eitaa logo
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
627 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
115 فایل
کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام یُحیے وَ یُمیت، و مَن ماتَ مِنَ العِشق، فَقَد ماتَ شَهید...♥️ [زنده مےڪند و مےمیراند! و ڪسے ڪه از عشق بمیرد، همانا شـہید مےمیرد...|♡ |
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 🌾فک کن بری 😍 به همه بگی فردا میرم پیش بی بی بری تو صحن پرچم یا سربند کلنا عباسک یا 🌾بری تو حرم روبه روی ضریح دست تو بزاری رو با زبون بی زبونی بگی خانوم جات اینجاست👈❤️ اونجا چیکار میکنین بگی خانوم اجازه میدی،برم کنم از حرمتون⁉️ 🌾بعد،یه ،یه لباس نظامی،یه کلاشینکف، یه کلت،یه بیابون،بیابون نه پشتت یه گنبد🕌انگار داره نگات میکنه😍 🌾خانوم نگات میکنه میکنی کنارته👥 بهت افتخار میکنه بهت میزنه یه نگاه به پشت سرت به یا عباس میندازی 🌾میگی تا اسم شما رو گنبد هست مگه کسی میتونه به حرم چپ نگاه کنه👊 خم شی بند پوتینتو سفت میکنی سفت میکنی اسلحه رو سفت میچسبی، میگیری میگی یا عباس 🌾بعد از اینکه چندتا حرومی👹 رو به رسوندی؛ببینی یه ضربه خورده به قلبت💘 🌾 شروع میکنه به سوختن،از خون دستت میفهمی شدی🤕 میگی بی بی ببخشید ،دیگه توان ندارم😓دوستات جمع شن دورت👥👥 نفسات به شمارش بیوفته؛چشمات تار ببینه 🌾بی بی بیاد بالا سرت برا خون زیادی ازت بره.دوستات پاهاتو بلند کنن تا خون به مغزت برسه⚡️امابگی پاهامو بذارین زمین بلند کنین 🌾بی بی اومده میخوام بهش بدم چند دقیقه بعد ببندی😌 چند روز بعد به خانوادت خبر بدن شدی🌷 😇 💢 بحق بی بی زینب 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt
2⃣0⃣6⃣ 🌷 🔰نفربر نیروهای در مسیر برگشت روی یک تله موزاییکی رفته بود. راننده درجا شد🌷 و یکی از همراهانش دست و پایش را از دست داد😢. 🔰بلافاصله نیروهای داعشی👹 شروع به تیراندازی💥 کردند. هیچ کس جرئت نزدیک شدن نداشت. خود دست به کار شد و زیر آتش سنگین دشمن به‌سمت ماشین رفت🚙 و را بیرون کشید و عقب برد. 🔰فردای آن روز مرتضی را ناراحت😔 دیدم. جلو رفتم و جریان را پرسیدم. گفت: "در مسیر برگشت، که مجروح شده بود از من خواست. 🔰چون شدیدی داشت قبول نکردم🚫 و به او آب ندادم."، گفتم: "خب، اینکه ناراحتی ندارد❗️ کار درستی انجام دادی."، گفت: "امروز خبر دادند در بیمارستان شده است. کاش به او آب می‌دادم"😔. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt
5⃣0⃣6⃣ 🌷 🔰ما در منطقه مستقر بودیم و تازه با این بزرگوار اشنا شده بودم. که درست چند روز بعد به ما حمله کرد💥 و این مرد در پشت خاکریز اروم و قرار نداشت با شلیک میکرد و میدوید🏃 🔰اینطرف با خودم دیدم دوتا تانک دشمن رو زد خلاصه با هرچه دم دستش بود میجنگید👊 اونروز باور بفرمایید با ایشون ما پیروز شدیم✌️ و دشمن عقب نشینی کرد✅. 🔰بعد چند روز که فرصتی دست داد از این دلاور که حالا نورانی تر💫 شده بود پرسیدن چرا اینقدر با میجنگی و اروم و قرار نداری⁉️ جوابی داد که مو بر تنم سیخ شد 🔰گفت: من در موقع جنگ (س) را میبینم که به من نگاه میکند و لبخند میزند😍 من ابتدا باور نکردم تا اینکه ان روز امد روز . 🔰من با همه ی شلوغی حواسم به بود او باز شروع کرد به جنگیدن و چه جانانه میجنگید👌 و ای را که میدیدم باور نمیکردم ... 🔰این شهید بزرگوار وسط معرکه جنگ به نگاه میکرد👀 و لبخندی میزد که اورا تر میکرد این نگاه کردنش چند بار تکرار شد🔄 و من یقین کردم خود نظاره گر ایشون هستند 🔰من به فراخور کارم خودم را به جایی دیگر رساندم و در این حین شدم و دیگه چیزی نفهمیدم تا تهران ،در بیمارستان خبر 🌷 و چند تن ار رفقای نازنینم‌ را دادند که گریه میکردم 😭و پزشک فکر میکرد از درد جراحت گریه میکنم او هیچ وقت نفهمید که در خانطومان جا مانده😭 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt
5⃣5⃣6⃣ 🌷 💠نحوه شهادت به روایت 🔰امین در سوریه به عنوان و انفجارات💥 آمده بود. قرار نبود🚫 که در عملیات با نیروها وارد عمل شود ⚡️اما با اصرارهای قبول کردند که او هم شرکت کند. 🔰به منطقه که اعزام شدیم در حین یکی از نیروها تیری به پایش اصابت کرد. امین مشغول بود تا او را به عقب🔙 بیاورد. 🔰در اوج درگیری متوجه شدیم که تعداد نیروهای بیشتر شده است. امین در حالی که از کوله پشتیاش که همراهش بود را خارج میکرد، دشمن با رگبار به سمتش شلیک کرد💥 و امین به رسید. 🔰من هم که شده بودم خودم را به امین رساندم و سرم را بر گذاشتم. از فرط خستگی سرم را بر سینه اش گذاشتم و چند ساعت⌚️ خوابیدم. 🔰منطقه که آرام شد و دشمن عقب نشینی کرد، به سمتمان آمدند. پیکر امین⚰ بعد از سه روز به و از آنجا به دمشق منتقل شد🌷. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt
🍃🌸 💠توی عملیات شد، تیر به ناحیه سراصابت کرد. ❌شرایط درگیری به نحوی بود که راهی برای عقب کشیدن رضا نبود بجز اینکه پیکر پاکش رو روی زمین ‌بکشیم ‌و آروم‌ آروم ‌بیایم ‌عقب... 😔رضا زنده بود و پیکرش رو سنگ و خاک کشیده میشد و چاره‌ای ‌نبود. اگر این کار و نمی کردیم زبونم لال می افتاد دست تکفیری ها...❌ 💔رضا توی عشق به (س) سوخت،پیکرش تو مسیر شام‌ روی ‌سنگ ‌و خار کشیده ‌شد... مثل کاروان اسرای اهل بیت (ع) رضا زنده موند و زخم این سنگ و خار رو تحمل‌ کرد و بعد روحش پرکشید و آسمونی شد.💔 🌵فرمانده ‌می گفت: این مسیری ‌که ‌پیکر رضا روی زمین کشیده شد همون‌ مسیر ورود اهل بیت علیهم السلام به ‌شام‌ است .... به روایت همرزم شهید شهادت: ۲۵مهر۹۴ اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇 @asganshadt 🍃
3⃣3⃣2⃣1⃣ 🌷 🔰هاشم دهقانی از  جوان تیپ ۳۷ سپاه حضرت عباس (ع) و از رزمی کاران زبده استان بود👌 که قبل از عید به جمع پیوسته بود پیش از اعزام به سوریه این شهید را از دور دیده بودم اما از نزدیک ملاقات نکرده بودم👥 تا اینکه در ماموریت سوریه با این شهید شدم و در اولین روزهای ماموریت به رشادت‌ها و جدیت این شهید🌷 در انجام ماموریت محوله پی بردم. 🔰قبل از ۷ اسفند ماه شهید دهقانی را به خوبی نمی‌شناختم تا اینکه در عملیات ۷ اسفند سال ۹۴📅 با این شهید همرزم همراه شدم و جهت انجام ماموریت به یکی از روستاهای آماده شدیم و در شب عملیات، بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء 📿به طرف یکی از روستاهای سوریه حرکت کردیم 🔰شهید دهقانی در این ماموریت یکی از دسته های گردان را بر عهده داشت و در حین حرکت دسته این شهید پیش رو بود👤 و وقتی عملیات شروع شد در هر محوری که با آتش سنگین💥 دشمن مواجه می‌شدیم از خواسته می‌شود تا در محل حاضر شود و تا زمانی که آتش دشمن را خاموش نمی‌کرد باز نمی‌گشت🚷 تا اینکه آن روستا را به تصرف خود درآوردیم لذا در آن شب با شجاعت‌ها و این شهید جوان آشنا شدم. 🔰بنده بعد از مجروحیت💔 وارد حیاتی شدم و به دنبال من دیگری به نام حاجی رضا وارد حیات شد در آن لحظه به شدت زخمی و ضعیف شده بودم😓حاجی رضا، شهید دهقانی را فراخواند و وضعیت مرا به وی اطلاع داد آنان خواستند مرا به محلی امن منتقل کنند🚑 اما  آن حیات تنها یک راه ورودی داشت که از آن ورودی هم امکان تردد وجود نداشت🚫 لذا مجبور بودیم از دیوار بپریم. 🔰از انجایی که به شدت شده بودم امکان پریدن از دیوار وجود نداشت و آنان نیز از وضعیت جسمی من ناامید شده بودند😔 تا اینکه شهید دهقانی ازم خواست به طرف دیوار حرکت کنم و با کمک وی توانستم از دیوار عبور کنم💪شهامت شهید هاشم دهقانی در آن زمان مثال زدنی بود که موجب شد یابم. 🔰در بیمارستان بودم که از رزمندگان خبر نحوه زخمی💔 شدن دهقانی را شنیدم به طوری که برای بازپس گیری به این روستا حمله ور شده بودند و چند تن از پاسداران جوان با تمام در مقابل تکفیری‌ها ایستاده بودند که از جمله آنان شهید دهقانی🌷 بود که با نهایت تلاش در مقابل دشمن ایستادگی و دفاع کرده بود که در نهایت وی بر اثر مجروحیت شده و حرکت برای این شهید غیر ممکن شده بود. 🔰از آنجایی که به علت مجروحیت از خارج شده بودم دیگر خبری از وی نداشتم😢 تا اینکه این جوان دلاور را شنیدم. راوی: حجت الاسلام رضایی 🌷 اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🌹 @asganshadt