eitaa logo
اشعار منتخب
13 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روضه رضوان
خواهم که بوسه ات زنم اما نمی شود جایی برای بوسه که پیدا نمی شود لب را به هم بزن و نفس زن که هیچ چیز شیرین تر از شنیدن بابا نمی شود این پیرمرد بی تو زمین گیر می شود بی شانه ی تو مانده اگر پا نمی شود هر عضو را که دیده ام از هم گشوده است جز چشم تو که بر رخ من وا نمی شود خشکم زده کنار تو و خنده هایشان خواهم بلند گردم از این جا نمی شود ای پاره پاره تن ز دل پاره پاره ام گفتم بغل کنم بدنت را نمی شود باید کفن به وسعت یک دشت آورم در یک کفن که پیکر تو جا نمی شود حجله گرفته پای تنت مادرم ببین اشکم حریف گریه ی زهرا نمی شود 🖋حسن لطفی @marsieha
دویده ام ز حرم تا که زنده ات نگرم مبند دیده کمی دست و پا بزن پسرم ز مصحف تنت این آیه های ریخته را چگونه جمع کنم سوی خیمه ها ببرم به فصل کودکی و در سنین پیری خویش دوبار داغ پیمبر نشست بر جگرم من آن شکسته درختم که با هزار تبر جدا ز شاخه شد افتاد بر زمین ثمرم اگر چه خود ز عطش پای تا سرم می سوخت زبان خشک تو زد بیشتر به دل شررم به پیش چشم ترم قطعه قطعه ات کردند دلی به رحم نیامد نگفت من پدرم استادسازگار
صورت به صورت تو گذارم نفس بکش اکبر به خاطر دل زارم نفس بکش حالا که ناله ام شده با هلهله جواب آرامشی به جز تو ندارم نفس بکش باهرچه داشت زد به تو دشمن خزان شدی ای تو گل همیشه بهارم نفس بکش ای تو قرار زندگی پر غم حسین بی تو رود تمام قرارم نفس بکش نگذار دشمنت بشود شاد این که من بر داغ رأس پاره دچارم نفس بکش سخت است گر که بردن تو سوی خیمه ها آید عبای کهنه به کارم نفس بکش در احتضارم و نرسی گر به داد من اینجا شود شبیه مزارم نفس بکش وقتی رسید عمه کنارم به گریه گفت: ای تو تمام دار و ندارم نفس بکش ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
🏴 اشعار ________ @shere_aeini سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند باید او تن را جدا ؛ سر را جدا پنهان کند گریه ی اصغر ، صدای هلهله ، با تیر خود حرمله باید صدا را در صدا پنهان کند مشتی از خون علی را ریخت سمت آسمان خواست تا جرم زمین را در هوا پنهان کند با غلاف خنجری ، بابا پسر را دفن کرد کربلا را خواست تا در کربلا پنهان کند گیرم اصلا طفل خود را پشت خیمه دفن کرد خنده های آخرش را در کجا پنهان کند.. 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
🏴 اشعار ________ @shere_aeini زره پوشیده از قنداقه، بی‌شمشیر می‌آید شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر می‌آید به روی دست بابا آسمان‌ها را نشان كرده چقدر آبی به این چشمان بی‌تقصیر می‌آید! زبانش كودكانه‌ست و نمی‌فهمم چه می‌گوید ولی می‌خوانم از چشمش كه با تكبیر می‌آید به چیزی لب نزد جز آه، از لطف ستم اما نمی‌دانم چرا از دست دنیا سیر می‌آید! جهانی را شفاعت می‌كند با قطرهٔ اشكی كه از چشمش تو گویی آیهٔ تطهیر می‌آید بگو ای آخرین سرباز میدان، چند سالت بود؟ که با خون دارد از زخم تو بوی شیر می‌آید بخواب ای كودكم، لالا... كه سیرابت كند دشمن بخواب ای كودكم، لالا... كه دارد تیر می‌آید 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
😭 شعر و متن روضه حضرت علی اکبر علیه السلام 1- رَحلِ حسين مَحمِل قرآن پرپر است / تذهيب خاک و خون شده از پاي تا سر است 2- تفسير آيه آيهي قرآن مصطفي / در بحر خون خويش چو ماهي شناور است تکرار مصطفي ز جمال و جلال حق ... وقتي حسين عليه السلام جوانشو راهي ميدان كرد، دست به محاسن مبارك گرفت، عرض كرد: "اَللهم فاشهد قَد بَرزَ عَلَيهم غُلامٌ اَشبَهُ النّاس، خَلقاً و خُلقاً و منطقاً بِرَسولِكَ‌ محمد". خدا! تو شاهد باش، شبيه ترين مردم به پيامبرت، رو ميدان فرستادم ...... 3- تکرار مصطفي (ص) ز جمال و جلال حق / تکرار نه چرا که خود او خود پيمبر است 4- پاي کدام آيه نشستي که اينچنين / بر سجده ميروي و مگر نعش مادر است؟ در كربلا چند نفر شهادتشون عجيبتر بود، يكيش حضرت علي اكبره، كه ارباً ارباً شده . يعني قطعه قطعه، به عبارتي، اين قرآن، صفحه صفحه كه چه عرض كنم؟ آيه آيه شد و ظاهراً سجده واجبش به علي اكبر رسيد؛ آخه وقتي حسين عليه السلام بالاي نعش جوانش رسيد، زانوانش سست شد، ارباب مقاتل نوشتن: " وَ وَضَعَ خَدَّه عَلي خَدِّه" حسين صورت به صورت جوانش گذاشت،‌ يه حالتي شبيه سجده شده. يه بار ديگه هم حسين عليه السلام اين كار رو كرد. اونجايي كه اميرالمؤمنين فرمود:" هَلُمّوا تَزَوَّدوا مِن اُمِّكُم". بچه هاي فاطمه رو بگيد بيان با مادر وداع كنن، حسين صورت به پاي مادر گذاشت ... اي واي اي واي! 4- پاي کدام آيه نشستي که اينچنين / بر سجده ميروي و مگر نعش مادر است؟ 5- آن شانه اي که حضرت زهرا بداده تاب/ در تاب و تب ز محنت اين پاره پيکر است 6- فرق شکاف خورده او مثل مرتضاست (عمود آهن به فرقش زدن) / هم مصطفاي صورت و هم مثل حيدر است 7- با دست خويش خون ز دو چشمش کنار زد/بابا مرا ببين که اين بار آخر است (هي صدا ميزد ولدي علي، ولدي علي) هر كدوم از اصحاب كه به زمين مي افتادن، حضرت ميومد، بالاي سرش ، فرصتي بود كه با امام عليه السلام وداع كنن، اما من نميدونم چه سِرّيه ، از بس جراحات حضرت علي اكبر عليه السلام شديد بود، كه وقتي حسين عليه السلام بالاي سر جوانش رسيد جان داده بود، اما زبان حال علي اكبر عليه السلام اينه: بابا ... 8- هر چند ميروم به خدا ميسپارمت / بابا غمين مباش تو را يار ديگر است 9- تنها نِئي به رغمِ ضعيفيِّ طفلکت / او خود اميرِ لشگر و يک پاي لشگر است 10 - زينب کجاست؟ قوم بني هاشمي کجا؟ / زينب نگفته آمده و دست بر سر است 11 - بر سينه ميزند ز جگر آه ميکشد / اين جسم ارباً اربهي جان برادر است ميخوايد بگم ارباًارباً يعني چي؟ بذار بگم. هر كدوم از اصحاب كه به شهادت ميرسيدن، امام خودش بدنهاي مطهر رو به خيمه اي به نام دار الحرب، منتقل ميكرد، اما هر قسمتي از بدن عليشو كه ميگرفت، باز قسمتي رو زمين ميموند. لذا فرياد زد: جوانان بني هاشم بياييد، علي را بر در خيمه رسانيد، خدا داند كه من طاقت ندارم، علي را بر در خيمه رسانم اين يعني ارباً ارباً . 10 - زينب کجاست؟ قوم بني هاشمي کجا؟ / زينب نگفته آمده و دست بر سر است 11- بر سينه ميزند ز جگر آه مي‌کشد / اين جسم ارباً اربه‌ي جانِ برادر است 12- آن صيحه اي که بر سر نعشش ز جان کشيد / عالم خيال ميکند آيا که مادر است؟ حضرت زینب برای بچه های خودش از خیمه بیرون نیامد، ولی وقتی علی اکبر به شهادت رسید، چنان رفتار کرد که همه خیال کردند مادرشه 12- آن صيحه اي که بر سر نعشش ز جان کشيد / عالم خيال ميکند آيا که مادر است؟ 13- اين اجر و مزد احمد و آل پيمبر است / اين کشته فتاده به هامون اکبر است الا لعنة‌ الله علي القوم الكافرين. خدا! به جووني علي اكبر به جوونامون رحم كن. شعر از: نوید نظری (خادم الزهرا سلام الله علیها) - سال 1389 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• کانال مشاوره رایگان حفظ آسان و ان شاء الله ماندگار eitaa.com/joinchat/2899050579C04f729811b کانال پاورپوینت منبر قرآنی eitaa.com/joinchat/4283301898C2a5b1d2aee جهت تقدیم کردن رایگان چندصد فایل پاورپوینت منبرقرآنی + صوت در خدمتتان هستم، ارتباط با بنده: @Navidnazari 09356526290
🏴 اشعار __________ @shere_aeini آرام کن اهل حرم را با قدمهایت با آیه‌ی چشمان خود پیغمبری کن باز لب باز کن حرفی بزن با من علی اکبر! با لحن شیرینت برایم دلبری کن باز   از شوق تو در عاشقی دارم خبر اما آرامِ جان! آرامتر رو سوی میدان کن مویت نمانَد از پَرِ عمامه‌ات بیرون کمتر پدر را این دمِ آخر پریشان کن خیلی ندیدم صورتت را خوب در خیمه وقتی که خود را ماه من! آماده می‌کردی رو می‌گرفتی از من اما خوب می‌دانم دل کندن من از خودت را ساده می‌کردی   دیدی خدا ! در عشقت از اکبر گذشتم من دل کندن از این نور حق, الحق که مشکلبود می‌دانی از حس پدر بودن نمی‌گویم عشق است در پرده, تمامش قصه‌ی دل بود اکبر شبِ سجاده‌اش روشن تر از روزاست تو خوب می‌دانی که مست نور ذات است او خُلق محمد دارد و انوار زهرایی مثل علی تصویر اسما و صفات است او با دیدنش آه از دل اهل حرم برخاست تا روبروی خیمه چون آهو قدم می‌زد میدان نرفته, برق چشمانش رجز می‌خواند صفهای دشمن را دو ابرویش به هم می‌زند بر مرکبش بنشست و «لا حول ولا…»ییگفت با ذکر «یا قهار» تیغش را به کارانداخت می‌زد چنان انگار شمشیرش دو دم دارد پیران میدان را به یاد ذوالفقارانداخت با «یا علی» هر ضربه‌اش یک جان دیگرداشت با «یا حسین» از میسره تا میمنه می‌رفت گاهی میان رزم اگر می‌گفت «یا زهرا» تا قلب لشکر مثل حیدر یک تنه می‌رفت یک عده مبهوت شجاعتهای بی حدش یک عده مقهور توان و سرعتش بودند آنقدر زیبا بود این شمشیر زن, حتی سرهای روی خاک محو صورتش بودند آمد به سویم با لب خشکیده از میدان آمد به جانم آتشی دیگر زد و برگشت این بار هم تا رفت این قلب پریشانم پشت سرش یک چند باری آمد و برگشت دیدم که فرقش چون علی وا شد دلم لرزید حس می‌کنم «فزت و رب الکربلا» می‌خواند چه اتفاقی داشت در آن نقطه می‌افتاد؟ یا رب! چرا اعضا و رگهایش مرا می‌خواند؟ در گرد و خاک صحنه اکبر را نمی‌شد دید از مشرکانِ بدر آنجا هر که بود آمد وقتی که دیدم نا‌له از هفت آسمانبرخاست فهمیدم آن شهزاده از مرکب فرود آمد دیدم دلم را «اِرباً اربا» کرده‌اندانگار من زودتر از عمه پی بردم به راز تو اما خودش را زودتر زینب رساند آنجا من مانده بودم غرق در راز و نیاز تو می‌خواستم یک بوسه, اما هر چه ‌می‌گشتم در پیکرت بابا! دریغ از گوشه‌ای سالم دیدم توانی نیست در پای من و زینب گفتم: بیایید ای جوانان بنی هاشم بابا برای بردنت حسرت به دل ماندم کم بود آغوشم, عبایی پهن لازم بود تشییع تو زیبا شد آخر این عبا تابوت در دست عون و جعفر و عباس و قاسم بود 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹
🏴 اشعار __________ @shere_aeini هر که از داغ جوان مرد به او حق بدهید هر که از اشک روان مرد به او حق بدهید بار داغ پسر از قد پدر معلوم است هر که از بار گران مرد به او حق بدهید قامتش خم شده تا قد پسر راست شود هر که از قد کمان مرد به او حق بدهید جگرش ریش شده دست خودش نیست که نیست هر که از حزن نهان مرد به او حق بدهید می دود سوی پسر گر شنود آهش را هر که از راه دوان مرد به او حق بدهید ماتم گل طرفی خنده مردم طرفی هر که از زخم زبان مرد به او حق بدهید باید از مرگ جوان آه فقط آه کشید هر که از آه و فغان مرد به او حق بدهید 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹
🏴 اشعار __________ @shere_aeini کار من نیست تنت را ز زمین بردارم مثل این است که از خاک نگین بردارم عضو های تو در این بادیه تکثیر شدند همه ی گرگ صفت ها ز تنت سیر شدند تا کنار تو مرا محتضر و گریان دید پدری در صف دشمن پسرش را بوسید من کنار تو شکستم همه این را دیدند نیزه ها یک به یک اعضای تو را دزدیدند شده یک تیر ولی چند نشان کشتن تو مجلس ختم حسین است کنار تن تو خیز از جا و ببین سخت ترین مرحله ها از حرم آمده عمه وسط حرمله ها نیزه ها از کمر تا شده اش دور شوید هر چه از جسم علی برده به من پس بدهید ترسم این است که در دشت تنش گم بشود نکند زینتیِ نیزه ی مردم بشود 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹
لالایی رباب این شد، بخواب مادر دورت بگرده چشمات و روی هم بزاری، عموت با آب بر میگرده کسی نمونده توی دنیا، مرامش و ندیده باشه فرات از اینجا خیلی دور نیست، الان باید رسیده باشه الان دیگه تو آب رفته، مشکش و زیر آب برده عموت و که میشناسی مادر، مطمئنم که آب نخورده
از سوز سینه میکشم آه، سلام یا بقیه الله فدای چشم اشک بارت، آقای من آجرک الله کسی چه میدونه کجایی! کجایِ دشت کربلایی؟ تو خیمه ی عموت اباالفضل، یا که کنار عمه هایی ما مهمونای شهداییم، ما راهی کرب و بلاییم تو روضه خون لبِ سقا، ما سینه زن های شماییم آقام آقام آقام هی   تموم دنیا روضه خونه، اشکام میریزه دونه دونه بهونه ی گریه هام امشب، عموی صاحب الزمونه ساقی کربلا اباالفضل، امید خیمه ها اباالفضل آبـــــــــروی ام بنیـــــن و، آینه ی مرتضی اباالفضل یادمه مادرم که میگفت، ای فدای روضه ی اباالفضل همه پس اندازش و می داد، برای روضه ابالفضل اون که میگیره حاجتش رو، هرکی تو روضه هاش میشینه دوای دردایِ مریضاش، تو سفره ی ام بنینه   خدای عشقِ عاشقاشه، ولی خودش عاشق ارباب به روی پاهاش بوسه ی موج، به روی شونش سر مهتاب حسین نگاه می کرد به چشماش، زینب دعا میخوند تو گوشش لباس رزمش و تنش کرد، یه مشک خالی روی دوشش   لالایی رباب این شد، بخواب مادر دورت بگرده چشمات و روی هم بزاری، عموت با آب بر میگرده کسی نمونده توی دنیا، مرامش و ندیده باشه فرات از اینجا خیلی دور نیست، دیگه الان باید رسیده باشه الان دیگه تو آب رفته، مشکش و زیر آب برده عموت و که میشناسی مادر، مطمئنم که آب نخورده   الان شده سوار اسبش، راهی خیمه هایِ شاهه بزار ببینم از تو خیمه، چشم همه حرم به راهه آب خنک شبیه بارون، مهمون میاره برا مهمون بخواب تا انتظار کم شه، تا وقتی که بیاد عمو جون عمو با مشک خالی رفته، کار عمو نشد نداره گریبون نهر رو میتونه، بگیره تا حرم بیاره وای اگه آب نخورده باشه، جون به تنش نمونده باشه وای اگه روی زمین بیوفته، از رو زمین نتونه پاشه   کنار علقمه شلوغه، حسین تنها بین لشکر رو دامنش گرفته ارباب، سر شکسته ی برادر امیر لشکرم بلند شو، بی تو کجا برم بلند شو پاشو ببین که بی حیا ها، دارن میرن حرم بلند شو سر مگه با تبر شکسته، چیشد که اینقدر شکسته دست تو از بدن جدا شد، قد من از کمر شکسته   داغ تو ای دار و ندارم، کجایِ این دلم بذارم پاشو بریم کاری نکن که، برم رقیه رو بیارم دستت و توی آب بردی، این همه راه مشک و آوردی گذشته آب از سر خیمه، خودت یه خورده آب میخوردی تموم دلخوشیم همینه، مادرم اومد از مدینه تو نیستی اونوقتی که دشمن، میاد با چکمه روی سینه تو نیستی اونوقتی که آتیش، دامن خیمه رو میگیره پنجه ی وحشی ها تو غارت، گوشه ی معجرو میگیره    تو سر نهاده ای روی دامان فاطمه  من را بگو، که رو به زمین میشود سرم