‼️دستور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به دعا برای ظهور به حق حضرت زینب سلام الله علیها...
👈آیت الله حاج میرزا احمد سیبویه، ساکن تهران، از آقای شیخ حسین سامرایی که از اتقیای اهل منبر در عراق بودند، نقل کردند:
👈در ایامی که در سامرا مشرف بودم، در روز جمعه ای، طرف عصر به سرداب مقدس رفتم. دیدم غیر از من احدی نیست. حالی پیدا کردم و متوجه مقام حضرت صاحب الأمر علیه السلام شدم.
💔در آن حال صدایی از پشت سر شنیدم که به فارسی فرمود:
⭐️به شیعیان و دوستان بگویید که خدا را به حق عمه ام حضرت زینب علیهاسلام قسم دهند، که فرج مرا نزدیک گرداند.
📚ستاره ی درخشان شام ص ۳۳۰، به نقل از شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام ج ۱، ص ۲۵۱
#اللهمعجـللولیڪالفـرجبحقزینبکبری🤲
#اللھمعجللولیڪالفرج
📌@ashabakharazamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 #پادکست ؛ #صوت_مهدوی
📝 «صبر کنید»
🔅 به هر بهونهای شده با امام زمان ارتباط بگیر...
#سخنرانیهای_کوتاه_و_شنیدنی
📌@ashabakharazamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# خنده حلال😁
تو بهتر میفهمی یا پیغمبر😂😂
اینم عیدی ما در روزعیدمیلاد
به شما....
#خنده_حلال
📌@ashabakharazamani
اصحابآخرالزمانیسیدالشهداء🇮🇷
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸 ❤️سلام بر ابراهیم ۱۴۶❤️ او ادامه داد: در آن بيابان ما بوديم و امام زمان(
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸
❤️سلام بر ابراهیم ۱۴۷❤️
افسر عراقی را به بچه هاي گردان تحويل داد. پرسيدم: آقا ابرام اين كي بود؟!
جواب داد: اطراف مقر گشــت ميزدم. يكدفعه اين افسر به سمت من آمد. بيچاره نميدانست تمام اين منطقه آزاد شده.
من به او گفتم اسير بشه. اما او به سمت من حمله كرد. او اسلحه نداشت، من هم با او كشتي گرفتم و زدمش زمين. بعددستش را بستم و آوردم.
نماز صبح را اطراف توپخانه خوانديم. با آمدن نيروي كمكي به حركتمان در دشت ادامه داديم. هنوز مقابل ما به طور كامل پاكسازي نشده بود. يكدفعه دو تانك عراقي به ســمت ما آمد! بعد هم برگشتند و فرار كردند.
ابراهيم با ســرعت به ســمت يكي از آن ها دويد. بعد پريد بالای تانك و دربرجــك تانك را بــاز كرد و به عربي چيزي گفت. تانك ايســتاد و چند نفر خدمه آن پياده شدند و تسليم شدند.
هوا هنوز روشــن نشده بود، آرايش مجدد نيروها انجام شد و به سمت جلو حركت كرديم. بين راه به ابراهيم گفتم: دقت كردي كه ما ازپشت به توپخانه دشمن حمله كرديم!
با تعجب گفت: نه! چطور مگه؟!
ادامه دادم: دشــمن از قســمت جلو با نيروي زيادي منتظر ما بود. ولي خدا خواست كه ما از راه ديگري آمديم كه به پشت مقر توپخانه رسيديم.
به همين خاطر توانســتيم اين همه اسير و غنيمت بگيريم. از طرفي دشمن تا ساعت دو بامداد آماده باش كامل بود. بعد از آن مشغول استراحت شده بودند
كه ما به آنها حمله كرديم!
دوباره اســراي عراقي را جمع كرديم. به همــراه گروهي از بچه ها به عقب فرســتاديم. بعد به همــراه بقيه نيروها براي آخرين مرحله كار به ســمت جلو حرکت کردیم.
ادامه دارد...❤️
📌@ashabakharazamani
🍃درمان همه دردها
چه بیچارهاند آنهایی که درد دارند؛ ولی تو را ندارند. کاش کسی به من میگفت اینها دردهایشان را به کدام امید تاب میآورد. دردهای کوچک بدون تو، درد بیدرمان میشوند؛ درد اگر بزرگ باشد و تو در میان نباشی، به چه نام باید خوانده شود؟
چه خوشبختم من که درد دارم و تو را هم دارم. هر وقت دردها بنا میگذارند به بریدن رشتۀ صبرم تو را به یاد میآورم و دردها بیتوان میشوند. خدا نکند روزی برسد که در میان تهاجم دردها، خودم را بدون تو و تنها ببینم. آن روز، روز مرگ است؛ مرگی سخت به همراه زجر کشیدنی دهشتناک.
ممنونم که همیشه میان دردها حتی اگر پردۀ غفلت در مقابل نگاهم افتاده باشد، میآیی و پرده را کنار میزنی و خودت را نشانم میدهی.
امروز در میان دردها، آمدی به یادم و دوباره توان یافتم برای مبارزه با دردها. چه قدر خوبی که مرا با دردها تنها نمیگذاری.
شبت بخیر درمان همۀ دردها!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
📌@ashabakharazamani
🌺🌺آغاز هرروزمان با قرآن🌺🌺
#رهبر_معظم_انقلاب : ♥️
تلاوٺ روزانه قرآن را فراموش نکنید؛
ولو یڪ صفحه، ولو نیمصفحه...✨
◈قرآن را هر روز بخوانید؛
با قرآن ارتباطتان را برقرار کنیـد..🌹
ثواب تلاوت این صفحه را هدیه می کنیم به شهید عزیز خان میرزااستواری
و فعالیت امروز کانال ان شاءالله متبرک به نام این شهید خواهد بود.❣
#صفحه ۳۳۳قرآن مجید
#ایران_قوی
📌@ashabakharazamani
"وڪَفَیٰبِااللّٰهِعَلیمــــــا💌🌿"
وهمینبسڪہخدااحوالِ
بندگانـشرامۍدانـد. . .(:♥️
#آیه_گرافی
#نساء_70
📌@ashabakharazamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻در دفاع از نظام اسلامی هیچ تقیه نکنید، صریح باشید...
#مکتب_انقلاب_اسلامی
📌@ashabakharazamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 خاطرات پرستار آزاده مدافع حرم
شهیدمحراب آیه الله#دستغیب:
هرکس میخواهدبداندکه اگر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور فرماید،نسبت به ایشان چه موضعی خواهد داشت. ببیند الان با نایب برحقش چگونه است
اگر توانست مطیع ایشان باشد،اطاعت از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم میتواند بکند.
🌹۲۰ آذر سالگرد شهادت آیت الله #دستغیب گرامی باد.
#ولایت_مداری
#ولایت_پذیری
📌@ashabakharazamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ دوبار تا حالا اشک رهبرمون رو دراوردیم❗️
#خاطرات_شهید
●با مادر در حیاط خانه نشسته بودیم که صدای درب خانه بلند شد. در را که باز کردیم، خانم میان سالی وارد منزل شد و با شادی و هیجان گفت: «بالاخره خونه ی امیدم و پیدا کردم، خونه سرپرستمون و پیدا کردم!»
● متعجب به او خیره شده بودیم، مادر متعجبانه گفت: «چی شده خانم، خونه ي اميد چیه!» خانم با خوشحالی گفت: «پسر شما مدت هاست برای ما غذا می آره، لباس بچه هامو تأمین می کنه و خرج و مخارج زندگی ما را می ده.»
●لب تر کرد و ادامه داد: «دیدم یکی دو هفته است ازش خبری نیست، پرس و جو کنان به خونه شما رسیدم.»
اشک در چشم مادر حلقه زده بود. با بغض گفت: «پسرم، خان میرزام شهید شد!»
آه از نهاد زن غریبه برخاست. همان جا، میان حیاط نشست و شروع کرد به سر و صورت زدن.
گفت: «بار آخری هم که اومد، خرجی بچه های یتیمم را داد و رفت...»
#شهيد_خان_ميرزا_استواري🌷
#شهدای_فارس
📌@ashabakharazamani
اصحابآخرالزمانیسیدالشهداء🇮🇷
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸 ❤️سلام بر ابراهیم ۱۴۷❤️ افسر عراقی را به بچه هاي گردان تحويل داد. پرسيدم
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸
❤️سلام بر ابراهیم۱۴۸❤️
مجروحيت
مرتضي پارسائيان، علي مقدم
همه گردانها از محورهاي خودشان پيشروي كردند. ما بايد از مواضع مقابلمان و سنگرهاي اطرافش عبور ميكرديم. اما با روشن شدن هوا كاربسيار سخت شد!
در يك قسمت، نزديك پل رفائيه كار بسيار سختتر بود. يك تيربار عراقي از داخل يك سنگر شليك ميكرد و اجازه حركت را به هيچ يك از نيروها نميداد.
ما هر کاري كرديم نتوانستيم سنگر بتوني تيربار را بزنيم.ابراهيم را صدا كردم و ســنگر تيربار را از دور نشان دادم. خوب نگاه كرد وگفت: تنها راه چاره نزديك شدن و پرتاب نارنجك توي سنگره!
بعد دو تا نارنجك از من گرفت وسينه خيز به سمت سنگرهاي دشمن رفت. من هم به دنبال او راه افتادم.
در يكي از سنگرها پناه گرفتم. ابراهيم جلوتر رفت و من نگاه ميكردم.اوموقعيت مناســبي را در يكي از ســنگرهاي نزديك تيربار پيدا كرد. اما اتفاق عجيبي افتاد!
در آن ســنگر يك بسيجي كم سن و سال، حالت موج گرفتگي پيدا كرده بود. اســلحه كلاش خودش را روي سينه ابراهيم گذاشت و مرتب داد ميزد: ميُكشمت عراقي!
ابراهيم همينطور كه نشســته بود دســتهايش را بالاگرفــت. هيچ حرفي
نميزد. نفس در ســينه همه حبس شــده بود. واقعًا نميدانستيم چه كار كنيم!
چند لحظه گذشت. صداي تيربار دشمن قطع نميشد.
ادامه دارد...❤️
📌@ashabakharazamani
🍃گوش شنوای خدا
شبهای بلند پاییز را دارم یکی یکی بدون تو به سر میکنم و پاییز به ماه آخرش رسید و تو حتی یک بار پاسخ شب بخیرم را ... ، نه و حتّی یک بار پاسخ شب بخیرم را از تو نشنیدم.
کاش گوشم را باز میکردی تا یک بار پاسخت را بشنود و پس از آن، تا آخر عمر میبستی. من حاضرم یک بار صدایت را بشنوم و عمری کر زندگی کنم.
شبت بخیر گوش شنوای خدا!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
📌@ashabakharazamani