eitaa logo
"آسمانِـ ـشعر"
1هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
9 فایل
«در آسمان شعر،شعر می شوم شاید بخوانیم🥰🥰 اگردلی به دوفنجان غزل نموده هوس براین سرای محبت قدم برنجاند»💥💥💖💖 #کانال_حال_خوب_کن 😍🥰 #منتظر_ایده_هاونظراتتون_هستم،👈 @Fa85temhe 🥰
مشاهده در ایتا
دانلود
یک فنجان چایِ با تو خاطره شد هزار فنجانِ بی تو چای . . . 🙂♥️
دل بریدن یعنی یکی با احتیاط و نظم بی کم و کاست دلش را بِبُرد ببرد دل کندن اما کمی فرق دارد طرف مثلا غلفتی می‌کَند اما به خودت می‌آیی می‌بینی یا کمی از تو به آن چسبیده رفته. یا تکه هایی از او هنوز روی تو جا مانده ...
وقتی برای اولین بار دیدمش؛ هرگز فکرش را هم نمی‌کردم که او همان کسی ست که بعدها بارها برایش بمیرم ...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شنیده ام چشم به راه باران پاییزی کنار پنجره اتاقت می نشینی و بوسه بر سیگار میزنی. خوش به حال سیگارها! شنیده ام تنهایی به کافه میروی، خیابان ها را متر میکنی، بی دلیل میخندی. شنیده ام خواب هایت زمستانی شده اند. روزهایت کوتاه، موهایت کوتاه... راستی، کنار همیشگی هایت، شب های تنهایی، دلتنگ من هم میشوی؟
ما دو موجیم که به تقدیر و به دلتنگی هم مجبوریم؛ این یکی مانده به ساحل تنها، آن یکی خسته به دریا تا چند...
ای دوست درازنای شب اندوهان را از من بپرس که در کوچه عاشقان تا سحرگاه رقصیده‌ام و طول راه جدایی را از شیون عبث گام‌های من بر سنگفرش حوصله‌ی راه که همپایِ بادها در شهر و کوه و دشت به دنبال بوی تو گردیده‌ام...   🙏🏻🌺🙏🏻
|بسم‌‌ربّ‌الخالق‌دل‌ها♥️|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏پس از اين ‏هر نور لطيفی که مرا لمس کند ‏تو خواهی بود ✋🏻
آن روز که تو رفتی شیشه ی آسمان لرزید پروانه،گلهای دامنش ریخت باران دست روی دهانش گذاشت و وعده دیدار بلند بلند گریه کرد آن روز که تو رفتی جای خورشید، ابرخاکستری طلوع کرد و پنجره جهان فرو ریخت و سر زمین اندوه، زندگی را بی اعتبار کرد "ای عطر حافظه ام " بی تو تا ابد، آن روز است که رفتی
لبانم کویری تشنه که سال‌هاست عطش را اجابت نموده تا روزی شیارِ لبانت استجابتِ مرطوبِ حیات باشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگھ مونالیــزا رو هنرمنـــدان دیگھ نقاشے میکردن...🎨
از چشم‌هایش صدای شکستن شیشه به گوش می‌رسید ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دو استکان بنشین، رفع خستگی خوب است دوباره در دلم اِنگار چای دم کردند . . .‌ 😊♥️
من از تمام این دنیا عشق می‌خواهم و مستی شعر، گل های شمعدانی پشت پنجره و لبخندهای تو که تکثیر می‌کند عشق را به بی نهایت سرتو بالا بگیر قشنگوم غمت نبینوم بخند♥️
تو غمگین ترین زنِ جهان بودی ! این را از لبخندهای بی شمارت فهمیدم ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب میرسد تو نیز می رسی از دورهای دور از لابه‌لای عطرِ تُرنج و... پس ‌کوچه های کور! شب می رسد تو نیز ‌می رسی از شب بِرانی ام مهتاب در دست ستاره به لب تا بخوانی ام.... شب می رسد تو نیز ‌میرسی،جان به لب شوم با این خیال یا این محال که دلت سخت تنگِ ماست!
تا به حال کسی تو را با چشم هاش نفس کشیده؟ آنقدر نگاهت می کنم که نفس هایم به شماره بیوفتد جوری که از خودت فرار کنی و جایی جز آغوش من نداشته باشی!
در گوشه‌ ی این شهر کسی خواب ندارد؛ درگیر همان کسی که آسوده به خواب است...! 🙏🏻🌺🙏🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
'بہ‌ نامِ خداوند خوب بھــار🌿'
گرچه خاکستر شب صیقلِ زنگار دل است در صفاکاریِ دل، دستِ دگر دارد صبح . . . ✋🏻
به نظر من عشق‌ها معمولا این‌طور شروع می‌شوند. خودت را هم غافل‌گیر می‌کنند. منظورم این است صبح از خواب بیدار می‌شوی و حس می‌کنی انگار کسی را که تازه دیده‌ای به شکل محوی دوست داری. این حس چنان گنگ و کمرنگ و مبهم است که اغلب به آن اهمیت نمی‌دهی چون با شیب خیلی خیلی ملایمی شروع می‌شود، اما بعد آن شیب تندتر و تندتر می‌شود و آن حس به تدریج چنان پررنگ و واضح می‌شود که جای همه‌ی حس‌های دیگر را می‌گیرد. یعنی هیچ وقت نمی‌شود نقطه‌ی شروعش را با دقت تعیین کرد. آن‌قدر تدریجی به وجود می‌آید که انگار مرز روشنی با لحظه‌های پیش از شروع شدنش ندارد. می‌خواهم بگویم مرزش یک خط واضح نیست. مرزش، مثل مرز آفتاب با سایه که به تدریج نقطه‌های روشن و تاریک‌شان در هم ادغام می‌شوند، نوار پهن و محوی است از لحظه‌های قبل و بعد از عاشق شدن. ‌
اینبار وقتے آمدی دستانت را... روے قلبم بگذار تا بفهمے این دل با دیدن " تو " نمے تپد؛ مے لرزد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا