#تربیت_کودک
این گونه نیست که #پدر یک یا چند بار تشکّر کند و فرزند هم یاد بگیرد.
تشکّر کردن، کمک کردن، احترام گذاشتن و... ، باید اخلاق ثابت و دائمی پدر و #مادر باشد تا فرزند، پیامهای مثبت این گزارهها را درک کند و ارزشی بودن این رفتارها را بفهمد.
به طور کلّی، تخریب، آسانتر از ساختن است و به زمان کمتری هم نیاز دارد.
📚 من دیگر ما، ج 1
#استاد_عباسی_ولدی
📌@ashabakharazamani
60ba825836bc1cb38e8b3370_6228642778912621157.mp3
7.34M
ســــلام_ای_هلال_ماه_مــــحرم
حاج_میثم_مـــــطیعے
👌فوق زیبا
#محرم
#ملت_امام_حسین
🖤@ashabakharazamani
اصحابآخرالزمانیسیدالشهداء🇮🇷
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸 ❤️سلام بر ابراهیم۲۹❤️ من ســريع رفتم و بين تماشاگرها نشستم. ابراهيم روي
🌸🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🌸
❤️سلام بر ابراهیم ۳۰❤️
بعد سريع رفت تو رختکن، لباسهايش را پوشيد. سرش را پائين انداخت و رفت.
از زور عصبانيت به در و ديوار مشــت ميزدم. بعد يك گوشــه نشستم. نيم ساعتي گذشت. کمي آرام شدم. راه افتادم که بروم🚶.
جلوي در ورزشــگاه هنوز شــلوغ بود. همان حريف فينال ابراهيم با مادرو
کلي از فاميلها و رفقا دور هم ايستاده بودند. خيلي خوشحال بودند😌.
يکدفعه
همان آقا من را صدا کرد. برگشــتم و با اخم گفتم: بله؟! آمد به ســمت من و
گفت: شما رفيق آقا ابرام هستيد، درسته؟ با عصبانيت گفتم: فرمايش😠؟!
بي مقدمه گفت: آقا عجب رفيق با مرامي داريد. من قبل مســابقه به آقا ابرامگفتم، شــک ندارم که از شــما ميخورم، اما هواي ما رو داشته باش، مادرو برادرام بالاي سالن نشستند. كاري كن ما خيلي ضايع نشيم.
بعد ادامــه داد: رفيقتون ســنگ تموم گذاشــت. نميدوني مــادرم چقدر خوشحاله. بعد هم گريه اش گرفت و گفت: من تازه ازدواج کرده ام. به جايزه نقدي مسابقه هم خيلي احتياج داشتم، نميدوني چقدر خوشحالم🤗.
مانــده بودم كه چه بگويم. کمي ســکوت کردم و به چهره اش نگاه كردم.
تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده.
بعدگفتم: رفيق جون، اگه من جاي داش
ابرام بودم، با اين همه تمرين و سختي کشيدن اين کار رو نميکردم. اين کارا
مخصوص آدماي بزرگي مثل آقا ابرامه🌷.
از آن پســر خداحافظي کردم. نيم نگاهي به آن پيرزن خوشحال و خندان
انداختم و حرکت کردم. در راه به کار ابراهيم فکر ميکردم🤔.
اينطور گذشت
کردن، اصلا با عقل جور درنمياد!
با خودم فکر مي کردم، پورياي ولي وقتي فهميد حريفش به قهرماني در مسابقه
احتياج دارد و حاکم شهر، آنها را اذيت کرده، به حريفش باخت.
اما ابراهيم...
ياد تمرين هاي سختي که ابراهيم در اين مدت کشيده بود افتادم. ياد لبخندهاي
آن پيرزن وخوشحالي آن جوان، يكدفعه گريه ام گرفت. عجب آدميه اين ابراهيم!
ادامه دارد...❤️
🍃حضرت منجی
گاهی به قدری آزارهای دنیا زیاد میشود
که ترجیح میدهم بایستم و تماشا کنم
مثل اسیری که زیر تیغ دشمن
کاری از دستش بر نمیآید.
نه التماس میکند و نه کوششی برای فرار.
زمانی فکر میکردم که میشود با دنیا معامله کرد
تا دست بردارد از این همه آزار دادن
یا به او التماس کرد که دست از سرمان بردارد
و برود سراغ کسانی که از دنیا، فقط خودش را میخواهند.
ولی حالا چه خوب فهمیدهام
دنیا قصد آزار کسانی را دارد
که او را رها کردهاند و یا عزم رهایی دارند.
اگر اشتباه است بگو تا این طور فکر نکنم
دنیا میزان آزاردادنهایش را
با میزان فاصلهای که ما از او میگیریم تنظیم میکند.
هر چه قدر فاصلهمان بیشتر شود
آزارهای او هم بیشتر میشود.
آزارهای دنیا همان تیغ کُند اوست
تا ما پشیمان شویم از فاصله گرفتنها.
چه چیزی بیشتر از دوستی تو با من
میتواند صبر مرا زیر این تیغ بیشتر کند؟ هیچ چیز.
بیرحمی دنیا برای تو چیز مبهمی نیست
صبر اندک من هم برایت معلوم است.
پس فکری برایم کن آقا
حال و روزم خراب است.
زودتر خبر دوستیات را برسان
تا بیشتر تاب بیاورم تیغ کند دنیا را.
شبت بخیر حضرت منجی!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🖤@ashabakharazamani
🌺🌺آغاز هرروزمان با قرآن🌺🌺
#رهبر_معظم_انقلاب : ♥️
تلاوٺ روزانه قرآن را فراموش نکنید؛
ولو یڪ صفحه، ولو نیمصفحه...✨
◈قرآن را هر روز بخوانید؛
با قرآن ارتباطتان را برقرار کنیـد..🌹
ثواب تلاوت این صفحه را هدیه کنیم به روح مطهر حبیب بن مظاهر
و فعالیت امروز کانال ان شاءالله
متبرک به نام این شهیدخواهد بود.❣
#صفحه_۲۲۱
🖤@ashabakharazamani