فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عشق ، قبل از ازدواج ممنوع
علاقه قبل از ازدواج ، الزامی
💠استاد داوودی نژاد
🆔 @asanezdevag
❣ مهریه زنان را به طور کامل به عنوان یک بدهی و عطیه، به آنها بپردازد، اگر آنها چیزی از آن را با رضایت به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف کنید.
🆔 @asanezdevag
✨حاج آقای #قرائتی:
💍 در امر #ازدواج جوانان عجله کنید زیرا کسانی که ازدواج را به بهانههای مسائل مادی همچون
🏡 نداشتن مسکن و
🚗 ماشین و
💰 دارایی و
⚙ مشکلات معیشتی و
👨🔧 شغل مناسب
به تاخیر میاندازند در واقع به خداوند و رازق بودن او ایمان ندارند.
💕اختتامیه چهل و دومین دوره مسابقات قرآن کریم خراسان رضوی1398
🆔 @asanezdevag
❣جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یکی برداشت و گفت: «می تونم یکی دیگه بردارم؟»
❣گفتم: «البته سید جون، این چه حرفیه؟»
❣برداشت ولی هیچ کدوم رو نخورد.
❣ کار همیشگیش بود، هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلات تعارفش می کردند بر می داشت اما نمی خورد. می گفت: «می برم با خانم و بچه هام می خورم».
❣می گفت: «شما هم این کار رو انجام بدید. اینکه آدم شیرینی های زندگیشو با زن و بچه ش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تأثیر می ذاره».
🕊شهید سید مرتضی آوینی
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #ببینید | نقش رسانه در تنوع طلبی و هیجان جنسی
💔 نداشتن #ادب_جنسی عاملی برای فروپاشی خانواده
#چشم_چرانی
#زنای_ذهنی
🆔 @asanezdevag
🌻 #استاد_قرائتی؛
🤱🏻یکی از دلایلی که #طلاق زیاد شده است، این است که بعضی هایشان بچه دار نمی شوند. زن می گوید: ببین معلوم می شود من و تو با هم نمی سازیم، بیا تا بچه دار نشدیم، از هم جدا شویم.
🤱🏼 اما #بچه مثل گچ است. دو تا آجر را با هم نگه می دارد. گاهی زن و شوهر هم ممکن است از هم راضی نباشند، اما بخاطر بچه شان تحمل می کنند. می گویند: بچه دار هستیم، بچه ما از بین می رود. بچه عامل تثبیت و تحکیم #خانواده است. چرا بچه دار نمی شوید؟!
#فرزندآوری
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 كدام همسايه؟
سگ يا بچه؟😐
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۸ #فرزندآوری #تربیت_فرزند من یه خانم ۳۴ ساله هستم و مادر سه و نیم فرزند... فارغ التحصی
#تجربه_من ۵۹
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
من ۱۹ سالگی ازدواج کردم... درحالی که دانشجوی سال دوم کارشناسی بودم...
سال آخر کارشناسی باردار شدم و پسر اولم به دنیا اومد... واسه تربیتش خودم و البته پسرم رو کُشتم تا مثلا عنصر مفید برای جامعه امام زمان و باهوش و با استعداد و خلاصه با کلی کلاس رفتن همه چی تموم بار بیاد ..... که نتیجه شد یه بچه بسیار خوب اما با احساس گناه شدید از اینکه آیا میتونه خواسته های مادرش رو برآورده کنه یا نه؟!!
خدا رو شکر چهار سال بعد با به دنیا آمدن فرزند دومم متوجه این مشکل پسر اولم شدم و تا حد زیادی برطرف شد و آنقدر از سر و کله زدن با بچه اولم و کلاس بردن هاش خسته شده بودم که عملا پسر دومم را رها کردم تا هر طور که میخواد بزرگ بشه و فقط به این حدیث عمل کردم که پیامبر فرمودند تا سن 7 سال به فرزندانتان حب خدا، پیامبر و خواندن قرآن را بیاموزید... و من فقط رو این حدیث متمرکز شدم... و البته سبک زندگی مودبانه و با ایمان و پر از انرژی مثبت را در خانواده داشتیم...
واسه پسر اولم کوهی از اسباب بازی خریده بودم ولی واسه دومی اصلا... و اون با اسباب بازی های های به ارث رسیده از پسر اولم گاهی! بازی میکرد و وقت این دوتا بچه، همش با بازی با هم سپری میشد و دغدغه های تربیتی من یک دهم شده بود و البته کارهای دیگه با بچه دوم شاید ۳۰ درصد اضافه شد...
دوسال بعد ارشد قبول شدم و با خیال راحت درسم رو خوندم البته برنامه ریزی که باشه هم به کار خونه میرسید و هم درس... البته خب یه کم به آدم فشار میاد اما انسان آنقدر انعطاف پذیره که با شرایط جدید زود خودشو وفق میده و البته اطرافیان هم که می بینند خودمان انقدر پرتلاش هستیم خیلی کمک میکنند...
خلاصه هیچ برنامه ای برای فرزند سوم نداشتیم که رهبر فرمان جهاد فرزندآوری دادند... اولا همسرم خیلی مخالفت میکردند و از من اصرار و ایشون انکار... تا اینکه من خسته شدم و توسل کردم... که خدایا دلها دست توست، خودت همسرم رو راضی کن...
بعد از مدتی دعا و توسل در کمال ناباوری همسرم گفتند که موافقند و حالا نه به یکی دیگه بلکه ۴ تا دیگه...
دو روز بعد از دفاع ارشدم پسر سومم به دنیا اومد و بعد از ۶ سال زندگی ما دوباره بهار شد...
برکت سرازیر شد به زندگی ما، خونه خوب و بزرگ، همسایه های گل، محیط فرهنگی خوب و درآمد همسرم که پر برکت شده بود، رابطه من و همسرم خیلی بهتر از قبل شده بود. حتی معلم کلاس اول پسر دومم طوری بود که اصلا مشق زیاد به بچه ها نمی داد و من با خیال راحت به بچه میرسیدم.. . خلاصه همه چیز عالی بود... (توی پرانتز اینم بگم که برای بچه سوم تا دوسالگی فقط ۴ تا اسباب بازی خریدم چون یا داره با اسباب بازی برادرها بازی میکنه یا کلا سه تایی باهم بازی میکنند و صدایی خنده هاشون قند تو دلم آب میکنه... لباس و چیزهای دیگه هم از قبلی ها به ارث رسید و اصلا خرجمون بالا نرفت)...
تا دوسال بعد دکترا قبول شدم و دانشگاهم نزدیک خونمون و با کمک همسر و بچه های گلم الان دانشجوی دکتری هستم و زندگی به زیبایی و البته تلاش بسیار و کمک خدا ادامه دارد...
شاه کلید شاد زیستن نیت کردن برای رضایت خداست...
🆔 @asanezdevag
🌹 میفرمود: هر زنی که شوهرش را با زبانش بیازارد، پروردگار نه انفاقش در راه خدا را میپذیرد، نه نماز مستحبیاش را و نه نیکیاش را، تا شوهرش را خرسند کند؛ و حتی اگر آن زن روزها را روزه بگیرد، و شبها [برای نماز] به پا خیزد، و بردهها آزاد کند، ... [باز هم] نخستین کسی خواهد بود که وارد دوزخ میشود.
و براى شما در رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مىكند. (احزاب، 21)
🆔 @asanezdevag
🔺دست دادن با زن
❗️یک مرد انگلیسی از عالمی پرسید: چرا در اسلام دست دادن زن با مرد نامحرم حرام است؟
🔹عالم گفت: آیا تو میتوانی به ملکه الیزابت دست بدهی؟
🔸 مرد انگلیسی گفت: البته که نه فقط چند نفر محدود هستند که میتوانند با ملکه دست بدهند.
🔹 عالم گفت: زنهای ما ملکه هستند و ملکهها با مردان بیگانه دست نمیدهند.
🔸مرد انگلیسی سؤال کرد: چرا زنهای شما موها و بدن خود را میپوشانند یا حجاب را رعایت میکنند؟
همان عالم تبسمی کرد و دو عدد شکلات را گرفت یکی را باز کرد و دومی را همانطور بسته باقی گذاشت، بعد هر دو آن را به زمین خاکآلود انداخت و به مرد انگلیسی گفت: اگر من بگویم یکی از آنها را بردار کدام یک را انتخاب میکنی؟
🔸مرد انگلیسی گفت همان شکلات را که پوشش دارد، عالم گفت: به این دلیل زنهای ما حجاب را رعایت میکنند .
👌به افتخار بانوان محجبه و با شخصیت و متین که ملکههای سرزمینمان هستند 🌺
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ قدرت عجیب زن!
❣️ زنها قویتر از مردان...
🆔 @asanezdevag
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چگونه میتوانیم به همسرمان کمک کنیم در دل خانواده خودمان جا باز کند؟
👤 #حاج_آقا_نادری
🆔 @asanezdevag
📌 #نمک_زندگی 😏
+اینم شد زندگی طلا و سکه هر روز میره بالا دیگه نمیتونم طلا بخرم!
-خدا رو شکر از وقتی طلاوسکه گرون شده شوهرم باهام خیلی مهربون شده، بخاطر مهریه
🆔 @asanezdevag
📌 #پندانه
👈 پیرزن از صدای خروپف هر شب پیرمرد شکایت داشت، پیرمرد هرگز نمیپذیرفت.
شبی پیرزن آن صدا را ضبط کرد که صبح حرفش را ثابت کند .اما صبح پیرمرد دیگر هرگز از خواب بیدار نشد و آن صدای ضبط شده، لالایی هر شب پیرزن شد...
قدر لحظات کنار هم بودنمان را بدانیم هر چند لحظات سختی باشند💝
🆔 @asanezdevag
❤️ #ثواب_آمیزش👇
❣️ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:
💞 هر #مومنی که با #همسرش #نزدیکی کند، هفتاد هزار فرشته بال هایشان را می گسترانند و رحمت خدا بر آنان نازل می شود و به ازای هر قطرهٔ آبی که در غسل از بدنش فرو می ریزد ، خداوند خانه ای در بهشت برای آن ها بنا میکند.
📕 وسائل الشیعه، ج۲،ص ۱۷۹
💥 بی خود نیست که شیطان سعی در خراب شدن رابطه بین زن و شوهر دارد💥
🆔 @asanezdevag
38.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مقایسه کردن همسر توسط شوهر
👤 #حاج_آقا_راشد_یزدی
🆔 @asanezdevag
✍آیت الله بهجت (ره)
💠 رسیدگی به همسر و فرزندان :
🎀 یکی از توصیه هایی که آیت الله بهجت داشتند این بود که می فرمودند :
به خانه که می رسید کتاب ها را بگذارید پشت در ولی مراقب باشید که ندزدند!
♻️ یعنی طوری نشود که وقتی به خانه می روید ، تازه بخواهید چیزی بنویسید و کتابی بخوانید و بند کتاب و کامپیوتر و ... بشوید ;
✨ دیگر الان باید یک وقتی را بگذارید برای زن و فرزند و اهل خانه .
🆔 @asanezdevag
4_6044339898368918855.mp3
6.17M
🎙 افراد ممنوع برای ازدواج 3
👤 #حاج_آقا_شهاب_مرادی
🆔 @asanezdevag
#کتاب
📚 ازدواج چرا؟؟
🔸آشنائی با مهم ترین اصول خودشناسی و خودشکوفائی در ازدواج
✍️نویسنده : آقای محمد جعفر غفرانی
🆔 @asanezdevag
✨دانستیهای مهم در خواستگاری:
⏹اشتغال خانم
🌱در صورتی که دختر تصمیم دارد پس از ازدواج به کار و اشتغال خود ادامه دهد، باید از همان ابتدا در این مورد با آقای خواستگار صحبت کند.
🌿پسر هم باید نظر خود را در این مورد با صداقت و دقیق بیان کند؛
آیا به طور کلی با کار کردن زن مخالف است و ترجیح میدهد همسر آیندهاش خانهدار باشد؟
آیا با کارکردن او در بعضی محیطهای کاری یا به صورت پارهوقت موافق است؟ یا به طور کلی با اشتغال همسرش مشکلی ندارد؟
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۹ #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند من ۱۹ سالگی ازدواج کردم... درحالی که دانشجوی سال دوم کارشن
#تجربه_من ۶۰
#قسمت_اول
#فرزندآوری
✨ برخی تجربه ها بدلیل طولانی بودن به چند قسمت تقسیم شده و قسمتهای مختلف آن به مرور گذاشته میشود.✨
سال ۹۱ ازدواج کردم. جهیزیه تا حد ممکن ایرانی با یه مراسم عروسی بسیار ساده...
اون موقع کارآموز بودم؛ سال 5 پزشکی... شوهرم تهران بود و من شهرستان، آخر هفته ها میومد پیشم.
من عاشق بچه بودم و هستم. همسرم نیز... اما بحث فرزندآوری رو سپرد به من؛ از نظر زمانبندی و تعداد و شروع و پایان و همه چی! میگفت خودت دیگه پزشکی و آگاه، تعداد و فاصلهی بچهها طوری باشه که نه به جسمت آسیبی وارد بشه نه به درس و کار و فعالیتهای اجتماعیت و...
خلاصه 6 ماه از زندگی مون که گذشت، تاج مادری رو سر من قرار گرفت. انگار دنیا به من هدیه داده شده بود😍
همکار آزمایشگاهم از شدت خوشحالی من متعجب بود! اما خانواده ام ناراحت شدن، دوست داشتن من به سرعت مدارج علمی رو طی کنم و فوق تخصص بگیرم. اما «برنامهی من» چیز دیگهای بود...
شروع بارداریم مصادف بود با شروع کارآموزی؛ سختیها، کشیکها، بیرحمیها ... تا ماه 9 میرفتم بیمارستان. بخش آخرم جراحی! با اون حالم، هر روز 2 ساعت درجا وامیستادم، زخم بیمارها رو شست و شو و پانسمان میکردم.
آخر بخش جراحی دخترم به دنیا اومد (سزارین😢) و زندگی یک روی دیگه ی خودشو بهم نشون داد. تمام عشق، تمام مِهر، تمام دلبستگی... حتی نیمهی بیشتر عرفان و عشق به معبود مهربان تر از مادر...
بهترین دوران رو باهاش گذروندم... از یک و نیم ماهگی براش کتاب میخوندم، بازی، صحبت، عشق...
خلاصه 6 ماه مرخصی تموم شد و مجدداً درس و کشیکهای شب تو شهر غریب... بچه رو صبحها با خودم میبردم مهد بیمارستان...
به لطف خدا مادرشوهرم قبول کردن 4 روز در هفته بیان خونه ما و کمکم باشن. از طرفی خدا خیلی مهربونی میکرد و کشیکهای کمی به من میفتاد. اما یادمه کشیکهای بخش اطفال که بعد 20 ساعت کار مداوم شب، 3 ساعت آف بودیم و همهی دوستانم با آسودگی استراحت میکردند، من نصف شب بدوبدو میومدم خونه و بچه رو شیر میدادم و برمیگشتم سر کشیک و دوباره کار تا ظهر...
همکلاسی هام تقریباً کمک و مراعاتی نداشتن اما خدا خیلی هوامو داشت. تمام مدت ذکر من این بود: «اَلَیسَ الله بکافٍ عَبدِه؟»
بخشها بهم آسون تر از بقیه میگذشت. شایدم اثر شیرینی و انرژی ای بود که هر روز از دخترم میگرفتم. دخترم خیلی زود به حرف اومده بود و چققدر شیرین زبون بود و باهوش...
پايان نامهم هم خیلی خیلی راحت جمع شد و عالی دفاع کردم.
شوهرم تهران بود و من شهرستان و انگار دخترم رو با کولیک وحشتناکش، بستری بیمارستانش و همه سختی های بچهی اول، تقریباً تنها بزرگ کردم...
دخترم 19 ماهه شده بود و منم باید 2 سال میرفتم طرح (طرح اجباری پزشکان).
با موافقت شوهرم تصميم گرفتم برم یک روستای دور و محروم تا مدت طرحم 8 ماه کمتر بشه و زودتر برگردم سر زندگی م.
از طرفی با عشق و شوق، برای فرزند دوم برنامه ریختیم...
شروع بارداری دومم مصادف شد با شروع طرح؛ در روستایی دورافتاده و بسیاار محروم در جنوب کشور. 16ماه. من و یک بچه کوچیک و بارداری و ویار شدید و منطقهای محروم که حتی لوله کشی گاز و آب هم نداشت.
تنهای تنها، جایی که انگار ته دنیا بود. دُور مرکز بهداشت و پانسیون من تا چشم کار میکرد مزرعه... نه خونه ای نه مغازه ای... هیچی... تو پانسیون هم مار و عقرب پیدا میشد و من باردار و دختر کوچکم فقط با توکل بر حرز آخر مفاتیح شب میخوابیدیم...
🌊 ادامه دارد...
🆔 @asanezdevag
🔶 #پیامبر_اکرم (ص)
از #خوشبختی و سعادت #مرد این است که #زن_با_فضیلت و شایسته ای نصیبش گردد.
📚اصول کافی-جلد 5 ، ص327
🆔 @asanezdevag
#نمک_زندگی😊
🙈به بچه ها گفتن بدترین کاری که کردید رو بنویسید
🆔 @asanezdevag
💭 ﭘﯿﺮﻣﺮدی ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮش در ﻓﻘﺮ زﯾﺎد زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ ﻫﻨﮕﺎم ﺧﻮاب ، ﻫﻤﺴﺮ ﭘﯿﺮﻣﺮد از او ﺧﻮاﺳﺖ ﺗﺎ ﺷﺎﻧﻪ ای ﺑﺮای او ﺑﺨﺮد ﺗﺎ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را ﺳﺮو ﺳﺎﻣﺎﻧﯽ ﺑﺪﻫﺪ.
ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺣﺰن آﻣﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﮐﺮد و ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮاﻧﻢ ﺑﺨﺮم ﺣﺘﯽ ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﻢ ﭘﺎرﻩ ﺷﺪﻩ و در ﺗﻮاﻧﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﺎ ﺑﻨﺪ ﺟﺪﯾﺪی ﺑﺮاﯾﺶ ﺑﮕﯿﺮم ..
ﭘﯿﺮزن ﻟﺒﺨﻨﺪی زد و ﺳﮑﻮت ﮐﺮد. ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻓﺮدای آﻧﺮوز ﺑﻌﺪ از ﺗﻤﺎم ﺷﺪن ﮐﺎرش ﺑﻪ ﺑﺎزار رﻓﺖ و ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮد را ﻓﺮوﺧﺖ و ﺷﺎﻧﻪ ﺑﺮای ﻫﻤﺴﺮش ﺧﺮﯾﺪ.
وﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺷﺎﻧﻪ در دﺳﺖ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ دﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را ﮐﻮﺗﺎﻩ ﮐﺮدﻩ اﺳﺖ و ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﻧﻮ ﺑﺮای او ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ . .
ﻣﺎت و ﻣﺒﻬﻮت اﺷﮑﺮﯾﺰان ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ را ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ.
اﺷﮑﻬﺎﯾﺸﺎن ﺑﺮای اﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮐﺎرﺷﺎن ﻫﺪر رﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﺑﺮای اﯾﻦ ﺑﻮد ﮐﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ را ﺑﻪ ﻫﻤﺎن اﻧﺪازﻩ دوﺳﺖ داﺷﺘﻨﺪ و ﻫﺮﮐﺪام ﺑﺪﻧﺒﺎل ﺧﺸﻨﻮدی دﯾﮕﺮی ﺑﻮدﻧﺪ.
💭 ﺑﻪ ﯾﺎد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ اﮔﺮ ﮐﺴﯽ را دوﺳﺖ داری ﯾﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﺗﻮ را دوﺳﺖ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮای ﺧﺸﻨﻮد ﮐﺮدن او ﺳﻌﯽ و ﺗﻼش زﯾﺎدی اﻧﺠﺎم دﻫﯽ.
ﻋﺸﻖ و ﻣﺤﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﺮف ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ است.
#عاشقانه🥀
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #جوانها_را_دریابید
👤 استاد #رائفی_پور
📝 جوونها دارند توی گناه جنسی غرق میشند ساکتید ، خدا کارتون داره....
🆔 @asanezdevag
🦋 رفتیم قم، پیش آقای مرعشی نجفی. قرآن را باز کرد، داد دستم. خواندم. سوره ی مریم بود. آقا خطبه ی عقد را خواند، من سوره ی مریم را. جواب بله را قبلا ناصر داده بود. هل شده بود، گفته بود «بله بله. » 😅
نوبت من، خطبه بیست و یک بار تکرار شد.!🙈
همه چیز به سرعت گذشت. وقتی آمدیم بیرون، باران نم نم می بارید. وقت سوار شدن، مادر ناصر نشست صندلی عقب، گفت «شما دیگه باید بشینی جلو. »
حلقه ی ازدواج را همان جا ناصر دستم کرد. بعد هم پایش را گذاشت روی گاز. گفت «حالا که عیالوار شده ام، بگذار بپرسم شما از سرعت خوشتون می آد؟»
عاشق سرعت بودم. 😍
💙شهید ناصر کاظمی
📘یادگاران، ج١۴، ص ٨٢
🆔 @asanezdevag
✍️روزى مردی نزد عارف اعظم آمد و گفت من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام روبروى خانه ى من يک دختر و مادرش زندگى مى کنند هرروز و گاه نيز شب مردان متفاوتى انجا رفت و آمد دارند مرا تحمل اين اوضاع ديگر نيست. عارف گفت شايد اقوام باشند گفت نه من هر روز از پنجره نگاه ميکنم گاه بيش از ده نفر متفاوت ميايند بعد ازساعتى ميروند.
🔸عارف گفت کيسه اى بردار براى هر نفر يک سنگ درکيسه انداز چند ماه ديگر با کيسه نزد من آيى تا ميزان گناه ايشان بسنجم . مرد با خوشحالى رفت و چنين کرد. بعد از چندماه نزد عارف آمد وگفت من نمى توانم کيسه را حمل کنم از بس سنگين است شما براى شمارش بيايید.
🔹 عارف فرمود يک کيسه سنگ را تا کوچه ى من نتوانى چگونه ميخواى با بار سنگين #گناه نزد #خداوند بروى ؟؟؟ حال برو به تعداد سنگها حلاليت بطلب و استغفارکن .. چون آن دو زن همسر و دختر عارفى بزرگ هستند که بعدازمرگ وصيت کرد شاگردان و دوستارانش در کتابخانه ى او به مطالعه بپردازند. اى مرد انچه ديدى واقعيت داشت اما حقيقت نداشت .همانند توکه درواقعيت مومنی اما درحقيقت #شيطان ...
🆔 @asanezdevag