eitaa logo
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
1.3هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
646 ویدیو
31 فایل
🔷 با ذکر منبع و نام شاعر کپی شود . 🔹ارتباط با شاعر 🔹بیان نظرات🌹انتقادات وپیشنهادات 🔹سفارش شعر، نوحه، سرود، و... : 🔹برگزاری محافل ومجالس شعر(شب شعر، عصرشعرو... @ahmad_rafiei_vardanjani
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸️ خوشبختی کامل من را به یقین همسر خود برِ بِگُزیند مردی که به رویِ سرم این اسب ببیند وقتی به سرم اسب تواند که بیاید بر شانه‌ام البته هما هم بنشیند گر توی مجازی شود ادمین گروهی با شوق مرا هم بنماید به یقین add در راهِ رسیدن به وصالِ من عاشق یک دسته گل از پارک سرِ کوچه بچیند بر من بشود باز در آن لحظه درِ بخت مخصوصا اگر اسب در آن حال (اجابت مزاج بنماید) ✍️ 💫💫 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🆔 بله 🇮🇷 ایتا 🇮🇷 تلگرام 🇮🇷 💫💫💫 @asharahmadrafiei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
تقدیم به ساحت مقدس شهدا مخصوصا شهید بهروز واحدی دلداده‌ی عشقِ امام تشنه‌کامیم در مکتب او بی‌خیالِ جاهِ و نامیم بر موج‌ها آسودگی ننگی بزرگ است در راهِ حق هر لحظه در حال قیامم ما را مقامِ خاک‌بوسی داده چون او ننگ است اگر جایی به دنبالِ مقامیم ننگ است اگر دلبسته‌ی خاکِ زمینیم ننگ است اگر اینجا به دنبال دوامیم افسوس اگر لرزید جایی پای خاصان دردا اگر که غافل از دردِ عوامیم دردا اگر بر منبریم و حق‌فروشیم ننگ است اگر در کوره‌ی عشقیم و خامیم نه ما کف میدانِ ایثاریم عمریست در رنج دنیا، در پیِ حُسن ختامیم ما زنده می‌گردیم از هر زخمِ شمشیر حاشا اگر یک آن به فکر التیامیم با خون‌مان از شور سرخ عشق گوییم موسیقیِ اُمید بخشِ بی‌کلامیم داریم جانی ویژه تقدیم جانان ما تن به تن از واحدی‌هایِ نظامیم تقدیم به ساحت مقدس همه ی شهدا مخصوصا شهید بهروز واحدی صلوات بفرستید. @asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
وقتی در فینال برای رقابت کنار غول های نمایش،و استندآپ در فینال قرار گرفتم یاد اون جوکی افتادم که یه سری مورچه حمله کردند که فیل را از پادربیارن فیل خوابیده بود. رفتن رو سر و گردنش فیل بلند شد خودشو یه تکون داد همه ریختن پایین ،یکی اون بالا مونده بود همه از این پایین صدا می زدند که: موری موری جون خفش کن یقشو بگیر چپش کن راستشو بخوای یه کم نا امید شدم اما بعد یادم‌افتاد به اون بیت که میگه: مورچگان را چو بود اتفاق شیر ژیان را بدرانند پوست @asharahmadrafiei
جناب استاد علی رضای خمسه بنده چون شیرینی ام،قندم ،نباتم،خمسه ام بوده ام پرکار در طول حیاتم خمسه ام گفته ام در طول هر برنامه کلی خاطره بازهم پایان ندارد خاطراتم ،خمسه ام جناب استاد شهرام شکیبا بنده شهرامم شکیبا نیز هم در سخن قندم،مربا نیز هم می خورم با چای اغلب توت خشک می خورم گهگاه خرما نیزهم جناب شهاب عباسی بهتر است از کل دنیا حال من بربری پیتزاست از آمال من قابل ذکر است این حرف مهم اُردک تک تک نباشد مال من 🔹 سرکار خانم نعمیه ی نظام دوست بازیگرم ،خیلی هنرمندم ،ببینید همواره در هر حال می خندم ،ببینید تا دکمه ی قرمز نباشد در نگاهم آن دکمه را از میزِ خود کَندَم،ببینید جناب عبدالله روا من مجری شیطون بلای روزگارم درگیرو دار قصه های روزگارم چون گفته ام در هرنفس الحمدلله دارم یقین حاجت روای روزگارم @asharahmadrafiei
وقایع الاتفاقیه به عشق وردنجونیای پرشور یه شاعری اومده از راهِ دور به نیت پاک دخولِ سرور تو اجراهاش می زنه هر جوری زور به‌قول استاد گلم شکیبا تموم زور شعر همینه والا چارتا گروه نمایش هنر دار استنداپا زهراییه با سالار رحمانی قانعم که اوستای کار ببین چه فینالی شدم گرفتار بگید که من چیکار کنم با اینها تموم زور شعر همینه والا حریفامون طنازای اصیلن ما مورچه ایم و اونا مثل فیلن ما قاشقیم اونا شبیه بیلن یکی که نه همه از این قبیلن بگید که من چیکار کنم حالا ها؟ تموم زور شعر همینه والا نگا کنید چه بزم فینالیه رقابتی بزرگ و جنجالیه هرطرفش نگاه کنی عالیه جای همه تو این فینال خالیه ما هم‌رسیده ایم به اینجا اما تموم زور شعر همینه والا چیکار کنه که ماهی بال نداره دیگه تو آسمان مجال نداره آخرشه دیگه سوال نداره سلامی که تازه حال نداره چه موقع مریضی بود حالا تموم زور شعر همینه والا هرکاری می شد بکنم را کردم یکی رو دوتا نه هزارتا کردم با صدا در کردنا غوغا کردم جای خودم را هی به زور وا کردم چیکار کنه شاعر یک لا قبا تموم زور شعر همینه والا یکی نوشته پاچه خواری نکن خارجِ شانِ خویش کاری نکن زور نزن گریه و زاری نکن کارای غیراختیاری نکن همین خوبه که اومدی تا اینجا تموم زور شعر همینه والا یکی میگه دیگه صدا در نکن کارا از این که هست بدتر نکن دیگه نبرد نابرابر نکن وقتی که هست غیر میسر نکن ولی توکل می کنم به مولا تموم زور شعر همینه والا @asharahmadrafiei
شب توی سیما دیدم چه طنز قندی بود زینت سیمای ما بگوبخندی بود چه شوق و شوری بود بگم چجوری بود 🔹 قصه ی شوق و شور و طنز برازنده روده ی آدم‌می شد بریده از خنده نمونه اش بنده، که روده ام کنده 🔹 دیدم که چهار داورِ فهمیده و سرحال با وار مسلح شده چون داور فوتبال در اوج سلامت/بی رنج و ملامت/دادند علامت چه شوق و شوری بود گوگور مگوری بود 🔹 نه تماشا، نه دو و سه،فکر من تنها بوده نسیم آری خاصه وقتی،صوت بنده ،توی برنامه،می بشود جاری ناگاه زنم گفت این خیلی عجیبه یالا بزن آی فیلم چون پخش شکیبه دوباره دعوا شد رو مون به هم واشد @asharahmadrafiei
قصه ی مترو پس از رنج و مرارت های بسیار رسیدم‌ توی مترو اولین بار که از پشت سرم زد یک نفر جار بیاجوراب،حوله ،زیر شلوار شدم از این صدا در پله ها پخش چنان که سُر خورد بر روی یخ رخش کماکان گیر می بودم در این بخش کسی فریاد زد آقا: کفی کفش نخواهد گشت از ذهنم فراموش گذر از پله برقی های خاموش در این احوال و این افکار مغشوش یکی فریاد زد آقا تله موش به قلبم بود از این بخشها باک ز یادم رفتم حتی مقصدم پاک صدا زد یک نفر با لحن غمناک نخ دندان،خمیردندان،مسواک یکی می زد صدا با وضع ناجورررررر که آوردم بساط شادی،و شوررررر نخر دیگر پسر سنتور و شیپور بخر از این که این سان می کند: قوررررر یک از قد شبیه من چو لک لک بدون ریش اما اهل عینک صدا می کرد ای همشهری تک: سه بسته ش ده تومن هست این لواشک یکی می گفت با ایما ،اشاره نکن وقت خریدن استخاره خریدی،مشتری گردی دوباره بدم این بیسکوییت سه تاش هزاره یک می خواند با حالی جگر سوز حراجش کرده ام ای دوست امروز به نصف قیمتِ معمولِ دیروز بخر از،دارویِ بهبودیِ قوز بدیدم مترو چون گردید راهی و شد خاموش برقش در سیاهی فقط،گفتم الهی یا الهی که شد دستی به جیبم اشتباهی گرفتم دست او چون توی دستم بگفتا ول نما محتاج هستم چه فرقی هست بینِ جیب با جیب نکن جانم مرا در جمع تخریب درون ایستگاه شیخ سعدی زد آروغ شاعری مانند رعدی بیامد پیش با موهای جعدی و گفتا: ایست کن سکویِ بعدی درون ایستگاه شیخ خیام یکی فرمود توی گوشم آرام: بخواهی آبکی هم هست باهام برای دیش دیریم دیم دیش دارام دام خُلی بدبوی در این حال ناگاه رسید و روبه سویم کرد هی هاه به او گفتم نکن از هم گسستم که از بوی دهانت گیج هستم بگفتا من خُلی ناچیز بودم دو روزی خانه ی پرویز بودم و او هی داد چیز بد به دستم وگرنه من خُلی بودم که هستم کسی چون هادی چوپان بدن آه دقیقا پشت بنده ماند ناگاه در آن داد و هوار و جیغ و فریاد فشارم داد و شعرم رفت از یاد @asharahmadrafiei
باهم شده ایم تا که بگوییم و بخندیم تا اینکه نگندیم با خنده درا روی غم و غصه ببندیم تا اینکه نگندیم از اون آقامحمود که داره چایی می ریزه که خیلی عزیزه تا این آقا که داره با تی کف را می لیزه که خیلی عزیزه ای دست مریزاد (۲) ای جمله عوامل که در این کار دویدند زحمت بکشیدند گه زخم چشیدند و گهی حرف شنیدند زحمت بکشیدند از اهل بک استیج که بودند گرفتار در مدت این کار از مجری زحمتکش و مجموعه دُوار در مدت این کار ای دست مریزاد ای دست مریزاد یا خانم سلجوقی پر شور و حرارت در اوج صداقت باهرکه نموده است بر این کار نظارت در اوج صداقت با هر که از او نیست به تصویر نشانی مانند فلانی یا هرکه تلاشی بنموده است لسانی مانند فلانی ای دست مریزاد ای دست مریزاد از جمع تماشاچی خندان و خوش اخلاق دلداده و مشتاق یا مردم بییننده ی ،ارزنده ی خلاق دلداده و مشتاق ای دست مریزاد ای دست مریزاد @asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
#بگو_بخند @asharahmadrafiei
اعلام نتایج (۲) به همین بهانه از همه‌ی همشهریان عزیز و بزرگوارم مردم شریف و شهیدپرور وردنجان که در این مدت جویای روال کار و مشوق بنده بودند و دوستان عزیزم و همراهان این کانال نهایت سپاس را دارم و برای همه آرزوی موفیقت و بهروزی و سلامتی در سال جدید دارم‌. مولا علی(ع) یارتون🌸 @asharahmadrafiei
فرصت دیدار...🩵 دوباره یک شبِ پرشورِ عاشقانه‌ی شعر دوباره فرصت دیدار با بهانه‌ی شعر دوباره این پدرِ مهربان به دلسوزی نهاده دست محبت به رویِ شانه‌ی شعر فراتر از همه‌ی شاعران و استادان نشسته است به تفسیرِ عارفانه‌ی شعر شبیه رهبری‌اش در جهان، در اینجا نیز مسلط است به هرخط و هر نشانه‌ی شعر چنین بیان سخن می‌کند در این موضوع بگوید از اثر گوهرِ یگانه‌ی شعر خوش است آنکه شکوهِ تمدن ایران رسد به گوشِ همه عالم از رسانه‌ی شعر خوش است اینکه شراری شود به جانِ ستم به عزم‌تان به همه عرصه‌ها زبانه‌ی شعر مباد آنکه به تیرِ کلامِ بیگانه نهند شعله‌ی ویرانگری به خانه‌ی شعر چه حیف حافظه‌ها خالی‌اند از این گوهر عجب که سر نزند در دلی جوانه‌ی شعر خوش است اینکه به لطفِ محافلِ ادبی وسیع‌تر بشود بیش از این کرانه‌ی شعر مباد مجلس شعری تجملی باشد مباد سرد شود شعله و زبانه‌ی شعر مباد رنجه کند مثل میخ گوشی را بیانِ پرغلط و سست و ناشیانه‌ی شعر همیشه بر سرِمان سایه‌ی شما باشد همیشه دست ِپر از لطف‌تان به شانه‌ی شعر @asharahmadrafiei
علی مدد خوشا که شیعه اوییم و خاکِ پای علی(ع) و بوده بر سرمان سایه لَوایِ علی(ع) هزار شکر سعادت نصیب مان شده است نفس کشیدن مان بوده در هوایِ علی(ع) چقدر خوب که در روزگار،نانِ حلال نصیب سفره ی مان بوده ازسخایِ علی(ع) چقدر خوب که از بچگی به شادی و غم نگاه مان به علی(ع)بودوبچه های علی(ع) چقدر خوب که از بچگی به ما گفتند: تمام عمر بمانید باوفای علی(ع) اسیر عشق علی(ع) بودن است؛ آزادی غریب نیست کسی که شد آشنای علی(ع) اگر روانه شدی در پیِ رضای خدا بدان رضایِ خدا نیست جز رضای علی(ع) بهشت هدیه به ما شد از آن زمانی که نشست در دلمان عشقِ با صفای علی(ع) دگر به عالم هستی چه حاجتی دارد؟ کسی که شامل حالش شود دعای علی(ع) خدا کند به دعایی که او کند ، روزی به راه عشق شود جانمان فدای علی(ع) دعایِ خیر علی(ع)می شود نصیبِ کسی که گریه می کند از عمق جان برای حسین(ع) @asharahmadrafiei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رایِ آری رودم به دریا می برم سرشاری ام را سنگی نمی گیرد شکوه جاری ام را در مکتب سرخ حسینی بایداز عشق بالا بگیرم پرچم دینداری ام را مشتاق مرگ سرخم و بالای نیزه گوید سرمن از ستم بیزاری ام را دشمن مگر در خواب بیند خواب باشم ظلمت گریزم، عاشقم بیداری ام را تهدید ها شد فرصت پویایی من آسان نموده عزم من دشواری ام را بیش از چهل سال است هنگام شبیخون دشمن چشیده مشت های کاری ام را هرگز نگیرد خنده های ریب دشمن از من مرام ضد استکباری ام را هرچند بر تن زخمه ها از خار دارم هرگز ندیده دشمن من، خواری ام را تا جان به تن دارم به عهدم پایبندم با خون کنم تایید رای آری ام را @asharahmadrafiei
حامی.mp3
10.32M
💔 «حـامـی» 🎤 سيدمحمدحسین ترابی ✍ 🎛 سید محمد حسینی @asharahmadrafiei
صلی الله علیک یا اباناالمظلوم یا مولا علی در کوچه‌ها گرم مناجات شب خویش در هر قدم مشغول یارب یارب خویش تا سفره‌ای بی‌تاب رنگ نان نماند هر لحظه افزوده‌است بر تاب‌وتب خویش دارد خدای صبر هنگام جدایی از صبر می‌گوید برای زینب خویش از خواب غفلت قاتلش را کرده بیدار بر این منش بوده‌است او در مکتب خویش با قصد قربت ضربه بر فرق علی(ع)زد وامانده‌ای از درک اصلِ مذهب خویش بغض است در نایِ غزل باید ببارم باید بسوزم از بیان مطلب خویش کاری نبرده پیش دشمن هرچه کرده با ابن ملجم، یا فلان یا مرحب خویش حق غیر نابودی و نسیان کی ببخشد؟ بر هرکه ننشیند به حق بر منصب خویش تا جاودان حیدر امیرالمومنین است تاریخ از او گوید به هر روز و شبِ خویش جان‌ها فدای او که با فرق شکسته "فزت و رب الکعبه" دارد بر لب خویش @asharahmadrafiei
🇮🇷 ایران من 🇮🇷 ای خوب‌ترین جای جهان، جان منی تو آغاز و حیاتِ من و پایانِ منی تو تا کور شود هرکسی این‌گونه نخواهد: جمهوری اسلامی ایران منی تو @asharahmadrafiei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صلی‌الله علیک یا مولانا یا امیرالمومنین یک شهر پر بود از شمیم مُشک‌بارش از عطرِ نانِ تازه‌ی در کوله‌بارش ماهی که در تاریکی شب‌ها همیشه در کوچه‌های شهر گشتن بود کارش ماهی که دل‌های تمامِ مشتری‌هاش بودند با شوقِ رسیدن بی‌قرارش می‌آمد و پر می‌شد از شوقِ تماشا چشم تمامِ مردم در انتظارش قاب نگاه دردمند بی‌کسان بود هر لحظه پیش دیدگانِ اشک‌بارش می‌آمد و صحرایِ دل‌هایِ کویری می‌شد پر از گل از نفس‌های بهارش یک عمر،هر آن بهره می‌بردند مردم از عطر جان‌بخش به حالِ انتشارش کُشتند او را جای مهر بی‌دریغش کشتند او را جایِ لطفِ بی‌شمارش کشتند او را تا نشان از او نباشد در قاب دل‌ها مانده اما یادگارش بابای‌مان رفت از جهان و ما یتیمیم هستیم تا دنیاست دنیا داغدارش دلدادگان راه پاکش لحظه‌لحظه هستند در هر سویِ عالم جان‌نثارش در انتقام قتلِ آن مولایِ مظلوم یک روز می‌آید کسی با ذوالفقارش @asharahmadrafiei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
27.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| پویش قرآنی زندگی با آیه‌ها 🔶شما دعوتید به تماشای دومین شعر زیبا از احمد رفیعی وردنجانی، از شعرای انقلابی استان چهارمحال و بختیاری با عنوان 💡برای پیوستن به پویش زندگی با آیه‌ها عدد "۵" را به سامانه پیامک ٣٠٠٠١٩٢۶ ارسال فرمائید. ༺🦋@nehzat_eslami_chb
29.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| پویش قرآنی زندگی با آیه‌ها 🔶شما دعوتید به تماشای شعری زیبا از احمد رفیعی وردنجانی، از شعرای انقلابی استان چهارمحال و بختیاری با عنوان 💡برای پیوستن به پویش زندگی با آیه‌ها عدد "۵" را به سامانه پیامک ٣٠٠٠١٩٢۶ ارسال فرمائید. ༺🦋@nehzat_eslami_chb