•
○
"اللَّهُمَّ املَأ قلبَے حُبّاً لَکَ"
-خدایا!
قلبمو پر از عشق خودت کن♥:)
#یڪجرعہنوࢪ✨
#صحیفهسجادیه
#تلنگر_و_تفکر...
📌@ashabakharazamani
#تربیت_کودک
#دخالت_اطرافیان
وقتی كودک می بيند که در خانه، يک روش تربیتی وجود ندارد و بچه ها به وسيله چند نفر بزرگ می شوند، به اين نتيجه ميرسد که چيزی به اسم درست و غلط وجود ندارد.
👈 مثلا مادر ميگوید: "نميتونی بستنی بخوری" ولی پدر ميگوید: "بعد از غذا ميتونی بخوری" و مادربزرگ می گوید:" عزيزم بيا الان بخور".
⭕️ حتی اگر همه افراد يکدست اشتباه رفتار كنند، بهتر از آن است که در خانه يكی رفتار اشتباهی داشته باشد و ديگری رفتار درست.
✅ یکدستی و هماهنگی بزرگترين عامل آرامش كودک است.
📢 کسانی که به مادر در نگهداری کودک کمک می کنند، بهتر است از خودشان قانون جدید نگذارند. بهترین راه تکرار کاری است که مادر با کودک انجام میدهد.
#تربیت_دینی
#تربیت_فرزند
📌@ashabakharazamani
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨
این گونہ بود رب جلے با عنایتے
تقدیر ما ز آدمیان را جدا نوشٺ
قربان دسٺ حضرٺ منان ڪه این چنین
ما را غلام حضرٺ موسے الرضا نوشٺ
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم😍✋
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
#به_وقت_عاشقی
📌@ashabakharazamani
4_6041632295150944380.mp3
5.41M
🌸همش دلم میگیره برا حرم شب جمعه بیشتر
🌸دلم میخواد ی بار به کربلا برم شب جمعه بیشتر
📌@ashabakharazamani
اصحابآخرالزمانیسیدالشهداء🇮🇷
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸 ❤️سلام بر ابراهیم۹۹❤️ با اسلحه اشاره كردم که به سمت بيرون حركت كنيد.فكر
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸
❤️سلام بر ابراهیم۱۰۰❤️
نيمه شعبان
جمعي از دوستان شهيد
عصر روز نيمه شــعبان ابراهيم وارد مقر شــد. از نيمه شب خبري از او نبود.
حالا هم كه آمده يك اسير عراقي را با خودش آورده! پرسيدم: آقا ابرام كجايي، اين اسيركيه!؟گفت: نيمه شب رفته بودم سمت دشــمن، كنار جاده مخفي شدم. به تردد خودروهاي عراقي دقت كردم.
وقتي جاده خلوت شــد يك جيپ عراقي را ديدم، با يك سرنشــين به ســمت من مي آمد. ســريع رفتم وسط جاده، افسر عراقي را اسير گرفتم و برگشتم.
بيــن راه بــا خودم گفتم: اين هم هديه ما براي امــام زمان (عج) ولي بعد، ازحرف خودم پشيمان شدم. گفتم: ما كجاوهديه براي امام زمان(عج)کجا🤔
همان روز بچه ها دور هم جمع شديم. ازهرموضوعی صحبتي به ميان آمدتا اينكه يكي از ابراهيم پرسيد:
بهترين فرماندهان در جبهه را چه كساني ميداني و چرا؟!
ابراهيــم كمي فكر كرد و گفت: تو بچه هاي ســپاه هيچكس را مثل محمد بروجردي نميدانم. محمد كاري كرد كه تقريبًا هيچكس فكرش را نمي كرد.
در كردســتان با وجود آن همه مشــكلات توانســت گروه هــاي پيشمرگ كــرد مســلمان را راه اندازي كنــد و از اين طريــق كردســتان را آرام كند.
در فرماندهان ارتش هم هيچكس مثل ســرگرد علي صياد شيرازي نيست.
📌@ashabakharazamani
🍃یار خوب من
فکرش را بکن یک روز تو پیغام دادهای
که میخواهی با من دوست شوی.
پیک پیام آور تو این خبر را آورده دم خانۀ ما
و منتظر ایستاده تا فرمانت را اجرا کند.
تو به او دستور دادهای خبر را که رساند، دم در بایستد
تا مرا راهنمایی کند تا دم خانۀ تو.
در چشم بر هم زدنی آماده میشوم.
پیک تو دستم را میگیرد
چشمم را میبندم و همین که باز میکنم
خودم را پشت در خانهات میبینم.
پیامآورت میگوید بایستم پشت در
تا اجازۀ ورود را از تو بگیرد.
میایستم؛ ولی به سختی
مگر شوق دیدار تو میگذارد سرِ پا یک جا بایستم.
هر چه قدر چشم بر هم میگذارم، زمان نمیگذرد.
دقیقهها میل گذشتن ندارند.
نفسم بنده آمده.
در خیالم با خودم میگویم نکند پشیمان شدهای آقا!
اضطراب پشیمانی تو میخواهد مرا در خودم خرد کند
که پیامآورت میآید و باز هم دستم را میگیرد
و این بار میآورد پشت در حجرۀ تو.
نه، میخواهم برگردم و قصّه را طور دیگری خیال کنم.
دست در دست پیامآورت، میآیم در خانهات.
تو را دم در خانه منتظر میبینم.
ایستادهای و به انتهای کوچه نگاه میکنی
مرا که میبینی، سراپا شوق میشوی و ....
نه، میخواهم برگردم و قصّه را طور دیگری خیال کنم.
در خانهام را میزنند. میآیم دم در. در را باز میکنم. تو را میبینم.
میخواهم از شوق بر زمین بیفتم.
تو در آغوشم میکشی و در گوشم میگویی: آمدهام با تو دوست شوم.
نفسی برای حرف زدن ندارم.
خودت سؤالم را از نگاهم میخوانی که دارم میپرسم
چرا تصمیم گرفتی با من دوست شوی؟
پاسخم را میدهی و من هنوز پاسخت تمام نشده، از هوش میروم.
میگویی: به قدری خوب شدهای که دلم برای دیدنت پر میزد
و در میان همه، به تو افتخار میکردم.
نه، میخواهم برگردم و طور دیگری قصه را خیال کنم.
هنوز من اندر خم یک کوچهام و تو منتظر ایستادهای تا خوب شوم
از آن خوبهایی که مرهم زخمهای دلت هستند.
منتظر باش آقا! ناامید نشو از من.
هر چه قدر هم که بد باشم، خدا به احترام انتظار تو، مرا خوب خواهد کرد.
شبت بخیر یار خوب من!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
📌@ashabakharazamani
🌺🌺آغاز هرروزمان با قرآن🌺🌺
#رهبر_معظم_انقلاب : ♥️
تلاوٺ روزانه قرآن را فراموش نکنید؛
ولو یڪ صفحه، ولو نیمصفحه...✨
◈قرآن را هر روز بخوانید؛
با قرآن ارتباطتان را برقرار کنیـد..🌹
ثواب تلاوت این صفحه را هدیه کنیم
به روح شهید حاج حسین همدانی
و فعالیت امروز کانال ان شاءالله متبرک به نام این شهید بزرگوار خواهد بود.❣
#صفحه۲۹۰قرآن مجید
📌@ashabakharazamani
#سلام_صبحگاهی✋
مولاي غريبم😭
قنوت دستهایمان🤲
تا نهایت آسمان قد می کشد👌
ایمان داریم آمدنت را؛👌😍
اجابت کن ما را👌
السَّلاَمُ عَلَیْکَ. یَا دَاعِیَ اللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِهِ✋
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
#سلام_منجی_دلها
#سلام_مولای_من
📌@ashabakharazamani
از آقا حلالیت میطلبم ڪه نتوانستم
سرباز خوبی باشم!
عشق به ولایت و تبعیت از ایشان،
سعادتمندے را به هـمـراه دارد
مثل گذشته بدهڪارِ انقلابیم نه طلبڪار..!
#شهید_حسینهمدانی
. 🌱
"جمعه" یعنی🍃
"عطر نرگس"در هوا سر میکشد..🌸
"جمعه" یعنی
*قلب عاشق*
سوی او پر میکشد...
"جمعه" یعنی
*روشن از رویش*
بگردد این جهان...
"جمعه" یعنی🍃
"انتظار مهدی صاحب زمان"🌸
*سلامتی آقا امام زمان صلوات*
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
📌@ashabakharazamani
❇️🌹 بنده بہ نحوی سنی هستم چون ما بہ سنت رسولاللهﷺ معتقدیم و انشاءالله در تلاشیم گام در مسیر ایشان بگذاریم.
🔺ترجمۀ بخشی از نامۀ حاجقاسم بہ خانوادهای کہ در شهر بوکمال از منزل آنها بہ عنوان مقر استفاده کرده است.
#هفته_وحدت
#حاج_قاسم
اصحابآخرالزمانیسیدالشهداء🇮🇷
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸 ❤️سلام بر ابراهیم۱۰۰❤️ نيمه شعبان جمعي از دوستان شهيد عصر روز نيمه شــ
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸
❤️سلام بر ابراهیم۱۰۱❤️
ايشــان از بچه هاي داوطلب ساده تر است. آقاي صياد قبل از نظامي بودن يك جوان حزب اللهي و مومن است.
از نيروهاي هوانيروز، هر چه بگردي بهتر از ســروان شيرودي پيدا نمي كني،
شيرودي در سرپل ذهاب با هليكوپتر خودش جلوي چندين پاتك عراق را گرفت.
با اينكه فرمانده پايگاه هوايي شــده آنقدر ساده زندگي مي كند كه تعجب مي كنيد! وقتي هم از طرف ســازمان تربيت بدني چند جفت كفش ورزشــيآوردند يكي را دادم به شيرودي، با اينكه فرمانده بود اما كفش مناسبي نداشت.😳
همان روز صحبت به اينجا رســيد كه آرزوي خودمان را بگوئيم. هر كسي
چيزي گفت. بيشتر بچه ها آرزويشان شهادت بود🌷.
بعضيها مثل شهيدسيد ابوالفضل كاظمي به شوخي مي گفتند: خدا بنده هاي خوب و پاك را ســوا مي كند. براي همين ما مرتب گناه مي كنيم كه ملائکه سراغ ما را نگيرند!😊
ما ميخواهيم حالا حالاها زنده باشم. بچه هاخنديدند و بعد هم نوبت ابراهيم شد.
همــه منتظر آرزوي ابراهيم بودند.ابراهيــم مكثي كرد وگفت: آرزوي من شهادت هست ولي حالا نه! من دوست دارم در نبرد با اسرائيل شهيد شوم! ✊
٭٭٭
صبح زود بود. از سنگرهاي كمين به سمت گيالنغرب برگشتم. وارد مقرسپاه شدم. برخلاف هميشه هيچكس آنجا نبود.كمي گشتم ولي بي فايده بود. خيلي ترسيدم. نكند عراقي ها شهر را تصرف كرده اند😢!
داخل حياط فرياد زدم: كســي اينجا نيست؟! درب يكي از اطاقها باز شد.
يكي از بچه ها اشاره كرد، بيا اينجا🤫!
وارد اتاق شدم. همه ساكت رو به قبله نشسته بودند! ابراهيم تنها، در اتاق مجاور نشسته بود و با صداي سوزناک مداحي مي كرد.😭
براي دل خودش ميخواند. با امام زمان(عج) نجوا مي كرد. آنقدر سوز عجيبي در صدایش بود که همه اشک می ریختند.😭
ادامه دارد...❤️