eitaa logo
؏ﭑرفــــﺂݩِ مـجـﭑهد | شهیدانּ عشࢪیہ و طهـمـاسبے
398 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
43 فایل
﷽ ⭕️ معرفی و بازنشر زندگینامه، سبک زندگی، وصیتنامه، آثار صوتی و تصویری، دست‌نوشته‌ها و ... از مربیان‌شهید والامقام ابراهیم عشریه و مهدی طهماسبی 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir ⭕️ لینک ارتباط با مدیر کانال و یا ارسال محتوا: https://eitaa.com/MALEK_ita
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
____🍃🌸🍃🌸🍃____ ... خیلی دیر شده بود و تعدادی از نیروهای گردان تدخل که مسئولیت هدایتشان با من بود، آمده بودند؛ اما نیروهای دیگر هنوز نرسیده بودند. با عمار تماس گرفتم و برای شروع حرکت، کسب دستور کردم. عمار گفت:« با همین نیروها برید تا بقیه برسند.» پنج نفر از رزمندگان زینبیون را هم به من تحویل دادند تا در صورت لزوم با یگان مجاور ارتباط داشته باشیم. به سرعت تشکیل ستون دادیم و حرکت کردیم. من و ابراهیم و پنج نفر زینبیون جلو رفتیم و باقی نیرو ها پشت سر می آمدند. فرمانده گردان شان(امین) را هم گذاشتیم انتهای ستون. کل نیروهای مان به هفتاد نفر هم نمی‌رسید. به آخرین خاکریز خودی رسیدیم. من و ابراهیم و آن پنج نفر از خاکریز عبور کردیم. به پشت سر که نگاه کردم با تعجب دیدم بعد از ما کسی از خاک عبور نکرد! به ابراهیم گفتم:«ببین چرا بقیه از خاکریر رد نمیشن!» ابراهیم رفت ببیند قضیه چیست؟! باصدای بلند پرسید:«چرا حرکت نمی کنید؟!» یکی از نیروها گفت:« باید ابوزینب هم بیاید!» ابو زینب مسئول عملیاتشان بود. مشخص بود که بهانه می آورند. هروقت به موفقیت عملیات اطمینان نداشتند، از این کارها می کردند. شاید حق داشتند، اما به هر حال بمباران هواپیما و توپخانه تمام شده بود و وقت به سرعت می گذشت. 🔻ادامه دارد... ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرزندم را مثل فرزند خودت، بی سر تحویل می دهم! راوی:حاج حسین یکتا ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
اینهمه ماهواره؛ حریف این ماهپاره نمیشن..🌙 چون خداوند پشتیبان ماه ماست؛ سایه ات ازسرما کم نشودسایه سر..:)❤️ ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
کسانی به امام زمانشان خواهند رسید؛ که اهل سرعت باشند و إلا تاریخ کربلا نشان داده که قافله‌ی حسینی، معطل کسی نمی‌ماند... ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَ نـاگھان دِلـٺ میگیرد . .🍃🕊 °•روز پنجشنبه هدیه به روح اموات و شهدا صلوات•° ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
____🍃🌸🍃🌸🍃____ ... ابراهیم آمد کنار من و قضیه را گفت. من ناراحت و عصبانی شدم. نمی دانم نیروها چرا انگیزه شرکت در این عملیات را نداشتند. ابراهیم کمی فکر کرد و گفت:«فهمیدم چه کار کنیم!» باتعجب گفتم:«چه کار؟» جواب نداد و سریع رفت بالای خاکریزی که نیرو ها پشتش کز کرده بودند. با صدای بلند و لهجه ی عراقی خودشان گفت:«شیخ مختار الان با من تماس گرفت و گفت به نیروهای نجبإ بگید سریع عملیات رو ادامه بدن.!» شیخ مختار فرمانده عملیات لشکر نجبإ بود! و عراقی ها برایش می‌مردند. حالا چطور این ترفند به ذهن ابراهیم رسیده نمی‌دانم؛ اما عجیب تر این بود که عراقی‌ها باورشان شده بود؛ آخر این نصف شب، شیخ مختاری که در عراق بود چطور با ما که وسط مزارع جنوب حلب سوریه بودیم تماس گرفته بود! به هر حال مجبور بودیم از این حربه استفاده کنیم؛ هزینه زیادی تا اینجای عملیات شده بود و اگر پیشروی نمی‌کردیم، یگان ما زیر سوال بود. در ثانی مجاهدین زینبیون جلوتر رفته بودند و منتظر رسیدن ما به خط خیز اول بودند. به هرحال عراقی ها تا این جمله ابراهیم را شنیدند با سرعت و مثل برق از خاکریز عبور کردند و مسیر را ادامه دادیم. 🔻ادامه دارد... ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 با این ستاره‌ها، راه را می‌شود پیدا کرد... ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
مقدمه‌خوب‌شدن؛ سپردن‌دل‌به‌دستِ‌خوبان‌اسٺ‌ و‌چه‌خوبے‌بهتࢪاز"شهید"🤎:)))! ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅--- 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چِہ‌‌فَـرقےمےڪُـنِه..! سـٰاعت‌بِہ‌وَقـت‌ڪجـا‌بـٰاشِه، وَقتےهَـمہ‌؎سـٰاعَـت‌هـٰا، َنبـودنِـت‌روبہ‌ِرُخَم‌مےڪِـشِه💔 ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅--- 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
____🍃🌸🍃🌸🍃____ ... نگاهی به ابراهیم کردم و با نگاه از او پرسیدم چه کار کردی؟! او هم لبخندی زد و شانه هایش را بالا انداخت و رفت عقب تا از عبور تمام نیروها مطمئن شود. سیدغفار (رابط بین ما و نجبإ) تماس گرفت و گفت:«چرا منتظر نموندید تا همه نیروها برسند؟!» گفتم:«با عمار هماهنگ کردم.» ادامه دادم:« یواش یواش حرکت می کنیم تا بقیه برسند. امکان ندارد متوقف شویم؛ بچه های یگان زینبیون منتظرند.» طوری با اختفاء و پوشش در شب حرکت می‌کردیم که دشمن متوجه حضور ما نشود. نیروهای مان به خوبی اصول پیشروی در شب را رعایت می کردند. رسیدیم به خط خیز اول که نیروهای زینبیون پشت کانال سمت راست و به صورت خطی مستقر شده بودند. ما هم مطابق طرح عملیاتی که توجیه شده بودیم؛ نیروها را بردیم داخل کانال سمت چپ جاده و مستقر کردیم. با عمار تماس گرفتم و وضعیت را شرح دادم و گزارش دادم که ما به خط خیز اول رسیدیم . عمار با دوربین ما را می دید و عملیات را کنترل می‌کرد. بچه های زینبیون به قول خودشان مشغول زدن نعره حیدری بودند! حالا نعره حیدری چه بود؟! برنامه شان به این شکل بود که برای تزریق روحیه و افزایش هماهنگی و غلبه بر استرس، یکی از آنها بلند و کشیده داد میزد:«نعره ....حیدری» و بقیه هم با صدای بلند و هماهنگ جواب می‌دادند:« ححیییدددررر» 🔻ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅--- 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لینک مستقیم دانلود «تقویم ۱۴۰۲» عارفان مجاهد👇👇کیفیت بالا 📥 دانلود تقویم ۱۴۰۲ شهید عشریه 📥 دانلود تقویم ۱۴۰۲ شهید طهماسبی ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨روز قیامت جلوتو میگیرم اگه هرجا میری نگی این رو... حتماً نشر دهید ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
____🍃🌸🍃🌸🍃____ ... کار جالب ولی در دل شب و مقابل دشمن، فوق‌العاده خطرناک و غیراصولی بود. همین موضوع باعث جلب توجه دشمن شده و آتش دشمن به سمت آن‌ها بیشتر شده بود؛ اما ما که بدون سر و صدا در سمت چپ مستقر بودیم، خطر خاصی فعلاً تهدیدمان نمی‌کرد. سریع با عمار تماسگرفتم و قضیه را گفتم و پیشنهاد کردم که سریع از زینبیون فاصله بگیریم و تا آسیبی ندیدیم جلوتر برویم. عمار هم موافقت کرد و گفت: «حرکت کنید.» به سرعت نیروها را بلند کردیم و دستور حرکت دادیم. تیر و ترکش‌های پراکنده‌‌ای اطـــراف ما هم می‌آمد اما دقیق نبود. چون دشمن مسیر و موقعیت دقیق ما را نمی‌دانست، ما به‌راحتی پیشروی می‌کردیم. مسیر به‌طور کامل شناسایی نشده بود. عمار گفت: «مالک خودت برو جلو و مسیر را پیداکن.» من با ده نفر دیگر به‌عنوان دیده‌ور جلو (به منظور جلوگیری از غافلگیری یگان در حال حرکت در جلو و جناحین یگان، عناصری با عنوان دیده‌ور گمارده می‌شوند.)، جلوتر حرکت می‌کردیم. ابراهیم هم حدود پنجاه متر عقب‌تر با حامد و بقیه نیروها می‌آمدند. حدود یک کیلومتری در حاشیه جاده نرفته بودیم که عمار تماس گرفت و گفت: «صبر کنید!» دستور توقف دادم. همه نیروها متوقف شدند و نشستند در کنار جاده که افتادگی شانۀ حدود یک‌متری داشت. نیروهای همراه ابراهیم هم در حاشیه جاده موضع گرفتند. عمار که ما را با دوربین کنترل می‌کرد، گفت: «بیست متر جلوتر سمت چپ و راست جاده،چند تا تک ساختمون هست که باید پاک‌سازی بشه.» 🔻ادامه دارد... ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅--- 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎶 مالک اشتر 🎙️✍️ شاعر و مداح: شهید مهدی طهماسبی ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🎁 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما