May 11
❣️ #همسرانه
💑 زندگی بدون اختلاف وجـود ندارد!
🔸 هرگــز اینگونه فکر نکنیــد که یک زندگی زناشویی همیشــه باید با آرمش همــراه باشد و تناقضی پیش نیاید. هیچ یک از شمــا زن و شوهر، کمال مطلق نیستید، اما مهم این است چگونه این اختلافات کوچک را مدیریت کنید.
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چاقو خوردن یک زن باردار جلوی چشمان قاضی!
♨️ واقعیتهای #حقوق_بشر در ایران!!!
❗️ ماجرای پرتاب آب دهان به خانم مرسدس گونزالس!
♨️ فرانسه آزادترین کشور دنیا!
❗️اقدام عجیب پلیس در دادگاه!
_______________
🔹 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی به مناسبت دهم تیرماه، سالروز شهادت مروه شربینی
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️فقط خانمهای ولایتمدار ببینند!
📍نظر قاطع رهبری درمورد میزان مهریه
🌸 قرائت خطبه عقد خواهر شهید قربانخانی توسط رهبر معظم انقلاب ۱۴۰۲/۳/۳۰
✍قابل توجه دخترانی که مدعی پیروی از نظرات رهبری هستند اما بخاطر چشموهمچشمی و فشار اطرافیان، طالب مهریههایی با اعداد مقدس ۶۹ و ۱۱۰ و ۳۱۳ سکهاند و خودشان را گول میزنند!
👌البته هنوز هم فرصت باقی است و حتی میتوانید مهریه را ببخشید؛ و خوشا بحال زنانی که بهشتی و مشمول این روایات میشوند:
پيامبر اكرم(ص) فرمود:
هر زنی كه قبل از زناشويی، مهر خويش را به همسرش ببخشد، خداوند در مقابل هر ديناری كه میبخشد، پاداش آزاد كردن يك برده را در نامه اعمال او ثبت میكند. سؤال شد: بخشش مهر پس از زناشويی چگونه است؟ حضرت فرمود: اين امر، نشانه دوستی و علاقهمندی ايشان به يكديگر است.(وسائلالشیعه/باب۲۶ح۱)
امام صادق (ع) میفرمايد:
عذاب قبر از سه طايفه از زنان برداشته خواهد شد و با فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر محشور میشوند. آن سه طايفه عبارتند از: زنی كه بر رشك و غيرت شويش شكيبا باشد؛ زنی كه در برابر بداخلاقي همسرش صبور باشد؛ زنی كه مهر خود را به همسرش ببخشد. خداوند به هر يك از آنها ثواب هزار شهيد را میبخشد و برای هر يك، ثواب يك سال عبادت منظور میكند.
(وسائلالشیعه/باب۳۶ح۳)
🆔 @asanezdevag
#میرزا_اسماعیل_دولابی
📌تا طلبکار شدی...
💝 عزیز من! از آن چیزی که خدا به تو عطا کرده ببو و بنوش و لذت ببر. آن را که نداده یا نمیدهد را ول کن. آن مال شما نیست. اگر حواسم به آن برود چقدر خطر دارد! ...
💝 اگر اولاد داری، زن داری، شوهر داری این حرف را با خودت بگو که یک وقت از همدیگر طلبکار نشوید. ... تا طلبکار شدی دیگر هرچه شوهرت به تو خدمت کند، نمیبینی. هرچه بندهی خدا طلا هم بخرد باز زن حواسش به ندادههاست؛ به آن طلبکاری است. یک طلبکاریای برای خودش جور کرده که مثلاً پریشب بنا بوده اینجور شود، آنجور شود، همهی حواسش به آنجاست.
💝 ا اِ ! پنج سال این بندهی خدا چیز میخرد، اصلاً آن را نمیبیند. اخمش عقب آن طلبکاری است. مرد هم همین جور. اگر خدای نخواسته از زنش طلبکار شد و گفت این رخت را خوب نمیشورد و نمیدانم فلان نمیکند و چهار تا از اینها خطور کرد، این زن بندهی خدا هر کاری و هر خدمتی بکند دیگر آن مرد نمیبیند.
💝 هرجا دیدی یک زن و مردی از هم رضا هستند، برو تفتیش کن ببین چه شده؟ همین شده است. ... هرجا دیدی زن و مردی خیلی با هم خوبند و همهاش تعریف همدیگر را میکنند بروید رسیدگی کنید میبینید همین است. از هم طلبکار نیستند. فقط همین است. هیچ چیز دیگری نیست.
📚 طوبای محبت ۷
#سبک_زندگی_اسلامی
#آداب_همسرداری
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
♨️فقط خانمهای ولایتمدار ببینند! 📍نظر قاطع رهبری درمورد میزان مهریه 🌸 قرائت خطبه عقد خواهر شهید قر
♨️از مَهریههای بیمِهر تا بیمِهری مَهریهها
✍محمدرضا آرام پژوهشگر مرکز رشد
📍در باور عرفی مهریه به عنوان پشتوانهای برای زن و ابزاری برای گروکشی تعریف میشود.
حال آنکه طبق آمار معمولاً شاهد رابطه معکوس میان نرخ طلاق و مهریه هستیم. یعنی به میزان افزایش مهریه، نرخ طلاق نیز افزایش مییابد.
📍مهریه در اسلام ابزاری است برای افزایش محبت میان زوجین نه ابزاری بازدارنده برای طلاق!
در خانوادهای که نرخ مهریه پایین و در حدّ توان زوج است، اصل بر اعتماد و مدارا در زندگی است، امّا در خانوادهای که نرخ مهریه بالا و خارج از توان زوج است، اصل بر بیاعتمادی و جدایی است.
لذا مهریه سنگین، خود یکی از عوامل کینهتوزی در زندگی محسوب میشود: «لَا تُغَالُوا فِی مُهُورِ النِّسَاءِ فَتَکُونَ عَدَاوَهً» امام علی(ع).
📍در روایتی دیگر یکی از نشانههای زنِ بابرکت، پایین بودن مهریه اوست و یکی از نشانههای نحوست زن، مهریه زیاد اوست: «أَنَّ مِنْ بَرَکَهِ الْمَرْأَهِ قِلَّهَ مَهْرِهَا وَ مِنْ شُؤْمِهَا کَثْرَهَ مَهْرِهَا».
از این روست که طبق آموزهها خانواده عروس باید اصرار بر پایین آوردن مهریه و خانواده داماد اصرار بر بالابردن مهریه داشته باشند تا کارکرد محبتآفرین مهریه بیشتر ظهور و بروز پیدا کند.
📍نپرداختن مهریه توسط مرد نیز جزء بالاترین گناهان محسوب میشود به طوری که طبق روایت پیامبر(ص): خداوند در روز قیامت هر گناهی را میبخشد مگر گناه ندادن مهریه!
📍هولناکتر از ندادن مهریه، نیّت و قصد ندادن مهریه است. اگر مرد به هنگام تعیین مهریه، قصد دادن مهریه تعیین شده را نداشته باشد و در دل بگوید: «کی داده؟ کی گرفته؟» این کار او -طبق روایات- به منزله دزدی و زنا است.
📍بهعنوان مثال میتوان به صحیحه فضیلبنیسار از امام صادق(ع) اشاره کرد: «فِی الرَّجُلِ یَتَزَوَّجُ الْمَرْأَهَ وَ لَا یَجْعَلُ فِی نَفْسِهِ أَنْ یُعْطِیَهَا مَهْرَهَا فَهُوَ زِنًى». یا به این حدیث از پیامبر(ص) در نهجالفصاحه اشاره کرد که: هر کس با زنى ازدواج کند و در خاطر داشته باشد که مهر او را نپردازد هنگام مرگ چون زناکاران بمیرد! «مات یوم یموت و هو زان»
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▶️دوربین مخفی خیلی خفن
🔴 تاثیر حجاب یک خانم راننده اسنپ در ورود مسافران به حریم شخصی وی
🆔 @asanezdevag
1_4563739308.pdf
581.8K
🦋
╲\╭┓ 🦋
╭🌸🍃
تغییرات و سازگاری های
بدن در بارداری
╭━━━⊰ ~ ❀ ❀ ~⊱━━━╮
🆔 @asanezdevag
╰━━━⊰ ~❀ 🇮🇷 ❀~ ⊱━━━╯
1_1113084482.mp3
20.69M
🔊 #پادکست_صوتی
♻️ سلسله مباحث تربیتی
🎧 تربیت نسل؛ بخش اول
🎤 #حجت_الاسلام_محرابیان
⏱ ۲۱ دقیقه
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۰۰ ✅ تفضل الهی ... #رویای_مادری #فرزندخوانده 🆔 @asanezdevag
#تجربه_من ۵۰۱
#ازدواج_آسان
#فرزندآوری
#قسمت_اول
آخرین فرزند یه خانواده پرجمعیت و مذهبی بودم و به قول معروف لوس خونه. پرجمعیت بودن خانواده ام را دوست داشتم اگر چه به خاطر جو حاکم بر جامعه، گاها وقتی از تعداد مون سوال میشد، چند تایی را چشم پوشی میکردم و کمتر میگفتم.
خانواده بزرگ داشتن یعنی شادی های زیاد در کنار سختی های زیاد، باید این را هم مد نظر قرار می دادم که هر که بامش بیش برفش بیشتر. زندگی در این خانواده تجربه های مرا بیشتر کرد و چگونگی مواجه با مشکلات را به من یاد داد، به گونه ای که در زندگی متاهلی ام همیشه همسرم مرا در مواجه با مسائل همه چیز تمام می داند و طرف مشورت هستم.😊
با اینکه پدر و مادرم سواد (به معنی بلد بودن خواندن و نوشتن ) نداشتند، فرزندانشان همه حداقل تا مقطع کارشناسی رسیدند. من هم که از ابتدا علاقه زیادی به درس خواندن داشتم در یکی از بهترین دانشگاه های کشور قبول شدم. سر کار رفتن را اولویت زن ها نمیدانستم، بنابراین با اینکه در مقطع ارشد قبول شدم به خاطر همزمان شدن ازدواجم و دوری از شهرم، تحصیلاتم را ادامه ندادم.
ملاک اصلی ازدواجم ایمان و اخلاق و تا حدی تحصیل همسرم بود و به خاطر همین به مسائل دیگر اهمیت زیادی نمی دادم. خواستگار های زیادی داشتم و به خاطر زیاد بودن نظرات😄 (چون تعداد برادران و خواهران زیاد بود ) هیچکدام به نتیجه نمی رسید. این امر باعث شد، عقل را بر احساس ارجح بدانم و با آمدن یک خواستگار درگیر احساسات نشوم، تا اینکه کم کم خسته شدم و در دعاهایم از خدا خواستم که شخصی که قسمت من هست به خواستگاری ام بیاید، دعایم قبول شد😊 و همسرم به همراه خانواده به روش کاملاً سنتی به خواستگاری ام آمدند.
خیلی ناباورانه همه موافق بودند، ایشون نه تنها خانه، حقوق و شغلی نداشتند بلکه سربازی هم نرفته بودند 😊، البته ملاک اخلاق و ایمان و تحصیلات بود که به حمد الهی دارا بودند. تقریباً اواخر ماه رجب خواستگاری صورت گرفت و سفره عقد ما روز نیمه شعبان انداخته شد. شش ماه عقدمان به سرعت گذشت اما خیلی شیرین همراه با تلخی هایی جزیی، سربازی همسرم که به دلیل نخبگی و.. تنها ۲۰ روز بود.😁 و باور نکردنی برای اطرافیان. و یکی دو سفر با حضور خانواده شیرینی عقدمان را و شناخت من از ایشان را بیشتر کرد. مخصوصا که ایشان واقعا به خدا توکل می کردند و این باعث آرامش من و تکیه من به ایشان بود.
خانواده همسرم معتقد بودند که بعد از شش ماه، زندگی مستقل خودمان را شروع کنیم به خاطر همین با کمک پدر شوهرم، یک خانه خریدیم.(این خانه را با برادر شوهرم شریک بودیم البته ایشون هنوز ازدواج نکرده بودند ).
چون میخواستم عروسی ساده باشد و بدون موسیقی حرام و..، پیشنهاد کردم که به پابوس امام رضا (ع) برویم و از طرف خانواده همسرم پذیرفته شد. (این سفر را با هزینه خیلی کم به صورت چارتری با هواپیما رفتیم و عنایت امام رضا (ع) بهترین سفر، در بهترین هتل مشهد و نزدیکترین به حرم بود، که قطعا ما نمیتونستیم با شرایط خودمان آنرا داشته باشیم) بعد از بازگشت پدر همسرم در خانه خودمان ولیمه ی عروسی دادند که خاطره ی زیبایی برایمان ایجاد کرد.
شش ماه اول، همسرم دنبال شغل بودند و با کمک خانواده ها و قناعت ما، سپری شد. با تلاش همسرم و نذر و نیاز، ایشون به صورت قراردادی در شرکتی مشغول به کار شدند. اگر چه خودشان ظاهرا، شکایتی نداشتند اما میدانستم که این شغل شایسته شان نبود، همزمان با توکل به خدا پیگیری کردیم تا در آزمون استخدامی مربوط به نفت شرکت و نفر اول شدند و به صورت قراردادی پذیرفته شدند.
خیلی خوشحال شدیم اما این خوشحالی خیلی زود(بعد از شش ماه ) تمام شد چرا که کار شیفتی بود و فاصله ای ۲ ساعتی از شهرستان برای من که تنها بودم و نو عروس بسیار سخت بود، بنابراین تصمیم گرفتیم به خانه های شهرک صنعتی محل کار همسرم برویم.(تنها وسایل لازم برای زندگی را با خود بردیم تا در تعطیلی کار همسرم به شهرمان برگردیم و درخانه ی خودمان پذیرای مهمان هایمان باشیم، چرا که تقریبا همه گفته بودند به شهرک صنعتی نمی آیند)
حالا تقریباً سه سال از زندگی مان سپری شده بود و ما به خاطر حرف دیگران (حالا خوش باشید، زود بچه دار نشوید و.. ) و همچنین شرایط کار همسرم (آشفتگی جزیی) بچه ای نداشتیم😔 که ناگهان زمزمه ها شروع شد که چرا بچه دار نمی شوید. 😳 خیلی ترسیدم که نکنه واقعا بچه دار نشوم...
به همین خاطر به دکتر مراجعه کردم و ایشون به من اطمینان دادند که هیچ مشکلی نیست و بدون استرس بارداری شما میسر است.
👈 ادامه دارد...
🆔 @asanezdevag
نسخه ای معنوی برای درمان ناباروری!!
کسانی که بچه دار نمی شدند خدمت حضرت آیت الله بهجت(رحمه الله) می رسیدند تا توصیه ایی یا دعایی بکنند و ایشان به حدیثی که در ادامه خواهد آمد، توصیه می کردند و بچه دار می شدند...
روزی امام باقر علیه السلام به هشام دربان که از یاران ثروتمند آن حضرت بود، فرمودند: می خواهی دعایی به تو یاد بدهم که صاحب فرزند شوی. دربان گفت: بله پس حضرت فرمودند: در هر صبح و عصر
✅ هفتاد مرتبه «سبحان الله» بگو
✅ ده مرتبه «استغفر الله» بگو
✅ دوباره ۹ مرتبه «سبحان الله» و یک مرتبه استغر الله
و این آیات را بخوان: «اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ إِنَّهُ کاَنَ غَفَّارًا یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکمُ مِّدْرَارًا وَ یُمْدِدْکمُ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِینَ وَ یجَعَل لَّکمُ جَنَّاتٍ وَ یجَعَل لَّکمُ أَنهْارًا
دربان این اذکار را خواند و صاحب فرزندان زیادی شد و کسی که این روایت را نقل کرده است می گوید من و همسرم به این روایت عمل کردیم و صاحب فرزند شدیم، و به دیگران که فرزند نداشتند یاد دادیم و آنها هم صاحب فرزند شدند.
👈 توصیه شده است که تا زمانی که به نتیجه برسید هر روز به این روایت عمل کنید.
📚مکارم الأخلاق-ترجمه میر باقرى، ج۱، ص ۴۳۰
🆔 @asanezdevag
#استاد_قرائتی
در رحم مادر، خداوند بچه را در آبی بسیار شور قرار داده تا جسمش تمیز بماند و مادر سنگینی بچه را کمتر احساس کند، و خداوند روزی جنین را از طریق بند ناف که به مادر وصل است به او میرساند...
پس اگر مادر در غذا خوردن کوتاهی کند، از غذای جنین چیزی کم نمیشود، به خاطر وجود غدههایی که با گرفتن مواد لازم از دندانها و استخوان مادر غذای جنین را تأمین میکند. اگر آدمها بدانند که مادرشان به خاطر آنها استخوانش آب میشده در این میمانند که چگونه قدردانی بکنند..
✨پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله:
«هنگامى كه زن باردار مى شود ، همانند روزه دارِ شب زنده دار و مجاهدى است كه با جان و مالش در راه خدا جهاد مى كند و هنگامى كه فارغ شود ، پاداشى دارد كه نمى دانى عظمت آن چه قدر است و هنگامى كه شیر بدهد ، در هر بار مكیدن ، پاداش آزاد كردن یكى از فرزندان اسماعیل (علیه السلام ) براى اوست و آن گاه كه شیردادن تمام شود ، فرشته اى بر پهلوى او مى زند و مى گوید : عمل را از نو آغاز كن كه بى تردید ، آمرزیده شدى.»
📚بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۱۰۷
#مادری
#قدردان_مادرم_هستم
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۰۱ #ازدواج_آسان #فرزندآوری #قسمت_اول آخرین فرزند یه خانواده پرجمعیت و مذهبی بودم و به
#تجربه_من ۵۰۱
#فرزندآوری
#جنسیت_فرزند
#حرف_مردم
#قسمت_دوم
بعد از یک ماه، خبر پدر شدن را به همسرم دادم و ایشون واقعا خوشحال شدند اما به خاطر شرایط (بارداری پر خطر) تصمیم گرفتیم خانواده ها را تا خبر قطعی در جریان نگذاریم. بعد از ۴ ماه اطرافیان را مطلع کردیم که خیلی خوشحال شدند، کم کم همه مشتاق بودند جنسیت جنین را بدانند. اگرچه برای خودم فرقی نمی کرد اما دوست داشتم فرزند اولم دختر باشد اما خانواده همسرم با اینکه دختر نداشتند، پسر را ترجیح می دادند. جنسیت معلوم شد و خدا به ما فاطمه ی عزیزم را هدیه داد.
بارداری نسبتا سختی را پشت سر گذاشتم، دور از خانوادهها، خیلی غریب و به جای اینکه وزن اضافه کنم، ۱۳ کیلو وزن کم کردم، اما خدا را شکر دختر عزیزم با وزنی طبیعی به دنیا آمد. تا ۲ سالگی دخترم، از طرف اطرافیان سختی هایی تحمیل شد علاوه بر آن بیشتر اوقات همسرم شیفت کاری داشتند و دور از خانواده ها بودم و همسایه ها هم فرهنگی متفاوت داشتند و... که این امور باعث کمی حالات افسردگی شد.
از آنجا که خانواده همسرم می گفتند اگر پسر داشتید که کافی بود اما حالا که دختر دارید، یک پسر دیگر بیاورید، با یک لجبازی کودکانه تصمیم گرفتم تا زمانی که طرز تفکر شان را عوض نکنند بچه دار نشوم و فقط زمانی به دومی فکر کنم که در مورد جنسیت حرف نزنند.
غریب بودن باعث شد من و دخترم خیلی بهم نزدیک باشیم و با هم بازی کنیم اما با بزرگتر شدن دخترم نبود همبازی مناسب (از لحاظ فرهنگی و مذهبی) خیلی آزار دهنده شد، تا جایی که دخترم با گریه از ما خواهر و برادر ی برای بازی می خواست.
به دلیل ذخیره آهن پایین تمام دکترها باردار شدن را تا بهبودی کامل درست نمی دانستند، به همین خاطر درمان را شروع کردم. اما تمام درمان ها یک یا دو سال به طول می انجامید. زندگی یکنواخت شده بود، زندگی سه نفره، که اکثرا هم همسرم نبودند را خیلی سخت می کرد که ناگهان آزمون استخدامی آموزش و پرورش را اعلام کردند، به طور خیلی اتفاقی با خبر شدیم و تفریحی 😁 همسرم ثبت نام کردند تا جایی که برای آزمون ایشون نمی تونستند مرخصی بگیرند، اما خدا را شکر شرایط کاری ایشون عوض شد و در آزمون شرکت کردند، که پذیرفته شدند و برای مصاحبه و.. دعوت شدند.
شیفت کاری فشرده ایشون را خیلی خسته کرده بود و مخالفت خانواده شان با دبیری (چرا که از لحاظ مالی واقعا به صرفه نبود ) باعث شد منصرف شوند که با اصرار من، علیرغم میل باطنی، برای مصاحبه رفتیم، اگر چه همه قبولی را با پارتی می دانستند اما الحمدلله قبول شدند و دو ماه آموزشی را پشت سر گذاشتند و با عنایت الهی برای شغل دبیری ما به شهر خودمان بازگشتیم. (البته تمام این مراحل خیلی ناباورانه و با مخالفت شدید اطرافیان، تنها با توکل و توسل سپری شد ) پس از بازگشت چند ماهی درمان با داروهای شیمیایی که تقریباً بدون نتیجه بود را انجام دادم و این باعث شد به طب سنتی روی بیاورم که آن هم به دلیل طولانی بودن درمان واقعا خسته کننده بود، بنابراین تقریبا درمان را رها کردم، اما تصمیم گرفتم تا سنم بالاتر نرفته باردار شوم، پس نزد دکتر زنان رفتم و ایشون در کمال ناباوری بدون هیچ معاینه و صحبتی من را نابارور دانسته و گفتند باید با درمان (کاشت جنین )باردار شوید.
بعد از این صحبت، شوکه شدم و با پیشنهاد یکی از دوستان نزد دکتری دیگری رفتم و درمان کم خونی را شروع کردم. بعد از یک ماه درمانم کمی نتیجه داد که دکترم گفتند انشاءالله تا سه ماه دیگر کاملا بهبودی حاصل میشه که هنوز یک ماه نگذشته بود که احساس کردم باردار هستم. خیلی خوشحال از لطف الهی، از آنجایی که همیشه فرزندان زیادی دوست داشتم بر سالهایی که از دست داده بودم و حرص ها و مریضی هایی که کشیده بودم، افسوس خوردم.
از خدا خواستم فرزندم ابتدا سالم و صالح باشد و اگر صلاح هست پسر (چرا که من متاسفانه ظرفیت شنیدن حرف ناحق را از جانب اطرافیان ندارم و نمیتوانم بحث و جدل کنم) و الحمدلله لطف الهی مثل همیشه شامل حالم شد و خداوند پسری سالم، محمد عزیزم را به من هدیه داد.
دوستان گلم، تجربه را تجربه کردن خطاست، من با وجود اینکه فرزندان زیاد با فاصله سنی کم دوست داشتم، حرف های اطرافیان را اولویت قرار دادم و گاهی با شنیدن جملاتی (مثل اینکه اگر به نوزاد پسری توجه میکردم میگفتند، آرزوی پسر داری، میخواهی فرزند دار شوی تا بلاخره یکی پسر شود) ناراحت شدم و لطف الهی را فراموش کردم. اما خدای مهربان راه را به من نشان داد تا در فرصت اندک دنیا توشه ای برای آخرت فراهم کنم و ، من هم مصمم شدم. البته اگرچه اطرافیان هنوز هم بر نظرات خود پا فشاری می کنند که دوتا کافی است 😊😁اما با دعای خیر شما دوستان، از خداوند امانت های بیشتری را خواهانم. هیچ گاه راه درست را به خاطر حرف دیگران کج نکنیم.
التماس دعا
🆔 @asanezdevag
❣ #همسرانه
آقایون بخوانند🧔
وقتی میگن زن مثل گُلِ ، الکی نمیگن
آقایی که یه گل از بین گل ها انتخاب کردی، شما مسئولی
فرق نمیکنِ گلت ١٨سالش باشه ٣٠ یا ۵٠
اگر بی مناسبت براش هدیه نگرفتی 🌷
اگر تو هوای بارونی نگفتی پاشو بریم راه بریم ☔️
اگر وقتی ناراحت بود سعی نکردی شادش کنی
اگر وقتی دعوا کردین فکر نکردی اون لطیف تر از تویه
مقصر تویی اگر گلت دیگه خوشرنگ نیست 🥀
بوش سر مستت نمیکنه
رنگش به براقیِ روزای اول نیست
شما مقصرید
از گُلت مراقبت کن 🌸🌿
🆔 @asanezdevag
#شهید_برونسی
✅ با خیال راحت بخورید...
همسر ایشان: نخستین فرزندمان هفتماهه بود که به شهر مشهد مقدس آمدیم. ابتدا خود آقای برونسی آمده بودند و بعد هم نامهای برای پدر نوشتند که اگر دوست دارید دخترخانمتان را بفرستید به مشهد، اگر هم دوست ندارید من حرفی ندارم، فقط فرزندمان را نزد من بفرستید. من حتی اگر کلاهم نیز در آن روستا بر سر نیزه بیفتد نمیآیم آن را بردارم! چون تقسیم اراضی صورت گرفته و اشکال شرعی دارد و عوایدش حرام است. ...
ابتدا که ایشان آمدند مشهد، در یک کارگاه ماستبندی و مغازه لبنیاتی مشغول کار شدند و روزی پنج تومان به او حقوق میدادند. ... یک هفته بعد از آنکه ما آمده بودیم مشهد، آقای برونسی روزی آمد و گفت که من دیگر نمیروم در آن لبنیاتی کار کنم. گفتم به چه دلیل؟ آنجا که نزدیک خانه است و از این حرفها. جواب داد صاحب آنجا هر وقت میخواهد شیر به مردم بفروشد، از قبل مقادیر زیادی آب به شیرها اضافه کرده است.
آن آبهای اضافه را خود من باید با شیرها مخلوط کنم. بعد هم شیرهای ناخالص و تا حدی تقلبی را من باید پای ترازو ببرم. حالا از من و شما گذشته، ما هیچی! این بچه چه تقصیری دارد![؟] اگر او الان نان حرام بخورد، فردا میخواهد چه موجودی بار بیاید؟ بدین ترتیب شهید برونسی از آن لبنیاتی بیرون آمدند و بلافاصله در یک مغازه سبزیفروشی ... مشغول کار شدند ولی دوباره چند روز بعد دیدم که آمده و میگوید اینجا هم دیگر سر کار نمیروم.
یک سری بیل و کلنگ و وسایل مربوط به بنایی خریده و با خود به خانه آورده بود. گفتم با اینها میخواهی چهکار کنی؟ گفت از فردا میخواهم با این وسائل سر گذر بایستم تا برای کسانی که کار بنّایی دارند کار کنم. سبزیهایی که صاحبکارم در آن سبزیفروشی به دست مردم میدهد پر از گِل و زائدات است و پولی که مردم میپردازند صرف هزینه سنگینیِ افزوده و غیرواقعی به این سبزیها میشود. بنابراین هر نانی که از آنجا در بیاید دارای اشکال شرعی است. ...
آن زمان من سن و سال کمی داشتم و گاهی که بین من و همسرم حرفی سخنی رد و بدل میشد، میپرسیدم ما این همه راه را از روستا هم آمدهایم و شما مدام شغلت را عوض میکنی، حالا مردم روستا و فامیلها آیا به ما نمیخندند؟ آیا نمیگویند این آقا عبدالحسین، ملکی را که از ناحیه تقسیم اراضی سهم قانونی خودش محسوب میشده قبول نکرده و رفته سر گذر ایستاده و میخواهد کار بنایی کند؟
ایشان در پاسخم گفت این حرفها و سخنها هیچ عیبی ندارد، بلکه درآوردن نان حرام با عیب و اشکال همراه است. این بچه اگر با نان آمیخته با حرام بزرگ شود، خدا میداند که فردا چگونه بار میآید و در جامعه چگونه ظاهر میشود. ولی در مقابل اصلاً ننگ نیست که من سر گذر جویای کار باشم و نان سالم و حلال دربیاورم. خلاصه، چند روزی رفته بود سر گذر که ایشان را بردند سر کار ...
روزی را به خاطر دارم که ایشان از صبح رفتند سر کار بنّایی. غروب که شد، دیدم در بازگشت، اسباببازیهایی برای بچهها خریدهاند، از آن طرف هم پاکتهایی مملو از موز و چند نوع میوه دیگر خریده بود و با افتخار و غرور میگفت نگاه کن! من امروز خیلی خوشحالم، چرا که هرچه از اینها بخورید کاملاً حلال و طیب و طاهر است.
خب من که او را کاملاً میشناختم و میزان تقیدات شرعیاش را میدانستم، با تعجب میپرسیدم درآمد شما که همیشه حلال است، مگر درآمد امروزتان چه فرقی با دیگر روزها دارد؟ میگفت: «امروز با همیشه فرق دارد، چون آنقدر عرق ریختهام که هرچه حساب کنید نانمان حلال و پاک و سالم است؛ با خیال [راحت] از اینها ... بخورید، هیچ غشی در آن نیست، خیلی برای این نان زحمت کشیدهام، من همینطور کارها را دوست دارم».
📚شاهد یاران - شماره ۹۴ و ۹۵
#رزق_حلال
#سبک_زندگی_اسلامی
🆔 @asanezdevag
#استاد_شهید_مطهری
پدر و مادری در میان فرزندانشان هستند. در آن خانه غذا و میوه و شیرینی و لباس میان اهل خانه تقسیم میشود. ... از بچه ها هر كدام ببیند سهم او از میوه یا غذا یا شیرینی یا لباس از سهم دیگری كمتر است ناراحت میشود، قهر میکند، گریه میکند، و چون احساس مظلومیت و محرومیت میکند، درصدد انتقام برمیآید.
لهذا لازم است پدران و مادرانی كه به سعادت فرزندانشان علاقه مند هستند، میل دارند بچه هایشان از كودكی روحیه ی سالم داشته باشند، از اول هیچ گونه تبعیضی بین آنها قائل نشوند. تبعیض، تخم اختلاف كاشتن است، تخم حسادت كاشتن است، تخم انتقام كاشتن است. تبعیض موجب می شود، هم روح آن بچه ی محروم فشرده و آزرده و ناراحت بشود و هم آن بچه ی عزیز كرده، متكی به غیر، ضعیف النفس، زودرنج، لوس و ننر بار بیاید.
📚 بیست گفتار
#تربیت_فرزند
🆔 @asanezdevag
نکات مهم
در طب سنتی ایرانی باید تغییر در رژیم غذایی هم پدر و هم مادر به منظور تلاش برای تعیین جنسیت جنین قبل از بارداری حداقل سه ماه قبل از بارداری بر حسب مزاج آنان انجام شود. از تغییرات در رژیم غذایی خود بدون توجه به مزاج فردی و اقدام برای تشخیص مزاج جدا خودداری نمایید.
این نکته نیز فراموش نشود که تا وقتی از مزاج خودتان اطلاعی ندارید، بدون مشورت متخصص و خودسرانه رژیمهای مختلف را امتحان نکنید.
زیرا رعایت نکردن تناسب غذاها با مزاج، علاوه بر تأثیر منفی در عملکرد جنسی به عوارض مختلف در دیگر اعضا منجر خواهد شد.
همچنین اگر رژیمی را شروع کردید و عوارض ناخوشایندی بعد از آن بروز کرد از ادامه آن بپرهیزید.
اگر فرزند پسر میخواهید توصیه های زیر را نیز جدی بگیرید!
به طور کلی غذاهای طبع گرم برای بارداری پسر توصیه میشود. موارد زیر را نیز به عنوان توصیههای غذایی در نظر داشته باشید.
مصرف زیاد لبنیات را محدود کنید.
آب سرد کم بنوشید.
استفاده از شیرین کنندههای طبیعی با مزاج گرم مانند نبات، عسل و مغزهای آجیلی توصیه میشود.
خوردن ادویهها و مواد غذایی با طبع مایل به گرمی نیز میتواند به پسردار شدن کمک کند.
گوشت سفید محدود و از گوشت گوسفند و تخم مرغ عسلی بیشتر استفاده شود.
میوه های تازه با مزاج گرم همچون انگور، خرما، انجیر و انبه را در اولویت مصرف قرار دهید.
در این مدت از خوردن سبزیهای مانده و رازیانه خودداری کنید.
در طب سنتی توصیه شده که زوجین قبل از هر آمیزش مقداری توت فرنگی بخورند.
علاوه بر این خوردن کاهو، انگور زرد و سبزیجات تازه نیز در این زمینه بسیار موثر است.
از مصرف غذاهای فست فودی که مهم ترین عامل ایجاد سوء مزاج های سرد در خانم ها است، بپرهیزید.
از مصرف نوشیدنی های الکلی پرهیز کنید زیرا این نوشیدنی های الکلی باعث تضعیف اسپرم میگردند
#طب_سنتی
🦋
╲\╭┓ 🦋
╭🌸🍃
┗╯\╲
╭━━━⊰ ~ ❀ 🧕 ❀ ~⊱━━━╮
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۰۱ #فرزندآوری #جنسیت_فرزند #حرف_مردم #قسمت_دوم بعد از یک ماه، خبر پدر شدن را به همسرم
#تجربه_من ۵۰۲
#فرزندآوری
#آزمایش_الهی
#قسمت_اول
در سن ۲۴ سالگی بعد از اتمام لیسانس و شاغل شدن در آموزش و پرورش ازدواج کردم💖 با همسری بسیار متدین که از نظر چهره زیاد مطلوب دل مادر بنده نبودن. بعد از یکسال دوست داشتم باردار بشم که همسر قبول نکردن و گفتن من تا ۵ سال مایل به بچه دار شدن نیستم. من هم گریه و زاری که من بچه میخواهم. خلاصه با هزار صحبت راضی شدن. اما خدا نخواست و نشد.
آزمایشات بنده را دچار کمبود تیرویید تشخیص داد. من شروع به درمان کردم. بعد از ۷ ماه به لطف خدا باردار شدم. پسری سالم و زیبا. بعد از آن همسرم دوست داشتن فرزند بعدی رو سریع بیارم که این بار بنده به دلیل زندگی در غربت و دور از خانواده و شاغل بودن خودم زیر بار نرفتم.
پسرم حدودا ۴ساله شد که دیگه جلوگیری را کنار گذاشتم تا بچه دار بشم اما نشد. چند وقتی گذشت و خبری نشدو درست بعد از سه ماه از فوت برادر جوانم😢😢😢 فهمیدم خداخواسته اما در بدترین شرایط روحی باردار شدم. روزهای بسیار بسیار سختی بود. شب وروز کارم گریه بود اما امیدوار به لطف خدا که بتونم بگذرونم.
دختر آرامی بود اما نمی دانم چرا حوصله اش را زیاد نداشتم و علاقه چندانی بهش نداشتم😔😔😔😔 فکر میکنم از نظر روحی در شرایط بدی قرار داشتم. اوایل آرام بود و می خوابید اما به محض اینکه چهار دست و پا رفت بسیار بسیار شیطون بودو خیلیها میگفتن این بچه بیش فعال است.
به هر حال هر جور بود مشغولش بودم باز هم با سرکار رفتن و دست تنها. دخترم رو همراه خودم به مدرسه می بردم و در مهد مدرسه کنارم بود و زنگهای تفریح می رفتم و شیر می دادم.
دخترم ۷ و نیم ماهه بود و من هنوز خودم را پیدا نکرده بودم که ناگهان در کمال تعجب خدا خواسته باردار شدم😔😔😔 آن شب تا نیمه های شب گریه کردم. چون واقعا شرایط روحیم همراهی نمیکرد برای بچه سوم. و من هیچگونه آمادگی نداشتم. اما همسرم خوشحال خوشحال بود😊
بعد از کلی گریه و شیون ولی به خودم اجازه ندادم ناشکری کنم به هیچ وجه. از فردای آن روز به خودم گفتم من که در دو بارداری قبلی بعد از چندین ماه که اقدام به بارداری داشتم باردار شدم اما این بار به اینگونه حتما حکمت و مصلحتی در آن بوده است. در این شرایط نگاه های سنگین اطرافیان سخت بود ولی مهم نبود. مهم خواست پروردگار بود.
حدود هفت هفته و نیم بارداری را پشت سر گذاشتم. سونوگرافی رفتم قلب بچه تشکیل شده بود و من تازه داشتم با این جنین خدا خواسته دوست می شدم و حال خوبی پیدا میکردم که ناگهان یک روز دل درد شدیدی از عصر شروع شد. هر چه استراحت کردم خوب نشد. به چند سونوگرافی زنگ زدم وقت ندادند. خسته و ناراحت در شب بالاخره یک سونوگرافی پیدا کردم. لکه بینی هم شروع شد. رفتم سونو گفتن خانم چندتا بچه داری گفتم دوتا. گفت اهان پس اینو نمیخواستی. با لبخند 😊گفتم نه خانم دکتر ولی الان خیلی دوستش دارم😍گفتن مطمئنی کاری نکردی بچه سقط شود گفتم نه به خدا. جواب دادن این بچه سه روز هست در شکم شما مرده. من را می گویید انگار دنیا روی سرم خراب شد. از اتاق بیرون امدم و با ترس به همسر گفتم مطمئن بودم غمگین می شود و همین هم شد. تا رسیدن به خانه که حدود نیم ساعتی طول کشید فقط اشک ریختم😭
در راه به مادرم زنگ زدم، نه تنها ناراحت نشد بلکه خوشحال هم شد انگار🙈 خلاصه آمدم منزل و جنینی که همیشه می گویم خداخواسته آمد و خدا خواسته سقط شد و فقط برای امتحان من و همسرم بود و من با یقین به این موضوع رسیدم. تمام شد و من در شوک و باز هم بی میل به دختر نازنینم که در حال بزرگ شدن بود.
ماه ها گذشت و همسرم باز زمزمه بچه خواستن را شروع کرد. از او اصرار و از من انکار که من دست تنها در غربت با کار بیرون بچه نمی خواهم. وقتی دیدم دست بردار نیست گفتم باشه به شرطی بچه دار می شویم که شما کمی بیشتر کمک کنی چون سر دو بچه قبل خیلی خیلی کم کمک حال من بودند. قبول کردند و این بار هم چند ماه طول کشید تا باردار شوم. راستی این را بگویم که بعد از بارداری دوم همسرم به دلیل مشکلی به پزشک مراجعه کردند و پزشک گفته بودند بچه داری. همسر گفته بودن یک دختر و یک پسر. پزشک جواب داده بودند خدارو شکر چون شما دیگر بچه دار نمی تونید بشوید. اما همسر از آنجایی که آدم معتقدی بودند گفته بودند تا خدا چه خواهد😊 خلاصه من باردار شدم فرزند سوم رو.
👈 ادامه دارد...
🆔 @asanezdevag