) غش‌غش خنده (که به‌آذین به جای آن «صدا» آورده) اینها را من فقط در بیست صفحه از کتاب پیدا کردم. ترجمۀ «دون آرام» پر از این صداهاست. شناخت این صداها یکی از استعدادهای مخصوص شاملو بود. قصد من این جا اشاره به استعداد شاملو در شناخت صداها بود. ❇️ @arayehha
آرایه های ادبی
🔸کتاب جلوه‌های تأثیرگذاری ایرانیان بر ادبیات انگلیس سده‌های پانزدهم و شانزدهم میلادی نوشتۀ لطفعلی صورتگر و ترجمۀ آبتین گلکار در انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر شد. 🔸لطفعلی صورتگر (۱۲۷۹-۱۳۴۸) استاد دانشگاه، شاعر و مترجم برجستۀ ایرانی بود که در مه ۱۹۳۹ در دانشگاه لندن از رسالۀ خود دفاع کرد. حال این رسالۀ هشتاد ساله با ترجمه‌ای از آبتین گلکار و در فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر شده است. آن طور که صورتگر در پیش‌گفتار توضیح داده است هدف این رساله، ردیابی و احصای جلوه‌های مشخص تأثیری است که ادبیات فارسی بر جریان ادبی و فکری انگلیس در سده‌های پانزدهم و شانزدهم میلادی نهاده است. 🔸نویسنده در ابتدا مراد خود از ادبیات را چنین بیان کرده است: «ادبیات را باید زندگینامۀ یک ملت دانست، از نخستین مراحل تا روزگار حاضر، که همه چیز را در خود ثبت کرده است.» به عقیدۀ نویسنده آن بخش از ادبیات فارسی که بر ادبیات انگلیس تأثیر گذاشت در سدۀ هفتم میلادی آغاز شد و در آخر سدۀ چهاردهم میلادی «با حملۀ مغولان و تاخت‌وتاز قشون فرجامی غم انگیز یافت.» 🔸به نوشتۀ لطفعلی صورتگر، مشخص کردن جلوه‌های تأثیر ادبیات فارسی بر جریان ادبی و فکری انگلیس در سده‌های پانزدهم و شانزدهم میلادی کاری ساده نیست باید در ابتدا و بین ادبیات اسلامی، آنچه را به یقین می‌توان فارسی شمرد مشخص کرد و دشواری دوم نیز مربوط به محدود کردن دورۀ زمان موضوع تحقیق هم در ادبیات انگلیسی و هم ادبیات فارسی است. 🔸نویسنده دربارۀ محدود کردن این دورۀ زمانی چنین توضیح می‌دهد: «در این رساله، تلاش بر این است که کل ادبیات فارسی تا سدۀ سیزدهم میلادی را همچون جریانی واحد در نظر بگیریم و تأثیر آن را بر ادبیات انگلیسی سده‌های پانزدهم و شانزدهم میلادی بررسی کنیم.» 🔸علاوه بر این توضیحات، مترجم اثر نیز بر این نکته انگشت گذاشته که رسالۀ لطفعلی صورتگر از عمر بالایی برخوردار است. گلکار در این‌باره می‌نویسد: «طبیعی است که در طول این مدت، منابع و یافته‌های جدیدتری ممکن است با گفته‌های صورتگر در تعارض باشند و قطعاً امروزه نمی‌توان ادعاها، شواهد و داوری‌های او را بدون بررسی و مداقۀ کافی پذیرفت، ولی به هر حال کار او، هم از حیث تاریخی و هم از لحاظ روش‌شناختی، جالب‌توجه و آموزنده است». 🔸این کتاب در پنج فصل به همراه یک پیوست (منابع موجود به زبان پهلوی) دسته‌بندی شده است: پدیدۀ ادبیات فارسی، اندیشۀ ایرانی در جهان بیرون از ایران، کیمیاگری، جادو، تنجیم و دیگر علوم غریبه و در نهایت نقش‌مایه‌ها و مصالح ادبی. 🔸کتاب جلوه‌های تأثیرگذاری ایرانیان بر ادبیات انگلیسی سده‌های پانزدهم و شانزدهم میلادی در ۲۰۰ صفحه و با قیمت ۱۵۰ هزارتومان در انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر شده است. 🔸علاقه‌مندان می‌توانند برای خرید این کتاب با کتاب‌فروشی فرهنگستان (شمارۀ ۸۸۶۴۲۴۹۷ / آقای عفیفی ۰۹۱۲۶۹۴۷۱۴۴) تماس بگیرند. @arayehha
بیستم شهریورماه، سالگرد درگذشت عبدالمحمد آیتی (۱۳۰۵-۱۳۹۲) تاریخ عضویت پیوسته: ۱۳۷۰/۲/۱۷ برخی از آثار: کشتی شکسته، رابیندرانات تاگور (ترجمه)؛ تحریر تاریخ وصّاف؛ آمرزش، ابوالعلاء معری (ترجمه)؛ گزیده و شرح خمسۀ نظامی؛ تاریخ ابن‌خلدون؛ شکوه قصیده؛ تاریخ دولت اسلامی در اندلس، محمّد عبداللّٰه عنان (ترجمه)؛ قرآن مجید (ترجمه)؛ شکوه سعدی در غزل؛ شرح و ترجمۀ معلّقات سبع؛ الغارات در حوادث سال‌های معدود خلافت علی(ع)؛ گنجور پنج گنج؛ شرح منظومۀ مانلی و پانزده قطعۀ دیگر؛ بسی رنج بردم، بازنویسی‌شده از فردوسی؛ قصّۀ باربد و بیست قصّۀ دیگر از شاهنامه؛ معجم الأدبا، یاقوت حموی (ترجمه)؛ داوری حیوانات نزد پادشاه پریان (ترجمه)؛ گزیدۀ شرح مقامات حمیدی؛ در تمام طول شب، شرح چهار شعر بلند نیما؛ دربارۀ فلسفۀ اسلامی، روش و تطبیق آن، ابراهیم مدکور (ترجمه)؛ وقایع‌نگاری خلیج فارس، جان گوردون لوریمر (ترجمه)؛ ایران در کتاب نزهۀ المشتاق، محمد بن محمد ادریسی (ترجمه). @arayehha
آرایه های ادبی
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ۲۰ شهریور زادروز جلال خالقی‌مطلق (زاده ۲۰ شهریور ۱۳۱۶ تهران) ادیب، پژوهشگر و شاهنامه‌شناس او تحصیلات دانشگاهی را در آلمان گذراند و در سال ۱۳۴۹ (۱۹۷۰) از دانشگاه کلن در رشته‌های شرق‌شناسی، مردم‌شناسی و تاریخ قدیم درجه دکتری گرفت و از سال ۱۳۵۰ (۱۹۷۱) در بخش مطالعات ایرانی در دانشگاه هامبورگ، مشغول به تدریس زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایران بوده‌است. از آغاز دهه ۱۳۵۰ ضمن اقامت و تدریس در آلمان، پژوهش‌های گسترده‌ای در زمینه ادبیات حماسی ایران و شاهنامه انجام داد. مقاله‌های تحقیقی او در مجله سیمرغ "نشریه بنیاد شاهنامه فردوسی" مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، ایران‌نامه، ایران‌شناسی، کلک و نامه ایران باستان انتشار می‌یافت. دو مجموعه برگزیده از مقاله‌های او با عنوان‌های گل رنج‌های کهن (۱۳۷۲) و سخن‌های دیرینه (۱۳۸۱) در تهران به‌چاپ رسیده‌است. مهم‌ترین دستاورد وی تصحیح شاهنامه فردوسی در هشت دفتر است که طی سال‌های ۱۳۶۶ تا ۱۳۸۶ در نیویورک زیر نظر احسان یارشاطر انتشار یافت. تصحیح شاهنامه فردوسی، حاصل بیش از سی سال کار مداوم در گردآوری و بررسی کهن‌ترین دست‌نویس‌های شاهنامه و مقابله آنها با پیروی از روش‌های جدید تصحیح متون است. وی در کار مقابله دست‌نویس‌ها از همکاری محمود امیدسالار و ابوالفضل خطیبی در دفترهای ششم و هفتم بهره گرفت. دوره شاهنامه خالقی در سال ۱۳۸۷ توسط مرکز دائرة‌المعارف بزرگ در تهران تجدید چاپ شد. او به‌عنوان عضو هیئت علمی کنگره بین‌المللی هزاره شاهنامه فردوسی برگزیده شده‌است. و عضو شوراى عالى علمى و رئيس كانون فردوسى مركز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامى و عضو هیئت امنای بنیاد فردوسی است. مختصری از فعالیت‌ها: تصحیح علمی ـ انتقادی شاهنامه در هشت دفتر. یادداشت‌های شاهنامه "تا امروز سه بخش از این مجموعه مفصل چاپ شده و مجلدات دیگر نیز در دست چاپ است". دو گزیده مقالات به نام «گل رنج‌های کهن» و «سخن‌های دیرینه». ترجمه کتاب اساس اشتقاق فارسی اثر «پاول هرن». تألیف بیش از صد مقاله و نقد تخصصی درباره تاریخ، فرهنگ و ادبیات ایران، به‌ویژه در حوزه شاهنامه‌شناسی و ادب حماسی. تألیف ده‌ها مدخل تخصصی در دانشنامه‌هایی چون ایرانیکا و دایرةالمعارف بزرگ اسلامى. @arayehha
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیستم شهریورماه، زادروز جلال خالقی مطلق (۱۳۱۶) @arayehha
آرایه های ادبی
‍ ۲۰ شهریور زادروز غلامحسن فخیمی متخلص به "مرآت ابهری" (زاده ۲۰ شهریور ۱۳۲۲ ابهر) شاعر سرودن شعر در خانواده او موروثی بود و او هم شعر را از کودکی آغاز کرد. وی ساکن تهران است و اشعارش به زبان ترکی و فارسی در انواع غزل، قصیده، دوبیتی و رباعی است و اشعار آئینی مذهبی، انتقادی، اجتماعی، اخلاقی و طنز نیز می‌سراید. تا کنون از او پنج مجموعه شعر به چاپ رسیده است: ۱. جانفشان از مدینه تا به شام، انتشارات آفرینش ۱۳۸۳. ۲. مجموعه اشعار طنز به‌ نام "اشارات مرآت" انتشارات رافع ۱۳۸۶. ۳. مجموعه گل‌افشان، انتشارات سنا ۱۳۸۸ که تاکنون به چاپ چهارم رسیده است. ۴. کتاب "رد پای دوست" انتشارات سنا ۱۳۹۲. ۵. کتاب "باغ معرفت" برگرفته از سخنان بزرگان، مشاهیر و نوابغ جهان از گذشته تا حال، به‌صورت تک‌بیتی در ۳۳۳۳ بیت که با مقدمه پروفسور امین و امیری اسفندقه در سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات استادان دانشگاه منتشر شده و به چاپ سوم رسیده است. کارهای آماده انتشار: ۱. شکوفه‌های غزل (دیوان مرآت) ۲. مجموعه پا تو کفش شعرا، به‌صورت شوخی و طنز با مقدمه رضا رفیع ۳. مجموعه شعر طنز به‌نام عبارات مرآت ۴. سروده‌ام که بخوانی ۵. درهم و برهم (در دوجلد) ۶. مشاهیر ابهر. اشعار طنز وی به دفعات در برنامه‌‌های تلویزیون و از کانالهای مختلف پخش شده است. چند نمونه شعر از کتاب باغ معرفت: گر توهّم کنی که دانایی زان توهّم بدان که نادانی ز گل باید آموخت بخشندگی لگد هم کنی بوی خوش می‌دهد صبح بیداری تهی‌مغزان از صدای کلنگ گورکن است نپنداری که آزادی رسد آسان بدست اما چه انسانها که در بندند بهر حفظ آزادی خنده بر لبها نشاندن کار مردان خداست ورنه نامردان که ما را سالها گریانده‌اند داعیان عقل افکندند بر دلها نفاق ای بسا دیوانگانی خلق را خندانده‌اند. @arayehha