گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
@asganshadt
5⃣0⃣6⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰ما در منطقه #خانطومان مستقر بودیم و تازه با این بزرگوار اشنا شده بودم. که درست چند روز بعد #دشمن به ما حمله کرد💥 و این مرد در پشت خاکریز اروم و قرار نداشت با #تیربار شلیک میکرد و میدوید🏃
🔰اینطرف با #ارپیجی خودم دیدم دوتا تانک دشمن رو زد خلاصه با هرچه دم دستش بود میجنگید👊 اونروز باور بفرمایید با #شجاعت ایشون ما پیروز شدیم✌️ و دشمن عقب نشینی کرد✅.
🔰بعد چند روز که فرصتی دست داد از این دلاور که حالا نورانی تر💫 شده بود پرسیدن چرا اینقدر با #شوق_وذوق میجنگی و اروم و قرار نداری⁉️ جوابی داد که مو بر تنم سیخ شد
🔰گفت: من در موقع جنگ #حضرت_زینب(س) را میبینم که به من نگاه میکند و لبخند میزند😍 من ابتدا باور نکردم تا اینکه ان روز امد روز #سقوط_خانطومان .
🔰من با همه ی شلوغی حواسم به #علیرضا بود او باز شروع کرد به جنگیدن و چه جانانه میجنگید👌 و #صحنه ای را که میدیدم باور نمیکردم ...
🔰این شهید بزرگوار وسط معرکه جنگ به #پشت_سرش نگاه میکرد👀 و لبخندی میزد که اورا #اسمانی تر میکرد این نگاه کردنش چند بار تکرار شد🔄 و من یقین کردم خود #بی_بی نظاره گر ایشون هستند
🔰من به فراخور کارم خودم را به جایی دیگر رساندم و در این حین #مجروح شدم و دیگه چیزی نفهمیدم تا تهران ،در بیمارستان خبر #شهادت_علیرضا🌷 و چند تن ار رفقای نازنینم را دادند که گریه میکردم 😭و پزشک فکر میکرد از درد جراحت گریه میکنم او هیچ وقت نفهمید که
#پاره_های_تنم در خانطومان جا مانده😭
#شهید_علیرضا_بریری
🌹🍃🌹🍃
@asganshadt
🔰عملیات #خیبر انقدر سخت و سنگین بودڪه بعداز گشت هفت شب در جزیره مجنون، وقتے به #شهیدڪلهر گفتم: که این هفت شب چگونه گذشت؟ پاسخ داد:
🔰نگوهفت شب، بگوهفت هزارسال وضعیت وحشتناڪی😨 بودتعداد انگشت شمارے باقے مانده بودند به اضافهـ یڪ #تیربار و دو اسلحه.. به اقامهدے گفتم چهـ بایدڪرد⁉️ با خونسردے گفت:
🔰صدمترتاانجام #تڪلیف باقے مانده. ما تڪلیف خود را انجام مے دهیم؛ ادامه راهـ بآ آنان ڪه باقے مآنده اند..☝️
#شهید_مهدی_زین_الدین
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت ❤️
@asganshadt