از تو دور افتاده ایم و با فراقت راحتیم
باز اما ادعا داریم فکر حضرتیم
فکر بیداری مایی ما ولی خوابیم خواب..
عفو کن آقا اگر اینقدر اهل غفلتیم
تو به گمنامان نگاه بیشتر داری ولی...
ما ز چشم افتاده ها از عاشقان شهرتیم
پشت ابر معصیت ماندیم و نابینا شدیم
حاضر کامل شما هستی و ما در غیبتیم
با تمام این بدیها نام مارا خط مزن
با تمام این بدیها باز هم در خدمتیم
جزحسینو روضه اش راه نجاتی نیست نیست
ما برای آشتی با تو دخیل هیئتیم
✍: #پوریا_هاشمی
#امام_زمان #امام_عصر #شب_جمعه #جمعه_ظهور #جمعه #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #ظهور #فرج
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
تفاوتی نکند اینکه سر بیاندازی
و یا به خیل غلامان نظر بیاندازی
بگو چه ماند ز قلعه غیر ویرانی
اگر تو پنجه به دستان در بیاندازی
تو آن عقاب بلندی که خیل کرکس ها
تمام عمر نشستند پر بیاندازی
فقط تویی که توانسته ای در اوج شکوه
بساط سفره ی خود مختصر بیاندازی
به جز خدا که به امرش همیشه تسلیمی
نشد مقابل یک تن سپر بیاندازی
تو حق مطلقی و هر چه می کنی حق است
عدالت است اگر نسل بر بیاندازی
✍: #سید_محمد_حسینی #زخم
#امام_علی #امیرالمومنین #یکشنبه_های_علوی
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق، اولین هستی
که بر انگشتر فضل و شرف همچون نگین هستی
جهان عمریست درماندهست در تردید و شک، اما
تو خود عینالیقین، روحالیقین، حقالیقین هستی
من از فتحِ درِ خیبر به دستان تو فهمیدم
که تو دست توانمند خدا در آستین هستی
سرِ در چاه را باور کنم یا ذوالفقارت را؟
که گاهی آنچنان هستی و گاهی اینچنین هستی
بگو از استخوان در گلو، از خار در چشمت
که پر از خطبههای ناتمام آتشین هستی
بگو چشم نبی روشن، بگو چشم حسودان کور؛
برای فاطمه تنها تو در عالم قرین هستی...
از آن روزی که چشمم باز شد، در گوش من خواندند:
«که تو تا لحظۀ آخر، امیرالمؤمنین هستی»
✍: #سعید_تاج_محمدی
#امام_علی #امیرالمومنین #یکشنبه_های_علوی
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
وقتی عبا را بر سر خود می کشیدی
بند امید عالمی را می بریدی
خوردی زمین دیگر نشد برخیزی از جا
دیدم سوی دیوار خود را می کشیدی
هربار می افتادی و میگفتی ای کاش
آه ای عصای پیر ی من می رسیدی
وقتی میسر نیست تا باشد جوادت
ای کاش میشد تا عصایی می خریدی
با جمله ی ای وای مادر بین کوچه
آه از نهاد هر گزاره می شنیدی
از درد میپیچی به خود تنهای تنها
چشم تو مانده سوی در با نا امیدی
خاکی شده سر تا به پایت بین حجره
حالا شدی مانند آن راس شهیدی...
ابن شبیبت را صدا کن روضه ای خوان
آن روضه ای را که گریبان می دریدی
بر روی نی خورشید و پای نی ستاره
روضه بخوان از دختر بی گوشواره
از آن تن بی سر به روی خاک صحرا
روضه بخوان از ناله ی گودال زهرا
روضه بخوان از تیغ و از نیزه شکسته
از آنکه روی صفحه قرآن نشسته
روضه بخوان از زخم های پیکر او
از ساربان و تنگی انگشتر او
✍: #موسی_علیمرادی
#امام_رضا #امام_رئوف #علی_ابن_موسی_الرضا #مشهد #شهادت_امام_رضا
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
در هوای محنآلودۀ غربت، آید
عطر گلهای بهشتی ز فضای حرمت
شمعدانها همه در سوز و گداز از داغت
تیره از آهِ مَلَک، آینههای حرمت
میشود خاطرۀ غربت زهرا ترسیم
خلق را در نظر از حال و هوای حرمت
برسد بوی خدایی، بوزد عطر بهشت
هر طرف باز شود پنجرههای حرمت
یادِ روزی که شهادت به رخت در وا کرد
شور و غوغاست به پا در همه جای حرمت
مهدیات زائر و ای کاش که میدانستم
که گذارد قدم آن ماه، کجای حرمت
یادِ آن روز که شد روضۀ تو کربوبلا
شاهد کربوبلایت، شهدای حرمت
دولت آل علی تا به ابد پایندهست
این بُوَد در همه اَدوار صدای حرمت
پایۀ هستی دشمن ز پی افتاد اینجا
ای برافراشته تا عرش بنای حرمت
هر چه کردند نشد کم ز شکوهت مولا
باز هر روز شد افزوده صفای حرمت
یا رضا از سر این مُلک نگردد کوتاه
سایۀ مرحمتآمیزِ لوای حرمت
هدیه کردهست «مؤید» به غزالان حرم
غزلی را که سرودهست برای حرمت
✍: مرحوم #سید_رضا_مؤید
#امام_رضا #امام_رئوف #علی_ابن_موسی_الرضا #مشهد #شهادت_امام_رضا
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
تا گوهر اشکم سر بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید
در سوز جگر مصلحت ماست كه مارا
غير از جگر سوخته در كار نيايد
خارم من و در سینه ي من عشق شکفته است
تا خلق نگویند ، گل از خار نیاید
ای حجت هشتم که خدا خوانده رضایت
مدح تو جز از خالق دادار نیاید
نومیدی و درگاه تو بی سابقه باشد
هر کار ز تو آید و این کار نیاید
در صحن و سرايت همه جا ديده گشودم
جايی ننوشته است گنهکار نیاید
يك عمر به دربار رضا رفتم و حاشا
بر ديدن اين دِلشُده يكبار نيايد
آخر به کجا روی کند ، ای همه رحمت
گر بر در تو شخص گرفتار نیاید
🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸
✍️ #سید_رضا_موید
#امام_رضا #مشهد #چهارشنبه_های_امام_رضایی
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
نيش و كنايه هاست كه از يار مي خورم
از دست يار زهر شرر بار مي خورم
اصلا به جنگ و نيزه و لشكر نياز نيست
وقتي ميان خانه ز دلدار مي خورم
دارم ز همسري كه ز من جز صفا نديد
چوب كدام تندي رفتار مي خورم
شعله شود بلند از اين زخم بر جگر
تا آب از دو چشم گهر بار مي خورم
از اين صداي هلهله آزار مي كشم
با جان خسته غصه ي بسيار مي خورم
وقتي كه مي برند مرا روي پشت بام
با صورتم به گوشه ي ديوار مي خورم
پهلو شكسته مادر كم سن و سال من
ديگر بيا كه حسرت ديدار مي خورم
✍: #مهدی_رحیمی
#امام_جواد #جوادالائمه #شهادت_امام_جواد #باب_المراد #کاظمین
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
سر را زِ خاکِ حُجره اگر بَر نداشتی
تو رو به قبله بودی و خواهر نداشتی
خواهر نداشتی كه اگر بود میشكست
وقتی كه بال میزدی و پَر نداشتی
از طوس آمدند بِگِریند در غمت
یاری به غیرِ چند كبوتر نداشتی
وقتی كه زهَر بر جگرَت چَنگ میكشید
جُز یاحسین نالهیِ دیگر نداشتی
ختمی گرفتهاند برایَت كنیزکان
لبخند میزدند و تو باور نداشتی
تو تشنه كام و آب زمین ریخت قاتلت
چشمت به آب بود و از آن بَر نداشتی
كف میزدند دور و بَرَت تا كه جان دهی
كف میزدند و تاب به پیكر نداشتی
كف میزدند ولیكن به روی دست
دستِ زِ تن جُدایِ برادر نداشتی
شُكرِ خدا كه پیرهنی بود بر تنت
یا زیرِ نیزهها تنِ بی سر نداشتی
شُكرِ خدا كه لحظهی از هوش رفتنت
خواهر نداشتی ، غمِ معجر نداشتی
✍: #حسن_لطفی
#امام_جواد #جوادالائمه #شهادت_امام_جواد #باب_المراد #کاظمین #ماه_ذی_القعده
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
از دل حجرۀ تاریک که بسته است درش
میرسد نالهای و دل شده خون از اثرش
چیست؟این نالۀ سوزنده و از سینۀ کیست؟
صاحب ناله مگر سوخته پا تا به سرش
این فروغ دل زهراست که خونست دلش
این جگر گوشۀ موساست که سوزد جگرش
این جواد است که از تشنگی و سوزش زهر
جان سوزان بود و نالۀ جانسوز ترش
خانهاش قتلگه و همسر او قاتل اوست
بارالها تو گواهی که چه آمد به سرش
همسر مرد برایش پر و بال است ولی
همسر سنگدل او بشکسته است پرش
آتش زهر چنان کرده به جانش تأثیر
که کند هر نفس سوختهاش تشنه ترش
شهر بغداد بود شاهد مظلوم دگر
پسری را که دهد جان ز ستم چون پدرش
کاش میبود غریب الغربا در آنجا
تا زمانی نگرد غربت تنها پسرش
✍: مرحوم #سید_رضا_مؤید
#امام_جواد #جوادالائمه #شهادت_امام_جواد #باب_المراد #کاظمین #ماه_ذی_القعده
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
همین بس است که دردانه ی پدر بودی
دوام نسل پدر بودی و پسر بودی
درخت نخل ولایت فقط تو را کم داشت
برای نخل ولا بهترین ثمر بود
اگر چه در پر قوی رضا بزرگ شدی
زبانزد همگان در دل و جگر بودی
خدا به نام شما زد جواد بودن را
ز هر که هست به مادر شبیه تر بودی
خدا نخواست فدایی مادرت بشوی
که حکمت است پس هر نبود و هر بودی
برای دین به جوانیت اکتفا کردی
تمام عمر کمت در دل خطر بودی
خدا مگر که بداند چه محشری می شد
به عمر نوح اگر منشاء اثر بودی
مسیر باد به امر تو شد جنوب-شمال
مدینه تا به خراسان که در سفر بودی
اگر چه تلخ تر از زهر بود دور و برت
به نام خویش به کام همه شکر بودی
به کوری همه ی چشمهای شور عرب
همین بس است که دردانه ی پدر بودی
✍: #مظاهر_کثیری_نژاد
#امام_جواد #جوادالائمه #شهادت_امام_جواد #باب_المراد #کاظمین #ماه_ذی_القعده
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
سایهسار خلقی اما پیکرت در آفتاب...
سرپناه عالمی و بیپناه عالمی
در مقاماتت از اسماعیل هم بالاتری
تشنهای اما نداری غیر اشکت زمزمی
خط به خط روضهها در بیت بیت نوحهها
گشتم و بالاتر از داغت ندیدم ماتمی
گرچه دلخونی ولیکن شوق دیدار پدر
بر تمام زخمهایت میگذارد مرهمی
✍: #فاطمه_معصومی
#امام_جواد #جوادالائمه #شهادت_امام_جواد #باب_المراد #کاظمین #ماه_ذی_القعده
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
نگاه کودکیات دیده بود قافله را
تمام دلهرهها را، تمام فاصله را
هزار بار بمیرم برات، میخواهم
دوباره زنده کنم خاطرات قافله را
تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم
خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟
چقدر خاطرۀ تلخ مانده در ذهنت
ز نیزهدار که سر برده بود حوصله را
چه کودکی بزرگیست این که دستانت
گرفته بود به بازی گلوی سلسله را
میان سلسله مردانه در مسیر خطر
گذاشتی به دل درد، داغ یک گِله را
چقدر گریه نکردید با سهساله، چقدر
به روی خویش نیاوردهاید آبله را
دلیل قافله میبرد پا به پای خودش
نگاه تشنۀ آن کاروان یک دِله را
هنوز یک به یک، آری به یاد میآری
تمام زخم زبانهای شهر هلهله را
مرا ببخش که مجبور میشوم در شعر
بیاورم کلماتی شبیه حرمله را
بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت
که در تلاطم خون دید قلب قافله را؟
✍: #حمید_رضا_برقعی
#امام_باقر #شهادت_امام_باقر #ماه_ذی_الحجه #مدینه #بقیع #باقرالعلوم
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
اعماق آیههای یقین را شکافته
نور است و آسمان برین را شکافته
او راز آفرینش هر جوی و جنگل است
او - چشمهای که قلب زمین را شکافته -
از مهر اوست سبزه اگر خاک نرم را
یا صخرههای کوهنشین را شکافته
همنام آنکسیست که بیشکّ و بیگمان
با یک اشاره ماهِ مبین را شکافته
پیداست از نگاه حزینش که دیده است
یک روز سخت پیکر دین را، شکافته...
✍: #اعظم_سعادتمند
#امام_باقر #شهادت_امام_باقر #ماه_ذی_الحجه #مدینه #بقیع #باقرالعلوم
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
آفتاب بن علی بن حسين بن علی
راوی نور، شكافندۀ علم ازلی
مادرش آينه، فرزند فرستادۀ عشق
بندۀ خوب خداوند، خداوند علیّ
آدم و جنّ و ملَك پيش تو زانو زدهاند
خانۀ كوچک تو با دو سه ديوار گِلی
همه سُبحانكَ لا علمَ لنا میگویند
گاهِ تفسير تو از آيۀ اللهُ ولی
ناگهان روز الست از همه پرسيد خدا
دوست داريد علی را؟ همه گفتند بلی
شعر من جابر عبدالله انصاری شد
كه سلامی برساند به تو با تنگدلی
✍: #مهدی_جهاندار
#امام_باقر #شهادت_امام_باقر #ماه_ذی_الحجه #مدینه #بقیع #باقرالعلوم
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام
وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام
منشأ کل کمال و باقر کل علوم
هفتمین نور و ششم مولایی و پنجم امام
اِنس و جان آرند حاجت در حریمت روز و شب
آسمان گردیده بر دور مزارت صبح و شام
این عجب نَبْوَد که بخشی چشم جابر را شفا
زخم دل را میدهی با یک نگاهت التیام
ساکنان آسمان را لحظه لحظه، دم به دم
از بقیعت عطر و بوی جنت آید بر مشام
در کمال و در جلال و علم و حلم و خلق و خو
پای تا سر، سر به سر آیینۀ خیر الاَنام...
کودکی بودی که از تیغ بیانت ناگهان
روز در چشم یزید بیحیا آمد چو شام
لال شد از پاسخ و زد بر دهن مهر سکوت
تشت رسوایی او افتاد از بالای بام
تو سر بالای نی دیدی به سن کودکی
گه به دشت کربلا، گه کوفه، گاهی شهر شام
خیمههای آل عصمت را که آتش میزدند
میدویدی در بیابان اشکریز و تشنهکام...
ماجرای کربلا و شام و کوفه بس نبود
از چه دیگر این همه آزار دیدی از هشام...
گاه آوردت به زندان، گاه پای تخت خویش
گاه زد زخم زبان و گاه میزد اتهام
حیف کز زهر جفا گردید قلبت چاک چاک
مرغ روحت پر زد از تن، جانب دارالسلام
بسکه بر جان عزیزت روز و شب آمد ستم
دادی از سوز جگر بر شیعیانت این پیام
تا به صحرای منا گریند بهر غربتت
حاجیان هنگام حج، پیر و جوان و خاص و عام...
در کنار قبر بیشمع و چراغت روز و شب
هم بشر سوزد چو شمع و هم ملک گرید مدام
از چه شد صد چاک قلبت با چنان قدر و جلال
وز چه ویران مانده قبرت با چنان جاه و مقام
بر تو میگریم که بردی کوه غم از کودکی
بر تو میگریم که شد با خون دل عمرت تمام...
✍: #غلامرضا_سازگار
#امام_باقر #شهادت_امام_باقر #ماه_ذی_الحجه #مدینه #بقیع #باقرالعلوم
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
داغ تو در سراچۀ قلبم چه میکند؟
در این فضای کم غم عالم چه میکند؟
دل موکبیست وقف پذیرایی از غمت
در موکبم امیر دو عالم چه میکند؟
چشمی که از شنیدن نام تو اشک ریخت
در روضهها و مجلس ماتم چه میکند؟
اشکی که آتش دل ما را فرونشاند
پیداست با لهیب جهنم چه میکند!
آنکس که صبح و شام برای تو خون گریست
با رؤیت هلال محرم چه میکند؟
زهرا تمام مدت حمل تو گریه کرد
شادی چنین ظهور کند غم چه میکند؟
زینب رشیده بود و کنار غمت خمید
پس مادر تو با کمر خم چه میکند؟
احمد که تاب دیدن بغض تو را نداشت
با دیدن مصیبت اعظم چه میکند؟
نوح و خلیل و موسی و عیسی چه کردهاند؟
یا رب ببین پیمبر خاتم چه میکند؟
در قتلگاه تو دل درندگان شکست
تنهایی تو با دل آدم چه میکند؟..
چشمانم از خجالت لبهایت آب شد
در دشت خشک، قطرۀ شبنم چه میکند؟
بیش از هزار و نهصد وپنجاه و چند گل!
با لالهزار زخم تو مرهم چه میکند؟
✍: #هادی_جانفدا
#امام_حسین #کربلا #شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
از یک خروش نالۀ عشاق کوی تو
«حاجت روا شوند هزاران هزارها»
یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها...
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیدهایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو «مهزیار» شد
یعنی گذشتن از همگان «محض یار»ها...
یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاده بارها
شبها بدون آمدنت صبح ظلمتاند
برگرد ای توسل شب زندهدارها
این دستها به لطف تو ظرف گداییاند
ای أیّهاالعزیز تمام ندارها
✍: #علی_اکبر_لطیفیان
#امام_زمان #امام_عصر #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #شب_جمعه #جمعه #ندبه
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
مى شود فرصت دیدار مهیّا حتماً
بد به دل راه مده مى رسد آقا حتماً
اى که دنبال دواى غم هجران هستى
مى شود درد نهان تو مداوا حتماً
اگر امروز نشد بوسه به دستش بزنیم
وعده ى ما همه افتاده به فردا حتماً
ثمر گریه ى ما خنده ى روز فرج است
آن زمان مى شکفد خنده به لب ها حتماً
دورى غیبت طولانى و تأخیر ظهور
امتحانى است براى همه ى ما حتماً
کار ما منتظران چیست؟ امید و تقوا
غم نخور مى شود آخر گره ها وا حتماً
هرکه در زمره ى ما منتظران مى باشد
مى کند تا به ابد پشت به دنیا حتماً
انبیاء منتظر آمدنش مى باشند
مى رسد پشت سرش حضرت عیسى حتماً
کاش باشیم و ببینیم که روز رجعت
مى سپارد عَلَم خویش به سقّا حتماً
زره شیر خدا بر تن و شمشیر به دست
مى رسد منتقم حضرت زهرا(س) حتماً
انتقام دَرِ آتش زده را مى گیرد
و به آتش بکشد آن دو نفر را حتماً
✍️: #ناشناس
#امام_زمان #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #جمعه_ظهور
🔸🔹اشعار آیینی🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
هجوم ِ موجِ بلا را به چشم خود دیدم
غروبِ کرببلا را به چشم خود دیدم
به سر زنان پیِ عمه به روی تل رفتم
ذبیحِ دشتِ منا را به چشم خود دیدم
میانِ آن همه نیزه به دست در گودال
سنان ِبی سروپا را به چشم خود دیدم
به زورِ نیزه زِرِه را ز تن در آوردند
مُرَملٌ بدماء را به چشم خود دیدم
زقتلگاه همه دستِ پُر که می رفتند
به دوشِ خولی عبا را به چشم خود دیدم
زمان حمله آن ده سوارِ تازه نفس
غبارِ رویِ هوارا به چشم خود دیدم
میانِ پنجة هر نعل تازه و میخش
لباسِ خون ِ خدارا به چشم خود دیدم
سلام بر بدنِ بی سری که عریان شد
تنِ به خاک ،رها را به چشم خود دیدم
میانِ طایفه ها رأسها که قسمت شد
سرِهمه شهدا را به چشم خود دیدم
عمو که خورد زمین رویِ حرمله واشد
تمام واقعه هارا به چشم خود دیدم
به پشتِ خیمه به دنبال ِ قبر اصغربود
شکارِ رأسِ جدارا به چشم خود دیدم
فرارِ دختری آتش گرفته در صحرا
میانِ هلهله را به چشم خود دیدم
گذشته از همه اینها به شهرِ بد نامان
زمانِ قحطِ حیارا به چشم خود دیدم
میانِ مجلسِ نامحرمان وبزمِ شراب
ورودِ آل عبا را به چشم خوددیدم
تَهِ پیاله خود را کنارِ سر می ریخت
قمار وتشتِ طلا را به چشم خود دیدم
ضریحِ صورتِ جدم دوباره ریخت به هم
شتابِ چوبِ جفارا به چشم خود دیدم
عزیز کرده زهرا کنیزِ مردم نیست
اشاره دو سه تا را به چشمِ خود دیدم
✍: #قاسم_نعمتی
#امام_باقر #شهادت_امام_باقر #ماه_ذی_الحجه #مدینه
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
من کوفه را چون مردگان بی درد دیدم
نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدم
ایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاح الرجال اند
خصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلند
اینان به آن دستی که بـا من عهد بستند
عهـد مـن و فـرق مـرا با هم شکستند
تنهـا نـه در کوفـه مـرا آواره کردنـد
قلبم دریدنـد و لبـم را پـاره کردنـد
این شهر را پیوسته نـامردی بـه من بود
این قوم تنها مـردشان یـک پیرزن بود
زن هـا ز نـامردان کوفـه وانماندنـد
از بام ها بر فرق من آتش فشاندنـد
مـن جـان نثار عترت خیرالانـامم
صیدبـه خـون غلتیدۀ بـالای بامم
وقتی که خود را از عطش بی تاب دیدم
عکس لب خشک تـو را در آب دیدم
در موج خون دریای «لا»را دیدم امروز
از بـام کوفـه کربلا را دیـدم امروز
انگـار می بینم جراحـات تنـت را
خونين به چنگ گرگها، پیراهنت را
انگـار می بینم گُلان پـرپـرت را
پاشیده از هم عضوعضو اکـبرت را
انگار می بینم که بعد از قتـل یـاران
هم تیرباران می شوی هم سنگ باران
انگـار مـی بینم ذبیـح کـوچکت را
زخم گلوی شیرخواره کودکت را
انگار می بینم که با اشک دو دیـده
داری به روی دست خود دستِ بریده
انگار بينم غرق خـون آیینه ات را
جای سم اسبان و زخم سینه ات را
انگار می بینم که شمر آید بـه گودال
انگار می بینم زدی در خون پر و بال
انگار دیدم جان شیـرینت فـدا شد
زهرا نگه کرد و سرت از تن جدا شد
من بهترین مهمان شهـر کوفـه هستم
مهمـان قصابـان شهـر کـوفـه هستم
لب تشنـه از پیکر جـدا گردد سر من
آویـزه گـردد بـر قنـاره پیکـر من
تنهـا نـه ايـن نامردمردم می کُشندم
در کـوچه های شهر کوفه می کِشندم
«میثم »شرار از نظم جانسوزت فشاندی
بس کن که دل ها را به بحر خون نشاندی
✍: #غلامرضا_سازگار
#حضرت_مسلم #مسلم_بن_عقیل #شهادت_حضرت_مسلم #شهادت_مسلم_بن_عقیل #شب_اول_محرم
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
زین وداع آتشین، کز شهر قرآن می کنی
آستان وحی را، بی تاب و حیران می کنی
ای که با جمعی پریشان، از مدینه می روی
قلب زهرا را، ز حال خود پریشان می کنی
تا ابد بنیاد غم، از غصه ات ماند به پا
کاخ شادی را چرا با خاک یکسان می کنی؟
ای که مصباح هدایت هستی و فلک نجات
از چه با این اشکها ایجاد طوفان می کنی؟
با عزیزان می روی و، زادگاه خویش را
پیش چشم فاطمه، خالی ز جانان می کنی
سینه بشکسته او، رفت از یادش دگر
با دلی بشکسته هجران را چو عنوان می کنی
مصطفی را قصه پیراهنت مدهوش کرد
زینب از این پیرهن بردن، پشیمان می کنی
ای ذبیح کربلا، جان ها فدای حج تو
ای که خود را در منای عشق، قربان می کنی
در طوافت کعبه بر گرد تو می گردد حسین
کآمدی، در بیت حق، تجدید پیمان می کنی
اشک بیت الله می جوشد، ز چشم زمزمش
از حرم، ثارالها، تا قصد هجران می کنی
کعبه بگرفته ست دامانت، که برگرد ای حسین
این حرم را، ز فراقت، جسم بی جان می کنی
مروه گردد بی فروغ و، بی صفا گردد صفا
کربلا خوش باد، کآنجا را گلستان می کنی
نهضت خونین تو، سرمشق آزادی بود
بهترین تعلیم را، از درس قرآن می کنی
جان فدای تربت تو، ای طبیب جسم و جان
درد عالم را به درد خویش درمان می کنی
ابر رحمت می شود، این چشمه اشکت
ز آن، تاریک قبرت، نور باران می کنی
✍: #حبیب_الله_چایچیان
#حرکت_امام_ازمکه_به_کربلا #امام_حسین
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
امروز به کوی تو گرفتار زیاد است
مثل من شرمنده گنهکار زیاد است
اما کرم توست که بسیار زیاد است
بخشندگی ات حضرت غفار زیاد است
آمد وسط روز گنهکارِ فراری
با نامه جرم و گنهم کار نداری
جا مانده ماه رمضان آمده امروز
آلودهٔ بی نام و نشان آمده امروز
چون طفلِ فراری نگران آمده امروز
خسران زده ای گریه کنان آمده امروز
گفتی که گناه دل پر آه ببخشی
امروز به اندازه ی یک ماه ببخشی
بعد از رمضان رشته ی خود با تو بریدم
من هرچه کشیدم فقط از خویش کشیدم
روز عرفه آمد و شد تازه امیدم
آغوش گشودی که به سوی تو دویدم
برگشته ام و خسته از این فاصله هستم
من توبهٔ بسته به شب قدر شکستم
آفت زده بر حاصل من بار ندارد
این بار به غیر از تو خریدار ندارد
این بنده خودش آمده پس جار ندارد
گفتند زمین خورده که آزار ندارد
لعنت به کسی که به زمین خورده لگد زد
برآینه ای سنگ زد و وای چه بد زد
هر چند ندیدم ز دعایم اثراتی
نه حال بکا دارم و نه حال صلاتی
من را برسانید به یار عرفاتی
جز عشق حسین نیست مرا راه نجاتی
امروز نظرها همه بر دست حسین است
چشمان خدا جانب بین الحرمین است
امروز ز چشمان حسین اشک روان است
فریادِ حسین کوفه میا ورد زبان است
زهرا به دلِ سوخته اش مرثیه خوان است
عباس بیا زینب کبری نگران است
فکرش بخدا شعله در این سینه کشیده
این پرده نشین کوچه و بازار ندیده
جمع اند محارم همه دور و بر زینب
تعظیم نمایند همه محضر زینب
ارباب شده سایهٔ روی سر زینب
یک عمر ندیده است کسی معجر زینب
تاکه نکند دخت علی دلهره احساس
زانو زده پیش قدمش حضرت عباس
ای کاش که این قافله آزار نبیند
در کرببلا داغ علمدار نبیند
چشمان حرم کوچه و بازار نبیند
این قافله را چشم خریدار نبیند
این راه پس از کرببلا راهِ عذاب است
این راه مسیرش وسط بزم شراب است
✍: #قاسم_نعمتی
#عرفه #ماه_ذی_الحجه #مناجات
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
هدایت شده از انجمن ادبی تکیه نوکری(مشهدمقدس)
🚨اطلاعیه فوری و مهم🚨
با سلام طبق سنوات گذشته ابتدا اشعار محرم سال گذشته در کانال قرار گرفت...☝️
و مجموعه سبکهای سینه زنی ویژه
ماه #محرم_۱۴۰۲ از تاریخ ۱۴۰۲/۴/۹
به تدریج در کانال های(تلگرام، ایتا و روبیکا) انجمن ادبی تصنیف سرایان تکیه نوکری بارگزاری خواهد شد.
🔹لطفا رسانه باشید...🔹
آدرس کانال تلگرام:
https://t.me/tekyenokari
دستهايت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاري دلش راضي به اين اسلام شد
دستهايت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:
مومنين! ( يک لحظه اينجا يک تبسم کرد و گفت:)
خوب ميدانيد در دستانم اينک دست کيست؟
نام او عشق است، آري ميشناسيدش : علي ست (۱)
من اگر بر جنگجويان عرب غالب شدم
با مددهاي علي ابن ابي طالب شدم
در حُنين و خيبر و بدر و اُحُد گفتم: علي
تا مبارز خواست «عمرِو عبدِوُد» گفتم: علي
با خدا گفتم: علي، شب در حرا گفتم: علي
تا پيام آمد بخوان «يا مصطفي»! گفتم: علي
هر چه ميگويم علي، انگار اللّهي ترم
مرغ «او ادني»ييم وقتي که با او ميپرم
مستجار کعبه را ديدم، اگر مُحرِم شدم
با «يَدُ الله» آمدم تا «فُوقِ اَيديهِم» شدم
تا که ساقي اوست سرمستند «اصحابُ اليمين »(۲)
وجه باقي اوست، «اِنّي لا اُحبُّ الافِلين»
دست او در دست من، يا دست من در دست اوست
ساقي پيغمبران شد يا دل من مست اوست
يکصد و بيست و چهار آيينه با هر يک هزار ـ
ساغر آوردند و او پر کرد با چشمي خمار
آخرين پيغمبر دلدادهام در کيش او
فکر ميکردم که من عاشقترينم پيش او
دختري دارم دلش درياي آرامش، ولي
شد سراپا شور و توفان تا شنيد اسم علي
کوثري که ناز او را قلب جنت ميکشيد
ناگهان پروانه شد دور سر حيدر پريد
روزگارش شد علي، دار و ندارش شد علي
از ازل در پرده بود آيينه دارش شد علي
رحمتٌ للعالمينم گرد من ديو و پري
ميپرند و من ندارم چاره جز پيغمبري
بعد از اين سنگ محک ديگر ترازوي علي است
ريسمان رستگاري تارِ گيسوي علي است
من نبياَم در کنارم يک «نبأ» دارم «عظيم»
طالبان «اِهدنا» اينهم «صراطَ المستقيم»
چهرهاش مرآتِ «ياسين»، شانههايش «مُحکمات»
خلوتش «والطور»، شور مرکبش «والعاديات»
هر خط قرآنِ من، توصيفي از سيماي اوست
هر که من مولاي اويم، اين علي مولاي اوست
✍: #قاسم_صرافان
#امام_علی #امیرالمومنین #دهه_ولایت
#ماه_ذی_الحجه #عید_غدیر #جشن_غدیر
#غدیر #به_عشق_علی
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592
مي رسد قصه به آن جا که جهان زيبا شد
با جهاز شتران کوه اُحد بر پا شد
و از آن آينه با آينه بالا مي رفت
دست در دست خودش يک تنه بالا مي رفت
تا که از غار حرا بعثت ديگر آرد
پيش چشم همه از دامنه بالا مي رفت
تا شهادت بدهد عشق ولي الله است
پله در پله از آن ماذنه بالا مي رفت
پيش چشم همه دست پسر بنت اسد
بين دست پسر آمنه بالا مي رفت
گفت: اين بار به پايان سفر مي گويم
«بارها گفته ام و بار دگر مي گويم»
راز خلقت همه پنهان شده در عين علي ست
کهکشان ها نخي از وصله ي نعلين علي ست
گفت ساقيِ من اين مرد و سبويم دستش
بگذاريد که يک شمّه بگويم، دستش
هر چه در عالم بالاست تصرف کرده
شب معراج به من سيب تعارف کرده
گفتني ها همگي گفته شد آن جا اما
واژه در واژه شنيدند صدا را اما...
سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آن که فهميد و خودش را به نفهميدن زد
مي رود قصه ي ما سوي سرانجام آرام
دفتر قصه ورق مي خورد آرام آرام
✍: #حمید_رضا_برقعی
#امام_علی #امیرالمومنین #دهه_ولایت #ماه_ذی_الحجه #عید_غدیر #جشن_غدیر #غدیر #به_عشق_علی
🔸🔹 اشعار آیینی 🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4055105555C37d42a3592