هدایت شده از اشعار ناب آئینے
🏴 اشعار #شام_غریبان
_____________________
#حضرت_زینب
@shere_aeini
خیمه ها می سوزد و شمع شب تارم شده
در شب بیماری ام آتش پرستارم شده
ما که خود از سوز دل آتش به جان افتاده ایم
از چه دیگر شعله ها یار دل زارم شده
پیش از این سقای ما بودی علمدار حسین
امشب اما جای او آتش علمدارم شده
ای فلک جان مرا هر چند می خواهی بسوز
مدتی هست از قضا دل سوختن کارم شده
جز غم امشب پیش ما یار وفاداری نماند
در شب تنهایی ام تنها همین یارم شده
من که شب را تا سحر بی خواب و سوزانم چو شمع
از چه دیگر شعله ها شمع شب تارم شده
بس که اشک آید به چشمم خواب شب را راه نیست
دود آتش از چه ره در چشم خونبارم شده؟
جز دو چشمم هیچکس آبی بر این آتش نریخت
مردم چشمان من تنها وفا دارم شده
گر گلستان شد به ابراهیم آتش ها ولی
سوخت گلزار من و آتش پدیدارم شده
شعله های کربلا آتش به جانم زد "حسان"
آتشین از این جهت ابیات اشعارم شده
🔸شاعر:
زنده یاد #استاد_حبیب_الله_چایچیان
______________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#اسارت
#حضرت_زینب
#کوفه_تا_شام
شعرمسیر کوفه تا شام ـ محمدحسین بیات لو
ای که فراز نیزه تو را آشیان شده
بنگر مرا که ناقه ی عریان مکان شده
حرفی که نه! اشاره ای حتی نمیکنی
از آن زمان که هم سخنت خیزران شده
ازبس ک سنگ خورده ای ازدست کوفیان
خون لخته از کنار لبانت روان شده
سنگی که میخوردبه سرت میخوردبه من
پرتابشان ببین چه قدر با نشان شده
شهری که پایتخت علی بوده یک زمان
حالا دگر محله ی نامردمان شده
ای همسفر!تو روی نی ومن به زیر نی
ازروی نی سرت به سرم سایبان شده
#ورودیه_کربلا
#حضرت_زینب
#امام_حسین
#کاروان_امام_حسین
کاش اُفتد به دلش، خواهر خود را نَبَرد
یا اگر بُرد، دگر دختر خود را نبرد
چند روزی نگذشته ست پسردار شده
یارب ای کاش، علی اصغر خود را نبرد
نبوَد نام علی، جُرم کمی درکوفه
میشد ای کاش، علی اکبر خود را نبرد
هست جانها به خطر، بدتر از آن جان خودش
اگر عباس ز جان بهتر خود را نبرد
چه عقیق یَمنی، کاش فقیری میخواست
تا ببخشد شه و انگشتر خود را نبرد
میرود پشت سر لشگر او، عشق ز شهر
مگر او مادر سر لشگر خود را نبرد
فاطمه خواسته هر جا پسرش رفت ، روَد
میتوانست مگر مادر خود را نبرد
حیدر توکلی
#حضرت_زینب
خورشید روی قله ی نی آشکار شد
کوچکترین ستاره سر شیرخوار شد
ناموس حق به ناقه ی عریان سوار شد
هشتاد و چهار خسته به هم هم قطار شد
زیباترین ستاره ی دنباله دار شد
در این مسیر نور جلودار زینب است
---
چشم ستاره در به در جستجوی ماه
بر روی نیزه دیده ی زینب گرفت راه
مبهوت می نمود به سرنیزه ای نگاه
آتش کشید شعله ز دل تا کشید آه
کای جان پناه زینب و اطفال بی پناه
راحت بخواب چونکه پرستار زینب است
---
از نای من به ناله چو افتاد نای نی
عالم شنید از پس آن های های نی
تو بر فراز نیزه و من در قفای نی
آنقدر سنگ خورده ام از لابه لای نی
تا اینکه یافتم سرت از رد پای نی
هجران توست آتش و نیزار زینب است
---
قرآن بخوان که حفظ شود آبروی تو
رنگین شده است ساقه ی نی از گلوی تو
در حسرتم که نیزه کند شانه موی تو
ای منتهای آرزویم گفتگوی تو
ای نازنین بناز خریدار زینب است
---
پشتش شکست بس که بر او آسمان گریست
حتی به حال و روز دلش کاروان گریست
از خنده های حرمله و ساربان گریست
بر گیسوان شعله ور کودکان گریست
از ضربه های دم به دم خیزران گریست
بر خیل اشک قافله سالار زینب است
#حضرت_زینب
من زینبم, مریم دخیل چادرم شد
در کسب رزق از آسمان ریزه خورم شد
عمری فقیر بخشش دست پُرم شد
خرج حمایت از ولی هر عنصرم شد
گرچه ز نسل یاسم و حساس هستم
در معرکه یک پارچه عباس هستم
من زیبنم, اسطوره ی سوز و گدازم
در نیمه شب ها عاشق راز و نیازم
حاجت دهد حتی نخ چادر نمازم
جوشن که می خوانم خدا با هر فرازم…
می گوید این ناموس من فرزند زهراست
فخر تمام کائنات و عرش بالاست
در راه عشق دلبرم زهرا ترینم
هرچه بلا نازل شود از صابرینم
زاکیه ام, معصومه ام, اهل یقینم
من دختر حیدر امیرالمومنینم
فکری برای دفع هر نیرنگ کردم
با خطبه هایم مثل زهرا جنگ کردم
در شام و کوفه حرص دین خوردم برادر
کعب نی از شمر لعین خوردم برادر
از بام, سنگ آتشین خوردم برادر
با دست بسته بر زمین خوردم برادر
در هر کجا خوردم زمین, با اشک و با آه
زیر کتک گفتم فقط الحمدلله
اصلا که گفته کوچه ی اشرار رفتم
بی معجر و بی پوشیه بازار رفتم
باور نکن در مجلس اغیار رفتم
دیدی اگر در بزم مِی ناچار رفتم…
می خواستم تا جامه ات را پس بگیرم
می خواستم عمامه ات را پس بگیرم
از بس که اهل غفلت و دنیا پرستند
این قوم با اوصاف ما بیگانه هستند
یک روز رأست را روی نیزه شکستند
روزی دگر نامردها بر شاخه بستند
خیلی برایت گریه کردم با رقیه
لعنت بر این دل سنگی آل امیه
طفلک رقیه پلک و ابرویش شکسته
سنجاقِ سر در لای گیسویش شکسته
اصلا خبر داری که بازویش شکسته
با ضرب پای زجر, پهلویش شکسته
از هر طرف پا می شود آخر می افتد
دستش شکسته غالبا با سر می افتد
سایه نشسته بر تنش مانند مادر
شد باغ لاله دامنش مانند مادر
خونی شده پیراهنش مانند مادر
شد نیمه کاره, دیدنش مانند مادر
بار سفر بسته پرستو زار و خسته
کنج خرابه ساکت و تنها نشسته
خیلی خسارت بین شهر شام دیدیم
معنای غربت بین شهر شام دیدیم
صدها مصیبت بین شهر شام دیدیم
ما هتک حرمت بین شهر شام دیدیم
خیلی عوض شد قد و بالای رشیدم
از بس مصیبت های سنگینی چشیدم
محمد جواد شیرازی
#حضرت_زینب
آن قدر عاشقیم که املا نمیشود
مستی ما که در قلمی جا نمیشود
زلف مرا به پنجرههای ضریح عشق
طوری گره زدند، دگر وا نمیشود
باید که ناز داشت، کمی نیز غمزه داشت
هر دختر قبیله که لیلا نمیشود
آن کس که خاک پای مریدان میکده است
محتاج معجزات مسیحا نمیشود
«تاک» مرا به عشق تو در خم گذاشتند
حالا شراب میشود و یا نمیشود
ما مثل بادهایم شبی امتحان کنید
انگور زادهایم شبی امتحان کنید
شکر خدا که نام مرا مبتلا نوشت
از حاجیان کعبه سبز شما نوشت
شکر خدا که دست قدر، دست سرنوشت
نام مرا شریفترین خاک پا نوشت
صبح ازل به خاک تو پیشانیام رسید
این سجده را فرشته به پای خدا نوشت
از ما سؤال شد که اسیر تو میشویم؟
ما خواستیم و آیه «قالو بلی» نوشت
بالای سر در حرم کبریاییش
نام تو را به خط خودش با طلا نوشت
یعنی تمام جلوه آل عبا تویی
آیینه تمام نمای خدا تویی
اعجاز بی مثال شما تا ادامه داشت
موسی ادامه داشت مسیحا ادامه داشت
ای بارش همیشه سجادههای نور
در امتداد چشم تو دریا ادامه داشت
بانو اگر به آینهها سر نمیزدید
تاریکی همیشهی دنیا ادامه داشت
در آسمان چهارم افلاک جا زدیم
آیات رد پای تو اما ادامه داشت
تا زندگیات را به تماشا گذاشتی
آن عمر جاودانه زهرا ادامه داشت
ای آفتاب روشن شبهای کربلا
ای زینب مدینه و زهرای کربلا
گفتیم آسمانی و دیدیم برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری
گفتیم دختر اسد الله غالبی
ایام کوفه آمد و دیدیم حیدری
تو از زمان کودکیت تا بزرگیت
شیواترین مفسر الله اکبری
تو از کدام طایفه هستی که مستقیم
فیض از حضور علم خداوند میبری
بر شانههای سبز تو باز رسالت است
تو اولین پیمبر بعد از پیمبری
خورشید روی تو شرف مشرقین شد
یک نیمهات حسن شد و نیمت حسین شد
ای ماورای حد تصور کمال تو
بالاتر از پریدن جبریل بال تو
از مادری چنین چنین دختری شود
هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو
غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تو
نزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو
از گوشههای چشم تو ساحل درست شد
محض رضای پای تو محمل درست شد
تو زینبی و شیر زن بعد کربلا
تفسیر نفس مطمئن بعد کربلا
زهرا، نبی، حسین و علی و حسن تویی
بانو تویی تو «پنج تن» بعد کربلا
ای سایه بلند اباالفضل بر سرت
ای بال جبرئیل گلستان معبرت
عباس هم رشیدی قد تو را ندید
از بس که سر به زیر بود در برابرت
شب زنده دار شام غریبان کربلا
دل بسته بر نماز شب تو برادرت
ای خطبه صدای تو نهج البلاغهات
وی محمل بدون جهاز تو منبرت
هجده سربریده به دنبال چشم تو
هجده سر بریده نگهبان معجرت
ای قله نجابت توحید، جای تو
عطر حضور فاطمه دارد حیای تو
علی اکبر لطیفیان
#مدح
#ولادت_حضرت_زینب
جهان میهن:
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
@shere_aeini
وقت نزول رحمت حق از سحاب شد
یعنی که جام دیده ما پُر شراب شد
مستی ما به رتبه اعلی رسیده است
آن گونه که دل همه ما خراب شد
زهراترین ستاره زهرا طلوع کرد
نوری دمید و قبلگه آفتاب شد
بعد از طلوع مِهر رخش دل جلا گرفت
در ذره ذرههای دلم انقلاب شد
امشب خدا برای علی حیدر آفرید
زیباترین دعای علی مستجاب شد
یک نیمه اش حسن شد و یک نیمهاش حسین
از شدت بزرگیاش عالی جناب شد
از بس که شأن و منزلتش پر بها بود
وحی خدا به حضرت ختمی مآب شد
آمد ندا که نام دل آراش زینب است
این گونه شد که زینت بابا خطاب شد
قائم مقام فاطمه آمد ادب کنید
از او سعادت دو جهان را طلب کنید
ما از ازل گدای پریشان زینبیم
شکر خدا که ریزه خور خوان زینبیم
با یک دعای او همه عاشق شدیم و بس
یعنی که عاشقانه مسلمان زینبیم
ما را خرید و نوکر اربابمان نمود
ممنون لطف و بخشش و احسان زینبیم
طعم شراب کوثری او زبانزد است
مست و خراب باده جوشان زینبیم
با یک نگاه حیدریش جذبمان نمود
ما قوم در به در، همه سلمان زینبیم
حجب و حیای دختر زهرا زبانزد است
تا روز حشر ما همه حیران زینبیم
مثل خدیجه هستی خود را فدا نمود
مبهوت عزم راسخ و ایمان زینبیم
او یک تنه مقابل دشمن قیام کرد
دلدادههای رزم نمایان زینبیم
مانند مرد باشد اگر چه که خانم است
خون علی میان رگش در تلاطم است
او آمده زمین و زمان را تکان دهد
مثل مسیح بر تن هر مرده جان دهد
او آمده که با کرم کردگاریش
با نور خویش بر سر ما سایهبان دهد
او آمده که آیهای از «هل اتی» شود
بر دستهای خالی ما آب و نان دهد
او آمده که با نخی از تار چادرش
بر دوستدار فاطمه برگ امان دهد
او آمده پیمبر خورشید طف شود
در ماجرای کرب و بلا امتحان دهد
او آمده که حق خودش را ادا کند
یعنی به راه عشق، دو تا نوجوان دهد
او آمده برای حسین خواهری کند
او آمده که خواهریش را نشان دهد
خواهر ـ برادری که عزیز دل هماند
تنها همین دو عاشق و معشوق عالماند
هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست
در آسمان عاطفه اختر نبود و نیست
دار و ندار تو همه وقف حسین بود
مانند تو به پای برادر نبود و نیست
حتی تو از عصاره جانت گذشتهای
در کربلا، شبیه تو مادر نبود و نیست
بر شانه صبور تو بار رسالت است
مانند تو کسی که پیمبرنبود و نیست
در ذیل خطبههای فصیح تو گفتهاند:
اصلاً کسی شبیه تو حیدر نبود و نیست
شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت
از ذوالفقار نطق تو خوشتر نبود و نیست
زینب شدی که زینت شیرخدا شوی
یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست
در دفتر ثنای تو ای یاس مریمی
این بس بُوَد که عالمه بی معلمی
هر دختری که دختر زهرا نمیشود
هر بانویی که زینب کبری نمیشود
دار و ندار حضرت حیدر، مجلله
جز تو کسی که زینت بابا نمیشود
وصف و مدایح همه خاندانتان
در فهم و عقل ما به خدا جانمیشود
پرونده زمین و زمان،زیر دست توست
بی اذن تو که نامهای امضا نمیشود
صبر و ادب به پای تو قد خم نمودهاند
این واژهها بدون تو معنا نمیشود
دریا اگر مرکب وگلها قلم شوند
یک شمه از فضائلت انشا نمیشود
عیسی به نام نامی تو میدهد شفا
بیخود مقام او که مسیحا نمیشود
شأن ومقام حضرت مریم ز مهر توست
بی مهر تو که بانوی دنیا نمیشود
صدیقه و زکیه و تندیس عفتی
تو گوهر مقدسه بحر عصمتی
آیینه تمام کمالات مادری
یادآور جلال وکمال پیمبری
مستجمع جمیع صفات علی تویی
یعنی تویی علی و علی تو، چه باوری؟
حیدر اگر به شهر علوم نبی در است
بانو!تو هم به شهر وصال حسین، دری
وقتی به روی دست نبی گریه میکنی
چشم انتظار دیدن روی برادری
در پای درس مادر خود پا گرفتهای
بیخود نشد که عالمه آل حیدری
علم لدنی تو گواه کمال توست
الحق که از سلاله زهرای اطهری
با هر کلام خود به عدو تیغ میکشی
در رزم خود شبیه برادر، دلاوری
با قدرتت به قله دلها علم زدی
فتح الفتوح آل علی را رقم زدی
ای بانویی که اسوه شدی بر ادیبها
مدح و فضائل تو بُوَد از عجیبها
با هر خطابه تو علی زنده میشود
مبهوت ذوالفقار کلامت خطیبها
وقتی که با حسین خودت حرف میزنی
پیچیده میشود همه جا عطر سیبها
ای یادگار فاطمه، علیا مخدره
زهرا نسب شدی که شوی از نجیبها
وقتی که نام توست به دارو چه حاجت است
اصلاً نیاز نیست وجود طبیبها
با نام تو تمامی حاجات ما رواست
ای بهترین تجلی «امن یجیبها»..
اسلام با حضور تو ریشه دوانده است
عالم از این شهامت تو مات مانده است
زینب اگر نبود که زمزم نداشتیم
از ابر دیده بارش نم نم نداشتیم
زینب اگر نبود دگر کعبهای نبود
باور کنید روح دعا هم نداشتیم
زینب اگر نبود، میان کتاب حق
جایی برای سوره مریم نداشتیم
زینب اگر نبود کرم زادهای نبود
مثل حسن کریم دو عالم نداشتیم
زینب اگر نبود به دنباله حسین
جایی برای واژه «جانم» نداشتیم
این حرف آخر است که امشب قلم نوشت
زینب اگر نبود محرم نداشتیم
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
_______________
#ولادت_حضرت_زینب
#حضرت_زینب
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
@shere_aeini
امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد
امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد
امشب خدا تجلی خود را نشان دهد
با خط نور، بر همه خط امان دهد
میلاد شیر دخت علی، شیر داور است
سر تا قدم حقیقت زهرای اطهر است
باید دوباره خلقت پیغمبری چنین
آرد ز کعبه بنت اسد حیدری چنین
بخشد خدا به ختم رسل کوثری چنین
کز دامنش ظهور کند دختری چنین
فخر رسول و فاطمه «زِینِ اَب» است این
ام الکتاب صبر و رضا، زینب است این
بَدرُ المنیر و شمس ضُحای علی است این
بعد از بتول عقده گشای علی است این
یادآور صدای رسای علی است این
آیینه تمام نمای علی است این
گفتار وحی در سخنش آفریدهاند
یا صورتی ز پنج تنش آفریدهاند
این مریم مقدس طاهاست، زینب است
این یادگار ام ابیهاست، زینب است
این نور چشم حضرت زهراست، زینب است
این افتخار عصمت کبراست، زینب است
در وصف او من آنچه بگویم شکست اوست
آثار بوسههای علی روی دست اوست
زینب که لحظههاست همه یادواره اش
زینب که سالهاست سراسر هزاره اش
زینب که دل برد ز پیمبر نظاره اش
زینب که خلقت است مطیع اشاره اش
زینب که با صدای علی حرف میزند
در شهر کوفه جای علی حرف میزند
این است بانویی که پیام آوری کند
هنگام خطبه معجزه حیدری کند
یک عمر بر حسین و حسن مادری کند
با دست بسته بر اسرا رهبری کند
باران رحمت است که ریزد ز ابر او
دین زنده از قیام حسین است و صبر او
ای در تن مطهر تو جان پنج تن
ایمان تو حقیقت ایمان پنج تن
از کودکیت شمع شبستان پنج تن
چشم تو آبیار گلستان پنج تن
یادآور تکلم زهرا بیان توست
اعجاز ذوالفقار علی در زبان توست
حیدر ثنات گفته که این حیدر من است
کوثر دعات کرده که این کوثر من است
خون حسین گفته پیام آور من است
قرآن دهد شعار که احیاگر من است
صبر و رضا به مادریات کرده افتخار
خون خدا به خواهریات کرده افتخار
ایثار و صبر جمله ای از مکتب تو اند
آیات نور گوهر لعل لب تو اند
تو آسمانی و شهدا کوکب تو اند
بالای نیزه محو نماز شب تو اند
بسیار زن که صابر و نستوه بوده است
کی مثل تو «رَأیتُ جَمیلا» سروده است
بر شکر قتلگاه تو از داور آفرین
بر استقامت تو ز پیغمبر آفرین
بر ذوالفقار نطق تو از حیدرآفرین
بر خطبه دمشق تو از مادر آفرین
وقتی شدی به کوفه پیام آور حسین
لبخند فتح زد به سر نی سر حسین
از حنجر حسین تو، خنجر شکست خورد
با خطبه تو خصم ستمگر شکست خورد
تنهایی و ز صبر تو لشکر شکست خورد
طغیان و ظلم تا صف محشر شکست خورد
تو یک تنه تمام سپاه ولایتی
حق است این که دختر شاه ولایتی
پیغمبر حسین تویی با خطاب فتح
نازل به سینهات شد از اول کتاب فتح
گردیده امتت سپه بی حساب فتح
روی تو شد به برقع خون آفتاب فتح
میثم هماره با تو مگر گرم گفتگوست
کز معجز تو بار مضامین به نخل اوست
سازگار
#وداع
#حضرت_زینب
#عاشورا
#گودال
#امام_حسین
سپردمت به خدا و به ریگ های بیابان
سپردمت به غبار و به خار های مغیلان
سپردمت به وحوش و به شیر های درنده
به مردمان دهاتی به آهوان پریشان
به گوش خاک سپردم تو را بپوشاند
بد است این که ببیند کسی تو را عریان
به باد گفتم اگر شد مرتبت بنماید
که پاره پاره نبیند تن تو مادر گریان
عزیز فاطمه بودی ولی چرا حالا
فتاده جسم تو آقا به خاک و خون غلطان
سپردی ام به که رفتی به شامیان حرامی
به مردمان یهود و به ناکسان و به عدوان
امام حسین ع - حضرت زینب س
سپر دمت به خدا وو به ريگهاي بيابان
سپردمت به غبار به خارهاي مغيلان
سپردمت به وحوش،به شيرهاي درنده
به مردمان دهاتي به اهوان پريشان
به گوش خاك سپردم تو را بپوشاند
بدست اينكه ببيند كسي تو را عريان
به باد گفتم اگر شد مرتبت بكند
كه تا خميده نگردد دوباره مادر جان
سپردمت به هر انچه كه هست،اما تو
سپرديم به كه رفتي!؟به دلغكان به كنيزان؟!
سپرديم به دو صد چشم هيز نامحرم؟
به شمر خولي اخنس به حرمله به سنان؟
مسير راه به سمت خرابه هاست برادر
خدا كند ببرندم به سوي كشور ايران.
#اربعین
#حضرت_زینب
یک اربعین گذشته و زینب رسیده است
بالای تربتی که خودش آرمیده است
یا ایها الغریب سلام ای برادرم
ای یوسفی که گرگ پیرهنت را دریده است
ازشهر شام کینه رسیده مسافرت
پس حق بده که چنین داغدیده است
احساس میکنم که مادرم اینجا نشسته است
در کربلا نسیم مدینه وزیده است
بر نیزه بودی و به سرم بود سایه ات
با این حساب کسی زینبت را ندیده است
این گل بنفشه های تن و چهره ی کبود
دارد گواه ، زینبتان داغدیده است
توطعم خیزران و سنگ ها و خواهرت
طعم فراق و غربت و غم را چشیده است
آبی به کف گرفته و رو سوی علقمه
با آه می رود سکینه و خجلت کشیده است
این دختر شماست که خواستند کنیزیش ....
لکنت گرفته است و صدایش بریده است
نیزه نشین شد حضرت سقا و اهلبیت
زخم زبان زهر کس و ناکس شنیده است
***
گفتی رقیه ... گفت نمی آیم عمه جان!
در شام ماند و شهر جدید آفریده است
یاسر مسافر
#حضرت_زینب
#مدح
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
@shere_aeini
خلق و خوی و خصال دخترها
بیشتر می رود به مادرها
دختران می زنند چون مادر
گره محکمی به معجرها
دختران عشیره زهرایند
مردهای عشیره حیدرها
موقع پهن کردن سفره
کمک مادرند دخترها
خورده نان های سفره ی مولا
می رسد بیشتر به قنبرها
عشق هم نیست بی شباهت به
حس بین تو و برادرها
زیر پایت نگاه کن بی بی
می خورد چشمتان به نوکرها
درک اوج کرامتت دارد
بیشتر بستگی به باورها
پیش مردم بدم نکن بی بی
دست خالی ردم نکن بی بی
آیه آیه، خدا خدا زینب
نور توحید هل اتی زینب
راحت روح مصطفی زهرا
راحت روح مرتضی زینب
قاری خطبه های یاحیدر
جلوه ی صبر مجتبی زینب
ای امام یقین و صبر و رضا
مظهر عفّت و حیا زینب
شیرِ مردان کربلا عبّاس
شیرِ زن های کربلا زینب
در مقامات عشق باید گفت
ما کجا و شما کجا زینب
به یقین در مقام تو جاری است
حکم کلی "انّما" زینب
و کتاب شکوه تو درس است
لفظ لفظ و هجا هجا زینب
با تمام وجود می گویم
السلام علیکِ یا زینب
السلام علیک، بی تابم
جان مولا بیا و دریابم
پر زدم باز در هوای شما
در هوای پر از خدای شما
وقتی از راه آمدی خم شد
آسمان بوسه زد به پای شما
سال ها مانده بر دلم بی بی
داغ دیدار کربلای شما
مشهد من به جای معصومه
کربلا رفتنم به جای شما
همه ی حاصلم فدای علی
جان ناقابلم فدای شما
مدح خواندن فقط برای علی
روضه خواندن فقط برای شما
زینبیه فدا شدن عشق است
و شهید شما شدن عشق است
نوکر بی وفا نمی خواهی
من گدایم گدا نمی خواهی
رو سیاه همیشه را بی بی
آه می خواهی یا نمی خواهی
به خدا خوب می شوم یک روز
حرّ شرمنده را نمی خواهی؟
به جوانی اکبرم بپذیر
و نگو که مرا نمی خواهی
می شود باز هم بپرسی که
سینه زن، کربلا نمی خواهی؟
بین این شاعران درباری
شاعری بی نوا نمی خواهی؟
بی نوایم بیا قبولم کن
و برای خدا قبولم کن
مست این حس ناب می مانیم
نوکر بوتراب می مانیم
به شهیدان تو بدهکاریم
وای اگر بی جواب می مانیم
تا دعاهای مادرت زهرا
بشود مستجاب می مانیم
با علی عهد بسته ایم امروز
پای این انقلاب می مانیم
پای این بیرقیم و منتظر
شمس پشت حجاب می مانیم
در دل ماست شور هم عهدی
تا بیاید ندا ... انا المهدی
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini