eitaa logo
آرایه های ادبی
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
257 ویدیو
124 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
1_5114204128431571137.mp3
8.09M
مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن تخصصی عروض و قافیه 🆔 @arayehha
1_5116606664417476746.mp3
1.42M
اوزان همسان دولختی دوری تخصصی عروض و قافیه 🆔 @arayehha
1_5114204128431571129.mp3
3.62M
مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن تخصصی عروض و قافیه 🆔 @arayehha
1_5114204128431571130.mp3
3.84M
مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن تخصصی عروض و قافیه 🆔 @arayehha
1_5114204128431571128.mp3
3.35M
مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن😍 تخصصی عروض و قافیه 🆔 @arayehha
پشت در پشت، عاشقت بودیم من و شیراز و بلخ و نیشابور تو بگو دفترِ همه شُعراست، گر سؤالی کنند از وطن‌ات شيراز و بلخ و نيشابور، اند و ارتباطشان است. در بيت اول "ش" شنيده مى شود. دفتر شعرا به وطن شده است. @arayehha
رایج ترین علاقه های مجاز @arayehha
سفر به‌خیر گل من، که می‌روی با باد ز دیده می‌روی اما نمی‌روی از یاد گل از يار است و واژگان مى روى و نمى روى اند. ياد و باد ساخته اند و صداهاى "د" و "ر" ايجاد كرده اند. @arayehha
💛انواع هجاها: 🔺🔻🔺در كتاب علوم و فنون ادبی۱ مي‌خوانيم كه در وزن شعر هجاهای فارسی از نظر امتداد (تعداد حروف) سه نوع‌اند؛ يعني به‌ترتيب: 💎هجای كوتاه (مانند نَه و تو)، 💎هجای بلند (مانند سَر و پا)، 💎و هجای كشيده (مانند نَرم و گفت). اين تقسيم‌بندی كاملاً درست است؛ امّا براي مهارت 🍋سماعی🍋 بايد اصلاحيه‌ای در آن وارد كرد. مي‌دانيم كه در تقطيع هجايی، هجای كشيده به‌صورت (-U) تقطيع ميگردد، يعنی شامل يک هجای بلند(-) و يك هجای(U) كوتاه ميشود. برای اينكه بتوانيم وزن شعر را بدون نوشتن هجاها روی كاغذ تشخيص دهيم، بايد اين نكته را در تلفظ هجاهای كشيده در اشعار رعايت كنيم. به اين ترتيب ما فقط دو هجا داريم: 1⃣  هجاي بلند: مانند «سَر» كه آن را به‌صورت «تَن» مي‌توان تصور كرد. 2⃣ هجاي كوتاه: مانند «تو» كه آن را به‌صورت «تَــ» مي‌توان تصور كرد. ⚡️در مورد هجاهاي كشيده هم بايد آن‌ها را يک هجای بلند و يک هجای كوتاه درنظر بگيريم. برای مثال شعر زير را در نظر بگيريد: 《بنواخت نورِ مصطفی آن اُستنِ حنّانه را           كمتر ز چوبی نيستی، حنّانه شو حنّانه شو》 اگر بخواهيم مصراع اول اين بيت را با هجاهای كوتاه و بلند نشان دهيم به‌صورت زير درخواهد آمد: _ U _ _ / _ U _ _ / _ U _ _ / _ U _ _ ملاحظه مي‌كنيد كه در هجاي دوم كه هجايی كشيده است، ما در تقطيع هجايی از يک هجای بلند (-) و يک هجای كوتاه (U) استفاده كرده‌ايم. ⁉️امّا طرز خواندن شعر بايد چگونه باشد تا به‌صورت سماعی اين وزن درک شود؟ ✅ پاسخ اين است كه در خواندن هجاهای كشيده بايد يک مصوت كوتاه به آخرين حرف آن‌ها اضافه كنيم (البته اين كار فقط برای تشخيص وزن است وگرنه طرز تلفظ درست به همان صورت قبلی است.) يعني هجاي «واخت» را در مصراع بالا بايد به‌صورت «واختُ» تلفظ كرد. 🎯 امّا بازهم شايد سؤالی پيش بيايد كه در همين هجاي كشيده بخش اول آن (يعني «واخ») هنوز هم كشيده است؟! 👌در اين مورد بايد به اين دقت كنيد كه با افزودن مصوت كوتاه ـُ به انتهای هجا براي اينكه آهنگ اوليه‌ی مصراع از دست نرود بايد مصوت «ا» در «واخ» را كوتاه تلفظ كنيم پس بازهم يک هجاي بلند و يک هجای كوتاه خواهيم داشت. (اين حالت تلفظ در مورد هجای ششم مصراع دوم هم صدق می كند:  نيستی 👈🏻 نيسُتی) 📌📌حال با توجه به اين‌كه اركان معرفی شده در كتاب هجای كشيده ندارد و همگی 19 ركن (فاعلاتن، فاعلن، مفاعيلن، فعولن، مستفعلن، مفعولن، فعلاتن، فَعَلن، مفاعلن، مفتعلن، فَعْلن، فاعلاتُ، فعلاتُ، مفاعيلُ، مستفعلُ، مفعولُ، مفاعلُ، فَعَل، فع) فقط از هجاهای بلند و كوتاه تشكيل شده‌اند، و ميتوان راحت‌تر وزن شعر را حدس زد. @arayehha
4_5778504117353713569.m4a
7.07M
❇️ با یاد عزیز فروغ فرخزاد ... امروز روز اول دی ماه است من راز فصل‌ها را می‌دانم و حرف لحظه‌ها را می‌فهمم نجات‌دهنده در گور خفته‌است و خاک، خاک پذیرنده اشارتیست به آرامش زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت در کوچه باد می‌آید... انگار آن شعله‌های بنفش که در ذهن پاک پنجره‌ها می‌سوخت چیزی بجز تصور معصومی از چراغ نبود در کوچه باد می‌آید این ابتدای ویرانی‌ست آن روز هم که دست‌های تو ویران شدند باد می‌آمد ستاره‌های عزیز ستاره‌های مقوایی عزیز وقتی در آسمان، دروغ وزیدن می‌گیرد دیگر چگونه می‌شود به سوره‌های رسولان سر شکسته پناه آورد؟ ما مثل مرده‌های هزاران هزار ساله به هم می‌رسیم و آن‌گاه خورشید بر تباهی اجساد ما قضاوت خواهدکرد من سردم است من سردم است و انگار هیچ‌وقت گرم نخواهم شد ای یار ای یگانه‌ترین یار آن شراب مگر چند ساله بود؟... 🍃آدینه‌شب‌های 🔳دی ماه ۱۳۸۹ فروغ_فرخزاد دکتر عبدالحمید_ضیایی @arayehha
عشق از دیدگاه فروغ فرخزاد: " برف پشت شیشه" فروغ فرخزاد درباره‌ی عشق می‌گوید:" شعر امروز کمتر توانسته است به معنی واقعی دوست داشتن بپردازد. عشق در شعر امروز یا آن‌قدر اغراق‌آمیز و پرسوز و گذار است که با خطوط زندگی جور در نمی‌آید و یا آن‌چنان ابتدایی و سرشار از درد عزوبت که انسان را بی‌اختیار به یاد" میو"های جفت‌جویانه‌ی گربه های نر، بر پشت بام آفتابی می‌اندازد. در شعر امروز هرگز از عشق به عنوان یکی از پاکیزه‌ترین عواطف بشری یاد نشده است. پیوند و آمیختگی دو جسم و زیبایی آن تا حد یک نیاز و احتیاج بدوی تنزل کرده است." عشق در شعر فروغ، رنگ و جلوه‌ی خاصی دارد. او در دوره‌ی نخست شاعری‌اش با خشم‌ها، پرخاشگری‌ها، افزون طلبی‌ها و احساسات به عشق زمینی توجه می‌کرد و زندگی‌اش در حقیقت به مانند زندان و قفس بود و البته این زندگی همراه با سختی ، اندیشه و آزادگی فکر او را محدود کرده نبود بلکه عشق و شور جوانی او را به اسارت و بند کشیده بود چنان که در ازدواج با همسر فرهیخته‌اش پرویز شاپور از روی احساس جوانی و بدون اندیشه تصمیم گرفت که نتیجه‌ی خوبی نداشت اگرچه شاپور تا پایان عمر، فروغ را عاشقانه دوست داشت و این نوع  عشق در اشعار اولیه‌ی فروغ، بسیار دیده می‌شود: گفتم قفس، ولی چه بگویم که پیش از این آگاهی از دورویی مردم مرا نبود دردا که این جهان فریبای نقشباز با جلوا و جلای خود آخر مرا ربود پای مرا دوباره به زنجیرها ببند تا فتنه و فریب ز جایم نیفکند تا دست آهنین هوس‌های رنگ رنگ بندی دگر دوباره به پایم نیفکند و بدین ترتیب فروغ در جست و جوی راه فراری از این زندان زندگی به مدد عشق از لذت شور و شیدایی سرمست می‌شود. فروغ در این باره می‌گوید:" حتی احساس دوست داشتن هم زیباست.": آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست نقدی هم به این نگاه فروغ به عشق وارد است چون که او را از زندگی واقعی‌اش دور کرد و سبب جدایی او از پرویز شاپور شد. نگاه او در شعر " گناه" به عشق و لذت ناشی از آن اشتباه خانمان سوزی بود که بعدها خود فروغ به آن اعتراف کرد. فروغ به خاطر شکست ازدواج با پرویز شاپور، ازدواج را را نقطه‌ی مقابل عشق می‌داند و آن را چیزی جز بردگی نمی‌داند در صورتی که این نگاه فروغ چندان درست نیست چرا  که زندگی‌اش با ابراهیم گلستان اگرچه به ظاهر او را تا حدوی به آسایش رساند اما  فروغ به گفته‌ی خودش هیچگاه به آرامش ابدی دست نیافت. همان‌طور که گفته شد فروغ فرخزاد ازدواج و عشق را دو مسیر جدا از یکدیگر قلمداد می‌کند: دخترک خنده‌کنان گفت که چیست راز این حلقه‌ی زر راز این حلقه که انگشت مرا این چنین تنگ گرفته است به بر راز  این حلقه که در چهره‌ی او این همه تابش و رخشندگی است حلقه‌ی بردگی و بندگی است از موضوعات دیگر شعر فروغ گفت‌و‌گو با معشوق خود است: دانی از زندگی چه می‌خواهم من تو باشم، تو، پای تا سر تو زندگی گر هزار باره بود باز دیگر تو، بار دیگر تو عشق برای فروغ نه عشق افلاطونی است و نه عشق کفر آمیز چون که عرفای ایرانی توانسته‌اند این هردو را با هم تلفیق کنند( جلالی) فروغ، انگار جست‌و‌جوگری است که به مقصود نمی‌رسد و عشق ظاهری ، فردی و خصوصی برای او نتیجه‌ای جز غم ، تنهایی و شکست ندارد: دیگرم گرمی نمی‌بخشی عشق‌، ای خورشید یخ بسته سینه‌ام صحرای نومیدی است خسته‌ام، از عشق هم خسته پشت شیشه برف می بارد پشت شیشه برف می‌بارد در سکوت سینه‌ام دستی دانه‌ی اندوه می‌کارد ادامه دارد نادر ابراهیمیان @arayehha