آرایه های ادبی
#امیرهوشنگ_ابتهاج (۶ اسفند ۱۳۰۶ #رشت - ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ کلن آلمان) متخلص به ه. ا. سایه شاعر، پژوهشگر،
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۶ اسفند زادروز امیرهوشنگ ابتهاج
(زاده ۶ اسفند ۱۳۰۶ رشت -- درگذشته ۱۹ امرداد ۱۴۰۱ آلمان) متخلص به «ه.ا.سایه» شاعر و ترانهسرا
او در آغاز همچون شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود، اما نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، بهویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساساً شاعری غزلسرا بود، همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود، دنبال کرد.
درسال ۱۳۲۵ مجموعه «نخستین نغمهها» را که شامل اشعاری بهشیوه کهن است، انتشار داد. آن زمان که هنوز با نیمایوشیج آشنا نشده بود، «سراب» نخستین مجموعهاش را که به اسلوب جدید بود، در قالب چهارپاره با مضمونی از نوع تغزل و بیان احساسات و عواطف فردی؛ عواطفی واقعی و طبیعی بود، منتشر کرد. مجموعه «سیاه مشق» او نیز
شعرهای سال ۲۵ تا ۲۹ شاعر را دربر میگیرد. وی در این مجموعه، تعدادی از غزلهایش را بهچاپ رسانید و توانایی خویش را در سرودن غزل نشان داد تا آنجا که میتوان گفت تعدادی از غزلهای او، از بهترین غزلهای این دوران بهشمار میرود.
او در مجموعههای بعدی، اشعار عاشقانه را رها کرد و با کتاب شبگیر که حاصل سالهای پر تب و تاب پیش از سال ۱۳۳۲ است، به شعر اجتماعی روی آورد و مجموعه «چند برگ از یلدا» راه روشن و تازهای در شعر معاصر را گشود.
وی در سال ۱۳۹۱ خاطراتش را در گفتگو با میلاد عظیمی در کتاب "پیر پرنیاناندیش" عنوان کرد و در این کتاب بهبیان عقاید و نظراتش درباره بسیاری از چهرههای بهنام موسیقی، شعر و سیاست در زمان خود پرداخت.
آرامگاه وی در باغ محتشم رشت است.
🆔 @arayehha
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#هوشنگ_ابتهاج
4_5954092460702434838.mp3
13.29M
ششم اسفند زادروز
باصدای شاعر
هوشنگ ابتهاج (سایه)
@arayehha
به بهانهی ۷ اسفند، سالگرد درگذشت علیاکبر دهخدا (۱۲۵۷-۱۳۳۴،تهران)، ادیب، لغتشناس، سیاستمدار، شاعر، مؤلف و بنیانگذار لغتنامه دهخدا.
▪️تصویری از لغتنگاری علامه علی اکبر دهخدا
@arayehha
واژهشناسی «زمستان»
«زمستان» از دو بخش تشکیل شدهاست:
زَم*: برف و سرما؛
ـستان: پسوندوارهٔ زمان.
در نتیجه، «زمستان» یعنی «زمان سرما».
★ «زمهریر» هم یعنی «سرمای سخت».
@arayehha
4_5970007668176196118.mp3
2.37M
مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
تن تن ت تن/تن تن ت تن/تن تن ت تن/ تن😍
❄️آرایه های ادبی❄️
@arayehha
4_5961027406956337051.opus
2.67M
نقد شعر بانو پروین اسحاقی
دکتر داودرضا کاظمی
گروه ادبیات دانشگاه چالوس
@arayehha
4_5961027406956337049.opus
1.87M
نقد شعر دکتر مریم حسینزاده
دکتر داودرضا کاظمی
گروه ادبیات دانشگاه چالوس
@arayehha
📚 #داستانک
چهارده ساله که بودم؛ عاشق پستچی محل شدم.
خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم و نامه را بگیرم، او پشتش به من بود.
وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی، آب شد و زمین ریخت! انگار انسان نبود، فرشته بود ! قاصد و پیک الهی بود ، از بس زیبا و معصوم بود! شاید هجده نوزده سالش بود. نامه را داد. با دست لرزان امضا کردم و آنقدر حالم بد بود که به زور خودکارش را از دستم بیرون کشید و رفت. از آن روز، کارم، شد هر روز برای خودم نامه نوشتن و پست سفارشی! تمام خرجی هفتگی ام ، برای نامه های سفارشی می رفت. تمام روز گرسنگی می کشیدم، اما هر روز؛ یک نامه سفارشی برای خودم می فرستادم، که او بیاید و زنگ بزند، امضا بخواهد، خودکارش را بدهد و من یک لحظه نگاهش کنم و برود.
تابستان داغی بود. نزدیک یازده صبح که می شد، می دانستم الان زنگ میزند! پله ها را پرواز میکردم و برای اینکه مادرم شک نکند ، میگفتم برای یک مجله مینویسم و آنها هم پاسخم را میدهند. حس میکردم پسرک کم کم متوجه شده است. آنقدر خودکار در دستم می لرزید که خنده اش میگرفت. هیج وقت جز سلام و خداحافظ حرفی نمیزد. فقط یک بار گفت : چقدر نامه دارید ! خوش به حالتان !
و من تا صبح آن جمله را تکرار میکردم و لبخند میزدم و به نظرم عاشقانه ترین جمله ی دنیا بود. چقدر نامه دارید ! خوش به حالتان ! عاشقانه تر از این جمله هم بود؟ تا اینکه یکروز وقتی داشتم امضا میکردم، مرد همسایه فضول محل از آنجا رد شد. مارا که دید زیر لب گفت : دختره ی بی حیا. ببین با چه ریختی اومده دم در ! شلوارشو ! متوجه شدم که شلوارم کمی کوتاه است. جوراب نپوشیده بودم و قوزک پایم بیرون بود. آنقدر یک لحظه غرق شلوار کهنه ام شدم که نفهمیدم پیک آسمانی من ، طرف را روی زمین خوابانده و باهم گلاویز شده اند! مگر پیک آسمانی هم کتک میزند؟ مردم آنها را از هم جدا کردند. از لبش خون می آمد و می لرزید. موهای طلاییش هم کمی خونی بود. یادش رفت خودکار را پس بگیرد. نگاه زیرچشمی انداخت و رفت. کمی جلوتر موتور پلیس ایستاده بود. همسایه ی شاکی، گونه اش را گرفته بود و فریاد می زد. از ترس در را بستم. احساس یک خیانتکار ترسو را داشتم ! روز بعد پستچی پیری آمد، به او گفتم آن آقای قبلی چه شد؟
گفت: بیرونش کردند! بیچاره خرج مادر مریضش را میداد. به خاطر یک دعوا ! دیگر چیزی نشنیدم. اوبه خاطر من دعوا کرد! کاش عاشقش نشده بودم
از آن به بعد هر وقت صبح ها صدای زنگ در میشنوم ، به دخترم میگویم: من باز میکنم ! سالهاست که با آمدن اینترنت، پستچی ها گم شده اند.
دخترم یکروز گفت: یک جمله عاشقانه بگو لازم دارم
گفتم :چقدر نامه دارید. خوش به حالتان! دخترم فکر کرد دیوانه ام!💔
#چیستا_یثربی
C᭄❁࿇༅══════┅─
@arayehha
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
✅ چطور از ابتدایی، معلم دبیرستان بشیم؟؟
🔺این سوال را چند نفر از دوستان عزیز پرسیدند لازم دونستم تا توضیحاتی در این مورد بدم.
🔺ابتدا باید بدونید که شما دانشجومعلم متعهد هستید. تعهدتون هم در رشته ابتدایی هست پس تا زمان پایان تعهدتون نمیتونید تبدیل وضعیت داشته باشید.
🔺مدت زمان تعهد نیز حداقل ۵ سال بعد از اتمام تحصیل هست.
🔺نکته ی دیگه ای باید ذکر کنم دانشجومعلمی که علوم تربیتی با گرایش آموزش ابتدایی رو تموم کرده دیگه نمیتونه دبیری زیست،ریاضی،فیزیک و ... باشه چون مدرک تخصصی اونا رو نداره.
🔺پس بایدمدرک کارشناسی ارشدتون رو تو یه زمینه ای بگیرید که تخصصی تر باشه تا شرط علمی تبدیل وضعیت رو داشته باشید.
🔺مثلا یه فارغ التحصیل علوم تربیتی میتونه ارشدش رو تو رشته ادبیات فارسی بگیره و بعدا به دبیری ادبیات تبدیل بشه. ولی مثلا بخواد معلم شیمی بشه یا باید از لیسانس شروع کنه بخونه یا با پاس کردن بعضی پیش نیاز ها تو یه مدت بعدش کارشناسی ارشد رو شروع کنه بخونه.
🔺باز هم یه نکته مهمی که هست باید بگم اینه که تبدیل وضعیت تو هر زمان دلخواه نیست. باید بخشنامه ی تبدیل وضعیت بیاد و فرم های مورد نیاز روپر کنید بدید و بعدش از میان افراد متقاضی افراد واجد شرایط رو به تعداد نیاز انتخاب میکنن.
🔺ممکنه دو نفر از لحاظ امتیاز ارزشیابی و مدرک علمی و ... باهم کاملا برابر باشند و از بینشون باید یه نفر برای تبدیل وضعیت انتخاب بشه. در این حالت ملاک های دیگری مثل میزان ساعات ضمن خدمت نیز در انتخاب فرد مورد نظر دخالت داده می شوند.
🔺افراد متقاضی انتقالی حق ارسال فرم های تبدیل وضعیت رو ندارند و باید درخواست انتقالشون رو لغو کنن. افرادی هم که تازه انتقالی گرفتن و از یه شهر دیگه اومدن تا ۳ سال حق تبدیل سِمَت و وضعیت ندارند.
❗️پس:
❌ابتدا باید صبر کنید تا تعهد خدمتتون تموم بشه.
❌به فکر کسب مدرک تخصصی اون رشتهای که میخواهید بهش تبدیل بشید باشید.
❌تا میتونید ساعات ضمن خدمت و مدرک تحصیلی خودتون رو ارتقا بدید.
❌منتظر اومدن بخشنامه های تبدیل وضعیت باشید.
❌افرادی که تازه انتقالی گرفتن تا ۳ سال حق تبدیل وضعیت ندارند.
8 اسفند زادروز #شیخ_بهایی
#بهاءالدین محمد بن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی (زاده ۸ اسفند ۹۲۵ ـ درگذشته ۸ شهریور ۱۰۰۰) عارف، منجم، ریاضیدان، شاعر، مورخ و دانشمند ایرانی
📔«کشکول»
C᭄❁࿇༅══════┅─
@arayehha
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حل مشکل آب زاینده رود ازشاهکارهای #شیخ بهایی
#فرزند_ایران
8اسفند زادروز شیخ بهائی
C᭄❁࿇༅══════┅─
@arayehha
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
آرایه های ادبی
8 اسفند زادروز #شیخ_بهایی #بهاءالدین محمد بن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی (زاده ۸ اسفند ۹۲۵ ـ درگذ
به مناسبت
هشتم اسفند زاد روز شیخ بهایی
بی وفا نگارمن ،می کند به کارمن
خنده های زیر لب ،عشوه های پنهانی
دین ودل به یک دیدن باختیم وخرسندیم
درقمار عشق ای دل کی بود پشیمانی؟
شیخ بهایی
اشعار عاشقانه وعارفانه ی مولوی طراوت ومفهوم خاص خود را دارد.
شیخ بهایی همچون مولوی درمخمسی این اندیشه را مطرح می کند خداوند
درهمه جا حاضر وناظراست
"مقصودمن از کعبه وبتخانه تویی تو
یعنی همه دلها راهی به حق دارد.
تاکی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شوداز هرمژه چون سیل روانه
گه معتکف دیرم وگه ساکن مسجد
یعنی که تورا می طلبم خانه به خانه
شیخ بهایی درزمان شاه عباس اول زندگی می کرد
هم معمار بود هم ریاضیدان هم تمایلی به عرفان داشت.
طرح ریزی کاریز نجف آباد،مهندسی تقسیم آب زاینده رود، حمام شیخ بهایی،
معماری حرم امام رضا،چینی خانه ی بقعه ی شیخ صفی واز او به یادگار مانده است.
درشاعری هم دست داشت
ولی بجز مخمسی که براساس غزلی از خیالی بخارایی سروده است وچندغزل معروف ،شعرهای اودرخورتوجه نیستند.
ولی اهمیت اشعاراو دراین است که
درعهد صفوی
سخنانی با چاشنی تند عرفانی سروده است
وبر ریا و تزویر تاخته است وجنبه هنری وعرفانی مذهب را مطرح کرده است.
یکی از کتابهای شیخ بهایی کشکول شیخ بهایی است
شیخ بهایی دراین کتاب از همه چیز سخن گفته است
.از تاریخ .عرفان .ادب
تعیین حجم و وزن اجسام .از شیمی و خواص فلزات.کشکول از نکته های ظریف اجتماعی بهره ها دارد
وشناختی از جوامع وفرهنگ ان روزگاربه دست می دهد.
درکشکول چند رباعی از ابوسعید ابوالخیر امده است .یکی ازآنها این است
ما،با می ومستی ،سرتقوا داریم
دنیا طلبیم ومیل عقبی داریم
کی دنیی ودین ،هردوبه هم جمع شوند
،این است که ما نه دین، نه تقوا داریم
@arayehha
لهراسپ بهرامیان
سمیرم
برگرفته از کانال گردش قلم
دربارۀ «بیتفاوت»
در کتاب غلط ننویسیم (در مدخل «بیتفاوت»، ص ۸۵) آمدهاست:
«بیتفاوت [...] که براثر گرتهبرداری [...] در نیم قرن اخیر در رسانهها و نوشتهها کموبیش متداول شده، غلط است و بهجای آن باید گفت بیاعتنا، بیعلاقه، بیتوجه، لاقید، و نظایر اینها.»
این سخن یکی از دهها تجویز نادرست و غیرعلمی این کتاب است که پس از سی سال همچنان در کتابها و کارگاههای ویرایش تکرار و از آن تقلید میشود. در ادامه، دلیل نادرستی این سخن و درستی «بیتفاوت» را میآموزیم.
۱) ساختِ صفتِ «بیتفاوت» «بی-» + اسم است. این صفتها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد.
دستۀ اول:
صفتهایی که موصوف آنها فاقد چیزیاند: «بیادب» (آنکه ادب ندارد)؛ «بیخاصیت» (آنچه خاصیت ندارد).
دستۀ دوم:
صفتهایی که ویژگی کسی یا چیزی را بیان میکنند: «بیناموس» (ویژگی آنکه از لاابالیگری یا کارهای نامشروع پرهیز نمیکند، نه آنکه ناموس ندارد). همچنین: «بیامان»، «بیامانت»، «بیجا»، «بیفکر»، «بیکله»، «بینماز»، و ... . «بیتفاوت» نیز از همین دسته است.
۲) «بیتفاوت» معمولاً در سه معنای کمابیش مترادف بهکار میرود که از آنها معنای اول و دوم رایجتر است:
- صفتِ کسی است که در برابر هیچکس یا هیچ چیزی احساس مسئولیت نمیکند و واکنشی نشان نمیدهد.
- صفتِ کسی است که تحت تأثیر عوامل یا شرایطی همهچیز برایش یکسان است.
- صفتِ کسی است که نه اهل جانبداری است و نه مخالفت؛ خنثاست.
۳) «بیتفاوت» را میتوان با «بیطرف» (impartial) مقایسه کرد، زیرا «بیطرف» نیز صفت کسی است که از دو یا چند طرفِ دعوا از هیچیک جانبداری نمیکند، نه اینکه فاقد «طرف» است. بنابراین اگر «بیتفاوت» غلط باشد، «بیطرف» و دهها واژۀ مشابه آن نیز غلطاند و اگر واژههای مشابه آن درست باشند، «بیتفاوت» نیز درست است. هردو را بسنجید با «بیانضباط» (indiscipliné)، «بیقیدوشرط» (inconditionné)، «بیتناسب» (disproportionné)، و مانند اینها که همگی گردهبرداری و درستاند.
۴) شواهد «بیتفاوت»
۴-۱) شواهد بینشان و پسندیده
- «دنيای هزار و يک شب، از همان آغازِ گيرودارِ مجادلاتِ معتزله، نسبتبه عشق [...] نمیتوانستهاست بیتفاوت مانده باشد.» (عبدالحسین زرینکوب، از کوچۀ رندان، ص ۱۷۷) (وی، در همین منبع، تعبیر «بیتفاوتی رندانه» را برای حافظ بهکار بردهاست.)
- «ميان كوچه زنی را میبيند كه مَشک به دوش گرفتهاست. علی عليهالسلام آدمی نيست كه بیتفاوت از كنار اين مناظر بگذرد.» (مجموعه آثار شهید مطهری، ج ۲۳، ص ۱۴۳)
- «پدر [...] راضی و بیتفاوت است؛ هم برنده است هم بازنده؛ - حرف زدنِ نرگس آرام است و بیتفاوت؛ - بیتفاوت دَمِ بار ایستاده بود.» (از منابع گوناگون داستانی، از فرهنگ بزرگ سخن، ذیل سرواژۀ «بیتفاوت»)
۴-۲) شواهد نشاندار و ناپسند
- «فکر اینکه بعدها در حق کسی نیکوکاری بکنم یا [...] شیرۀ جانشان را بمکم، در آن دقیقه، بیشک برایم بیتفاوت بود.» (فئودور داستایِفسکی، جنایت و مکافات، ترجمۀ مهری آهی، ص ۶۱۱)
ترجمۀ پسندیده و طبیعی: ... برایم یکسان بود؛ برایم فرقی نداشت.
- «اگر من مهرههای چوبی [شطرنج] را با مهرههای عاج عوض کنم، این تغییر در نظام بازی بیتفاوت است.» (هرمز میلانیان، آزادی و بند در زبان و مقالات دیگر (گردآوردۀ احمد خندان)، ص ۴۱)
تعبیر پسندیده و طبیعی: ... در نظام بازی تأثیری ندارد؛ ... در نظام بازی تفاوتی ندارد.
یادآوری:
فرهنگستان، در حوزۀ روانشناسی و علوم سلامت، واژۀ «بیاحساسی» را برای apathy تصویب کرده، اما برای erotic apathy تعبیر «بیتفاوتی شهوانی» را تصویب کردهاست. این نشان میدهد که «بیتفاوت» نیز بهطور کلی در زبان پذیرفته و متداول شدهاست و کاربرد آن اشکالی ندارد. بر پایۀ جستوجوی گوگل نیز بسامد «بیتفاوت»، تا چهار برابر، بیشتر از سایر واژههای مترادف آن است.
۵) اهل زبان هر واژهای را برای برآوردن نیازی یا بیان مقصودی بهکار میبرند و معمولاً دو واژهٔ عیناً مترادف در زبان وجود ندارد. برای مثال، واژههایی که در ادامه آمدهاند کمابیش متردافاند، ولی نمیتوان همیشه و همهجا از آنها بهجای هم استفاده کرد: بیاعتنا، بیتوجه، بیتفاوت، بیمسئولیت، بیرگ، بیعار، بیخیال، بیفکر، بیاحساس، بیانگیزه، بیقید. این واژهها، افزون بر تفاوت معنایی، ممکن است تفاوت کاربردی و سبکی نیز داشته باشند.
۶) در نتیجه، از آنجا که «بیتفاوت» مانند صدها واژۀ گردهبرداریشدۀ دیگر در گفتار و نوشتارِ امروز کاملاً رایج شدهاست، پذیرفتنی و درست است و کاربرد بجای آن اشکالی ندارد.
@arayehha
«تایپوگرافی» چیست؟
«تایپوگرافی» (typography) یعنی «هنر و فنی که در آن، طراح با تغییر عناصر متن، مانند اندازه و فاصله و شکل حروف، زبان بصریِ خاصی برای حروفنگاری بهوجود میآورَد». «نویسهنگاری» برابرنهادِ فارسیِ آن است و به کسی که این کار را میکند «نویسهنگار» (typographer) میگویند.
یادآوری:
۱) «نویسه» برابرنهادِ فارسیِ character است.
۲) «حروفنگاری» و «حروفنگار» نیز بهترتیب برابرنهادِ فارسیِ type و typist است.
۳) در دهههای گذشته، به کسی که حروف سربی را در چاپخانه کنار هم میچید و آنها را برای چاپ کتاب آماده میکرد «حروفچین» میگفتند و به این کار «حروفچینی». امروزه چون این کار بهوسیلۀ رایانه و معمولاً با واژهپرداز وُرد انجام میشود، به آن «حروفنگاری» میگویند. بنابراین «حروفنگار» غیر از «حروفچین» است و کارش «حروفنگاری» است، نه «حروفچینی».
@arayehha
«ئی» یا «یی»؟ مسئله این است!
۱) در فارسی، واژههای پایانیافته به â و o و u، در پیوند با i-، همراه با صامت میانجیِ y میآیند. این «ی»، در رسمالخط امروزی، بهصورت «یـ» نوشته میشود، نه «ئـ»:
- زیبا + «-ی»: زیبایی (نه زیبائی)
- خرما + «-ی»: خرمایی (نه خرمائی)
- مانتو + «-ی»: مانتویی (نه مانتوئی)
- رادیو + «-ی»: رادیویی (نه رادیوئی)
- دارو + «-ی»: دارویی (نه داروئی)
۲) واژههای عربیِ پایانیافته به «اء/ ـاء» نیز، در پیوند با i-، با دو «ی» و بهصورت «یی» نوشته میشوند، نه «ئی»:
- ابتدا + «-ی»: ابتدایی (نه ابتدائی)
- استثنا + «-ی»: استثنایی (نه استثنائی)
میدانیم که «ابتدائی» و «استثنائی» نادرست نیستند، ولی در رسمالخطِ امروزی پیشنهاد نمیشوند و بسامدی نیز ندارند. توضیح آنکه، با استناد به پیکرههای زبانی، بسامد واژهای مانند «ابتدایی» دستکم دوبرابر «ابتدائی» و بسامد «استثنایی» سهبرابر «استثنائی» است.
یادآوری:
اگر پس از این واژهها «ی» نکره بیاید، به این صورت نوشته میشوند: زیباییای، استثناییای.
سید محمد بصام
@arayehha
جملههای «دیریاب» و «زودیاب»
جملهها را از جهات مختلفی میتوانیم بررسی کنیم. از جهت خوانش، جمله ممکن است «دشوارخوان» یا «خوشخوان» باشد. از جهت تعداد واژهها، میتواند «کوتاه» یا «بلند» باشد. و از جهت درک و دریافت، میتواند «دیریاب» یا «زودیاب» باشد. دیریابی و زودیابیِ جملهها ارتباطی به کوتاهی یا بلندی آنها ندارد. چهبسا جملهای که کوتاه باشد و دیریاب و جملهای که بلند باشد و زودیاب. مهمترین عاملی که به نظر من موجب زودیابی یا دیریابی جمله میشود آرایش واژهها و گروهها در جمله است. اگر سازههای جمله را با یک بار خواندن بفهمیم و روی برخی از آنها درنگ نکنیم، با جملۀ زودیاب روبهروییم. ولی اگر جمله یا سازههای آن را دو بار یا بیشتر بخوانیم یا لازم باشد برای فهم آن درنگ کنیم، با جملۀ دیریاب روبهروییم. به عبارت دیگر، اگر برای فهم سازههای جمله مدام آنها را در ذهن خود پسوپیش میکنیم، جملهمان دیریاب است. ولی اگر چنین نمیکنیم، یعنی زنجیرهوار پیش میرویم و بیدرنگ میفهمیم، جملهمان زودیاب است. چند مثال ببینیم:
دیریاب:
امروزه با توجه به افزایش روزافزون کاربران سیمکارتها، شرکت همراه اول که بهعنوان اولین اپراتور کشور که از دیرباز خدمات زیاد و کاربردی را در اختیار مشترکین قرار دادهاست، بهتازگی خدمتی جدید نیز ارائه کردهاست.
زودیاب:
شرکت همراه اول بهعنوان اولین اپراتور در کشور همواره به مشترکان/ مشتریان خود خدمات کاربردی و فراوانی داده و بهدلیل افزایش روزافزون کاربران، خدمت جدیدی نیز ارائه کردهاست.
دیریاب:
همچنین میتوانید در صورتی که تمایل داشته باشید توضیح این را که انتقال وجه بابت چه کاری است را در بخش توضیحات وارد کنید.
زودیاب:
در صورت تمایل، علت انتقال وجه را در بخش توضیحات بنویسید.
دیریاب:
خوشحالم که میبینم تعداد شما کسانی که آنچه را در آموزش همگانی و اجباری ما شایستهٔ فراگرفتن است فراگرفتهاید بسیار زیاد است.
زودیاب:
خوشحالم که میبینم شمار فراگیرانی که آموزش همگانی و اجباری ما را دیدهاند بسیار فراوان است.
در نتیجه، بهترین جمله جملهای است که فقط یک بار خوانده شود و با همان یک بار هم سریع و آسان فهمیده شود. فرقی هم ندارد که موضوعش چه باشد و مخاطبش چه کسی، چون مثلاً کتابی با موضوع فیزیک را برای دانشجویان مترجمی زبان انگلیسی نمینویسند و برعکس. پس، برای هر مخاطبی و در هر موضوعی که مینویسیم، باید از جملههای زودیاب استفاده کنیم. این کار یکی از اصول مهم در «سادهنویسی» است.
سید محمد بصام
@arayehha
۳۰ قید حرفاضافهای فارسی
این قیدها همواره با نیمفاصله نوشته میشوند:
بهآسانی، بهاجبار، بهاشتباه، بهاندازه، بهتدریج، بهتنهایی، بهخصوص، بهخوبی، بهدرستی، بهدقت، بهراستی، بهروشنی، بهزحمت، بهزودی، بهزیبایی، بهسادگی، بهسختی، بهسرعت، بهسلامتی، بهشدت، بهظاهر، بهعلاوه، بهقاعده، بهمرور، بهموقع، بهناگاه، بهنسبت، بهوضوح، بهوفور، بهویژه.
یادآوری:
پنج قید عربی داریم که «بـ» در آنها حرف جَرّ است و بنابراین همیشه سرهم نوشته میشود: بذاته، برأیالعین، بشخصه، بعینه، بنفسه.
نادرست:
بهذاته، بهرأیالعین، بهشخصه، بهعینه، بهنفسه.
@arayehha
سهنقطه در گفتارینویسی
۱) برای نشان دادن لکنت زبان یا بریدهبریده سخن گفتن (از دو طرف با نیمفاصله و کشیدگی دادن به حروف پیوسته):
- گُـ...گُـ...گفتم نَـ...نَـ...نترس!
۲) برای درنگ کردن در ادای واژهها (بیفاصله از قبل):
- من... دیگه... بر... نمیگردم...! تو برو.
۳) برای نصفهنیمه گفتن واژهها (بیفاصله از قبل):
- من از این موجود میتر...
دقیقاً پشتسرم ایستاده بود و بازتابش در شیشهٔ پیشِرویم دیده میشد.
۴) هنگامی که کسی سخن دیگری را در گفتوگوها قطع میکند (بیفاصله از قبل):
افسانه با ناراحتی گفت: «من به همه میگم تو کی هستی و چیکارهای! من به پلیس...»
بابک حرفش را قطع کرد: «تو بیخود میکنی! جرئت داری بگو، ببین چه بلایی سرت میآرم!»
۵) برای نشان دادن سخنان کسی که پشت تلفن است و شنیده نمیشود (از قبل با فاصلۀ جامد و از بعد با فاصلۀ معمولی):
- بله. ... علیک سلام. ... به تو چه؟ ... به خودم مربوطه. ... تو که همهجا زیر نظرته. ... چی؟ ... زنگ بزن پایین. ... مسخره!
۶) در گفتوگوی تلفنی، وقتی طرف مقابل سکوت کرده یا مشکلی در ارتباط وجود دارد (بیفاصله از قبل):
- الو... الو... صدات نمیآد!
یادآوری:
در این موارد، سهنقطه نمیگذاریم:
۱) برای نشان دادن خشم و مانند آن یا درنگِ کاملِ بعد از هر واژه، پس از هرکدام فقط یک نقطه میگذاریم:
- دارم بهت میگم من. اصلاً. حالم. خوب. نیست. بفهم! برو پی کارِت!
۲) با سه بار تکرارِ یک حرف (نه بیشتر)، کشیدگی یک واکه در هجا را نشان میدهیم، نه با سهنقطه (*وا...ی) و نه با تکرار تیرۀ روی خط زمینه (*حمیــــــد):
- وااای، حمییید! ممنووون!
فهیمه پوریا
@arayehha
دهم اسفندماه، زادروز مهدی اخوان ثالث (۱۳۰۶-۱۳۶۹)
پیغام
چون درختی در صمیم سرد و بیابرِ زمستانی
هرچه برگم بود و بارم بود،
هرچه از فرّ بلوغِ گرمِ تابستان و میراث بهارم بود،
هرچه یاد و یادگارم بود،
ریختهست.
چون درختی در زمستانم،
بی که پندارد بهاری بود و خواهد بود.
دیگر اکنون هیچ مرغ پیر یا کوری
در چنین عریانیِ انبوهم آیا لانه خواهد بست؟
دیگر آیا زخمههای هیچ پیرایش،
با امید روزهای سبز آینده؛
خواهدم این سوی و آن سو خست؟
چون درختی اندر اقصایِ زمستانم.
ریخته دیریست
هرچه بودم یاد و بودم برگ.
یادِ با نرمک نسیمی چون نمازِ شعلۀ بیمار لرزیدن،
برگِ چونان صخرۀ کرّی نلرزیدن.
یادِ رنج از دستهای منتظر بردن،
برگِ از اشک و نگاه و ناله آزردن.
ای بهارِ همچنان تا جاودان در راه!
همچنان تا جاودان بر شهرها و روستاهای دگر بگذر.
هرگز و هرگز
بر بیابانِ غریب من
منگر و منگر.
سایۀ نمناک و سبزت هر چه از من دورتر، خوشتر.
بیم دارم کز نسیمِ ساحرِ ابریشمینِ تو،
تکمۀ سبزی بروید باز، بر پیراهنِ خشک و کبود من.
همچنان بگذار
تا درودِ دردناکِ اَندُهان مانَد سرود من.
(تهران، آبان ۱۳۳۶)
برخی از #آثار
ارغنون، 1330
زمستان، 1335
آخر شاهنامه، 1338
از این اوستا، 1344
منظومه (شکار)،1345
بهترین امید 1348
در حیات کوچک پاییز در زندان ، 1355
دوزخ اما سرد، 1357
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم، 1368
@arayehha
اندر غارت شعر شعرا/شمس قیس رازی
و نیز بایذ کی[شاعر] شعر شعرا را غارت نکند و معانی ایشان بهتغییر اوزان و اختلاف الفاظ در شعر خویش بهکار نبرد کی ملک مردم بهتصرف فاسد، تملک نپذیرذ و سخن دیکران بر خویشتن بستن دلالت بر فضل نکند و ببایذ دانست کی سرقات شعر جهار نوع است انتحال و سلخ و المام و نقل. اما انتحال سخن دیکری بر خویشتن بستن است و آن جنان باشد کی کسی شعر دیکری را مکابره بکیرد و شعر خویش سازد بی تغییری و تصرفی در لفظ و معنی آن یا بهتصرفی اندک جنانک بیتی بیکانه بهمیان آن درآرد یا تخلص بگرداند... و اما سلخ پوست باز کردن است و در شعر این نوع سرقه جنان باشد کی معنی و لفظ فراکیرذ و ترکیب الفاظ آن بکرداند و بر وجهی دیگر ادا کند ...و اما المام قصد کردن و نزدیک شدن است بهجیزی و در سرقات شعر آناست کی معنیی فرا گیرذ و بهعبارتی دیکر و وجهی دیکر بکار آرذ... و اما نقل آناست که در این باب شاعر معنی شاعری دیکر بکیرذ و از بابی به باب دیکر برود و در آن پرده بیرون آرذ...
الرازی، شمسالدین محمدبن قیس
المعجم فی معاییر اشعار العجم، تصحیح عبدالوهاب قزوینی و محمدتقی مدرس، چاپ اول، انتشارات زوار، ۱۳۸۷، صص ۴۷۳-۴۶۴.
@arayehha
وزن دوری دکتر نجفی.pdf
2.07M
C᭄❁࿇༅══════┅─
@arayehha
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═